به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ «آیتالله العظمی مظاهری» از مراجع تقلید و رئیس حوزه علمیه اصفهان در جلسه اخلاق این هفته خود به بررسی ادامه سلسله مباحث خود در زمینه شناسایی «موانع سقوط انسان» پرداختند.
مشروح این جلسه به شرح ذیل است:
در سلسله مباحث «موانع سقوط انسان»، از «صبر» به عنوان یکی از موانع مهمّ سقوط، نام برده شد. در تشریح اقسام صبر، شرح «صبر در عبادت» بیان شد و بحث به موضوع «صبر در برابر گناه» رسید. در این مبحث نیز معلوم شد که سقوط و تباهی انسان، مراتبی دارد و از «انجام گناه» و «عادت به گناه»، به عنوان دو مرتبه از مراتب سقوط انسان یاد شد.
در ادامه به شرح مراتب بعدی سقوط و انحطاط انسان میپردازیم.
مرتبۀ سوّم: لذّت از گناه
در مرتبۀ سوم، گناهکار علاوه بر اینکه عادت به گناه دارد، از گناه خود لذت میبرد. مثلاً دروغ میگوید، عادت به دروغگویی کرده و پشیمان هم نیست. غیبت میکند و وقتی به او میگویند: غیبت نکن، از غیبت خود دفاع میکند. به دیگران توهین میکند و هنگامی که او را مؤاخذه میکنند، گویا از اهانت خود لذت برده و میگوید: باید توهین کنم. چنین کسی دانسته یا ندانسته میگوید: باید با خداوند بجنگم؛ زیرا توهین به مسلمان، طبق حدیث قدسی و صحیح السّندی که در ادامه میخوانیم، جنگ با خداوند است: «مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَة»[1]
امام صادق«سلاماللهعلیه» در ادامۀ روایت، برای جلوگیری اشتباه ما، میفرمایند: مراد از ولى، در این روایت، شیعیان هستند. یعنی فقط اهانت به اولیاء الله، جنگ با خدا نیست، بلکه توهین به هر شیعهای، حتی شیعۀ گناهکار، جنگ با خداوند است. امّا متأسفانه برخی از اهانت به دیگران- با توصیفی که از آن بیان شد- لذّت برده، آن را حقّ خود میشمارند. زبان تند بعضی اشخاص، مانند مار و عقرب، نیش میزند و با اهانت، کنایه، زخم زبان و فحّاشی، خود را به ظاهر آرام میکنند. این مرتبه، مرتبۀ سوّم سقوط انسان است.
مرتبۀ چهارم: دشمنی با خداوند هنگام مرگ
مرتبۀ چهارم سقوط، دشمنی و عداوت گناهکار با خداوند سبحان است. این مرتبه که فوقالعاده خطر دارد، هنگام مرگ گناهکار اتفاق میافتد؛ به این معنا که انسان گناهکار، هنگام مرگ، وضعیّت اسفناک و جایگاه جهنّمی خود را میبیند و از این رو تمایل به رفتن از دنیا ندارد و میخواهد در دنیا بماند. قرآن کریم میفرماید: «فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ».[2]
در این هنگام، او را به امر خداوند قهّار و به اجبار از دنیا میبرند و در نتیجه با بغض و دشمنی پروردگار، از دنیا خواهد رفت. این عداوت و دشمنی، در سقوط و انحطاط چنین کسی تأثیر دارد و او را با سرعت بیشتری به درّۀ تباهی پرتاب میکند.
استاد بزرگوار ما حضرت امام «ره»، گاهی این موضوع را به امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» مثال میزدند و میگفتند: همه، هنگام مرگ، امیرالمؤمنین را میبینند:«یَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی»[3]. به عبارت دیگر، آن حضرت هنگام مرگ همه، اعمّ از شیعه، مسلمان، غیرمسلمان و حتی منافق، میآیند. از سوی دیگر، مأمور و ملک قبض روح، باید با اجازۀ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» قبض روح کند. افراد گناهکار که نمیخواهند از دنیا بروند، چون به امر و اجازۀ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میمیرند، با بغض ایشان از دنیا میروند و معلوم است کسی که با بغض امام علی «سلاماللهعلیه» بمیرد، سرانجامی جز سقوط و شقاوت ابدی نخواهد داشت.
