به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ آیتالله العظمی جوادی آملی در پیامی به کنفرانس سالیانه «اسلام ناب محمدی» در دالاس آمریکا نیاز بشر به وحی را از آن جهت دانستند که بشر یک موجود دائمی و ابدی است. انسان از راه دور و غیب آمده و به جهان غیب سفر میکند؛ نه از گذشتهٴ خود باخبر است و نه از آینده خویش مستحضر و از طرفی هم با کلّ موجودات جهان در ارتباط است.
متن کامل پیام آیتالله جوادی آملی به شرح زیر است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیمبسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین والأئمة الهداة المهدیین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّة و الثناء) بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّءُ الی الله!
مقدم حضار ارجمند، فرهیختگان، دانشوران، برادران و خواهران را گرامی میداریم این ایام پربرکت و موالید خجسته را به پیشگاه ولیّ عصر(ارواحنا فداه) و عموم علاقهمندان قرآن و عترت و به شما برادران و خواهران بزرگوار تحنیت عرض میکنیم امیدواریم ذات اقدس الهی به برکت موالید این ایام، خیر و صلاح و فلاح را نصیب امّت اسلامی قرار بدهد و همگان را از فوز و فیض الهی بهرهمند سازد!
محور اصلی بحث درباره نبوّت پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و شئون و کمالات علمی و عملی آن حضرت است. عنصر اول این است که نیاز بشر به وحی و نبوّت از آن جهت است که بشر یک موجود دائمی و ابدی است و با مرگ از پوست به در میآید و نه بپوسد و بعد از مرگ، برزخ است و صحنه قیامت است و پاداش نیکان و کیفر تبهکاران و مانند آن. چون انسان از راه دور و غیب آمده و به جهان غیب سفر میکند نه از گذشتهٴ خود باخبر است نه از آینده خویش مستحضر و از طرفی هم با کلّ موجودات جهان در ارتباط است باید بداند که کاری انجام بدهد که گذشته او را حفظ کند و آینده او را تأمین کند و با کلّ جهان ارتباط صحیح برقرار کند نه خودش از گذشته باخبر است نه خودش از آینده مستحضر است، نه از کلّ جهان باخبر است نه از کیفیت ارتباط با جهان مستحضر است; لذا در عین حال که دانشهای تجربی سودمند است و عقل، بهرهای از علوم جهان را به عنایت الهی دارد اما هرگز عقل به تنهایی برای رهبری و هدایت جوامع بشری کافی نیست لذا در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ نساء میفرماید ما انبیا را فرستادیم ﴿رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[1] فرمود ما انبیا را فرستادیم تا مردم در صحنه قیامت احتجاج نکنند به خدا نگویند پروردگارا تو که میدانستی ما بعد از مرگ به چنین صحنهای میآییم و میدانستی مرگ، آخر راه نیست مرگ، بین راه است و مرگ هم به معنای نابودی نیست که یک قافله و متحرّک، نابود بشود بعد از نابودی پدید بیاید مرگ، تخلّل عدم بین سالک و مقصد نیست مرگ، خوابی است که بعد از آن بیداری طولانی را به همراه دارد. برای اینکه در قیامت احتجاج نکنند به خدا عرض نکنند خدایا تو که میدانستی بعد از مرگ به چنین عالَمی میآییم و ما هم باخبر نبودیم چرا راهنما نفرستادی. در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ نساء ضرورت وحی و نبوت را با این بیان اعلام میدارد که عقل، گوشهای از معارف را ادراک میکند بسیاری از مسائل پیچیده جهان خلقت را متوجه نیست و در قیامت ممکن است اعتراض بکند لذا برای اینکه حجّتی برای عقل نباشد ما انبیا را فرستادیم ﴿لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ یعنی قبل از ارسال، بشر حجّت دارد ولی بعد از ارسال انبیا بشر حجّت ندارد این عنصر اول.
