خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳
۱۸:۲۰
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
چهارشنبه
۲ مرداد
۱۳۹۲
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
444956

آیت ‌الله مظاهری: با پشيمانى حقيقى، توبه محقق می‌شود

هركس به ‏واسطه توبه واقعى در معرض نسيم رحمت الهى واقع شود، از رحمت حق‏تعالى بهره كافى خواهد برد، حتّى اگر در جهنّم باشد و گرچه كافر باشد، ولى كافر عملا نمى‏تواند خود را در معرض اين نسيم قرار دهد تا از آن بهره ببرد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ آیت الله العظمی مظاهری همزمان با ایام ماه مبارک رمضان در نوشتاری به بررسی پذيرش توبه بدون شرط از منظر قرآن كريم و روايات اهل‏بيت (ع) پرداخته و اظهار داشتند: نه تنها  از منظر قرآن كريم و روايات اهل‏بيت (ع)، بلكه از نظر عقل، پذيرش توبه از سوى پروردگار متعال، هيچ شرطى ندارد.

ایشان با اشاره به ارکان توبه افزودند: اركان توبه كه عبارتند از «ندامت قلبى، استغفار زبانى، عزم اصلاح و اصلاح»، بايد محقّق شوند تا توبه پذيرفته شود، امّا ركن اساسى منزل توبه، ندامت قلبى است كه اگر واقعى باشد، به دنبال آن، ساير اركان توبه، محقّق مى‏گردند

متن کامل نوشتار این مرجع تقلید که برگرفته از منزل دوّم کتاب سير و سلوک معظّم‌له است در ادامه تقئیم خوانندگان محترم می گردد.

* تعریفی از توبه

چکيده: توبه، يعنى حالت پشيمانى و تلاطم درونى كه هيچ شرطى ندارد و اگر در قرآن كريم، شرايطى براى توبه بيان شده است، حاوى يك سلسله نكات مهمّ اخلاقى مى‏باشد. از جمله اين‏كه: انسان گنه‏كار، در اثر عادت به گناه، موفّق به توبه از گناه نمى‏شود و يا در برخى از موارد، خود را گناه‏كار نمى‏شمارد كه پشيمان شده و توبه كند و در مواردى نيز پشيمانى واقعى براى گناه‏كار رخ نمى‏دهد و ندامت او در اثر كيفرى است كه در مقابل راه خود مشاهده مى‏كند و چنان‏چه رها شود، مجدّداً مرتكب همان گناهان خواهد شد و به دروغ، اظهار پشيمانى و ندامت مى‏كند؛ بنابراين، توبه هيچ شرطى ندارد و صِرف پشيمانى حقيقى، تحقّق مى‏يابد.

پذيرش توبه بدون شرط

از منظر قرآن كريم و روايات اهل‏بيت (ع)، بلكه از نظر عقل، پذيرش توبه از سوى پروردگار متعال، هيچ شرطى ندارد. اركان توبه كه عبارتند از «ندامت قلبى، استغفار زبانى، عزم اصلاح و اصلاح»، بايد محقّق شوند تا توبه پذيرفته شود، امّا ركن اساسى منزل توبه، ندامت قلبى است كه اگر واقعى باشد، به دنبال آن، ساير اركان توبه، محقّق مى‏گردند. يعنى به صرف پيدا شدن حالت درونى پشيمانى از گناه، توبه پذيرفته مى‏شود؛ زيرا لازمۀ پشيمانى، اظهار پشيمانى (استغفار زبانى) و تصميم بر ترك گناه (عزم اصلاح) و عمل بر طبق دستورات الهى (اصلاح) است؛ به بيان ديگر، اگر كسى از عمل زشت و ناهنجار خويش، اظهار پشيمانى نننمايد و يا تصميم بر ترك گناه نداشته باشد و يا طبق فرمان حق‏تعالى عمل ننمايد، در حقيقت نسبت به گناه خود پشيمان هم نشده است. بنابراين، نمى‏توان گفت: اركان توبه، شرايط توبه هستند، بلكه توبه هيچ شرطى ندارد و آن اركان، لازم و ملزوم توبه مى‏باشند.

حاصل سخن اينكه، اگر كسى‏، هرچند گناهان او بزرگ و فراوان باشد، به راستى از گذشته خود پشيمان شود و پشيمانى او با ترك گناه همراه باشد، به يقين بايد بداند كه خداوند تبارك و تعالى گناهان او را مى‏آمرزد و بالاتر اين‏كه، سيّئات و بدى‏هاى او را به حسنات و نيكى‏ها مبدّل مى‏سازد؛ چنانچه قرآن شريف مى‏فرمايد: إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ‏ [1]

هنگامى كه خداوند رحمان و رحيم، توبۀ بنده خويش را مى‏پذيرد، پروندۀ سياه و پر از گناه او را به پروندۀ درخشانى تبديل مى‏كند كه در صفحۀ اوّل آن، ثواب توبه نمايان است و درخشندگى دارد.

