به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ «آیت الله العظمی مظاهری» در ادامه درس اخلاق خود که در مسجد حکیم اصفهان برگزار شد طی سخنانی ضمن اشاره به موضوع جهاد با نفس، به تشريح مراتب سقوط و انحطاط انسان پرداختند. ایشان با بیان اینکه انسان داراي دو بُعد مهم يکي بُعد ملکوتي به نام روح و ديگري بُعد ناسوتي به نام جسم می باشد افزودند: اگر در جنگ درون انسان، بُعد ناسوتي بر بُعد ملکوتي غلبه کند و بر آن پيروز شود، آنگاه روح را مَرکب خود ميکند و برآن سوار ميشود و به سقوط ميکشاند.
متن کامل سخنان معظم له در پی می آید.
جمع ضدّين در وجود انسان
همانطور که در جلسۀ قبل بيان شد، انسان داراي دو بُعد مهم است: يکي بُعد ملکوتي به نام روح و ديگري بُعد ناسوتي به نام جسم. اين دو بُعد گرچه با هم متضاد هستند، امّا به گونهاي خارق العاده با هم ترکيب و عجين شدهاند. نحوۀ ترکيب بين روح و جسم را هم کسي جز خداوند متعال نميداند. توجّه به اين مطلب بسيار مهم است که کليّۀ کمالات بُعد معنوي، براي بُعد ناسوتي، اَلَم است و کليّۀ لذّات جسمي، براي بُعد معنوي اَلَم و سختي به حساب ميآيد. به تعبير ديگر، در وجود انسان، ضدّين جمع شدهاند و از آثار خارجي اين دو بُعد، متوجّه ميشويم که روح و جسم، دو امر وجوبي در وجود انسان، اما ضدّ يکديگر هستند.
گرچه دو بعد متضاد در انسان گِرد آمدهاند، امَا بين آنها، جنگي هميشگي و مهم در جريان است. اين جنگ دروني، از هر جنگي، مهمتر و سود يا ضررش هم بيشتر است.
کسی که عقل دارد ولی تعقل ندارد سقوط میکند
اگر در جنگ درون انسان بُعد ناسوتي بر بُعد ملکوتي غلبه کند و بر آن پيروز شود، آنگاه روح را مَرکب خود ميکند و برآن سوار ميشود و به سقوط ميکشاند. وقتي چنين شد، انسان سقوط عجيبي ميکند و به جايگاه و مرتبهاي ميرسد که پستتر از آن قابل تصور نيست. اين سقوط براي کسي رخ ميدهد که عقل دارد، امّا تعقّل ندارد؛ کسي که فکر دارد، ولي تفکّر ندارد.
به عبارت ديگر، چنين سقوط سختي، نصيب انساني ميشود که روح او مقهور و منکوب شده و جسم يا بعد حيواني او، روح او را کور، کر و نفهم کرده و در حقيقت، بُعد ملکوتي را تابع خود کرده است. بعد حيواني، به واسطۀ عقل و استخدام نابجاي قوّۀ تعقّل، شيطنتبازي و سياستبازي ميکند. برخي به اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» ميگفتند: معاويه عجب عاقل است! آن حضرت ميفرمود: نگوييد عجب عاقلي است، بلکه بگوييد چه شيطاني است! عقل خودش را مقهور کرده و به وسيلۀ آن عقل مقهور شده، شيطنت ميکند.
در واقع، بُعد ملکوتي که بايد انسان را به جايگاه رفيعي برساند که ملائکه بر او نازل شوند و ناظر او باشند، شکست ميخورد و خود تابع بُعد ناسوتي ميشود و انسان را به پستترين و نازلترين جايگاهها ميرساند که به جاي ملائکه، شياطين بر او وارد ميشوند. در هر صورت، اين انسان است که ميتواند با همّت، اراده و انتخاب خودش، تابع بُعد ناسوتي يا تابع بُعد ملکوتي شود و به پستترين رتبهها يا رفيعترين و بلندترين جايگاهها دست يابد.
