به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ آیت الله العظمی مظاهری همزمان با ایام ماه مبارک رمضان در نوشتاری به بررسی پذيرش توبه بدون شرط از منظر قرآن كريم و روايات اهلبيت (ع) پرداخته و اظهار داشتند: نه تنها از منظر قرآن كريم و روايات اهلبيت (ع)، بلكه از نظر عقل، پذيرش توبه از سوى پروردگار متعال، هيچ شرطى ندارد.
ایشان با اشاره به ارکان توبه افزودند: اركان توبه كه عبارتند از «ندامت قلبى، استغفار زبانى، عزم اصلاح و اصلاح»، بايد محقّق شوند تا توبه پذيرفته شود، امّا ركن اساسى منزل توبه، ندامت قلبى است كه اگر واقعى باشد، به دنبال آن، ساير اركان توبه، محقّق مىگردند
متن کامل نوشتار این مرجع تقلید که برگرفته از منزل دوّم کتاب سير و سلوک معظّمله است در ادامه تقئیم خوانندگان محترم می گردد.
* تعریفی از توبه
چکيده: توبه، يعنى حالت پشيمانى و تلاطم درونى كه هيچ شرطى ندارد و اگر در قرآن كريم، شرايطى براى توبه بيان شده است، حاوى يك سلسله نكات مهمّ اخلاقى مىباشد. از جمله اينكه: انسان گنهكار، در اثر عادت به گناه، موفّق به توبه از گناه نمىشود و يا در برخى از موارد، خود را گناهكار نمىشمارد كه پشيمان شده و توبه كند و در مواردى نيز پشيمانى واقعى براى گناهكار رخ نمىدهد و ندامت او در اثر كيفرى است كه در مقابل راه خود مشاهده مىكند و چنانچه رها شود، مجدّداً مرتكب همان گناهان خواهد شد و به دروغ، اظهار پشيمانى و ندامت مىكند؛ بنابراين، توبه هيچ شرطى ندارد و صِرف پشيمانى حقيقى، تحقّق مىيابد.
پذيرش توبه بدون شرط
از منظر قرآن كريم و روايات اهلبيت (ع)، بلكه از نظر عقل، پذيرش توبه از سوى پروردگار متعال، هيچ شرطى ندارد. اركان توبه كه عبارتند از «ندامت قلبى، استغفار زبانى، عزم اصلاح و اصلاح»، بايد محقّق شوند تا توبه پذيرفته شود، امّا ركن اساسى منزل توبه، ندامت قلبى است كه اگر واقعى باشد، به دنبال آن، ساير اركان توبه، محقّق مىگردند. يعنى به صرف پيدا شدن حالت درونى پشيمانى از گناه، توبه پذيرفته مىشود؛ زيرا لازمۀ پشيمانى، اظهار پشيمانى (استغفار زبانى) و تصميم بر ترك گناه (عزم اصلاح) و عمل بر طبق دستورات الهى (اصلاح) است؛ به بيان ديگر، اگر كسى از عمل زشت و ناهنجار خويش، اظهار پشيمانى نننمايد و يا تصميم بر ترك گناه نداشته باشد و يا طبق فرمان حقتعالى عمل ننمايد، در حقيقت نسبت به گناه خود پشيمان هم نشده است. بنابراين، نمىتوان گفت: اركان توبه، شرايط توبه هستند، بلكه توبه هيچ شرطى ندارد و آن اركان، لازم و ملزوم توبه مىباشند.
حاصل سخن اينكه، اگر كسى، هرچند گناهان او بزرگ و فراوان باشد، به راستى از گذشته خود پشيمان شود و پشيمانى او با ترك گناه همراه باشد، به يقين بايد بداند كه خداوند تبارك و تعالى گناهان او را مىآمرزد و بالاتر اينكه، سيّئات و بدىهاى او را به حسنات و نيكىها مبدّل مىسازد؛ چنانچه قرآن شريف مىفرمايد: إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ [1]
هنگامى كه خداوند رحمان و رحيم، توبۀ بنده خويش را مىپذيرد، پروندۀ سياه و پر از گناه او را به پروندۀ درخشانى تبديل مىكند كه در صفحۀ اوّل آن، ثواب توبه نمايان است و درخشندگى دارد.
