فیلم سینمایی "چه خوبه که برگشتی" به کارگردانی و تهیه کنندگی «داریوش مهرجویی » در چارچوب برنامه های سی و یکمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. آنچه در پی میآید نگاهی نقادانه به این اثر است.
مشخصات فیلم چه خوبه که برگشتی
کارگردان: داریوش مهرجویی ـ تهیه کننده: داریوش مهرجویی ـ نویسندگان فیلمنامه: داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر (بر اساس طرحی از گلی ترقی، برگرفته از داستانی از نیکلای گوگول) ـ مدیر فیلمبرداری: بهرام بدخشانی ـ تدوین: هایده صفی یاری ـ طراحی و ترکیب صدا: محمد رضا دلپاک ـ صدابردار:نظام الدین کیایی ـ طراح چهرهپردازی:فریور معیری ـ مدیر هنری: داریوش مهرجویی ـ طراح صحنه: امیرحسین قدسی ـ طراح لباس: وحیده محمدی فر ـ مدیرتولید:مهدی بدرلو ـ فیلم بردار:منصور ظهوری ـ مجری طرح:رضا درمیشیان ـ محصول: کانون ایران نوین.
خلاصه داستان فیلم چه خوبه که برگشتی
دکتر دندانپزشکی که پس از سالها به ایرانمیآید تا دور از مسائل و آشفتگی زندگیاش به آرامش برسد. همزمان با ورود او به خانه اش یک شئی قدیمی مرموز شبهفضایی پدیدار میشود و پای خانم دکتر یاسمین و سنگهای جادوییاش را به ماجرایی باز میکند که رفاقت دیرینه فرزاد و کامبیز را که سالهاست در همسایگی هم کنار دریا زندگی میکنند، به جدالی بیهوده میکشاند…
درباره کارگردان فیلم چه خوبه که برگشتی
مهرجویی تحصیلات مقدماتی را در تهران به پایان برد و در سال ۱۳۴۴از دانشگاه یوسیالای در لسآنجلس لیسانس فلسفه گرفت. وی سال بعد به تهران آمد و در سال ۱۳۴۶نخستین فیلم خود به نام "الماس ۳۳" را جلوی دوربین برد .
مهرجویی در ۱۳۴۸با همکاری «غلامحسین ساعدی» فیلمنامهٔ "گاو" را از روی یکی از داستانهای کوتاه مجموعه "عزادارن بیل" نوشتهٔ ساعدی نوشت و کارگردانی کرد. این فیلم برای مهرجویی و سینمای ایران جوایز متعددی را در جشنوارههای بینالمللی به ارمغان آورد. گاو هم از نظر تجاری هم از نظر هنری فیلم موفقی از کار درآمد و فصل جدیدی در سینمای ایران گشود.
طی چهل سال گذشته به جز وقفهٔ چندسالهٔ پس از انقلاب شکوهمند اسلامی مهرجویی همواره یکی از فیلمسازان مطرح و پرکار ایرانی بوده است. "آقای هالو" (1349)، "پستچی" (1350)، "دایره مینا" (1353)، "مدرسهای که میرفتیم" (1359)، "اجارهنشینها" (1365)، "هامون" (1368)، "بانو" (1370)،"سارا"(1371)، "پری" (1373)، "لیلا" (1375)، "درخت گلابی" (1376)، "میکس" (1378)، "دختر دایی گمشده" (1378)، "بمانی" (1380)، "مهمان مامان" (1382) "ستنوری" (1385)، "آسمان محبوب" (1388) "نارنجی پوش" (1390) و "چه خوبه که برگشتی" (1391) آثار دیگر او هستند. بیشتر فیلمهای مهرجویی با مسایل واقعی وسرنوشت بشر همراه بوده و نوعی روحیهاجتماعی در آنها مطرح بوده است.
نقد فیلم چه خوبه که برگشتی
«داریوش مهرجویی» سینماگری حرفه ای و کارآزموده است، وی که تلاش کرده است تا با وارد کردن تعداد زیادی بازیگر حرفه ای اثری مخاطب پسند بسازد و هم چنین "مهمان مامان" از دستمایه های طنز استفاده کند، این بار به سادگی تن به نقد و تحلیل نمی دهد.
ساده انگارانه است اگر تصور کنیم که وی با بیش از چهاردهه فیلمسازی حالا به افت کیفی رسیده و به دوران افول خود نزدیک شده است.
مهرجویی در "چه خوبه که برگشتی" قصه دو دوست را روایت می کند که بیش از 20 سال با برگشتن یکی از آنها از سفر فرنگ دوباره با هم دیدارد می کنند و این آغاز دوستی دیگری است.
با پیدا شدن شیئی عتیقه ای شبیه به سفینه های فضایی رقابت و اختلاف برای تصاحب آن بین آن دو آغاز می گردد. اما رقابت تا آنجا بالا می گیرد که حضور دختری در میان آن دو بهانه ای می شود برای جدال و مبارزه با یکدیگر. مهرجویی در فیلم اخیرش قصه ای برای گرفتن ندارد و شخصیت هایش، آدم هایی فانتزی و سطحی را روایت می کنند. فیلم در مرز میان طنز و فانتزی دست و پا می زند.
بازی ها اگر چه تا حدودی قابل قبول و جا افتاده اند اما انتظار بیشتری از مهرجویی و حتی بازیگران در شکل دادن به قصه وجود داشت. حتی بازی رضا عطاران با آنکه از نقاط قوت فیم و جذابیت اثر برای مخاطب به شمار می آید اما در زیر سایه سنگین مهرجویی، رنگ می بازد و به نظر می رسد که عطاران نتوانسته است تمام توانایی و نشاط خویش را در بازی اش به تصویر بکشد.
از سوی دیگر فیم قصه ندارد و به نوعی ضد روایت عمل می کند. در داستان علیرغم اینکه شخصیت، نیاز و ماجرایی رقم می خورد، مهرجویی عامرانه از بیان شکل ملموس داستان می گریزد.این گریز آگاهانه اثر را به نوعی پریشان گویی شبیه کرده است که مخاطبان فیلم را به سردرگمی و بهم ریختگی در داستان می رساند.
نکته دیگر در مورد دنیای مهرجویی، رویکرد او بر پرداختن به مفاهیمی چون ذن، بودیسم، فتگ شویی و دغدغه گرایشهای شبه عرفانی شرقی است که در اثر قبلی ـ "نارنجی پوش" ـ نیز بشدت مشاهده شد و در این فیلم به مسأله سنگ های جادویی و سنگ درمانی رسیده است. اگرچه باید پذیرفت که مهرجویی در فیلم اخیرش نگاهی مشخص و مستقیم به این موضوع نمی کند و تکلیف تماشاگر باتوجه به این مقوله روشن نمی شود اما نکته آنجاست که با تمام کنایه های موجود در اثر تنها کسی که پیش بینی هایش در پایان محقق می شود در سنگهای گشمده اش را می یابد و به آرزوی خود می رسد و در یک کلام شخص موفقی به نظر می رسد همان شخص قائل به سنگ درمانی است.
اما چرا مهرجویی با آن سابقه درخشان و اسطوره ای در سینما به ساخت فیلمی این چنین و به ظاهر غیرقابل باور دست می زند؟ فیمی که حتی در قصه، شخصیت پردازی و دست مایه های ابتدایی اش محل بحث و مجادله های متناقض از سوی موافقان و مخالفان قرار می گیرد؟
اینجاست که با ید نگاهی دیگر به فیم انداخت. نگاهی از منظر مؤلفه ها و المانهای سیاسی، تمام این مشکلات را حل