خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۸ تیر ۱۴۰۳
۵:۴۳
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
پنجشنبه
۱۲ اردیبهشت
۱۳۹۲
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
فارس
کد خبر:
415557

انتقام مختار از ویرانگر خانه «حجر بن عَدی»

وقتی حجر بن عَدی و یارانش به «مَرجُ العذراء» در نزدکی شام رسیدند، او که خود فاتح آن سرزمین بود، گفت: من اولین مسلمانی بودم که در این منطقه تکبیر گفتم و خدا را یاد کردم، اینک دست‌بسته و اسیر مرا به این جا آورده‌اند!

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ وهابیت کوردل که همواره ادعای دروغین خود مبنی بر بی‌احترامی تشیع به صحابی پیامبر اعظم(ص) را در بوق و کرنا می‌کند، در اقدامی ننگین‌ و با نبش قبر نورانی «حجر بن عَدی» و ربودن پیکر مطهرش، چهره واقعی خود را نشان داد.

انتشار خبرتعرض به قبر نورانی حُجر بن عَدی -که به اشتباه معمولا عُدَی خوانده می‌شود- به همراه تصاویر دردناک از این فاجعه غیراخلاقی قلب میلیون‌ها مسلمان ـ اعم از شیعه و سنی ـ را به درد آورد.

این در حالی است که حجر از صحابی پیامبر(ص) به شمار می‌رود و اهل تسنن احترام بالایی برای صحابی رسول‌الله(ص) قائلند، از این رو باید میان برادران اهل تسنن با وهابی‌ها تفکیک قائل شد.

حجت‌الاسلام جواد محدثی از نویسندگان مشهور حوزوی،‌ آخرین بخش از کتاب «آشنایی با اسوه‌ها» را به معرفی «حجر بن عَدی» اختصاص داده است. وی در این کتاب کهبیش از یک دهه پیش تألیف شده است،حجر و یاران همراهش را از شهدای افتخار آفرین تاریخ معرفی می‌کندکه در عصر سکوت و خفقان، فریاد ظلم‌ستیزی سر دادند و تأکید می‌کند: حجر و یاران او، برای جوانان فضیلت‌خواه جامعه ما و همه امت اسلامی در سراسر جهان، سرمشق ایمان، جهاد، هجرت، فداکاری، مبارزه با فساد، امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از حق و افشای چهره نفاقند.

حجت‌الاسلام محدثی در ادامه با برداشتی آزاد از کتاب «لبیب وجیه بیضون» (نویسنده سوری) تحت عنوان «حجر بن عَدی الکِندی، راهب اصحاب محمد» (1)، بهمعرفی این شهید راه ولایت و محبت علی(ع) می‌پردازد که گزیده‌ای از آن را به انتخابخبرگزاری فارسمی‌خوانید.

 شناخت اجمالی

یکی از قبایلی که در کوفه می‌زیست «کِنده» بود. حجر را به سبب آن که از این قبیله بود، حجر بن عَدی کِندی می‌گفتند.چون اهل خیر بود و قدم در مسیر خیر می‌گذاشت، به «حُجر الخیر» نیز معروف بود.

پیش اسلام به دنیا آمده بود؛ اما در سال های آخر عمر رسول خدا(ص) توفیق یافت که مسلمان شود. از این رو، بهره‌گیری وی از حضور پیامبر، چندسالی بیش نبود؛ اما پیوسته در عمر خویش، پیکارگری در راه حق بود. در جنگ قادسیه در زمان خلیفه دوم حضور داشت و فاتح «مَرج عذرا» بود. (2)

وی، عابدی پارسا، مجاهدی ظلم‌ستیز، آمر به معروف و ناهی از منکر بود و از پیامبر خدا و امیرمؤمنان حدیث روایت می‌کرد. او شیفته نماز و نیایش، مستجاب الدعوه و از اصحاب برجسته پیامبر خدا (ص) بود.چنان دلباخته زهد و عبادت و نماز و روزه بود که او را «راهب اصحاب محمد» می‌گفتند(3). پیوسته باوضو بود.هرگاه وضو می‌ساخت، به نماز می‌ایستاد. هم در زیبایی چهره، از خوش سیماترین مردان کوفه بود(4) و هم در زیبایی روح و کمال اخلاقی، از نوادر روزگار به شمار می‌رفت.

اگر تولد او را - آنچنان که گفته‌اند - در عصر جاهلیت بدانیم، هنگامی که پس از فتح مکه به اسلام گروید، حدود 27 سال داشت.هر چند دیر اسلام آورد و سن او در آن هنگام چندان زیاد نبود، ولی در عمق ایمان و صداقت عقیده و باور استوار نسبت به دین خدا و رسالت پیامبر، از بسیاری کهن‌سالان و سابقه‌داران پیشتر و بارزتر بود.