نتيجۀ پيروزي بُعد ملکوتي
اگر در جنگ دروني انسان، روح و بُعد ملکوتي پيروز شود، آدمي به مقامي ميرسد که ميتواند با دو رکعت نماز، به سوي عالم ملکوت عروج کند. چنين انساني در نماز خود، با خواندن حمد و سوره و ساير اذکار، مييابد که در حال گفتگو با خداي سبحان است و اين يابيدن، از علم و دانستن برتر و والاتر است. اين نمازگزار، هنگام انجام افعال نماز، خود را منقمر در رحمت الهي ميبيند و مييابد که مورد توجّه پروردگار عالم است.
اگر نفس امّاره، جسم و بهطور کلّي بعد ناسوتي انسان، بُراق و مرکَبي براي روح و بُعد ملکوتي او شود، نماز، يک عروج الهي براي اوست و شخص ميتواند بگويد بالاترين معراجها را در طول شبانه روز دارد؛ خصوصاً در دل شب، با نماز شب، بالاترين لذّتها را ميبرد و به مقام قرب الهي دست مييابد. اين انسان، هيچگاه از نماز خسته نميشود و دوست ندارد نمازش تمام شود. در مقام معنوي و عروج عرفاني، توقّف ندارد و در دنيا، برزخ و حتّي عالم آخرت، لحظه به لحظه رو به کمال است. بهشت براي او توقّفگاه نيست و چيزي که در ذهنش خطور نميکند، نعمتهاي بهشتي است. تا خدا خدايي ميکند، منقمر در عالم وحدت است، استکمال دارد و لحظه به لحظه در حال پيشرفت و حرکت به سوي قرب خداوند است. مقام قرب الهي انتها ندارد و عروج معنوي انسان نيز بيانتهاست. چنانکه رسول اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» در معراج، به جايگاهي رسيدند که قرآن کريم ميفرمايد: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى، فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى»[1]
در روايات آمده است که چنين انسانهايي، در بهشت نيز لحظه به لحظه سعۀ وجودي پيدا ميکنند و با هر نظر رحمت الهي، صدها قدم ارتقاء معنوي مييابند.[2]
خداي سبحان، انسان را براي اين عروج ملکوتي خلق فرموده است. پروردگار حکيم، انسان را خلق نکرده که به جهنّم ببرد يا صد سال مانند کرم در پيلۀ دنيا بماند و پس از رنجها، مشقّتها و غمها و غصّههاي زندگي دنيوي، همهچيز نابود شود؛ مسلّماً اينگونه نيست، زيرا چنين عقيدهاي منجر به اعتقاد به لغو بودن خلقت ميشود، در حالي که آفرينش هستي، لغو نيست. به تعبير قرآن کريم، همۀ عالَم وجود، براي انسان خلق شده است: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»[3]
مگر نميبينيد که دنيا با تمام نعمتهاي آن، براي انسان خلق شده است و انسان براي خدا؟ «وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسي»[4]
اينکه خداوند متعال انسان را براي خود خلق کرده است، يعني بايد معراج دائمي داشته باشد و هميشه و در هر حال، به سوي خداوند متعال در حرکت باشد. در دنيا با عبادت مخصوصاً نماز، عروج کند و در بهشت، با منقمر شدن در عالم وحدت به حرکت خود ادامه دهد و براي قرب هرچه بيشتر به سوي خداي سبحان، پرواز کند. گرچه در دنيا نتوانيم تصوير و معناي دقيق و درستي از پرواز به سوي خداوند داشته باشيم، اما بالأخره طبق همان برداشتي که داريم، بايد بدانيم که ميتوانيم اوج بگيريم.
درک ماهيّت عروج معنوي انسان
ماهيّت عروج معنوي انسان و کيفيّت پرواز او به سوي خداوند تعالي، قابل توصيف و درک همگاني نيست. اما همين مقدار ميتوان فهميد که تا خدا، خدايي ميکند، انسان نيز به سوي او در حال پرواز است. پروازش هم پرواز عادي مثل هواپيما و موشک و حتي مثل پرتاب کرۀ زمين و کهکشانها نيست، بلکه برتر و پيچيدهتر از اينگونه حرکتها است.
