خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳
۱۳:۵۹
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
سه‌شنبه
۲۱ خرداد
۱۳۹۲
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
428888

بازخوانی بیانات رهبر انقلاب در سوم شعبان

نام امام‌حسین(ع) بعد از ۱۴قرن پرچم عدالت است/دعای عرفه؛ گوشه‌ای از بُعد عرفانی سیدالشهدا

رهبر انقلاب می‌فرمایند: امام حسین(ع) مظهر مجاهدت خالص و پاک براى خدا است. توانست پرچم شوکت و عزّت را سرِ پا کند. با گذشت چهارده قرن، نام حسین‌بن‌على پرچم عدالت و فضیلت‌هاى معنوى است و همین نام توانسته است این انقلاب را به‌وجود آورد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ امروز سوم ماه شعبان؛ روز میلاد حضرت سیدالشهدا امام حسین(ع) و روز پاسدار است مقام معظم رهبری بیانات متعددی در این روز پیرامون سیره زندگی و شخصیت معنوی امام حسین(ع) فرموده‌اند، بخشی از این بیانات به شرح زیر است:

این اسم که «روز پاسدار»، روز ولادت حسین‌بن‌على(ع) است، اشارات و رمزهایى دارد و مسؤولیت‌هایى را هم متوجه آن قشرى مى‌کند که امروز به او مى‌زیبد که بگوید «من پاسدارم و خطِّ حسین‌بن‌على علیه‌السّلام را مى‌روم.» براى این‌که این نکات، این اشارات و این مسؤولیت‌ها را درست درک کنیم، اندکى در ماجراى حسین‌بن‌على(ع)، باید ژرف‌نگرى کنیم و دقّت نظر به خرج دهیم. خیلیها در دنیا قیام کردند، رهبرى داشتند؛ کشته هم شدند. در بین اینها، از اولاد پیغمبران و از ائمّه هم کم نبودند. اما سیدالشهدا یک فرد خاص است. حادثه کربلا، یک حادثه منحصر به فرد است. شهداى کربلا، یک جایگاه منحصر به خودشان دارند. چرا؟ پاسخ این «چرا» در طبیعت حادثه باید جستجو شود؛ و همان است که به همه ما درس مى‌دهد؛ از جمله و شاید بخصوص به شما پاسداران عزیز.

حرکت حسین‌بن‌علی(ع) حرکتی بی‌شائبه برای اصلاح جامعه مسلمین بود

یک خصوصیت این است که حرکت حسین‌بن‌على، حرکتى خالصاً، مخلصاً و بدون هیچ شائبه، براى خدا و دین و اصلاح جامعه مسلمین بود. این، خصوصیت اوّل که خیلى مهم است. این‌که حسین‌بن‌على(ع) فرمود: «انّى لم اخرج اشراً ولابطراً ولاظالماً ولامفسداً» خودنمایى نیست؛ خود نشان دادن نیست؛ براى خود، چیزى طلبیدن نیست؛ نمایش نیست. ذرّه‌اى ستم و ذرّه‌اى فساد، در این حرکت نیست. «و انما خرجت، لطلب الاصلاح فى امّة جدّى.» این، نکته بسیار مهمّى است. انّما: فقط! یعنى هیچ قصد و غرض دیگرى، آن نیّت پاک و آن ذهن خورشیدگون را مکدّر نمى‌کند. قرآن کریم، وقتى که در صدر اسلام با مسلمانان سخن مى‌گوید، مى‌فرماید: «ولاتکونوا کالّذین خرجوا من دیارهم بطراً ورئاءالنّاس.» و این‌جا امام حسین علیه‌السّلام مى‌گوید: «انّى لم اخرج اشراً ولابطراً».

دو خطّ است؛ دو جریان است. در آن‌جا قرآن مى‌گوید: «مثل آنها نباشیدکه از روى غرور و خودخواهى و نفس‌پرستى حرکت کردند.» یعنى چیزى که در آن نوعِ حرکت نیست، اخلاص است. یعنى از حرکتِ خطّ فاسد، فقط «خود» و فقط «من»، مطرح است. «ورئاءالنّاس.» خودش را آرایش کرده، بر اسب قیمتى سوار شده، جواهرات به خودش آویزان کرده، رجزهایى خوانده است و خارج مى‌شود. به کجا؟ به میدان جنگ. اتّفاقاً میدان جنگ هم میدانى است که همین آدم و ده‌ها مثل او در آن به خاک هلاک خواهند غلتید. خارج شدن چنین آدمى، این‌گونه است. فقط در او نفْس وجود دارد.

