خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

سه‌شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۳
۲۱:۱۷
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
یکشنبه
۵ خرداد
۱۳۹۲
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
سیاست ما
کد خبر:
423290

برگ جدیدی از تاریخ پاکستان

انتخابات اخیر پاکستان یک بازی برد-برد برای نواز شریف، عمران خان، پاکستان و حتی غرب بوده که بسیار امیدوار است دولتی باثبات در اسلام آباد روی کار آید.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ نخست وزیر جدید پاکستان چهارمین شهروند ثروتمند این کشور محسوب می شود. نواز شریف غول سرشناس تولید فولاد در پاکستان ، دست پرورده ژنرال ضیا الحق و فردی است که در سال 1999 در پی کودتای نظامیان دولتش سقوط کرد، به حبس ابد محکوم و در نهایت در مقام یک تبعیدی روانه عربستان شد.

حزب مسلم لیگ به رهبری وی در انتخابات اخیر مجلس آن قدر کرسی به دست آورد که نیازی به ائتلاف با نزدیک ترین رقیب خود، یعنی حزب تحریک الانصاف به رهبری عمران خان ، قهرمان کریکت پاکستان و حزب مردم پاکستان متعلق به خاندان بوتو نداشته باشد. حزب مردم تا انتخابات اخیر حزب حاکم کشور بود و برای نخستین بار است روند انتقال قدرت از یک دولت غیرنظامی به دولت غیرنظامی دیگری در پاکستان صورت می گیرد. با وجود خشونت پیش از انتخابات که منجر به مرگ دست کم چهل نفر در پاکستان شد ، حدود 60 درصد واجدین شرایط رای دادن در انتخابات حاضر شدند که حضور چشمگیری محسوب می شود.

در نگاهی کلی، انتخابات اخیر یک بازی برد-برد برای نواز شریف ، عمران خان ، پاکستان و حتی غرب بوده که بسیار امیدوار است دولتی باثبات در اسلام آباد روی کار آید. اما نواز شریف که برای سومین بار به نخست وزیری کشور می رسد (وی طی سال های 1990 تا 1993 و نیز 1997 تا 1999 نخست وزیر بود) این بار با یک کوله بار پر پا به کاخ نخست وزیری می گذارد : روابط نزدیک با عربستان سعودی ، اشتیاق همیشگی به اقتصاد نولیبرالی و سیاست های ریاضت کشانه ناگزیر آن و علاقه دائمی به داشتن روابطی نزدیک با جمهوری های آسیای میانه. نواز شریف که از بازگشت افتخار چودری ، رئیس سابق دادگستری کشور (که در سال 2007 توسط پرویز مشرف برکنار شده بود) به نظام قضایی کشور حمایت می کند ، چندان با تهدید قضات بیگانه نیست و او بود که در سال 1997 سجاد علی شاه ، قاضی ارشد دیوان عالی کشور را از کار برکنار کرد.

یک سال بعد وی با پافشاری بر موضعش ، پاکستان را تا یک قدمی یک جنگ هسته ای تمام عیار با هند پیش برد. نواز شریف همچنین بهترین دوست نظامیان بود تا زمانی که فرمانده ارتش که توسط خود وی منصوب شده بود – پرویز مشرف – به او خیانت کرد.

گذر زمان اما به ما چه می گوید؟ خوب ، فقط در مورد مشرف که نواز شریف را طی یک کودتا برکنار و روانه تبعید کرد ، وی اینک در خانه اش در حومه اسلام آباد در بازداشت خانگی به سر می برد. و پاکستانی ها اینک آمادگی بیشتری برای سیاست های اقتصادی ریاضت کشانه مورد توصیه صندوق بین المللی پول دارند. استراتژیست های آمریکایی نیز باید خود را آماده سردتر شدن روابط دو کشور کنند.

شهباز ، برادر نواز شریف و سروزیر (حاکم) پنجاب در اعتراض به استفاده واشنگتن از پرنده های بدون سرنشین (که از سال 2004 حدود سه هزار نفر را در این کشور به کام مرگ فرو برده است) ، تمام پروژه هایی را که قرار بود با کمک مالی ایالات متحده اجرا شوند ، به حالت تعلیق درآورده است. با این حال بعید به نظر می رسد نواز شریف بخواهد از کمک سالانه دو میلیارد دلاری واشنگتن بگذرد.

