خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳
۱۷:۲۳
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۷ مرداد
۱۳۹۲
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
446589

نوشتاری از آیت‌الله‌ صافی گلپایگانی

«علی(ع) را نمی‌توان شناخت»؛ امیرالمؤمنین معجزه بزرگ پیامبر اسلام(ص)

همان‌طور که در احادیث شریفه بیان شده، علی(ع) معجزه‌ای است که خداوند به رسول گرامی‌اش خاتم الانبیاء(ص) عطا فرمود؛ معجزه‎ای که از همه معجزات انبیای گذشته، بزرگتر و حیرت‌انگیزتر است.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت امیرمؤمنان علی(ع)، نوشتاری با عنوان به قلم آیت‌الله‌ العظمی صافی گلپایگانی منتشر شده است.

متن کامل این مرقومه بدین شرح است:

در میدانی که پیامبر اعظم، عقل کل، خاتم رسل و هادی سبل(ص)، بر حسب احادیث معتبر و مشهور بین ‎مسلمین، از حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)، آن همه تمجیدات و تعریفات رسا و پر از معنا فرموده باشد و او را با حق و با قرآن، و حق و قرآن را با او و لازم الاتصال و غیر قابل افتراق دانسته باشد و گاه فرموده باشد: «وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ لَا أَنْ‏ تَقُولَ‏ طَوَائِفُ‏ مِنْ‏ أُمَّتِی‏ فِیکَ مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی ابْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ الْیَوْمَ فِیکَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ لِلْبَرَکَةِ؛ قسم به آن‌که جانم در دست اوست اگر نمی‌گفتند گروه‌هایی از امّتم آنچه که نصاری در عیسی بن مریم می‌گفتند به تحقیق چیزهایی درباره تو (علی علیه السلام) می‌گفتم که هیچ گروهی از مسلمانان بر تو نمی‌گذشتند مگر این‌که خاک پای تو را برای تبرّک برمی‌داشتند.»(1) و گاهی با زبان معجزْ بیان و حقیقت‌ترجمان، فرموده باشد: «لَوْ أَنَّ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْغِیَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْإِنْسَ‏ کُتَّابٌ‏ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ؛ ای علی! اگر دریاها مرکب و درخت‌ها قلم و انسان‌ها نویسنده و جنّیان حسابگر شوند، فضائل تو را نمی‌توانند بشمارند.»(2) یا ارزش یکی از میدان‌های جهاد آن مجاهد فی سبیل‎الله را در راه اعلای کلمة الله و دفاع از حق، افضل از عبادت جنّ و انس و یا تمام امّت معرفی کرده باشد، دیگران در مدح و ثناء آن حضرت چه می‎توانند بگویند؟!

از آن شخصیت عظیم که بعد از رسول خدا(ص) اشرف کلمات الهیّه، اکبر آیات ربّانیه، ادلّ دلایل جامعه، اتمّ براهین ساطعه، وسایل کافیه و مظهر العجایب و معدن الغرایب است و مالک کلّ عظمت‌های انسان مافوق و برتر و خلیفة ‎الله بر حق است و دوستی او عنوان صحیفه مؤمن و علامت طهارت مولد است، اگر انسان، همه زبان‎های گویا را در دهان داشته باشد و با هر کدام از آنها جاودانه مدح و ثنا بگوید، از حرف نخستین مدح او، بیشتر نخواهد گفت و زبان حالش این شعر خواهد بود:

ایـن شرح بی‎نهایت کز وصف یار گفتند/ حــرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد

حقیقت این است که با جمله‎ها و کلماتی که حروف آنها از بیست و نه حرف بیشتر نیست، نمی‎توان از بزرگ بنده خاص و مخلص خدا، که در آیات بسیاری از قرآن، خداوند متعال، خود او را وصف و مدح فرموده است، توصیف و ستایش کرد؛وَ إن قَمِیصاً خیطَ مِنْ نَسْجِ تِسْعَةٍ/ وَ عِشْـرینَ حَرْفاً عَنْ مَعالیهِ قَاصِرٌ