منافع شخصی و قومی در نهضت امام حسین جایی نداشت

این، یک طرف. بهترین نمونه در نقطه مقابلش هم حسین‌بن‌على(ع) است که در او، خودخواهى و خود و من و منافع شخصى و قومى و گروهى وجود ندارد. این، اوّلین خصوصیت نهضت حسین‌بن‌على علیه‌الصّلاةوالسّلام است. در آن کارى که انجام مى‌دهیم، هرچه مایه اخلاص در من و شما بیشتر باشد، آن کار، ارزش بیشترى پیدا مى‌کند. هرچه از قطب اخلاص دور شویم، به سمت قطب خودپرستى و خودخواهى و براى خودکارکردن و به فکر خود بودن و منافع شخصى و قومى و نظایر آن نزدیک شده‌ایم که یک طیف دیگر است. بین آن اخلاص مطلق و خودخواهى مطلق، یک میدان وسیع است. هر چه از آن‌جا به این طرف نزدیکتر شویم، ارزش کار ما کمتر مى‌شود؛ برکتش کمتر مى‌شود؛ ماندگارى‌اش هم کمتر مى‌شود. این، خاصیت این قضیه است. هر چه ناخالصى در این جنس باشد، زودتر فاسد مى‌شود. اگر ناب باشد، هرگز فاسد نمى‌شود. حالا اگر بخواهیم به محسوسات مثال بزنیم، این آلیاژ اگر صددرصد طلا باشد، فاسد شدنى نیست؛ زنگ خوردنى نیست. امّا به هر اندازه که مس و آهن و بقیه مواد کم قیمت داخل این آلیاژ باشد، فساد آن و از بین رفتنش بیشتر است. این یک قاعده کلّى است.

این، در محسوسات است. اما در معنویّات، این موازنه‌ها بسیار دقیقتر است. ما به حسب دید مادّى و معمولى، نمى‌فهمیم. اما اهل معنا و بصیرت، مى‌فهمند. نقّاد این قضیه، صرّاف و زرگر این ماجرا، خداى متعال است. «فانّ الناقد بصیر» اگر یک سرسوزن ناخالصى در کار ما باشد، به همان اندازه آن کار کم ارزش مى‌شود و خدا، از ماندگارى آن مى‌کاهد.

خداى متعال، ناقد بصیرى است. کار امام حسین علیه‌الصّلاةوالسّلام، از کارهایى است که یک سر سوزن ناخالصى در آن نیست. لذا شما مى‌ببینید این جنس ناب، تا کنون مانده است و تا ابد هم خواهد ماند. چه کسى باور مى‌کرد بعد از این‌که این عدّه، غریبانه در آن بیابان کشته شدند، بدنهایشان را همان جا به خاک سپردند، آن همه تبلیغات علیه‌شان کردند، آن‌طور تار و مارشان کردند و بعد از شهادتشان مدینه را به آتش کشیدند - داستان حَرّه، که سال بعد اتّفاق افتاد - و این گلستان را زیر و رو و گلهایش را پرپر کردند، دیگر کسى بوى گلاب از این گلستان بشنود؟! با کدام قاعده مادّى جور در مى‌آید، که برگ گلى از آن گلستان در این عالم طبیعت بماند؟! اما شما مى‌بینید که هر چه روزگار گذشته، عطر آن گلستان، دنیا را بیشتر برداشته است. کسانى هستند که قبول ندارند پیغمبر جدّ او و حسین‌بن‌على دنباله‌رو راه اوست؛ اما حسین را قبول دارند! پدرش على را قبول ندارند، امّا او را قبول دارند! خدا را قبول ندارند -خداى حسین‌بن على را قبول ندارند - اما در مقابلِ حسین‌بن‌على، سر تعظیم فرود مى‌آورند! این، نتیجه همان خلوص است. در انقلاب بزرگ ما هم، جوهر خلوص مایه ماندگارى آن شده است؛ همان فلز نابى که امام بزرگوار، مظهرش بود.

یک نکته دیگر - که آن هم در مجموعه نهضت حسین‌بن‌على(ع)، خیلى مهمّ است و با توجّه به وضع امروز ما، به یک معنا به قوّت نیروى اخلاص برمى‌گردد - این است که در هیچ حادثه‌اى از حوادث خونبار صدر اسلام، به اندازه حادثه کربلا، غربت و بى‌کسى و تنهایى وجود نداشته است. این، تاریخ اسلام است. هر کس مى‌خواهد نگاه کند. بنده دقّت کردم: هیچ حادثه‌اى مثل حادثه کربلا نیست؛ چه در جنگهاى صدر اسلام و جنگ‌هاى پیغمبر و چه در جنگهاى امیرالمؤمنین. در آن موارد، بالاخره حکومتى بود، دولتى بود، مردم حضور داشتند؛ سربازانى هم از میان این جمعیت به میدان جنگ مى‌رفتند و پشت سرشان هم دعاى مادران، آرزوى خواهران، تحسین بینندگان، تشویق رهبر عظیم‌القدرى مثل پیغمبر یا امیرالمؤمنین بود. مى‌رفتند در مقابل پیغمبر، جانشان را فدا مى‌کردند. این، کار سختى نیست. چقدر از جوانان ما حاضر بودند براى یک پیام امام، جانشان را قربان کنند! چقدر از ما، الان آرزو داریم اشاره لطفى از طرف ولىّ غایبمان بشود و جانمان را قربان کنیم.

