خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۳
۲۳:۳۰
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۱۳ خرداد
۱۳۹۲
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
426077

مهمترین محورهای سخنان رهبر معظم انقلاب در حرم امام(ره)

بیانات رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر رهبر کبیر انقلاب از دقایقی پیش آغاز شد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ  سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالروز عروج ملکوتی رهبر کبیر انقلاب، از دقایقی پیش در حرم مطهر ایشان آغاز شد. مهمترین محورهای بیانات ایشان به شرح ذیل است:

خداوند متعال را سپاسگزاریم که یک نوبت دیگر به ما فرصت، مجال و عمر داد تا بتوانیم در یک چنین روزی از امام عزیزمان تجلیل کنیم و به ان بزرگوار عرض ارادت و اخلاص کنیم.

*اگر چه یاد امام در یاد ما زنده است ولی روز 14 خرداد مظهر دلبستگی امت به امام است.

* امسال این روزها مصادف است با سالروز شهادت جد بزرگوار امام یعنی امام موسی بن جعفر(ع)؛ امسال همچنین مصادف است با حادثه تعیین کننده 15 خرداد سال 1342.

*15 خرداد مقطع مهمی است و من مختصرا در این باره سخنانی را عرض می‌کنم.

*15 خرداد مبدا نهضت بزرگ روحانیت و مردم نیست، قبل از 15 خرداد در سال 1341 و آغاز سال 1342 قضایای مهمی اتفاق افتاد و در دوم فروردین 42 حادثه مدرسه فیضیه و ضرب و جرح طلاب علوم دینی و اهانت به مرحوم مرجع عالیقدر آیت‌الله گلپایگانی  پیش آمد و قبل از آن تظاهرات مردم تهران در بازار و در انجا هماهانت به مرجع عالیقدر آیت‌الله خوانساری پیش امد. اینها نشان دهند نهضت در سال 41 و آغاز سال 42 آنچنان به نشاطی رسیده بود که پلیس دستگاه جبار برخوردهای خشنی با مراجع و طلاب داشتند.

*15 خرداد 42 مقطع بسیار مهمی است علت هم این است که در این روز حادثه ای که انتفاق افتاد، پیوند روحانیت و مردم را در این سطح خطرناک و حساس نشان داد.

*امام در مدرسه فیضیه یک سخنرانی تاریخی و تعیین کننده‌ای کردند و بعد که امام را دستگیر کردند در تهران و قم و برخی شهرهای دیگر، یک موج عظیم حرکت مرمی به راه افتاد و رژیم طاغوت با ارتش و دستگاه‌های امنیتی خود دست به سرکوب این حرکت مردمی زدند.

* این نشان داد که مردم ایران و احاد ملت با مرجعیت چنین پیوند کمستحکمی دارند . نکته اینجاست که همین پیوند ضامن پیشرفت و اوج نهضت می‌شود؛ هر جا یک حرکتی یک نهضتی به مردم متکی بود و مردم با آن همراه شدند، این نهضت قابل ادامه است اما اگر مردم بایک حرکت اعتراضی پیوند نخوردند، ناکام خواهد بود. بعد از قضایای مشروطه همه مبارزاتی از طررف نیروهای چپ و ملی آغاز شد ولی همه اینها سرنوشت‌شان شکست بود چون مردم با اینها نبودند وقتی مردم وارد عرصه می‌شوند، پشتوانه می‌شوند وپیروزی برای ان نهضت رقم می‌خورد.

* در مقابل کشتار بی رحمانه‌ای که در تهران و برخی نقاط دیگر توسط رژیم پهلوی به وجود آمد هیچ نهادی از نهادهای دنیا، از این سازمان به اصطلاح حقوق بشر زبان به اعتراض نگشودند. مردم و روحانیت در صحنه تنها ماندند. مارکسیست‌ها و دولت‌های چپ و گروه‌های چپ حتی حرکت مردم در 15 خرداد را محکوم کردند و گفتند فئودالیستی بود. ملی گراهایی که دم از مبارزه می زدند هم محکوم کردند و گفتند حرکت کور، بی هدف و افراطی بود.

* هرجایی که مردمان راحت طلب و عافیت طلب در وسط میدان مبارزه جایی برای خود باز نمیکنند و خطر پذیری نمیکنند، انسانهای مومن و مبارز را به تندی و افراطی گری متهم میکنند.