مرتبۀ پنجم: اهانت به خداوند در قیامت
مرتبۀ پنجم سقوط برای گناهکار در قیامت و هنگام محاسبۀ اعمال رخ میدهد. کسی که با دشمنی خداوند از دنیا رفته، موقع حساب، خداوند تعالی را ظالم میپندارد و پروندۀ خود را انکار میکند. قرآن کریم، دروغگویی و بدبختی این افراد را بر ملا میکند: «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَیْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْکَاذِبُونَ»[4]
سقوط، انحراف و عاقبت شوم بعضی افراد، آنها را به جایگاه پستی میرساند که به جای خدا خدا گفتن و توبه و عذرخواهی از درگاه خداوند، در مقابل باری تعالی، قد علم میکنند، با وقاحت تمام او را ظالم میخوانند و میگویند: خدایا تو میخواهی بیجا ما را به جهنم بفرستی. بنابر تعبیر قرآن کریم، دروغگویی، گناه و فسق و فجور این افراد، آنان را به چنین مرتبهای نزول میدهد.
مرتبۀ ششم: سقوط پی در پی در جهنّم
مرتبۀ ششم سقوط آدمی، مربوط به اهل جهنّم است. افرادی که به جهنّم میافتند، در اثر کینهتوزی و عداوت قبلی که با خداوند داشتهاند و به دنبال تصوّر دروغ و باطلی که هنگام محاسبۀ اعمال از خداوند سبحان پیدا کرده و او را ظالم پنداشتهاند، در جهنّم نیز با خداوند متعال دشمنی میکنند. این دشمنی، منجر به سقوط پی در پی اهل جهنّم میشود و جالب آنکه این افراد با دوستان خداوند و محبّین او هم دشمنی میورزند.
طبق روایتی، پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» در قیامت، گاهی به امید نجات برخی از اهل جهنّم، به جهنّم سر میزنند. در آن هنگام، نسیم رحمت در جهنّم میوزد و فضای غبارآلود و آلودۀ جهنّم را مصفّا میکند. جهنّمیان میپرسند چه خبر است؟ این نسیم چیست؟ پاسخ میشنوند که پیامبر اکرم در حال ورود به جهنّم هستند. بعضی از آنان از سر دشمنی با آن حضرت، به سلول خود میروند و درب را میبندند، مبادا چشم آنها به پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» بیفتد و از رحمت و کرامت ایشان بهرهمند گردند. گناه و سقوط، انسان را به چنین جایگاهی میرساند.
تأثیر سازندۀ صبر، در ممانعت از سقوط انسان
از آنچه بیان شد، این نتیجه حاصل میشود که گناه و نافرمانی خداوند، به طرز شگفتآوری، موجب سقوط انسان میشود و او را قدم به قدم و پلّه پلّه تا نازلترین و پستترین مرتبۀ سقوط، میکشاند. امّا باید توجه داشت که صبر در برابر گناه و استقامت در برابر وسوسۀ شیاطین درون و برون، میتواند از سقوط و انحطاط خود جلوگیری نماید.
از این رو قاطعانه میتوان گفت: صبر در عبادت و مهمتر از آن، صبر در معصیت، بسیار اهمیّت دارد و مانع سقوط انسان است. انسان باید در مقابل مخالفت با اسلام، در برابر مخالفت با ولایت و در برابر گناه، صبر داشته باشد و با استقامت فراوان، مراقب غفلت و در پی آن مراقب لغزش خود باشد، وگرنه منجر به سقوط او خواهد شد.
