به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ آنچه در زير ميخوانيد متن مقالهاي است كه حسين موسويان، مذاكرهكننده سابق هستهاي ايران با عنوان "آنچه كري بايد در مورد ايران بداند"، در روزنامه فايننشال تايمز، منتشر كرده است.
جان كري، در نخستين سفر رسمي خارجي خود به عنوان وزير امور خارجه آمريكا، بار ديگر تاكيد كرده است كه ايران نميتواند وارد باشگاه هستهاي شود. اما هم او و هم "جو بايدن"، معاون رئيسجمهور آمريكا ضمن اصرار بر اين موضع، براي مذاكره دوجانبه با ايران اعلام آمادگي كردهاند. پاسخ مقام معظم رهبري به اين اعلام آمادگي اين بوده كه مذاكرات مشكل را حل نميكند، و برخي برداشتها اينگونه بود كه در به روي گزينه نظامي بسته شده است.
برخي بر اين گمانند كه تهران براي افزايش توانمنديهاي هستهاي خود پيش از ورود به مذاكرات مستقيم با يك قدرت جهاني، بر موضع خود در گفت و گوها پافشاري ميكند. اين تصور اشتباه است. در جريان مذاكرات سال 82 تا 84، زماني كه من سخنگوي تيم هستهاي ايران بودم، ما به انگليس، فرانسه و آلمان، پيشنهاد داديم در مقابل به رسميت شناختن حق غني سازي اورانيوم در ايران، غني سازي را در حدود 5 درصد متوقف كنيم. از سال 89، نيز ايران بارها پيشنهاد تغليق غني سازي 20 درصدي درتعامل تامين سوخت راكتور تحقيقاتي تهران را پيشنهاد داده كه غرب با آن مخالفت كرده است.
با توجه به فضاي حاكم بر مذاكرات - ايران هستهاي و احتمال به راه افتادن چرخه هستهاي حمله پيشگيرانه اسرائيل - هر طرف بايد موضع ديگري را درك كند تا مذاكرات پيشرفت داشته باشد. همچنين تهران نيز بايد به 4 نكته واقف باشد.
نخست، باراك اوباما، رئيسجمهور آمريكا نميتواند بدون گفت و گوي مستقيم با تهران در سياست تعاملي خود موفق شود. دوم، اين دولت ميخواهد گفت و گو كند و شايد دولت بعدي به اين اندازه به ديپلماسي و راهكار صلح آميز علاقمند نباشد. سوم، مواضع تند تنها جنگ طلبان را در آمريكا و اسرائيل را قويتر ميكند. چهارم، از دست دادن فرصت ديپلماسي، ادامه خصومت ورزيها را تضمين كرده و احتمال درگيري را افزايش ميدهد.
آيتالله خامنهاي از زماني به عنوان رهبر ايران در سال 1368 معرفي شدند، به تمامي دولتها در جمهوري اسلامي گفتهاند كه ايشان مذاكره يا روابط عادي با آمريكا را رد نميكنند. بيانيههاي عمومي در سالهاي 88 و 89، حاكي از آن است كه ايشان عقيده ندارند روابط بايد براي هميشه قطع شده باقي بماند و در صورتي كه منافع تهران تامين شود، امكان ايجاد شرايط بهتر وجود خواهد داشت.
اما واشنگتن بايد تفكر رهبري را در مذاكرات مستقيم درك كند. در اين زمينه دو نكته مهم وجود دارد. نخست، در دو قرن گذشته، تماميت ارضي ايران همواره از سوي قدرتهاي جهاني و منطقهاي مانند تجربه جنگ 8 ساله با عراق، تهديد شده است. همين روند موجب شده كه ايرانيان در مقابل تهديد و فشار تن به مصالحه ندهند. رهبري در واكنش به اعلام آمادگي بايدن براي مذاكره با ايران خاطرنشان كردند، در زماني كه تهديدها ادامه دارد، سخن از مذاكره چه فايدهاي دارد؟به بيان ديگر تهران زماني به مذاكرات مستقيم ورود پيدا ميكند كه تهديدي وجود نداشته باشد.
دوم، استراتژي باراك اوباما، مانند همتايان سابقاش تشويق تهران به مذاكرات مستقيم آن هم در زماني است كه فشارهاي اقتصادي و ديگر اقدامات خرابكارانه عليه جمهوري اسلامي در جريان است. به اين ترتيب تصور مقامات تهران بر اين است كه هسته اصلي سياست آمريكا از انقلاب اسلامي تا كنون، تغيير رژيم است. در سالهاي اخير، ايران در مواردي مانند افغانستان با حسن نيت با آمريكا وارد مذاكره شد، اما تجربه تلخي از اين همكاري داشت. چرا كه پس از پيشرفت امور در افغانستان، آمريكا بار ديگر مذاكرات را رها كرد و فشار اقتصادي را بر ايران افزايش داد.
در نهايت بايد گفت كه ايران از مذاكره جدي در صورتي كه بر مبناي حسن نيت باشد، استقبال ميكند؛ مذاكراتي بر مبناي شرايط مساوي و بدون چشم انداز تهديد كننده. در مقابل اوباما و كري بايد اقداماتي فراتر از پيشنهاد مذاكره انجام دهند. آنها بايد زبان تهديد و رفتار خصمانه را كنار بگذارند. تنها پس از اين اقدامات است كه ديپلماسي اثرگذاري خود را آغاز ميكند.
...............پایان پیام/ 218