مدایح شایسته‎ای که از آن امام عظیم، رهبر موحّدان، پیشوای مجاهدان، سرور زهّاد و دادگران و امیرمؤمنان شده، هر چه رسا و شیوا بوده، به ناحیه‌ای از نواحی عظمت آن حضرت اشارت دارد.آن که در مجلس معاویه و به درخواست و اصرار او، امام را به این سخنان توصیف کرد: «کَانَ وَ اللهِ‏ بَعِیدَ الْمُدَى‏ شَدِیدَ الْقُوَى یَقُولُ فَصْلًا وَ یَحْکُمُ عَدْلًا یَتَفَجَّرُ الْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ تَنْطِقُ الْحِکْمَةُ مِنْ نَوَاحِیهِ یَسْتَوْحِشُ مِنَ الدُّنْیَا وَ زَهْرَتِهَا وَ یَسْتَأْنِسُ بِاللَّیْلِ وَ وَحْشَتِهِ کَانَ وَ اللهِ غَزِیرَ الْعَبْرَةِ طَوِیلَ الْفِکْرَةِ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ‏ وَ یُخَاطِبُ نَفْسَهُ وَ یُنَاجِی رَبَّهُ یُعْجِبُهُ مِنَ اللِّبَاسِ مَا خَشِنَ وَ مِنَ الطَّعَامِ مَا جَشِبَ کَانَ وَ اللَّهِ فِینَا کَأَحَدِنَا»(3)

و آن که با این جمله کوتاه «إحتیاجُ الکُلِّ إلَیْهِ وَ إسْتِغْنائُه عَنِ الکُلِّ دَلیلٌ عَلى أنَّه إمَامُ الکُلِّ. احتیاج همه به او و بی‌نیازی او از همه دلیل بر این است که او امام همگان است.»(4) او را ستود،و آن که در وصف کلامش می‎گفت: «کَلامُهُ دُونَ کَلامِ الخَالِقِ وَ فَوْقَ کَلامِ الْمَخْلُوقینَ» (5)

و آن که می‎گفت:«لَوْلا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَر»(6) و «لَوْ لَا سَیْفُهُ لَمَا قَامَ لِلْإسْلامِ عَمُودٌ»(7)وآن که می‎گفت:«قُتِلَ فی مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ»(8)و آن بانوی شجاع و با معرفتی که او را در حضور معاویه به این دو شعر، مدح نمود:«صَلَّى الإلهُ عَلـى جِسْمٍ تَضَمَّنَهُقَبْــرٌ فَـاَصْبَحَ فیهِ الْعَدْلُ مَدْفوناًقَدْ حالَفَ الْحَقُّ لا یبْغی بِهِ بَدَلاًفَـصارَ بِالْعَدْلِ وَ الایمَانِ مَقْروناً»(9)

و آن مرد مسیحی که آن شخصیت بزرگ آفرینش و آن یگانه نمایش کمال وجود محمّدی را به این جمله ستایش کرده است:«فی عَقیدَتی اَنَّ عَلیَّ بْنَ أَبی طالِب اَوَّلُ عَرَبِیّ لازَمَ الرُّوحَ الْکُلِّیةَ فَجاوَرَها وَ سامَرَها»(10)

و آن شاعر پاک نهاد که سروده است:ابــر دوش پیغمبر پــاک رأی/ خـدا دست سود و خداوند پای

و آن که این شرف و عزّت را به این بیان شرح داد:«اَلنّبِی الْــمُصْطَفى قالَ لَنا/ لَیلَــة الْـمِعْراجِ لَمّا صَعِدَهُوَضَــعَ اللهُ عَلى ظَهْری یداً/ فَاَرانِی الْقَلْــبَ اِنْ قَدْ بَرَّدَهُوَ عَلِیٌ واضِـــعُ رِجْلَیهِ لی/ بِمَکان وَضَـعَ اللهُ یــدَهُ»(11)

همه و هر یک به منقبتی از مناقب آن حضرت اشارتی کرده‎اند.

با این همه که علما و حکما، چهارده قرن است از فضایل او گفته‎اند، تا علم، فضیلت، زهد، عدل و کمالات انسانی مورد ستایش است، آیندگان او را ستایش خواهند کرد و با این قصاید و اشعار بی‎شمار و هزارها کتاب و مقاله که پیرامون شرح شخصیت این انسان أکمل و والا نوشته‎اند و همه داد سخن را داده‎اند، باز هم همانند روزهای نخست برای گویندگان و اندیشمندان، مجال سخن باز و بلکه بازتر شده است.

