خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳
۷:۲۱
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
جمعه
۳ خرداد
۱۳۹۲
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
فارس
کد خبر:
422624

امیرالمؤمنین(ع) در کلام نویسنده سنی‌مذهب مصر

«صلاح عدس» نویسنده سنی‌مذهب مصر در کتاب «آل بیت‌النبی» می‌نویسد: علی بن ابی‌طالب رضی الله عنه، نخستین فدایی در راه اسلام و یکی از 10 نفری است که وعده بهشت به آنها داده شد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ دکتر صلاح عدس از دانشوران معاصر اهل تسنن مصر در کتاب «آل بیت النبی» (قاهره: دار الحسین الاسلامیة، 1430/2009) به بیان برخی ویژگی‌های و کمالات خاندان پیامبر(ص) پرداخته است.

وی در این کتاب عمدتاً از متون کهن اهل تسنن نظیر تفسیر «ابن کثیر، سیره ابن هشام، صحیح بخاری و شرح آن فتح الباری، الاصابه و اسدالغابه، تاریخ طبری، تاریخ الخلفای سیوطی، المختصر ابوالفدا و السلوک لمعرفة دول الملوک مقریزی» بهره برده و تنها منبع او که مستقیماً به اهل بیت پرداخته، کتاب نور الابصار شبلنجی است. به همین منظور، بعضی از مطالب کتاب به شدت محل انتقاد است، با این همه، حال و هوای خاصی بر کتاب حاکم است.

 عبدالحسین طالعی که ترجمه این اثر را بر عهده گرفته و بخش‌هایی از آن را به مناسبت‌های گوناگون در وبگاه مؤسسه کتاب‌شناسی شیعه منتشر می‌کند، می‌گوید: دکتر صلاح عدس مانند پاره‌ای از نویسندگان معاصر مصری عادت به درج منابع مطالب خود ندارد. این اشکال می‌تواند سبب تضعیف مطالب شود ولی به هر حال همینگونه می‌نویسند و مترجم باید امانت را نگاه دارد.

 شرح حال

امام علی بن ابی‌طالب رضی الله عنه، زاهد، پاک نهاد، شجاع، هوشمند، زیرک، نمونه، و نخستین فدایی در راه اسلام.

پدرش ابوطالب بود یعنی عبد مناف بن عبد المطلب. کنیه اش ابوالحسن بود. کنیه دیگرش  ابوتراب بود که پیامبر، این کنیه را به او داده بود؛ لذا او این کنیه را بسیار دوست می داشت. مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم بود، نخستین بانوی هاشمی که فرزندی هاشمی زاد. آن بانو، مسلمان و در زمره بانوان مهاجر بود.[2]

پدرش ابوطالب پیامبر را پس از وفات جدش عبدالمطلب سرپرستی کرده بود. و همواره حامی او بود تا سال دهم بعثت که از دنیا رفت و به شهادت عباس، در حال مرگ، شهادتین بر لب داشت.

 علی رضی الله عنه ویژگی‌هایی داشت، از جمله:

ـ یکی از 10 تن که وعده بهشت به آنها داده شد.

ـ برادر پیامبر، به حکم حدیث مؤاخاة.

ـ داماد پیامبر که همسرش فاطمه سرور زنان جهان رضی الله عنها بود.

ـ یکی از پیشکسوت‌ها در اسلام.

ـ یکی از شجاعان مشهور.

ـ یکی از زاهدان جاودانه.

ـ یکی از خطیبان شناخته شده.

ـ از کسانی که در جمع قرآن کوشیدند و بر پیامبر عرضه کردند. ابوالاسود دؤلی، ابوعبدالرحمان سلمی و عبدالرحمان بن ابی لیلی نسخه خود از قرآن را بر علی رضی الله عنه عرضه داشتند.

ـ نخستین خلیفه از بنی هاشم و پدر دو نواده پیامبر بود.[3]

 میلاد، کودکی، رشد

سرور ما علی رضی الله عنه در سال دهم قبل از بعثت – به روایت صحیح – متولد شد. در دامان پیامبر بزرگ شد. هرگز از او جدا نشد. در تمام جنگ ها همراه پیامبر بود بجز تبوک که پیامبر او را جانشین خود و سرپرست مدینه قرار داده بود.[4]

او میان برادران خود (جعفر، عقیل، طالب) کوچکترین بود. میان هر یک از برادران، ده سال فاصله زمانی بود. مکه دچار قحطی شده و ابوطالب عائله فراوان داشت. لذا عباس، برادر ابوطالب یک فرزند او را برد تا بزرگ کند، جعفر را. پیامبر نیز علی را به خانه برد  و به خدیجه رضی الله عنها سپرد. البته او در آینده، تنها واسطه حفظ این نسل شد، زیرا نسل پیامبر فقط از طریق تنها دخترش فاطمه زهرا ادامه یافت، یعنی از طریق علی رضی الله عنه.