تحليل شرايط پذيرش توبه در قرآن كريم
حال ممكن است اين سؤال مطرح شود كه اگر توبه هيچ شرطى ندارد، چگونه در آياتى از قرآن كريم، شرايطى براى توبه ذكر شده است؟ مثلًا در آيات 17 و 18 سوره نساء، چهار شرط براى پذيرش توبه از سوى حقتعالى بيان شده است:
إنَّمَا التَّوبَةُ عَلَي اللهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ [...] وَ لَيْسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيّئاتِ حَتّي إذَا حَضَرَ احَدَهُمُ الْمَوتُ قَالَ إِنّي تُبْتُ الآنَ وَ لَا الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفّارٌ [2]
توبه نزد خداوند، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مىشوند سپس به زودى توبه مىكنند ... و توبه كسانى كه گناه مىكنند تا وقتى كه مرگ يكى از ايشان فرا مىرسد، مىگويد اكنون توبه كردم، پذيرفته نيست و (نيز توبه) كسانى كه در حال كفر مىميرند، پذيرفته نخواهد شد.همانگونه كه در ظاهر اين دو آيه شريفه ملاحظه مىشود، چهار شرط براى پذيرش توبه تعيين شده است:
1) گناه از روى جهالت و به خاطر نادانى باشد (نه از روى علم و عمد).
2) توبه را تأخير نيندازد.
3) توبه قبل از ديدن مرگ باشد.
4) توبه بعد از مرگ نباشد.
پاسخ اين سؤال به طور اختصار، آن است كه: آنچه در ظاهر اين دو آيۀ شريفه ملاحظه مىشود، نيازمند توضيح و تفسير است و اين دو آيۀ شريفه، نكات ظريف و دقيق ديگرى را در بر دارد كه بايد تبيين گردد. در واقع، ظاهر اين آيات، علاوه بر اينكه خلاف آيات متعدّد ديگرى است، خلاف سيرۀ پيامبر اكرم (ص) و ائمّه هدى (ع) در برخورد با گناهكاران نيز مىباشد. افزون بر اين، دين اسلام مدّعى است كه بنبست در آن وجود ندارد و نپذيرفتن توبه از سوى خداوند متعال، نوعى بنبست به شمار مىرود. بنابر اين با توجّه به آنچه از ظاهر اين دو آيه شريفه فهميده مىشود كه توبۀ چهار گروه پذيرفته نمىگردد، بايد نكات مهمّى را كه در توضيح و تفسير اين دو آيه شريفه وجود دارد، بيان نماييم:
الف) لجاجت در ارتكاب گناه
گاهى گناه در اثر طغيان يكى از غرايز است و در نتيجه، تسلّط هوى و هوس و طغيان غريزه يا صفت رذيله موجب مىشود كه انسان، «معرفت» خود را تقريباً از دست بدهد؛ قرآن شريف اين حالت را «جهالت» ناميده است و معلوم است كه توبه از اين نوع گناه پذيرفته است؛ امّا اگر ارتكاب گناه در اثر عناد و لجاج و از روى طغيانگرى و انكار و دشمنى با حقّ و حقيقت باشد، طبيعى است كه چنينگناهى، زمينهساز عدم آمرزش الهى مىشود. گناهىكه از روى لجاجت و دشمنى با حقتعالى انجام مىپذيرد، حكايت از كفر مىكند و كسىكه با خداوند لجاجت ورزد و در مقابل حق ايستادگى كند، موفّق به توبه نخواهد شد؛ زيرا وقتى حالت عناد و لجاج در وجود كسى مسلّط شود، مانع از آن است كه از كرده خود پشيمان گردد و مسلّماً بدون پشيمانى، توبه محقّق نخواهد شد. بنابراين، اينكه قرآن شريف «جهالت» را در توبه، شرط فرموده است، حكايت از يك نكته مهمّ اخلاقى دارد و آن، اين است كه: اگر گناه و نافرمانى از سر عناد و لجاج صورت گرفت، توبه از آن ممكن نيست و در حقيقت، چنين انسان گناهكارى توبه نمىكند كه توبه او پذيرفته شود.