حرکت معنوی انسان، به مثابۀ کوهنوردی
افراد کوهنورد، هنگام بالا رفتن از کوه، اگر یک لحظه توجه خود را از دست بدهند و غافل شوند، دچار لغزش شده، پرتاب خواهند شد. از این جهت با طمأنینۀ فراوان و آرام آرام بالا میروند و همۀ حواس خود را جمع میکنند و از لغزش و انحراف حذر مینمایند. نکتۀ ظریف کوهنوردی آن است که اگر لغزشهای کوچک مورد توجه قرار نگیرد، منجر به سقوط و پرتابهای بزرگ خواهد شد. یعنی اگر پای کوهنورد، کمی بلغزد، فوراً باید با صبر و استقامت، جبران آن را بکند و خود را به جایگاه محکمی برساند یا به تکیهگاه مورد اطمینانی تکیه کند یا سنگ محکمی در اطراف خود بیابد و آن را دستاویز قرار دهد تا سقوط نکند و بتواند به حرکت خود ادامه دهد. حال اگر به لغزش کوچک خود توجه نکند و چارهای برای آن نیندیشد، آن لغزش کوچک با آن که در ابتدای امر، جلوهای ندارد، او را به پایین کوه پرتاب خواهد کرد.حرکت معنوی انسان و صعود و سقوط او نیز نظیر کوهنوردی است؛ به این معنا که یک لحظه بی توجهی و غفلت، منجر به سقوط او میشود و تا وقتی بیدار نشده و خواب غفلت او ادامه دارد، سقوط و انحطاط او نیز مرتبه مرتبه و پلّه پلّه ادامه مییابد تا به کلّی ساقط شود و به نازل ترین درجات، تنزّل یابد.
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در روایتى مىفرمایند: «هیچگاه کار نیک و ثواب را کوچک مشمار، چون ممکن است یک کار خوب از نظر تو کوچک بنماید، ولى از نظر خداوند بسیار پسندیده و با ارزش باشد و تو ندانى. و نیز گناه را کوچک مشمار، زیرا ممکن است یک گناه در نظر تو کوچک جلوه کند، امّا براى سقوط تو بسیار بزرگ و با اهمیّت باشد و موجب خشم و غضب الهى گردد».[5]
ضرورت الگوگیری از صبر و استقامت اهل بیت(ع)
سخنان امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» که در نهج البلاغه یا سایر منابع روایی گردآوری شده است، صرفاً درد دل نیست، بلکه احادیث ارزشمند ایشان، سراسر پند حکیمانه و اخلاقی است و باید سرمشق زندگی و حرکت معنوی همگان شود.
آن حضرت در خطبۀ شقشقیّه، با اشاره به دوران بیست و پنج ساله که حقّ ایشان غصب شده بود، میفرمایند: «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»[6]، یعنی مثل کسی که یک خار در چشمش و یک استخوان در گلویش باشد، صبر کردم.
وقتی لقمهای در گلو بماند و پائین نرود، گلوگیر میشود و بسیار دردناک است، امّا سختتر از آن هنگامی است که استخوان در گلوی انسان فرو رود. همچنانکه اگر خاری در چشم فرو رود، انسان را گرفتار و دردمند میکند. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند: بیست و پنج سال در حالی صبر کردم که گویا خاری در چشم و استخوانی در گلو داشتم.
آن امام بزرگوار، این درد دل را بیان میکنند و از شیعیان انتظار دارند علاوه بر ناراحتی و تأثّر از این واقعه، امام خود را سرمشق قرار دهند و با تلاش و کوشش و نیز با صبر و استقامتی شبیه به آن حضرت، زندگی کنند و حرکت صعودی خود را ادامه دهند.
حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» نیز هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز بعد از رحلت نبیّ اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» در دنیا زندگی کردند و در آخرین روزهای حیات، در کلامی که منسوب به آن حضرت است، میفرمایند: «به اندازهای مصیبت دیدم که اگر این مصائب بر روز وارد میشد، آن را به شب تار مبدّل میکرد»[7].
حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» در برابر آن همه ظلم و مصائبی که ظالمان و غاصبان برای خاندان وحی پدید آوردند، صبر پیشه کردند و با روایتی که بیان شد و روایات