وقتى انسان در جلو چشمش، رهبرش را ببیند و آن همه تشویق پشت سرش باشد، بعد هم معلوم باشد که مى‌جنگند تا پیروز شوند و دشمن را شکست دهند، با امیدِ پیروزى مى‌جنگند. چنین جنگى، در مقابل آنچه که در حادثه عاشورا مى‌بینیم، جنگ سختى نیست. البته بعضى دیگر از حوادث هم بود که آنها هم حادثه‌هاى نسبتاً غریبانه‌اى است. مثل حوادث امام‌زاده‌ها؛ مثل حسنیّون در زمان ائمّه علیهم‌السّلام. اما آنها هم - همه‌شان - مى‌دانستند که پشت سرشان امامانى مثل امام صادق، مثل امام موسى‌بن جعفر و مثل امام رضا علیه‌الصّلاةوالسّلام وجود دارند که رهبر و آقاى ایشانند و ناظر و حاضرند؛ هواى آنها را دارند و اهل و عیال آنها را رسیدگى مى‌کنند. امام صادق - طبق روایت - فرمود: «بروند با این حکّام فاسد بجنگند و مبارزه کنند - «و علىّ نفقه عیاله» - من عهده‌دار نفقه عیال آنها مى‌شوم. جامعه بزرگ شیعه بود. تحسینشان مى‌کردند. تمجیدشان مى‌کردند. بالاخره یک دلگرمى به بیرون از میدان جنگ داشتند. اما در حادثه کربلا، اصل قضایا ولبّ لباب اسلام - که همه آن را قبول داشتند - یعنى خود حسین‌بن‌على، درون حادثه است و بناست شهید شود و این را خود او هم مى‌داند، اصحاب نزدیک او هم مى‌دانند. هیچ امیدى به هیچ جا - در سطح این دنیاى بزرگ و این کشور اسلامى عریض و طویل - ندارند. غریب محضند.

بزرگان دنیاى اسلام در آن روز، کسانى بودند که بعضى از کشته شدن حسین‌بن‌على غمشان نبود؛ چون او را براى دنیاى خودشان مضرّ مى‌دانستند. عده‌اى هم که غمشان بود، آن قدر اهتمام به این قضیه نمى‌کردند. مثل عبداللَّه جعفرو عبداللَّه عباس. یعنى هیچ امیدى از بیرونِ این میدان مبارزه غم‌آلوده و سرشار از محنت، وجود نداشت. و هر چه بود در همین میدان کربلا بود و بس! همه امیدها خلاصه شده بود در همین جمع و این جمع هم دل به شهادت داده بود. بعد از کشته شدن هم - برحسب موازین ظاهرى - کسى براى آنها یک فاتحه نمى‌گرفت. یزید بر همه جا مسلّط بود. حتى زنان آنها را به اسارت مى‌بردند و به بچه‌هایشان هم رحم نمى‌کردند. فداکارى در این میدان، بسیار سخت است. «لا یوم کیومک یا اباعبداللَّه.» اگر آن ایمان و آن اخلاص و آن نورخدایى در وجود حسین‌بن‌على نمى‌درخشید که آن عده معدود مؤمنین را گرم کند، اصلاً چنین حادثه‌اى امکان تحقّق نداشت. ببینید این حادثه چقدر با عظمت است. (1372/10/26 - بیانات در دیدار جمعی از پاسداران)

دعای عرفه؛ گویای شخصیت معنوی و عرفانی سیدالشهدا(ع)

این روز پاسدار - که روز ولادت امام حسین علیه‌السّلام است - و این انتخاب بسیار پُرمضمون و پُرمعنا، براى یکایک پاسداران قابل تدبّر و تعمّق و درسگیرى است. هم پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و هم پاسداران کمیته‌ها - که امروز در مجموعه نیروى انتظامى حضور دارند - همچنین کسانى که جزو پاسداران این دو سازمان بودند و امروز هم در نقاط مختلفى مشغول خدمتند، ولى افتخار پاسدارى را در دل خودشان براى خود حفظ کرده‌اند، همه روى این نکته باید تأمّل و دقّت کنند. این، یک درس مستمرّ است.

شخصیت درخشان و بزرگوار امام حسین علیه‌السّلام دو وجهه دارد: یک وجهه، همان وجهه جهاد و شهادت و توفانى است که در تاریخ به راه انداخته و همچنان هم این توفان با همه برکاتى که دارد، برپا خواهد بود؛ که شما با آن آشنا هستید. یک بعد دیگر، بعد معنوى و عرفانى است که بخصوص در دعاى عرفه به شکل عجیبى نمایان است. ما مثل دعاى عرفه کمتر دعایى را داریم که سوز و گداز و نظم عجیب و توسّل به ذیل عنایت حضرت حق متعال بر فانى دیدن خود در مقابل ذات مقدّس ربوبى در آن باشد؛ دعاى خیلى عجیبى است. (1376/09/13 - بیانات در دیدار جمعی از پاسداران)

درست است که اگر ائمه‌ دیگر ما هم در آن زمان و در آن شرایط قرار مى‌گرفتند، همان کارى را مى‌کردند که حض