تحليل شرايط پذيرش توبه در قرآن كريم‏

حال ممكن است اين سؤال مطرح شود كه اگر توبه هيچ شرطى ندارد، چگونه در آياتى از قرآن كريم، شرايطى براى توبه ذكر شده است؟ مثلًا در آيات 17 و 18 سوره نساء، چهار شرط براى پذيرش توبه از سوى حق‏تعالى بيان شده است:

إنَّمَا التَّوبَةُ عَلَي اللهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ [...] وَ لَيْسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيّئاتِ حَتّي إذَا حَضَرَ احَدَهُمُ الْمَوتُ قَالَ إِنّي تُبْتُ الآنَ وَ لَا الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفّارٌ [2]

توبه نزد خداوند، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مى‏شوند سپس به زودى توبه مى‏كنند ... و توبه كسانى كه گناه مى‏كنند تا وقتى كه مرگ يكى از ايشان فرا مى‏رسد، مى‏گويد اكنون توبه كردم، پذيرفته نيست و (نيز توبه) كسانى كه در حال كفر مى‏ميرند، پذيرفته نخواهد شد.همان‏گونه كه در ظاهر اين دو آيه شريفه ملاحظه مى‏شود، چهار شرط براى ‏پذيرش توبه تعيين شده است:

1) گناه از روى جهالت و به خاطر نادانى باشد (نه از روى علم و عمد).

2) توبه را تأخير نيندازد.

3) توبه قبل از ديدن مرگ باشد.

4) توبه بعد از مرگ نباشد.

پاسخ اين سؤال به طور اختصار، آن است كه: آنچه در ظاهر اين دو آيۀ شريفه ملاحظه مى‏شود، نيازمند توضيح و تفسير است و اين دو آيۀ شريفه، نكات ظريف و دقيق ديگرى را در بر دارد كه بايد تبيين گردد. در واقع، ظاهر اين آيات، علاوه بر اين‏كه خلاف آيات متعدّد ديگرى است، خلاف سيرۀ پيامبر اكرم (ص) و ائمّه هدى (ع) در برخورد با گناهكاران نيز مى‏باشد. افزون بر اين، دين اسلام مدّعى است كه بن‏بست در آن وجود ندارد و نپذيرفتن توبه از سوى خداوند متعال، نوعى بن‏بست به شمار مى‏رود. بنابر اين با توجّه به آنچه از ظاهر اين دو آيه شريفه فهميده مى‏شود كه توبۀ چهار گروه پذيرفته نمى‏گردد، بايد نكات مهمّى را كه در توضيح و تفسير اين دو آيه شريفه وجود دارد، بيان نماييم:

الف) لجاجت در ارتكاب گناه‏

گاهى گناه در اثر طغيان يكى از غرايز است و در نتيجه، تسلّط هوى و هوس و طغيان غريزه يا صفت رذيله موجب مى‏شود كه انسان، «معرفت» خود را تقريباً از دست بدهد؛ قرآن شريف اين حالت را «جهالت» ناميده است و معلوم است كه توبه از اين نوع گناه پذيرفته است؛ امّا اگر ارتكاب گناه در اثر عناد و لجاج و از روى طغيان‏گرى و انكار و دشمنى با حقّ و حقيقت باشد، طبيعى است كه چنين‏گناهى، زمينه‏ساز عدم آمرزش الهى مى‏شود. گناهى‏كه از روى لجاجت و دشمنى با حق‏تعالى انجام مى‏پذيرد، حكايت از كفر مى‏كند و كسى‏كه با خداوند لجاجت ورزد و در مقابل حق ايستادگى كند، موفّق به توبه نخواهد شد؛ زيرا وقتى حالت عناد و لجاج در وجود كسى مسلّط شود، مانع از آن است كه از كرده خود پشيمان گردد و مسلّماً بدون پشيمانى، توبه محقّق نخواهد شد. بنابراين، اين‏كه قرآن شريف «جهالت» را در توبه، شرط فرموده است، حكايت از يك نكته مهمّ اخلاقى دارد و آن، اين است كه: اگر گناه و نافرمانى از سر عناد و لجاج صورت گرفت، توبه از آن ممكن نيست و در حقيقت، چنين انسان گناه‏كارى توبه نمى‏كند كه توبه او پذيرفته شود.