همان‌طور که در احادیث شریفه بیان شده است، علی(ع) معجزه‌ای است که خداوند به رسول گرامی‌اش خاتم الانبیاء(ص) عطا فرمود؛ معجزه‎ای که از همه معجزات انبیای گذشته، بزرگتر و حیرت‌انگیزتر است و بجاست که بگوییم این سخن حضرت صادق(ع) را: «الصُّورَةُ الإنْسَانِیَّةُ هِیَ أکْبَرُ حُجَجِ اللهِ عَلى خَلْقِهِ وَ هِیَ الکِتابُ الَّذی کَتَبَه بِیَدِهِ وَ هِیَ الهَیْکَلُ الّذی بَناهُ بِحِکْمَتِهِ وَ هِیَ مَجْمُوعُ صُوَرِ العَالَمینَ وَ هِیَ المُخْتَصَرُ مِنَ العُلُومِ فی اللَّوحِ الْمَحْفُوظِ»(12) به واسطه شخصیتی، مثل علی(ع) بیان واقع و حقیقت می‎شود.

با عالم بزرگ معتزله ابن أبی‌الحدید هم‌نوا شده، می‎گوییم:«هُوَ النَّبَأُ الْمَکْنُونُ وَ الجَوْهَرُ الّذی/ تَجَسَّدَ مِنْ نُورٍ مِنَ القُدْسِ زاهِــروَ وَارِثُ عِلْـمِ المُصْطَفى وَ شَقیقِه/ أخاً وَ نَظیراً فِی العـلى و الأواصِروَ ذُو المُعْجِزاتِ الوَاضِـحاتِ أقلّها/ الظُّهور عَلى مُسْتَـوْدِعاتِ السَّرائرألا إنَّما التَّوْحیدُ لَوْلا عُلــــومُهُ/ کَعَــرْضَةِ ضِلّیــلٍ وَ نَهْبَةِ کافر»

پس، سزاوار است که زمین ادب ببوسیم و خداوند متعال را به نعمت ولایت آن حضرت و فرزندان بزرگوارش، تا حضرت صاحب وقت، ولیّ عصر و مالک امر، مولانا المهدی ارواح العالمین له الفداء حمد و سپاس بگوییم.

پی‌نوشت‌ها

1 . بحار الأنوار، جلد ‏40، باب 91، حدیث 114.2 . بحار الأنوار، جلد ‏40، باب 91، حدیث 114.3 . بخدا سوگند او دست نایافتنى و دور از دسترس و داراى نیروهاى پرتوان بود، سخنانى روشنگر مى گفت و به عدل حکم مى راند، از هر سوى او علم مى جوشید و از تمامى رفتار او حکمت مى تراوید، از دنیا و زیورهاى آن وحشت داشت و به شب زنده دارى و خلوت شب انس مى ورزید. بخدا سوگند او داراى بصیرتى فراوان و اندیشه هایى بلند بود ... (بحار الأنوار، جلد ‏41، باب 107، حدیث 28)4 . بغیة الوعاة سیوطی، صفحه 243؛ تنقیح المقال مامقانی، جلد 1، صفحه 402، شماره 3769.5 . شرح نهج البلاغة ابن أبی‌الحدید، جلد ‏1، صفحه 24.6 . شرح نهج البلاغة ابن أبی‌الحدید، جلد ‏1، صفحه 11.7 . همان، جلد 12، صفحه 83.8 . جرج جرداق مسیحی در کتاب «الامام علی صوت العدالة الإنسانیة».9 . بلاغات النساء ابن ابی طاهر، صفحه 48، کلام سودة بنت عمارة رحمها الله.10 . نقل‌شده از جبران خلیل جبران دانشمند مسیحی در کتاب «الامام علی صوت العدالة الانسانیة» جرج جرداق، جلد 1، صفحه 364.11 . این اشعار منتسب به شافعی است که در کتب مختلف نقل شده است از جمله: تاریخ الخمیس دیار بکری، جلد 2، صفحه 87؛ الغدیر علّامه امینی، جلد 7، صفحه 12.12 . به نقل از تفسیر صافی، ذیل آیه 2 سوره بقره.13 . القصائد السبع العلویات ابن ابی الحدید، القصیدة الخامسة.

..................پایان پیام/ 218