در زمانهاي گذشته، کسي تصوّر نميکرد که روزي انسان بتواند در آسمان پرواز کند، اما امروزه قدرت علمي بشر به جايي رسيده که با هواپيما و موشک ميتواند در هر دقيقه چندصد کيلومتر راه طي کند. پيش از اين کسي تصوّر نميکرد خورشيد نيز حرکت داشته باشد، امَا کم کم متوجّه شدند خورشيد نيز به دنيال ستارهاي ديگر در حرکت است. برخي از اين حقايق را قرآن کريم هزار و چهارصد سال پيش بيان فرموده است. مثلاً در مورد حرکت خورشيدي ميفرمايد: «وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها»[5]
به قدري اين سرعت سرسام آور و عجيب است که تا سالها، علوم تجربي و تلسکوپهاي دقيق آنها، قادر به درک اين حرکت نبود؛ لذا بيان ميکردند که خورشيد ثابت است! اما امروزه فهميدهاند که خورشيد در حرکت عجيبي، به دنبال ستارۀ وگا و با يک حرکت مارپيچي در ميان کهکشانها در حال حرکت است و مقصد آن معلوم نيست. قرآن کريم ميفرمايد: خورشيد به جايي ميرود که خداوند متعال بخواهد. علم، انتهاي اين حرکت را نميداند. به قول انيشتين فضا «لايتناهي» است. انيشتين ميگويد: دو چيز نامتناهي است: يکي فضا و يکي هم انسان.
حرکت به سوي خدا، مختصّ انسان
نکتۀ حائز اهميّت در اين مبحث، آن است که انسان بر خلاف ساير موجودات و به خصوص بر خلاف منظومۀ شمسي، به سوي خداوند متعال در حرکت است و اين حرکت، مختصّ انسان است. منظومۀ شمسي حرکت دارد، امّا به سوي مسير بيانتهايي در فضا حرکت ميکند. انسان نيز حرکت دارد، امّا حرکت او قابل قياس با حرکت ساير موجودات نيست، زيرا انسان براي خدا خلق شده و به سوي او در حرکت است.
قرآن کريم راجع به حرکت منظومۀ شمسي ميفرمايد: «لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَـا»، امّا راجع به حرکت انسان چنين بياني ندارد، بلکه ميفرمايد: «وصتنعتک لنفسي»، يعني تو را براي خودم خلق کردم و در جاي ديگر ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه»[6] يعني اي انسان، تو به سوي خدا در حرکتي، آن هم چه حرکتي! و سرانجام حرکت تو لقاي الهي است.
همچنين حرکت انسان به سوي خداوند متعال، از حرکت خورشيد به دنبال ستارۀ وگا و حرکت منظومۀ شمسي، بيشتر و پرسرعتتر است.
نقش امداد الهي در صعود انسان
اگر انسان قدر خود را بشناسد و براي تکامل روحي و حرکت به سوي حق تعالي تلاش کند، خداوند متعال نيز در اين راه پر فراز و نشيب، او را ياري ميکند و در پرتو عنايات ويژه و امدادهاي غيبي خداوند، در جنگ دروني بر نفس امّاره و بعد حيواني پيروز ميشود. علاوه بر فطرت، وجدان اخلاقي و عقل، که پيامبران دروني براي هدايت انسان هستند، پيامبران بروني نيز به کمک انسان آمدهاند تا او را در سير به سوي خداي سبحان ياري دهند. پيامبران برون، مانند انبياي عظام و ائمّۀ اطهار«سلاماللهعليهم» براي نيل به اين مقصود، بسيار تلاش کردهاند. روحانيّت و بزرگان دين نيز با تبعيّت از سيرۀ انبياء و اولياء، در راه هدايت انسانها و توجّه و بيداري آنها، بسيار تلاش کرده و ميکنند. در عالم تکوين، پيامبران دروني، يعني فطرت، وجدان اخلاقي و عقل، وظيفۀ راهنمايي انسان را بر عهده دارند و در عالم تشريع، پيامبران بروني، يعني رسولان الهي و ائمّه و مبلّغان ديني، اين وظيفۀ مهم را برعهده دارند.
قرآن کريم پس از بيان داستان تولّد حضرت موسي«عليهالسّلام» و سختيهاي رندگي ايشان تا زماني که به رسالت مبعوث شد، ميفرمايد: خداوند متعال به موسي وحي فرستاد که به سوي فرعون برود و او را هدايت