در چنین دودمانی علی امام و پدر امامان شد. بدین گونه علی بر اساس والاترین پایه و ارزش اخلاقی تربیت شد؛ در محضر پیامبر امین، از سالهای پیش از بعثت، علم و دین فرا گرفت.

 اسلام آوردن

ابن اثیر می نویسد: اسلام علی ریشه دیرینه دارد. ابن عباس، انس، زید بن ارقم، سلمان فارسی و گروهی دیگر، او را نخستین مسلمان می دانند. بعضی اجماع بر این مطلب را نیز آورده اند. ابو یعلی از علی رضی الله عنه آورده است: پیامبر روز دوشنبه برانگیخته شد و من سه شنبه مسلمان شدم. در آن هنگام، ده سال داشت.

حسن بن زید بن حسن گفت: او هرگز بتی نپرستید. این سخن را ابن سعد نیز آورده است.[5]

ابن اثیر روایت کند که امام علی پس از اسلام آوردن خدیجه نزد پیامبر آمد و آن دو بزرگوار را مشغول نماز دید. پرسید: این عمل چیست؟ پیامبر فرمود: دین خدا است که برای  خود برگزیده و پیامبرانش را بر آن فرستاده است. اینک تو را می خوانم به سوی خدا و عبادتش و کفر به لات و عزی؛ و شهادت به وحدانیت الله که شریکی ندارد و برائت از انداد. علی پاسخ مثبت گفت و اسلام آورد.

ابن عباس گوید: نخستین مسلمان علی بود. این مطلب بر مردم مشتبه شد، زیرا علی اسلام آوردن خود را از ابوطالب پنهان داشت، اما ابوبکر اسلام آورد و اسلام خود را آشکار کرد.[6]

به دلیل این سرپرستی ویژه، او هیچگاه بت نپرستید و گرفتار گناه نشد، چون هرگز جاهلیت نداشت.

 هجرت

ابن اثیر گوید: پیامبر هجرت گزید و به علی بن ابی طالب امر فرمود که در بستر او بخوابد و روانداز سبز رنگ او را بر سر خود بکشد. علی چنین کرد. پیامبر امر فرمود که علی در مکه بماند و امانت های مردم را – که نزد پیامبر سپرده بودند – به آنها باز گرداند. این کار را نیز انجام داد.

قریش انتظار داشتند که پیامبر را در بستر ببینند، اما علی را در بستر حضرتش یافتند. بدین سان از طلب کردن پیامبر باز ماندند. پیامبر نیز علی را به جای خود گماشت که خانواده اش را به او برساند.[7]

سرور ما علی همراه با بعضی از مؤمنان بانوانی را که از بستگان پیامبر بودند و فاطمه نام داشتند، به مدینه رساند: فاطمه بنت رسول الله، مادر خود فاطمه بنت اسد، فاطمه بنت زبیر بن عبدالمطلب دختر عموی پیامبر رضی الله عنهن. ایمن فرزند ام ایمن خادم پیامبر و ابو واقد نیز همراه این کاروان کوچک بودند. ابو واقد کسی است که نامه پیامبر را به علی رسانده بود که بانوان را به مدینه انتقال دهد. ابو واقد مرکب ها را به سرعت راه می برد. سرور ما علی رضی الله عنه به او گفت: ابو واقد! با زنان مدارا کن که آنها نیرومند نیستند. گفت: نگرانم که مبادا مشرکان به ما برسند. سیدنا علی رضی الله عنه گفت: نگران مباش، زیرا پیامبر به من فرموده که آنها به شما نمی رسند. سپس علی خود مهار مرکب را به دست گرفت، آن را آرام می راند و رجز می خواند:

لیس الا الله فارفع ظنکا

یکفیک رب الناس ما اهمکا

در این میان هشت سوارکار نقابدار پیش آمدند و به مرکبشان نزدیک شدند که سیدنا علی بدانها اجازه نداد که نزدیک شوند. یکی از آنها با شمشیر پیش آمد که سیدنا علی رضی الله عنه او را با ضربه خود، دو نیم کرد تا شمشیر به کتف اسبش رسید. سپس در میان بقیه آن گروه که در حال فرار بودند، فریاد زد: « هر کس دوست دارد که خونش را بریزم به من نزدیک شود».