عنصر دوم و اصل دوم آن است که کسی که از طرف خدای سبحان از آینده و گذشته بشر باخبر است و بشر را مستحضر میکند و از تمام شئون و اعمال و آثار بشری باخبر است و برنامهریزی میکند باید از خطای فکری و خطیئه عملی مصون باشد; زیرا کمترین اشتباه علمی یا غفلت عملی باعث گمراهی جوامع بشری خواهد شد از این جهت، پیامبران مخصوصاً حضرت ختمی نبوّت(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) باید معصوم باشند. عصمت آنها اختصاصی به مسائل علمی ندارد بلکه آنها در مسائل علمی، معصوم از خطا و در مسائل عملی معصوم از خطیئهاند در بخشهای علمی در سه حوزه اینها معصوماند در حوزه دریافت وحی الهی و علوم الهی، در حوزه ضبط و نگهداری و ثبت علوم تلقّیشده و در حوزه تبلیغ و اعلام و ابلاغ علومِ یاد گرفته شده.
قرآن کریم عصمتِ پیامبر در هر سه حوزه را تبیین کرد فرمود تو وحی را از نزد خدای سبحان میگیری ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ﴾[2] در علم لدنّی گوینده، خداست و شنونده، عبد صالح و پیامبرِ او، هیچ راهی برای نفوذ شیطنت و وهم و خیال نیست بنابراین آنچه گوینده میگوید حق است ﴿وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ﴾[3] و آنچه شنونده دریافت میکند تلقّی است نه تنها علم عادی باشد از سنخ علم عادی و علم حصولی نیست علم شهودی است به لقای مطلب میرسد و در مشهد حکیم علیم جا برای شیطنت و وهم و خیال و امثال ذلک نیست پس معصومانه وحی را تلقّی میکند. بعد از تلقّی، نوبت ضبط و حفظ و نگهداری است که حافظهٴ معصومی میطلبد در بخش ضبط و نگهداری معصومانه هم قرآن فرمود: ﴿سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنسَی﴾[4] یعنی ما آیات الهی را اقراء میکنیم برای تو میخوانیم و تو تلقّی میکنی و هرگز فراموش نمیکنی اگر در مقام تلقّی معصوم بود و در مقام ضبط و نگهداری معصوم بود که مرحله دوم است نوبت به مرحله سوم میرسد که مرحله ابلاغ و املا و انشا و امثال ذلک است که قلمرو گفتن است وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خط ننوشته، خط ننگاشت لکن املا کرد ابلاغ کرد در سورهٴ مبارکهٴ نجم فرمود: ﴿مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی﴾[5] یعنی قلمرو بیانِ او، زبان او و قدرت گویاییِ او مصون از خطاست معصوم از سهو و نسیان و امثال اینهاست بنابراین وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در سه حوزه طبق بیان قرآن کریم معصوم است هم حوزه دریافت علوم وحیانی هم حوزه ضبط و نگهداری علوم وحیانی هم حوزه ابلاغ و املا و انشا و تدریس و تعلیم علوم وحیانی. در نتیجه آنچه خدای سبحان فرمود معصومانه به جوامع بشری میرسد از آن به بعد بشر بین قبول و نکول مختار است یا میپذیرد یا رد میکند پیامبران معصوماند و وجود مبارک حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم معصومانه این کار را تلقّی کرده است.