 در مورد خانواده نواز شریف جالب توجه است ، حمزه پسر وی عضو مجلس ملی کشور است و مریم دختر وی رهبر حزب مسلم لیگ-نواز محسوب می شود. سیاست مقوله ای خانوادگی در پاکستان است ، اما آن طور که شایعات و جنجال های مختلف پیرامون خانواده بوتو نشان می دهد ، خانواده های سیاسی در این کشور همیشه احساس خوشبختی نمی کنند. جالب آن که نواز شریف از متحدان پابرجای مرتضی بوتو ، برادر بی نظیر بوتو محسوب می شود.

اما آیا می توان نکته ای مثبت در کارنامه نواز شریف یافت؟ خوب ، او دوستدار محیط زیست و حامی "زیست-محافظه کاری" است و سازمان حمایت از محیط زیست پاکستان را در سال 1997 تاسیس کرد. اما دیدگاه شما هر چه باشد ، نواز شریف به اسلام گرایی متعهد است ، از جمله یک نظام قضایی مبتنی بر شریعت اسلام. هرچند به نظر نمی رسد وی بتواند تا این حد بر دادگستری مستقل و قدرتمند پاکستان تاثیر بگذارد. وی ممکن است در عمل تلاش کند با هند دوباره ارتباط برقرار کند. شریف در سال 1999 با صدور بیانیه لاهور کوشید رابطه اسلام آباد و دهلی نو را گرم کند ، هرچند این تلاش در پی درگیری های کارگیل در کشمیر ناکام ماند.

اما لازم نیست خیلی به هیجان بیاییم. شریف وارث منطقی تاریخ تراژیک پاکستان است ، تاریخی که خود را بیش از پیش می نمایاند. از زمان جدایی از هند در سال 1947 – زمانی که پاکستان از دل یک جنگ داخلی هولناک زاییده شد و بریتانیا شبه قاره ای فرسوده و درمانده را که چشم به امپراتوری دوخته بود ، رها کرد – سیاست در این کشور عمدتا تحت تاثیر حکومت نظامیان و دستخوش بحران های گوناگون بوده است. این تاریخ هنگامی معنا می یابد که در نظر داشته باشیم مسلمانان این کشور ترکیبی متکثر از سنی ها و شیعیان محسوب می شوند ، با جوامع بزرگ احمدی ها و سایرین و تنش عمدتا بالا می گیرد. در چنین شرایطی آن چه مورد نیاز است ، یک نیروی محکم و بی طرف می باشد.

با این حال پاکستان چندان تفاوتی با سایر کشورهایی که مسلمانان در آنها اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند ندارد ، کشورهایی که تمام آنها تاریخی مشترک از اقتدارگرایی و اجبار حکومت به مدرنیسم غربی دارند ، مدرنیسمی که عمدتا با پذیرش نظام اقتصادی سرمایه داری و نظام سیاسی متشکل از ملت-کشورهایی به لحاظ قومی مشخص و مستقل. کل جهان اسلام به نوعی دستخوش چنین مدرنیسمی شد ، خواه در قالب یک پادشاه ، یک دیکتاتور نظامی ، یک حکومت استعماری یا یک حکومت مستقل نواستعماری. این کشورها شامل ترکیه ، مصر ، سوریه ، اردن ، مراکش ، اندونزی و مالزی می شود و البته عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس.

پاکستان و ترکیه شباهت های غریبی به یکدیگر دارند. ارتش های هر دو کشور طی سال های دهه 1950 تا سال های 1980 برای متوقف کردن جنبش هایی که خواهان رویه مذهبی تر بودند ، دست به کودتا می زدند ، گرچه کودتای نظامیان پاکستانی در سال 1977 و کودتای ارتش ترکیه در سال 1980 ماهیت بازی را تغییر داد ، چه ایالات متحده به صورتی آشکار حمایت خود را از مجاهدین در سراسر جهان اسلام به عنوان برگ برنده خود در جنگ سرد علیه شوروی آغاز کرد.

کابوس های استعماری پاکستان اما با شرایط مشابه در مصر تفاوت دارد. جدایی پاکستان از هند و تنش های قومی-فرقه ای در میان مردمی که ریشه های خود را از دست داده بودند مانع از شکل گیری یک سازمان مذهبی از نوع اخوان المسلمین شد ، سازمانی که می توانست کشور را پیرامون یک برنامه عدالت اجتماعی اسلامی متحد کند. کودتای نظامی مصر در سال 1952 برای پیشگیری از گسترش فعالیت های اخوان المسلمین لازم بود ، سازمانی که در آن زمان پیش بینی می شد در هر انتخاباتی به پیروزی برسد. جمال عبدالناصر ، رئیس جمهور نظامی و مردم گرای مصر ، به خلاف امرای ارتش در پاکستان و ترکیه نتیجه طی شدن یک مسیر سوسیالیستی ضدامپریالیستی و در آن زمان مایه افتخار جهان اسلام بود – تا زمانی که برتری ایالات متحده-اسرائیل در منطقه در جریان جنگ سال 1967 آشکار شد و با تحقیر سیاسیون سوسیالیست مصر رشته هایی را که در جریان این مسیر سوسیالیستی سکولار و مرگبار رشته شده بود ، پنبه کرد.