بدین سان، پیروزمند - و در حالی که راه را پیاده با  دعا و یاد خدا پیموده بود - به مدینه رسیدند. ابن اثیر در کتاب اسد الغابه گوید: «وقتی خبر ورود علی به پیامبر رسید، فرمود: علی را نزد من بیاورید. گفتند: او (از شدت خستگی) نمی تواند راه برود. پیامبر پیش آمد، او را در آغوش گرفت، و به گریه افتاد، به جهت ورمی که در پای خود داشت و خون از آن جاری بود. پیامبر دستی بر پایش کشید که علی تا روزی که زنده بود از درد پا شکایت نکرد. در این زمان او بیست و سه سال داشت».

 حضور در غزوه بدر و قهرمانی در غزوات

ابن حجر در کتاب الاصابة گوید: «علی رضی الله عنه به قهرمانی و شجاعت و اقدام مشهور بود».

قریش بارها به پیامبر هجوم آوردند: سال دوم هجری در محل بدر،سال سوم در اُحد، سال پنجم در جنگ خندق (احزاب). تمام این حمله ها به سرپرستی ابوسفیان انجام شد که دشواری های زیادی برای پیامبر و مسلمانان پدید می آورد. سیدنا علی در آن زمان جوانی تقریبا بیست ساله بود، ولی رادمردی و قهرمانی و شجاعت در او نمودار بود که به مرگ اعتنایی نداشت.

مثلا در جنگ بدر که 25 سال داشت، چند پهلوان قریش به میدان آمدند: عتبة بن ربیعه و برادرش شیبة بن ربیعه و فرزندش ولید بن ربیعه. علی با ولید و حمزه با شیبه در افتادند، سپس حمزه و علی با عتبه در افتادند و او را کشتند.[8]   

هند – همسر ابوسفیان و مادر معاویه – در یک زمان پدر و پسر و عمویش را از دست داد. لذا تصمیم به انتقام از حمزه گرفت. لذا به سال سوم هجری جنگ احد را به راه انداخت. مسلمانان از گِرد پیامبر پراکنده شدند، مصعب بن عمیر پرچمدار لشکر مسلمین کشته شد و پیامبر پرچم را به علی سپرد. او با پایمردی خود به حمایت از پیامبر پرداخت و ضربه های مشرکان را برگرداند، از جمله سعد بن ابی طلحه که پرچم مشرکان به دست داشت و مبارز می طلبید و هماورد نمی جست. وی می گفت: ای یاران محمد! می پندارید که کشتگان شما در بهشت اند و کشتگان ما در دوزخ. سوگند به لات، دروغ می گویید. اگر مدعای خود را بحق می دانید، یکی از شما به جنگ من بیاید!

سیدنا علی رضی الله عنه در مدت کوتاهی او را کشت.[9]

در همین جنگ دندان مبارک پیامبر شکست و سنگ به پیشانی حضرتش خورد که خون بر چهره و محاسنش جاری شد. پیامبر خونها را می زدود و می فرمود: «چگونه رستگار شوند مردمی که چهره پیامبرشان را به خون خضاب کنند در حالی که آنها را به عبادت خدایشان فرا می خواند؟»[10]

در همین حال سیدنا علی رضی الله عنه خونها را از چهره پیامبر پاک کی کرد. ابن اثیر گوید: «در روز احد شانزده ضربه به علی زدند که با هر ضربه ای به زمین افتاد و جبرئیل او را از زمین بر می داشت. سعد بن عباده پرچمدار پیامبر بود که در هنگام جنگ این پرچم را علی بن ابی طالب بر می گرفت»[11]

به سال پنجم جمعی از مشرکان – و در رأس آنها عمرو بن عبدود – در غزوه خندق هجوم آوردند. چند تن از مسلمانان و در رأس آنها سیدنا علی  تاخت تا حمله آنها را برگرداند. عمرو مبارز می طلبید. سیدنا عای کرم الله وجهه پیش آمد  و گفت: تو را به خدا و رسولش و