اصل سوم و عنصر سوم آن است که چنین موجودی رحمت جهانی خواهد بود زیرا برای کلّ جهان آمده هم با اصل کلیّت هم با اصل دوام، پیام الهی را رسانده این دو اصل در برنامههای رهبری وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کاملاً مشهود است اصل کلیّت و اصل دوام، اصل همگانی و اصل همیشگی برای تمام مردم روی زمین تا روز قیامت در هر عصر و مصری برای هر نسلی ایشان پیام دارد حالا برخیها میپذیرند برخیها نمیپذیرند و آنها هم که میپذیرند همه احکام را عمل میکنند یا نمیکنند بالأخره یک پاداش و کیفری برای همه مشخص کرده لذا چه در بخشهای ملّی و محلّی، چه در بخشهای منطقهای، چه در بخشهای بینالمللی برای همه برنامه دارد این کلیّت و دوام همراه با رسالتِ اوست اینکه خدا فرمود ما ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾[6] فرستادیم یا ﴿کَافَّةً لِّلنَّاسِ﴾[7] فرستادیم به همین منظور است ﴿مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ رحمت بودن او برای جهانیان آن است که سه مطلب را به همه جهانیان میآموزاند یکی جهاندانی صحیح، یکی جهانداری صحیح، یکی جهانآرایی صحیح; همگان را به جهانبینی توحیدی دعوت میکند همگان را به کیفیتِ داشتن و نگهداری و اصلاح جهان هدایت میکند همگان را به هنر و زیبایی و جمال و جلالِ جهان که جهانآرایی است راهنمایی میکند هم به ذائقه عنایت میکند هم به انگیزه عنایت میدارد هم به اندیشه عنایت میکند آنها که دین را با عقلانیّت و خرد جمع نکردند یک وقت تفتیش عقاید تشکیل دادند یک وقت گالیله را تهدید به سوزاندن کردند الآن هم کم و بیش میشنویم که مراسم قرآنسوزی را به راه انداختند این دینِ بیخرد، دینِ بیعقل، دینِ بیعلم کارِ دیروزش گالیلهسوزی، کار امروزش قرآنسوزی است و اگر علم باشد و عقل نباشد و دین نباشد جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم از همین غرب برمیخیزد یعنی علم هست علوم تجربی هست ولی علوم تجریدی نیست زمینشناسی هست زمانشناسی هست اما زمینآفرین و زمانآفرینشناسی نیست نتیجهٴ این علم تجربیِ بیدین، جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم است که میلیونها نفر را اینها در مدت کوتاهی به خاک و خون کشیدند و از بین بردند.
﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ بودنِ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این است که بشر را به جهاندانی صحیح دعوت میکند به جهانداری صحیح هدایت میکند به جهانآرایی صحیح هدایت میکند تا هم ذائقه و قریحه و انگیزه بشر تأمین بشود هم بخشهای اندیشه و فرهنگ و دانش و دانشوری او تأمین بشود برای اینکه بشر بتواند این دو مطلب را از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بپذیرند یکی دعوت به توحید، یکی ادّعای نبوت هم دعوت میکند به توحیدِ جهان که خدایی هست و واحد است و معادی هست و مرجع همان مبدأ است و حساب و کتابی هست و هم ادّعا دارد که من از طرف خدا سخن را شنیدم و به شما ابلاغ میکنم برای اثبات دعوت و برای اثبات دعوا، حقانیّت آن دعوت حقانیّت این ادّعا، معجزه لازم است معجزه یعنی کاری که راه فکری ندارد هیچ بشری از راه علم نه در گذشته نزدیک و دور نه در آینده نزدیک و دور توان آوردن مشابه آن را ندارد زیرا راه فکری ندارد یعنی ممکن نیست کسی درس بخواند و معجزه بیاورد بلکه مربوط به قداست روح است قداست روح هم کار حوزه و دانشگاه نیست که کسی بعد از چند سال درس، در حوزه یا دانشگاه معجزه بیاورد، اگر راه علمی میداشت دیگران هم سعی و کوشش میکردند به آن ردیف یا بیشتر یا کمتر بار مییافتند ولی راه فکری ندارد چون به قداست روح وابسته است.
بنابراین مستقیماً با ماورای طبیعت در ارتباط است با عنایت الهی سامان میپذیرد این معنای معجزه است و مهمترین معجزهای که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آورد و کلّی و دائمی است یعنی نسبت به همه افراد در هر عصر و مصری هست برای هر نسلی هست با کلیّت و دوام همراه است همان قرآن کریم است گرچه معجزات فراوانی در زمان حیات آن حضرت رخ داده است اما آن رخدادها فعلاً مشهود کسی نیست به تاریخ سپرده شده است تواتر هست نقل هست اما آنچه فعلاً معجزه جهانی است همین قرآن کریم است و قرآن کریم بخشی وسیعی