ب) تسويف در توبه
گاهى، «تَسويف» در توبه، يعنى به آينده واگذار كردن و بىاعتنايى به گناه و فراموشى آن، جاى پشيمانى را در وجود انسان مىگيرد و مانع از پديد آمدن حالت توبه مىشود. در چنين وضعى معلوم است كه اين انسان، خود را گناهكار نمىداند تا توبه كند. پس اينكه قرآن شريف «فوريت» و «عدم تأخير» را در توبه شرط دانسته، باز هم حاوى يك نكته با اهميت اخلاقى است و آن اينكه: بىاعتنايى به گناه، موجب عادت انسان به گناه مىشود و در اثر عادت، ابهّت گناه از دل مىرود و در نتيجه گناه از ضمير آگاه انسان به ضمير ناآگاه وى منتقل شده و موجب مىگردد تا انسان، خود را گناهكار نداند و در اين صورت طبيعى است كه توبه هم نمىكند.
اين موضوع با ذكر يك مثال، قدرى روشنتر مىگردد: زنا، يك ناهنجارى اخلاقى بزرگ و گناه كبيرهاى است كه اثرات سوئى براىفرد و اجتماع دارد و نزد مردم، بهخصوص متدينان، بسيار قبيح شمرده مىشود. تا جايى كه اگر يك زن عفيف، در اثر فريب شيطان، يا اجبار، يا هر علّت ديگرى مورد تجاوز قرار گيرد، هشدارهاى وجدان اخلاقى به او امان نمىدهد و حتّى ممكن است در اثر ملامت نفس لوّامه و عذاب وجدان، كارهاى خطرناكى نيز انجام دهد و زندگى خود و اطرافيان را نابود كند. خجالتزدگى و شرمندگى، سراسر وجود او را فرا مىگيرد و يكپارچه پشيمان مىشود. امّا بسيار اتّفاق مىافتد كه همين خانم عفيف، به راحتى غيبت مىكند و آبروى ديگران را مىريزد و آنچنان نسبت به گناه خود بىتفاوت است كه گويا هيچ گناهى مرتكب نشده است؛ در حالىكه ناهنجارى اخلاقى غيبت و كبيره بودن گناه آن نيز، امرى كاملًا روشن و آشكار است. تكرار گناه غيبت، آن گناه را براى گناهكار، به صورت عادت درآورده و هشدارهاى وجدان اخلاقى او را خاموش كرده است، از اين رو ممكن است در شبانه روز، مكرّراً غيبت كند و دچار عذاب وجدان هم نشود؛ در حالىكه در فرهنگ دينى، اثر سوء غيبت، از اثر سوء زنا، بدتر شمرده شده است:«إِيَّاكُمْ وَ الْغِيبَةَ، الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا» [3]بپرهيزيد از غيبت، زيرا غيبت از زنا بدتر است.
به بيان ديگر، غيبتهاى متعدّد، قبح گناه و زشتى آن را از دل و ياد او برده است و حالتى براى او پديد آورده كه گناه خود را گناه نمىداند و يا چندان مهم نمىشمارد. چنين حالتى بسيار خطرناك است و انسان را در سراشيبى گناه و معصيت مىاندازد. وقتى گناه، براى انسان عادت شود و گناه را تكرار نموده و بدان اصرار ورزد، مانند اتومبيل ترمز بريدهاى مىگردد كه با سرعت، به اعماق درّه در حال سقوط است و هيچ عاملى نمىتواند مانع حركت آن شود، يا لااقل از سرعت آنبكاهد. بدتر و خطرناكتر از اين حالت، هنگامى است كه آدمى، گناه و معصيت خود را توجيه كرده و قبح و زشتى گناه را نبيند. اگر چنين شد، نفس لوّامه به نفس مُحَسّنه تبديل مىشود و به جاى ملامت گناهكار از ارتكاب گناه، او را يه انجام آن تشويق مىكند و معصيت و اعمال ناپسند را در نظر وى نيكو جلوه مىدهد. چنانكه قرآنكريم مىفرمايد:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالا، الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعا [4]
بگو: آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟ آنان كسانىاند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند.
بسيار واضح است كه چنين انسانى به فكر توبه هم نمىافتد؛ زيرا تصوّر مىكند اعمال و رفتارش، بهترين نوع اعمال است و از اين رو، عنصرى به نام پشيمانى در وجود او هيچ جايگاهى نخوا