به تعبیر مرحوم «سیّد محسن امین»: حجر، از نیکان صحابه بود، فرماندهی شجاع، بلند همت، عابد و زاهد، مستجاب الدعوه، عارف به خدا، مطیع محض فرمان پروردگار، حق‌گوی صریح، ظلم‌ستیز صبور، بی‌هراس از شهادت، ایثارگر در راه خدا و از هواداران خالص امیرالمؤمنین علیه السلام بود. این که از سوی حضرت علی به فرماندهی سپاه در جنگ جمل و صفین برگزیده شد، نشانه شجاعت اوست. حاضر بود که بمیرد، ولی خواری و ذلت نپذیرد. آغوش به روی شهادت گشود؛ اماحاضر نشد از علی بیزاری بجوید و خود را از مرگ برهاند و حاضر شد که پسرش پیش از خودش شهید شود، تا مبادا با دیدن تیغ جلاد بالای سر پدرش، سست شود و دست از ولای علی بردارد... . (5)

اینها گوشه‌ای از فضیلت های اخلاقی و روحی حجربن عدی است، که او را شایسته الگو بودن برای هر مسلمان حق جو و شهادت طب و وفادار به آرمان‌های والا ساخته است.

همپای حجر، در حوادث تاریخی

حجر بن عدی پس از افتخار شرف‌یابی به محضر رسول خدا(ص) و ایمان آوردن به آیین او، پیوسته در راه گسترش این مکتب و دفاع از آن می‌کوشید، سخنان پیامبر را می‌شنید و به دیگران می‌رساند.چون در عراق می‌زیست، از حوادث مدینه که مرکز خلافت بود، کمی دور بود؛ اما در جریان حق و باطل بی‌تفاوت نبود.

وقتی یار پارسا و انقلابی پیامبر، ابوذر غفاری را به «رَبَذه» تبعید کردند و آن بزرگ‌مرد در تبعیدگاهش غریبانه به شهادت رسید،حجر بن عدی و مالک اشتر از جمله کسانی بودند که شاهد جان‌باختن ابوذر بودند و بر پیکر آن صحابی نستوه، نماز خواندند.(6)

در دوران خلافت عثمان، حجر بن عدی در کوفه می‌زیست. خلاف‌کاری‌های عثمان گسترش یافته و آوازه آن به همه جا رسیده بود.12 نفر از چهره‌های برجسته و پارسا و مقتدر کوفه، به خلیفه سوم نامهنوشتند و ضمن انتقاد از عملکرد نادرست او در امور مسلمانان، او را نهی از منکر کردند و راه صلاح و اصلاح را به وی یادآور شدند. حجر بن عدی نیز یکی از نویسندگان این نامه اعتراض آمیز بود.(7)

موضع سیاسی حجر، جانبداری از حق مجسم در وجود علی‌بن ابی‌طالب علیه السلام بود و با حکمان غاصب هرگز کنار نیامد و در اعلام مواضع خویش بی‌پروا بود و سازش کاری نداشت.

وی شاهد ماجراهای تلخ آن روزگار در عرصه خلافت و حکومت بود و خون دل می‌خورد، تا آن که پس از کشته شدن عثمان، حجر بن عدی فرصت را مغتنم شمرد و در جبهه نورانی علوی، همه ظرفیت وجودی خویش را به کار گرفت و با همه توان به میدان آمد.حتی در عرصه فرهنگ دینی و نقل حدیث نیز از راویان معتبری به شمار می‌آمد که تنها از علی(ع) روایت می‌کرد، نه از دیگران!و در سروده‌های خویش حتی در میدان جنگ جمل، علی علیه السلام را وصی راستین پیامبر خدا معرفی می‌کرد و از خداوند متعال، سلامتی آن وجود پربرکت و هدایتگر را که ولی خدا و وصی پیامبر بود، مسئلت می‌کرد.