در ظاهر استراتژی امپریالیستی یک شبه قاره ضعیف و دستخوش تفرقه تا حد زیادی موثر از آب درآمد. تجربه هند از سوسیالیسم تجربه ای ملایم و خفیف بود و در پاکستان تنها ذوالفقار علی بوتو (پدر بی نظیر بوتو) در مدت زمانی کوتاه به لفاظی های سوسیالیستی و ضدامپریالیستی در دهه 1970 روی آورد و پاداش خود را نیز دریافت داشت (وی توسط ضیاالحق ، مرشد نواز شریف از نخست وزیری پاکستان برکنار و اعدام شد). با فروپاشی اتحاد شوروی ، امپریالیسم تسلط خود را بر هند و پاکستان مستحکم کرد و به این دو کشور اجازه داد بر سر کشمیر با یکدیگر درگیر شوند ، درگیری و جنجال بی معنایی که بار سنگینی بر بودجه دهلی نو و اسلام آباد تحمیل کرد ، اما ژئوپلیتیک "تفرقه بینداز و حکومت کن" برای ایالات متحده بسیار موثر و کارآمد بود. تهدید سوسیالیسم این بار خود را به صورت فاجعه بار "جهاد" در افغانستان ظاهر ساخت ، جهادی که غول القاعده را به اشکال مختلف در سراسر جهان از بطری درآورد.

نتیجه آن که وقتی نواز شریف در دهه 1990 زمام امور پاکستان را در جهانی که از شر "کابوس شوروی" راحت شده بود در دست گرفت ، دریافت سوار بر ببر شده است. طالبان پدیده ای واقعی بود و به خلاف سیاستمداران پاکستانی و سعودی ، آنها می خواستند مستقیم خود امپریالیسم را هدف قرار دهند. روابط پاکستان با ایالات متحده رو به وخامت می رفت و در پی ناکامی رهبران مختلف و متعدد اسلام آباد در دور زدن واقعیات – تشویق طالبان از یک سو و آرام کردن آمریکایی ها از سوی دیگر – دائما بدتر نیز شده است.

برگ جدید در تاریخ پاکستان احتمالا توسط شخص نواز شریف نوشته نخواهد شد. در عوض ، منطق تحولات منطقه ای بیش از پیش خود را نشان خواهد داد. دولت حزب مردم پاکستان (خانواده بوتو) تحت فشار عمومی مجبور شد راه تدارکاتی ناتو را به افغانستان ببندد و فعالیت های نظامی ایالات متحده را محدود کند. در همین حال ، اسلام آباد همکاری های نظامی و اقتصادی خود را با چین و ایران افزایش داد. حزب مسلم لیگ-نواز ، حزب حاکم کنونی پاکستان نیز این رویه را ادامه خواهد داد. سیاست آمریکا موجب شده است پاکستان که زمانی متحد فرمانبردار واشنگتن محسوب می شد به دامان دشمنانش بیفتد.

بهترین امیدی که می توان برای پاکستان داشت این است نواز شریف روابط اسلام آباد را با هند التیام بخشد. ارتش پاکستان نمی تواند از این کار ممانعت کند ، چه نهادهای حکومتی در این کشور در آستانه فروپاشی قرار گرفته اند. این وضعیت بدان معناست که تلاش برای جدایی کشمیر از هند متوقف خواهد شد و طالبان نیز از زیر چتر حمایتی پاکستان خارج می شوند. بازگشت طالبان ممکن است هدفی باشد که برخی تندروها در پاکستان آن را پیگیری می کنند ، هرچند با توجه بی میلی تمام بازیگران عمده منطقه – هند ، روسیه ، ایران ، چین و البته ایالات متحده – برای ورود دوباره طالبان به صحنه ، نواز شریف این بار از موضعی محکم تر و مورد حمایت برخوردار است ، چه صلح با هند تنها در صورتی میسر است که پاکستان دست از سر افغانستان بردارد.

اگر شریف بتواند با هند به توافق برسد و با بازیگران منطقه – شامل ایران – و ایالات متحده در افغانستان همکاری کند ، صلح بر منطقه مستولی خواهد شد. تحقق صلح مرزهای پاکستان را با هند دوباره خواهد گشود و موجب رونق اقتصادی در سراسر منطقه خواهد شد. در همین حال ، تحقق صلح زمین