* امام به پشتوانه این مردم تنها ماند در میدان، اما به معنای حقیقی کلمه یک رهبر آسمانی و معنوی قاطع و مصمم را در چهره خود به همه مردم و تاریخ نشان داد.

* سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، که همین سه باور، به او قاطعیت میداد، شجاعت میداد و استقامت میداد. باوربه خدا، باور به مردم و باور به خود. این سه باور در وجود امام، در تصمیم امام، در همه حرکت های امام خود را به معنای واقعی کلمه نشان داد. امام با دل خود با مردم حرف زد و مردم هم با جان خود به او لبیک گفتند و به وسط میدان آمدند، مردانه ایستادند و حرکتی که از هیچ نقطه‌ای از دنیا نسبت به آن نگاه محبت‌آمیزی وجود نداشت و دست کمکی دراز نشد، این حرکت به تدریج به سمت پیروزی رفت و در نهایت به پیروزی رسید.

* این 3 باور را کمی باز میکنم. اینها مطالب مهمی است که اگر در دل ما جا باز کند مسیر حرکت ما را روشن خواهد کرد. در باور به  خدا امام مصداق این آیه شریفه بود: / حسبنا الله و نعم الوکیل را امام ادا میکرد و از بن دندان به آن معتقد بود. به خدا اعتماد و به وعده الهی یقین داشت. برای خدا حرکت کرد و حرف زد و اقدام کرد و میدانست که ان تنصروالله ینصرکم وعده الهی است وحتمی و تخلف ناپذیر است.

* امام در باور به مردم، ملت ایران را به معنای حقیقی کلمه می شناخت. امام اعتقاد داشت که این ملت، ملتی است با ایمان عمیق، با هوش و شجاع، که اگر پیشوایان لایقی در میان آنها پیدا شوند، این ملت میتواند مثل خورشید در میدان های مختلف بدرخشد. امام این را قبول داشت/ اگر یک روز عنصر نالایقی مانند شاه سلطان حسین موجب شد ملت ایران در لاک خود فروروند، اما در روز دیگری مرد شجاعی مانند نادرقلی بدون آن القاب و عناوین وقتی در میان مردم ظاهر می شود و با شجاعت پیشوایی مردم را بعهده میگیرد، این ملت میتواند میدان حرکت افتخار آمیز خود را از دهلی تا دریای سیاه گسترش دهد. این را امام در تاریخ دیده بود، مظاهر آن را مشاهده کرده بود و به آن اعتقاد و ایمان داشت. ملت ایران را میشناخت و به ملت اعتماد  داشت. ایمان عمیق مردم را  که در زیر اندود دنیاطلبان مخفی شده بود، را شکوفا کرد، غیرت دینی مردم را برانگیخت و ملت ایران الگوی استقامت و بصیرت شد.

مردم در چشم امام بزرگوار عزیزترین و دشمنان مردم منفورترین بودند./ این است که شما ملاحظه میکنید که امام در مقابله با قدرت های سلطه گر لحظه ای از پا ننشست عمدتا به خاطر این بود که این قدرتها دشمن سعادت مردم بودند و امام دشمن مردم را دشمن می داشت.

* درباور به خود، اعتماد به نفس، امام به مردم ایران ما می توانیم را تعلیم داد. اما قبل از آنی که ما میتوانیم را امام به مردم ایران تلقین کند و تعلیم بدهد، ما می توانیم را در خود او و جود خود زنده کرد و اعتقاد خود را به توانایی شخصیتی خود به معنای حقیقی کلمه به مظهر بروز و ظهور رساند. در  عاشورای 42 در عین قربت در میان طلاب و مردم قم در مدرسه فیضیه محمدرضا شاه را که با اتکای آمریکا و قدرتهای خارجی به طور بی قید و شرط و بی مهار حکومت میکرد را تهدید کرد که اگر این راه را ادامه بدهی من به مردم ایران خواهم گفت تو را از ایران بیرون کنند. این را کی میگوید؟ یک روحانی ساکن در قم، بدون سلاح، تجهیزات و پول. فقط با اتکای ایمان به خدا و اعتماد به نفس که میتواند در این میدان بایستد. آن روز که امام از تبعید برگشت با صدای بلند گفت من توی دهن دولت میزنم و دولت تعیین میکنم. این اعتماد به نفس به خود و توانایی های خود و ایمان خود بود. همین باور به خود در در عمل و گفتار امام به ملت ایران منتقل شد.

