به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ فرانتیس فانون، نویسنده آفریقائیالأصلی که متولد شده "مارتینیک" از مستعمرات فرانسه در جزایر کارائیب (آمریکای مرکزی) است و در فرانسه تحصیل کرد و در الجزائر به همراه مبارزان علیه استعمار فرانسه جنگید، در مقدمه کتاب "استعمار میرا" مینویسد:
خانم کریستیانا لیلیستی یرنا، روزنامه نگار سوئدی در اردوگاهی با چند تن از هزاران آواره الجزایری مصاحبهای کرده است. خلاصهای از این مصاحبه را نقل میکنیم:
"نفر بعدی پسرکی است هفت ساله که جراحتهای عمیقی دارد که زاده سیمی فولادی است، سیمی که سربازان فرانسوی او را با آن بسته بودند و در همان حال پدر و مادر و خواهرانش را جلو چشم او عذاب میدادند و میکشتند. افسری چشمان پسرک را به زور باز نگه میداشته است تا او ببیند چه میگذرد و به یاد داشته باشد... پدر بزرگ این پسرک 5 شبانه روز او را به دوش کشید تا به این اردوگاه برساند. پسرک میگوید: در دنیا تنها یک آرزو دارم و آن اینکه سربازی فرانسوی را تکه تکه کنم، ریز ریز کنم."
فانون، پس از نقل این گزارش، مینویسد: "آیا تصور میکنید میتوان کشته شدن پدر و مادر این کودک و عطش انتقام عظیم او را به آسانی از یادش برد و از خاطرش زدود؟ آیا پیامی که دموکراسی فرانسه از خود بر جا خواهد نهاد فقط و فقط همین کودک یتیمی است که در چنین محشر عظیمی بزرگ میشود؟ هیچکس تصور نمیکرد که فرانسه پنج سال تمام، قدم به قدم، از چنین استعمار بیآزرمی - که مانند آن را در این قاره فقط در آفریقای جنوبی میتوان یافت - بدینسان دفاع کند. هیچکس نیز تصور نمیکرد که ملت الجزایر با چنین شدت و قاطعیتی وجود خویش را بر صحنههای تاریخ استقرار بخشد."با گذشت چند دهه از مبارزات مردم الجزایر علیه استعمار فرانسه، اکنون غبار فراموشی بر جنایات ارتش فرانسه مستولی گشته و امروز رسانههای غربی درباره پرونده سیاه فرانسه چیزی نمیگویند و نمینویسند و حتی فرانسویها تلاش میکنند کشور خود را مهد دموکراسی و آزادی و تمدن معرفی کنند.
البته اگر رفتار امروز دولت فرانسه با سوریه زیر نظر قرار بگیرد، به روشنی مشخص خواهد شد که خوی وحشی گری و جنایت در وجود فرانسوی هاو بطور کلی غربیها نهادینه شده و ریشه بسیاری از خشونتها و جنایاتی که در نقاط مختلف جهان رخ میدهد را میتوان در همین رفتارها جستجو کرد.جنگ داخلی در سوریه و قبل از آن در افغانستان و جنایاتی که توسط سلفیها و تکفیریها در این دو کشور و سایر کشورهای اسلامی در سالهای اخیر صورت گرفته و میگیرد، علاوه بر جنبه ظاهری دارای یک واقعیت باطنی و پشت صحنه نیز هست. متأسفانه ضربهای که وحشیگریها و خشونتهای عناصر افراطی در جریان منازعات داخلی کشورهای اسلامی به حیثیت و اعتبار اسلام وارد کرده، بسیار سنگینتر از تلفاتی است که در این جنگها و درگیریها بر مسلمانان تحمیل شده است.
به همین دلیل، در برآورد خسارات جنگها و منازعات کشورهای اسلامی در سالهای اخیر، قبل از هر چیز باید به خسارتی که اسلام از این رویدادها متحمل شده است توجه کرد.
بررسی این موضوع از این نظر اهمیت دارد که غربیها با امکانات وسیع رسانهای از خشونتها و جنایات تکفیریها و سلفیها که در افغانستان و سوریه و عراق و سایر کشورها مرتکب میشوند حداکثر بهرهبرداری را به عمل میآورند و تا میتوانند چهره نورانی اسلام را مخدوش میکنند. آنها درحالی این بهرهبرداری خائنانه را انجام میدهند که دو واقعیت مهم و تکان دهنده را از افکار عمومی دور نگه میدارند و حاضر نیستند درباره آنها ذرهای اطلاعات بدهند.
