خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۳
۱۱:۲۴
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
سه‌شنبه
۳۱ اردیبهشت
۱۳۹۲
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
فارس
کد خبر:
421766

پاسخ شهید بروجردی به نیرویی که او را سیلی زد

حرف‌های او تمام شدنی نبود، امّا حاجی جوابش سکوت بود و تبسّم، می‌دانست که قصد بدی ندارد، فقط جریانات را نتوانسته درست تحلیل کند. با آن که آن جوان، جلوی همه نیروها، محکم به گوش حاجی زد امّا حاجی صبوری و عزّت‌نفس خودش را حفظ کرد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ وقتی اسم شهید بروجردی را می‌شنویم، ابتدا تبسم او در قاب عکسش در ذهن تداعی می‌شود، تبسمی که همیشه بر لبانش بود؛ شاید همین قلب مهربان مسیح کردستان بود که توانست ضدانقلاب را شکست دهد.

خاطره‌ای از شهید «محمد بروجردی» به نقل از یکی از همرزمانش در ادامه می‌آید:

                                                          ***

آمده بود که نماز اوّل وقتش را به جماعت بخواند. از همان لحظه که وارد شد نگاه ‌خیلی‌ها را به سمت خودش جلب کرد؛ عده‌ای او را مشتاقانه نگاه می‌کردند و عده‌ای هم جوری دیگر؛ حاجی همیشه مظلوم بود حتّی میان نیروهایش. این هم به خاطر اختلافی بود که دیگران ایجاد کرده بودند.

هنوز ننشسته بود که یکی از بچّه‌ها به سراغش آمد؛ از طرزی که آمد و نگاهی که به حاجی کرد معلوم بود که دل پُری از او دارد. حاجی تا او را دید، برخاست و در سلام پیش‌دستی کرد؛

ـ سلامُ علیکم برادر! چطوری؟

ـ من تحمّل سلام و جواب آدمکشو ندارم!

همه متوجّه رفتار زشت او شده بودند با یک فرمانده بزرگی مثل حاجی اینجور حرف زدن، خیلی جسارت و بی‌پروایی می‌خواست.

ـ تو آمدی تو کردستان که کشتار راه بیندازی؛ خون آن همه بی‌گناه به گردن توست! تو اصلاً چه از جون مردم می‌خواهی؟ اصلاً کی تو رو گذاشته اینجا که...

حرف‌های او تمام شدنی نبود، عصبانیّت او نهایتی نداشت؛ امّا حاجی جوابش سکوت بود و تبسّم، می‌دانست که قصد بدی ندارد، فقط جریانات را نتوانسته درست تحلیل کند. با آن که آن جوان، جسارت را از حدّ خودش به در کرد و در جلوی همه نیروها، محکم به گوش حاجی زد امّا حاجی صبوری و عزّت‌نفس خودش را حفظ کرد، حتّی نیروهایی که آن جوان را به قصد ادب کردن زیر مشت و لگد گرفته بودند، به سکوت و صبر دعوت نمود! بعد آن جوان را بوسید و او را به سمت محراب برد و گفت:

ـ من یک دعا می‌کنم برادرها! شما هم آمین بگید! خدایا! به مقرّبان درگاهت اگر ما دچار اشتباه شده‌ایم ما را هدایت کن! اگر هم قابل هدایت نیستیم خودت ما را از میان بردار! من جز رضای تو کاری نکرده‌ام...

...............پایان پیام/ 218