ب) تسويف در توبه‏

گاهى، «تَسويف» در توبه، يعنى به آينده واگذار كردن و بى‏اعتنايى به گناه و فراموشى آن، جاى پشيمانى را در وجود انسان مى‏گيرد و مانع از پديد آمدن حالت توبه مى‏شود. در چنين وضعى معلوم است كه اين انسان، خود را گناه‏كار نمى‏داند تا توبه كند. پس اينكه قرآن شريف «فوريت» و «عدم تأخير» را در توبه شرط دانسته، باز هم حاوى يك نكته با اهميت اخلاقى است و آن اين‏كه: بى‏اعتنايى به گناه، موجب عادت انسان به گناه مى‏شود و در اثر عادت، ابهّت گناه از دل مى‏رود و در نتيجه گناه از ضمير آگاه انسان به ضمير ناآگاه وى منتقل شده و موجب مى‏گردد تا انسان، خود را گناهكار نداند و در اين صورت طبيعى است كه توبه هم نمى‏كند.

اين موضوع با ذكر يك مثال، قدرى روشن‏تر مى‏گردد: زنا، يك ناهنجارى اخلاقى بزرگ و گناه كبيره‏اى است كه اثرات سوئى براى‏فرد و اجتماع دارد و نزد مردم، به‏خصوص متدينان، بسيار قبيح شمرده مى‏شود. تا جايى كه اگر يك زن عفيف، در اثر فريب شيطان، يا اجبار، يا هر علّت ديگرى مورد تجاوز قرار گيرد، هشدارهاى وجدان اخلاقى به او امان نمى‏دهد و حتّى ممكن است در اثر ملامت نفس لوّامه و عذاب وجدان، كارهاى خطرناكى نيز انجام دهد و زندگى خود و اطرافيان را نابود كند. خجالت‏زدگى و شرمندگى، سراسر وجود او را فرا مى‏گيرد و يك‏پارچه پشيمان مى‏شود. امّا بسيار اتّفاق مى‏افتد كه همين خانم عفيف، به راحتى غيبت مى‏كند و آبروى ديگران را مى‏ريزد و آن‏چنان نسبت به گناه خود بى‏تفاوت است كه گويا هيچ گناهى مرتكب نشده است؛ در حالى‏كه ناهنجارى اخلاقى غيبت و كبيره بودن گناه آن نيز، امرى كاملًا روشن و آشكار است. تكرار گناه غيبت، آن گناه را براى گناهكار، به صورت عادت درآورده و هشدارهاى وجدان اخلاقى او را خاموش كرده است، از اين رو ممكن است در شبانه روز، مكرّراً غيبت كند و دچار عذاب وجدان هم نشود؛ در حالى‏كه در فرهنگ دينى، اثر سوء غيبت، از اثر سوء زنا، بدتر شمرده شده است:«إِيَّاكُمْ وَ الْغِيبَةَ، الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا» [3]بپرهيزيد از غيبت، زيرا غيبت از زنا بدتر است.

به بيان ديگر، غيبت‏هاى متعدّد، قبح گناه و زشتى آن را از دل و ياد او برده است و حالتى براى او پديد آورده كه گناه خود را گناه نمى‏داند و يا چندان مهم نمى‏شمارد. چنين حالتى بسيار خطرناك است و انسان را در سراشيبى گناه و معصيت مى‏اندازد. وقتى گناه، براى انسان عادت شود و گناه را تكرار نموده و بدان اصرار ورزد، مانند اتومبيل ترمز بريده‏اى مى‏گردد كه با سرعت، به اعماق درّه در حال‏ سقوط است و هيچ عاملى نمى‏تواند مانع حركت آن شود، يا لااقل از سرعت آن‏بكاهد. بدتر و خطرناك‏تر از اين حالت، هنگامى است كه آدمى، گناه و معصيت خود را توجيه كرده و قبح و زشتى گناه را نبيند. اگر چنين شد، نفس لوّامه به نفس مُحَسّنه تبديل مى‏شود و به جاى ملامت گناهكار از ارتكاب گناه، او را يه انجام آن تشويق مى‏كند و معصيت و اعمال ناپسند را در نظر وى نيكو جلوه مى‏دهد. چنانكه قرآن‏كريم مى‏فرمايد:

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالا، الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعا [4]

بگو: آيا شما را از زيان‏كارترين مردم آگاه گردانم؟ آنان كسانى‏اند كه كوشش‏شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏دهند.

بسيار واضح است كه چنين انسانى به فكر توبه هم نمى‏افتد؛ زيرا تصوّر مى‏كند اعمال و رفتارش، بهترين نوع اعمال است و از اين رو، عنصرى به نام پشيمانى در وجود او هيچ جايگاهى نخوا