در دوران خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام، زمانی که پیمان‌شکنان از حکومت حق علوی سر بر تافتند و فتنه جمل پیش آمد، آن حضرت، نماینده‌ای به کوفه فرستاد تا مردم را برای یاری امام فراخواند. دلباختگان مولا، پاسخی مناسب و حمایتگرانه به فرستاده حضرت دادند و هریک به پا خاسته، اطاعت و همراهی خویش برای پیکار با فتنه انگیزان را اعلام کردند. حجربن عدی نیز یکی از کسانی بود برخاست و گفت: ای مردم! به ندای امیر مؤمنان پاسخ دهید و سواره و پیاده بکوچید، حرکت کنید و بشتابید و من خودم پیشتاز این راه خواهم بود. (8)

جبهه نبرد صفین، موقعیت دیگر بود که حجر توانست با حمایت از امام خویش، جوهره ناب ایمان خود را به نمایش بگذارد. امام، او را فرمانده قبیله‌اش کنده قرار داد.(9)

در هنگامه نبرد، حجربن عدی ولای خود به امام را نشان داد. پیوسته بر دشمن می‌تاخت و هنگام حمله، چنین رجز می‌خواند: «پروردگارا! علی را، این انسان پاک و پرهیزکار را، این مؤمن هدایت یافته و پسندیده را بر ایمان نگه دار. او را هادی این امت قرار بده و آن گونه که پیامبرت را حفظ کردی، او را هم نگهبان باش، که پیامبر سرپرست ما بود و او را به جانشینی خود پسندید.» (10)

جنگ صفین با حکمیت شوم پایان یافت. نتیجه حکمیتی که آمیخته به نیرنگ و فریب، وضع جامعه را همچنان ملتهب نگاه داشت. فتنه‌انگیزی‌های معاویه در قلمرو حکومت امام علی(ع) اوضاع را متشنج ساخته بود. امام، ناچار برای فرونشاندن در اندیشه بسیج نیرو و سازماندهی دوباره یاران رزمنده بود. مردم کوفه را دوباره به جنگ با شامیان فرا خواند و از بزرگان قبایل خواست که تعداد نیروهای رزمی قبیله خود را به آن حضرت گزارش دهند. حجربن عدی از جمله کسانی بود که در پاسخ به در خواست امام، پاسخ مساعد داد و خواسته امام را به صورت مکتوب برای حضرتش نگاشت. (11)

در آن میان، فتنه دیگری سر برآورد و آن طغیان و شورش گروهی از سربازان ساده لوح و نابخرد امام بود که با عنوان «خوارج نهروان» شناخته می‌شوند.در نبرد نهروان، حضرت علی(ع) به سبب رشادت و اخلاص و کاردانی حجر بن عدی، او را به فرماندهی جناح راست خویش گماشت.(12)

 حجر در ایام فتنه‌های معاویه

پس از پایان جنگ نهروان و شکست خوارج، معاویه پیوسته سربازان خود را به مناطق تحت فرمان امام علی(ع) می‌فرستاد و با شبیخون، غارت، ترور، ایجاد ناامنی، شایعه‌پراکنی و تفرقه‌آفرینی برای حکومت علوی مشکل می‌آفرید.

امام علی(ع) از سهل‌انگاری و کوتاهی و عافیت‌طلبی گروه زیادی از یاران و والیان خود به ستوه آمده بود. می‌خواست باز هم نیرو فراهم آورد و به جنگ طاغوت شام (معاویه) برود تا ریشه فتنه‌ها را بخشکاند؛ اما همراهی نکردن مردم، او را ناکام می‌ساخت.

یک بار که در کوفه مردم را به جنگ فرا خواند و آن گونه که خواسته حضرت بود، پاسخ مثبت ندادند و در حضور امام، حرف های دلسرد کننده و ناروا بر زبان آورند، امام به شدت رنجید. آن جا بود کهحجربن عدی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! خداوند روز اندوه برای تو نیاورد! فرمان بده تا اطاعت کنیم. به خدا سوگند، اگر در اطاعت از تو فرمان اموال و جان‌های ما و همه قبیله ما فدا شود، هرگز بی‌تابی نخواهیم کرد.(13) ولی... مگر از این گونه یاران مطیع و گوش به فرمان، چند نفر برای علی علیه السلام مانده بود؟

در یکی از شبیخون‌هایی که ضحاک بن قیس بر منطقه قُطقُطانه زد، خبر آن به امام رسید، حضرت علی(ع) در جمع مردم کوفه به سخنرانی پرداخت و آنان را برای دفع این گونه شبیخون‌های دشمن فرا خواند. مردم واکنش سردی از خود نشان دادند؛ اما حجر بن عدی برخاست و ضمن ستایش از شهادت و شوق بهشت و یادآوری این که حق، از سوی خدا یاری می‌شود، آمادگی خود را برای عزیمت به آن سامان ابراز کرد و از امام خواست که جمعی را همراه وی سازد و خدا هم پشتیبانی خواهد کرد.

امام از این موضع و آمادگی حجر ستایش کرد و فرمود: هرگز مبادا که خدا تو را از فیض شهادت محرم سازد، من یقین دارم که تو از مردان شه