خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳
۱۹:۲۸
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
پنجشنبه
۷ شهریور
۱۳۹۲
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
khamenei.ir
کد خبر:
457435

آیت‌الله خامنه‌ای چگونه از شهادت رجایی باخبر شدند؟ +‌تصاویر

فوق‌العاده نگران شدم، با حال بسیار ضعیف و ناتوانى كه داشتم خودم را رساندم پاى تلفن، نشستم، بنا كردم این‌جا آن‌جا تلفن كردن، اما خبرها همه متناقض و نگران كننده بود. یكى مى‌گفت كه حالشان خوب است، یكى مى‌گفت زنده بیرون آمدند، یكى مى‌گفت جسدشان پیدا نشده...

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ پایگاه اطلاع‌رسانی khamenei.ir نحوه اطلاع‌ آیت‌الله خامنه‌ای از شهادت رئیس‌جمهور و نخست وزیر شهید رجایی و باهنر منتشر کرده است.

 من بیمار بودم، تازه از بیمارستان خارج شده بودم، در منزلى ... استراحت مى‌كردم و در جریان اوضاع و احوال هم قرار مى‌گرفتم؛ مرحوم شهید رجایى و شهید باهنر و برادران دیگر (می‌آمدند و) مسائل را با من در میان مى‌گذاشتند. لیكن خود من شركت فعالى در جریانات نمى‌توانستم داشته باشم. 

در این اواخر تدریجاً حالم بهتر شده بود، گاهى در جلسات شركت مى‌كردم، كمااین‌كه در شب قبل از حادثه؛ در جلسه‌اى در اتاق خود مرحوم رجایى شركت كردم و راجع به مسائل مهم مملكتى صحبت مى‌كردیم. بنابراین دور بودم از محل حادثه (انفجار) و بعدازظهر هم بود، من هم بیمار بودم و خوابیده بودم، از خواب كه بیدار شدم از بچه‌هاى پاسدار، برادرهایى كه پهلوى من بودند یك زمزمه‌هایى شنیدم. گفتم چیه؟ گفتند كه یك بمب در نخست‌وزیرى منفجر شده است. گفتم كه كى آن‌جا بوده؟ گفتند كه رجایى و باهنر هم بودند، من فوق‌العاده نگران شدم، با حال بسیار ضعیف و ناتوانى كه داشتم خودم را رساندم پاى تلفن، نشستم، بنا كردم این‌جا آن‌جا تلفن كردن، اما خبرها همه متناقض و نگران كننده بود. یكى مى‌گفت كه حالشان خوب است، یكى مى‌گفت زنده بیرون آمدند، یكى مى‌گفت جسدشان پیدا نشده، یكى مى‌گفت توى بیمارستانند و من تا اوائل شب كه خبر درستى به من نرسیده بود در حالت فوق‌العاده بد و نگرانى به سر مى‌بردم، تا بالأخره مطلب برایم روشن شد.

احساسات من در آن موقع طبیعى است كه چه احساساتى بود. دو دوست عزیز و قدیمى، دو انقلابى، دو عنصر طراز اول جمهورى اسلامى را از دست داده بودیم و من شدیداً احساس خسارت مى‌كردم، احساس ضایعه مى‌كردم، احساس غم مى‌كردم و از طرفى احساس خشم نسبت به آن كسانى كه عاملین این حادثه بودند مى‌كردم و همین بود كه فردا صبح زود با این‌كه خیلى بى‌حال بودم پا شدم، سوار ماشین شدم، آمدم براى تشییع جنازه به مجلس، و با این‌كه اطبا همه من را منع مى‌كردند كه من شركت نكنم و دخالت نكنم، دیدم طاقت نمى‌آورم كه شركت در مراسم نكنم، آمدم آن‌جا روى ایوان جلوى مجلس و یك سخنرانى‌اى هم با كمال هیجان كردم كه دور و ور من را دوستان گرفته بودند كه نبادا من بیفتم، از بس هیجان داشتم. به‌هرحال براى من بسیار حادثه‌ى تلخى بود، یعنى شاید بتوانم بگویم تلخ‌ترین حادثه‌اى بود كه تا آنروز من دیده بودم، زیرا حادثه‌ى هفت‌تیر كه مى‌توانست براى من تلخ‌تر باشد هنگامى اتفاق افتاده بود كه من آن روز بیهوش بودم و نمى‌فهمیدم، بعد تدریجاً با این حادثه ذره ذره آشنا شدم و اطلاع پیدا كردم، اما این حادثه‌ى ناگهانى به خصوص بعد از حادثه‌ى هفت تیر براى من شاید تلخ‌ترین حادثه‌اى بود كه تا آن روز براى من پیش آمده بود.

مصاحبه‌ی مطبوعاتی پیرامون حادثه‌ی هشتم شهریور؛‌ 1361/5/26...............پایان پیام/ 218