عزیزان من! صدسال به ما ملت ایران تلقین کرده بودند که شما نمی توانید. نمیتوانید کشورتان را اداره کنید. نمیتوانید عزت بیابید. ساخت و ساز کنید. نمیتوانید در میدان علم حرکت کنید. نمیتوانید. نمیتوانید. باورمان شده بود.

یکی از ابزارهای موثر دشمنان برای تسلط بر ملت ها همین تلقین نمیتوانید است که ملت ها مایوس شوند و بگویند ما نمیتوانیم کاری کنیم. با این ترفند 100 سال ملت ایران در میدانهای سیاسیت، علم، اقتصاد وهمه میدان های زندگی عقب افتاد.امام مطلب را برگرداند. ابزار تسلط ابرقدرت ها را از دست آنها گرفت و شجاعت را به مردم و تصمیم و اعتماد به نفس را به مردم برگرداند و ما ملت احساس کردیم می توانیم. حرکت کردیم و اقدام کردیم. لذا ملت ایران در همه میدان ها در این 30 وچند سال پیروز شده است.

باور به خدا و مردم و خود، محور همه تصمیم گیری ها و سیاست ها و اقدامات امام شد. در آغاز نهضت همین سه باور به امام  قدرت داد. در دوران تبعید همینجور. وقتی آمد به ایران هم همین سه باور به امام این قدرت را داد  که در آن شرایط  وارد تهران شود. در حوادث بهمن 57 در فتنه های داخلی، در ایستادگی صریح در برابر نظم ظالمانه جهانی، در اعلام نه شرقی نه غربی، در جنگ تحمیلی و همه قضایای آن 10 سال پرحادثه زندگی امام، همین سه باور منشا تصمیم اقدام و تصمیم و سیاست های امام بود.

تا روزهای آخر زندگی، هیچ کس در حرف و عمل امام بزرگوار ما نشانی از افسردگی و تردید و خستگی و وادادگی و تسلیم طلبی نکرد. بسیاری از ماها و انقلابی های دنیا وقتی از دوران جوانی خارج شده و به پیری می رسند دچار تردید و محافظه کاری می زنند وگاهی حرف های اصلی خود را پس میگیرند. اما بیانیه های امام در سالهای آخر عمر، از سخنان سال 42 امام انقلابی تر و قوی تر و تند تر بود. پیر می شد اما دل او جوان و روح او زنده بود. این همان استقامتی است که در قرآن می فرماید.

* این سه باور امام را زنده و جوان نگهداشت. فکر امام و راه امام و طریقه امام را  ماندگار و ثابت کرد برای این ملت. آنوقت همین سه باور به تدریج در مردم ما، جوانان و قشرهای گوناگون ما همگانی شد. امید و اعتماد به نفس و توکل به خدا پیدا شد و جای یاس و تاریک نمایی را گرفت. جای بدبینی را گرفت. مردم ایران روحیات خود را تغییر دادند. خدای متعال هم وضع آنها را تغییر داد.

* ملت ایران راه خود و حرکت و انگیزهای خود را اصلاح کرد، خدای متعال هم نصرت داد و پشتیبانی کرد. نتیجه آن شد که ایران وابسته تبدیل شد به ایران مستقل. جوانهای عزیز ما از وابستگی رژیم طاغوتی پهلوی که بدتر از رژیم مرتجع روسیاه قاجار بودند، از وابستگی اینها به انگلیس و آمریکا چیزهای زیادی است که باید بدانید. وابستگی اینها به حالت شرم آور رسیده بود. بعد از انقلاب یکی از دیپلمات های برجسته آمریکا این را گفت و نوشت که ما بودیم که به شاه میگفتیم به فلان چیز احتیاج دارید و به فلان چیز ندارید. آنها بودند که می گفتند نفت را این مقدار تولید کنید و بفروشید. به کی بفروشید و به کی نفروشید. اداره کشور با سیاست و نقشه آمریکا و پبش از آن با سیاست و نقشه انگلیس انجام می شد. کشو روابسته ایران تبدیل شد به ایران مستقل و سرافراز.

سران فاسد و خائن و پول پرست و غرق در شهوات و لذت های مادی و حیوانی بر این کشور حکمرانی میکردند. این تبدیل شد به نمایندگان مردم. در این 30 و چند سال بر این کشور کسانی فرمانروایی کردند و قدرت را در دست گرفتند که نماینده مردم بودند. با همه ضعف ها و با همه قوت ها که در اشخاص مختلف وجود داشت، این خصوصیت همه بود که نماینده مردم بودند و کسانی بودند که کیسه ای برای خود ندوخته بود