یکی از این دو واقعیت اینست که عامل اصلی جنگها و خشونتها و حتی تأسیس گروههای تروریستی در کشورهای اسلامی از قبیل طالبان و القاعده و النصره و... خود غربیها هستند و واقعیت مهمتر اینکه خشونت و جنایتهای سنگین، زائیده خوی خود غربی هاست و آنها علیرغم سابقهای که در این زمینه دارند و هم اکنون نیز پیوسته مرتکب انواع خشونتها و جنایتها میشوند، چهرهای صلح طلب و مدافع حقوق بشر از خود به نمایش میگذارند و مسلمانها را به ارتکاب این جرائم متهم میکنند تا چهره اسلام را مخدوش نمایند.
علاوه بر جنایاتی که اروپائیها در خود اروپا و آمریکا مرتکب شدهاند و هم اکنون نیز میشوند، عملکرد خشن و سرتاسر جنایت استعمارگران غربی در مستعمرات و آنچه در دهههای اخیر در کشورهای اسلامی و شرقی مرتکب شدهاند به روشنی این واقعیت دهشتناک را به نمایش میگذارد.
فرو ریختن بمبهای اتمی توسط آمریکا بر سر مردم شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن، قتل عام مردم ویتنام توسط ارتش آمریکا با هواپیماهای ب 52 و بمبهای خوشهای و اورانیومی، جنایات کم نظیر ارتش فرانسه در الجزایر و کشتارها و ویرانیها و شکنجهها و تجاوزاتی که آمریکائیها و همپیمانان آنها در جنگهائی که به افغانستان و عراق تحمیل کردند مرتکب شدند نمونههائی از این جنایات هستند.
با این تصویر روشن که از عملکرد غرب در گوشه و کنار جهان در اختیار داریم، به راحتی میتوانیم به این نتیجه برسیم که اروپائیها و آمریکائیها علاوه بر اینکه سرآمد جنایتکاران تاریخ هستند، منشأ خشونتها و جنایتهائی که دیگر ملتها مرتکب میشوند نیز هستند.
جنایت بزرگتر غربیها اینست که با برافروختن آتش جنگها در کشورهای اسلامی و درگیر ساختن مسلمانان با یکدیگر، تلاش میکنند چهرهای خشن از اسلام به افکار عمومی جهان معرفی کنند و اهداف استعماری و استکباری خود را آسانتر و سریعتر دنبال نمایند.
طبیعی است که از دشمن نمیتوان انتظار دیگری داشت، اما آنچه مهم است هوشیاری ما مسلمانان و زمان شناسی و درک واقعیتهای ملموس و سپس برنامه ریزی برای مقابله با تهاجم همه جانبه دشمنان است. حوادث این سالهای کشورهای اسلامی نشان میدهد غربیها برای نابودی اسلام کمر بستهاند.
این واقعیت تلخ را هم باید باور کنیم که مسلمانان نیز به جای دفاع از خود و اسلام، براساس طرح و نقشه دشمنان عمل میکنند؛ عدهای ابزار غربیها شدهاند و عدهای دیگر مفتون آنها.
در این میان، نخبگان جهان اسلام برای مقابله با این توطئه بزرگ وظیفهای بس خطیر برعهده دارند. علمای دینی، دانشگاهیان، نویسندگان و اصحاب رسانه میتوانند و باید روشنگری کنند و مسلمانان را در جبههای واحد برای نمایاندن چهره واقعی اسلام و دفاع از آن، بسیج نمایند. منتظر تغییر رویه غرب ماندن، بینتیجه است. غرب، جبههای متحد و متشکل از همان کسانی است که قرآن کریم به پیامبر اکرم فرموده تا ابد از تو راضی نخواهند شد مگر آنکه تسلیم خواستههای آنها شوی. آنها امروز از پیروان پیامبر اسلام هم همین را میخواهند.
درجهان امروز، کار رسانهای حرف اول را میزند. ما مسلمانان باید با استفاده از رسانه، چهره خشن غرب را به ملتها بشناسانیم و مطمئن باشیم که ملتها انتخاب درستی خواهند داشت.
................پایان پیام/ 218