به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ در ادامه جلسات درس اخلاق آیت الله العظمی مظاهری در بحث صبر اجتماعی، به مردم داری اشاره شد که خدمت به خلق خدا، یکی از عوامل مؤثر در مردم داری است. خدمت به خلق خدا به اقسامی منقسم گردید و راجع به قسم اوّل یا مرتبه اوّل آن، یعنی دفاع از دیگران، مطالبی بیان شد. در این جلسه و در ادامه بحث، به شرح دو مرتبۀ دیگر از اقسام خدمت به خلق خدا و تأثیر آن در مردم داری پرداخته است.
مرتبۀ دوّم: دستگیری و رسیدگی مالي به مخلوقات خداوند
قرآن کریم در آیات فراوانی و شاید بیش از صد مرتبه، با عباراتی نظیر«وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ» به دستگیری از همنوعان و رسیدگی به خلق خدا تأکید کرده، میفرماید: هر مسلمان وظیفه دارد به اندازه توان و قدرت به مخلوقات خداوند خدمت کند.
بنابر نظر قرآن، مسلمان، همانطور که باید به فکر خود و به فکر خانواده باشد، لازم است به اندازه توانايي به فکر دیگران هم باشد.
«لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ»[1]
آنکه تمکّن و ثروت دارد، در اين خصوص وظیفه سنگيني دارد و آنکه اصلاً تمکّن ندارد، به اندازۀ وسعش بايد کمک کند و بالأخره همه باید به فکر یکدیگر باشند. همچنین از منظر تعالیم دین اسلام، کوتاهی در خدمت به خلق خدا، گناهی بزرگ است. پیامبر اکرم «ص» میفرمودند: کسی که سیر بخوابد و همسایۀ او گرسنه باشد، مسلمان نیست: «مَا آمَنَ بِي مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِِعٌ»[2]
قرآن کريم، علاوه بر تأکيد و سفارش فراوان بر عمل به قانون مواسات، در اين باره هشدار تکاندهندهاي دارد و ميفرمايد:
«الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم»[3]
يعني آن کسانی که به جمع مال ميپردازند و در حالي که میتوانند به دیگران کمک کنند، کوتاهي ميکنند، عذاب دردناکی دارند. سپس میفرماید: در قیامت همان پولها و سکّههايي که باید به دیگران کمک ميکردند، آتش میشود و آن آتش را به پشت و پهلو و پيشاني آنها ميگذارند و از طرف خداوند يا ملائکه به آنها خطاب ميشود: کيفر آنچه جمع کرده بوديد را بچشيد.
«يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها في نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ»[4]
مسلمان، باید به فکر همه انسانها و همه مخلوقات، حتی به فکر کفّار باشد. البته کافر حربی، مسئله دیگری دارد و اگر کافر، حربی نباشد، باید به فکر او هم باشیم. امّا گذشته از این بحث، دست کم، شیعیان باید به فکر یکدیگر باشند. خودگرایی و بیتفاوتی نسبت به مردم، از نظر انسانیّت و از نظر اسلام مطرود و مذموم است و هرکس به اندازه توان بايد به ديگران کمک کند. اگر کسي بتواند، بايد در ازدواج دختران و پسران نيازمند کمک کند و براي آنها جهيزيه يا مسکن تهيه کند و آنکه نميتواند دست کم بايد به فکر شام و خوراک دیگران باشد و براي تأمين معیشت مردم تلاش کند و در هر صورت کوتاهي در اين زمينه ممنوع است. به قول سعدی: بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
ارتباط قانون مواسات و خمس
کمک کردن و دستگيري از ديگران، ربطي به خمس هم ندارد. مردم باید طبق آيه شريفه قرآن، خمس مال خود را بپردازند و افزون بر آن، به فقرا و ضعفا هم رسيدگي کنند. در قانون مواسات، مالک مال، خود انسان است و باید از اموال خودش به یگران ببخشد، امّا در خمس، مالکيّتي بر يک پنجم منفعت و درآمد ندارد. قرآن کريم در اين باره ميفرمايد: هرکه منفعتي کسب کرد و مالی به دست آورد، یک پنجم آن متعلّق به اهلبیت«ع» است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى و...»[5]اساساً طبق روايات و نظر فقها، اگر کسی خمس ندهد، تصرف در اموالش اشکال دارد؛ زیرا اهل بیت«ع» در اموال او شریکند و تصرف در اموال بدون اجازه شریک، جايز نيست. بنابراين پرداخت خمس يک وظيفۀ ديني است و در خصوص قانون مواسات رفع تکليف نميکند و کسي که خمس ميدهد، نميتواند خود را موظّف به دستگيري از نيازمندان نداند.
آثار و برکات دستگیری از مردم
حاکميّت فرهنگ خدمت به خلق خدا در جامعه و عمل به قانون مواسات، نتايج مثبت و آثار و برکات فراواني دارد. از جمله برکات آن اين است که زندگی منهای فقر در اجتماع پديدار ميشود و فقر، تنگدستي، عزوبت و مفاسد تابع آن از جامعه رخت برمیبندد. نزاع و اختلاف، از جامعه زدوده ميشود و در يک کلام، زندگي مردم، بهشتي ميشود.
عمل به قانون مواسات در زمان ظهور و رجعت
در زمان ظهور حضرت وليّ عصر«عج» و پس از آن در دوران رجعت و در حکومت اهلبیت«ع» قانون مواسات احياء ميشود و مردم به آن عمل مي کنند. در نتيجه، در آن دوران، مردم از زندگی بهشتی برخوردار ميشوند و گويا بهشت دنيا براي آنها پديدار مي گردد. در آن زمان، ظلم، تبعیض، فقر، فساد، نزاع و اختلاف در جامعه ريشه کن ميشود و بالاخره همه و همه در رفاه و آسایش به سر خواند برد.
آنچه در اين خصوص توجه ميطلبد، اينکه، آن همه نعمت و رفاه و آسايش، حاصل معجزه و خرق عادت نيست، بلکه عمل به دستورات حيات بخش قرآن و عترت، به خصوص عمل به قانون مواسات، بهشت دنيايي را براي مردم رقم ميزند. چنانکه در هر زماني عمل به دستورات و قوانين اسلام، چنين آثار و برکاتي در پي دارد و اين امر، نياز به معجزه ندارد.
تحقّق ظهور، وابسته به آمادگي شيعيان
همانطور که به صورت مکرّر به جوانان عزيز متذکر شدهام، ما باید زمينه ساز و مهیّای ظهور باشیم. در واقع، امام زمان«عج» منتظر ما هستند و ما باید به انتظار ايشان پاسخ دهيم. لذا انتظار فرج که خیلی ثواب دارد، به معناي آمادگي ظهور حضرت وليّ عصر «ارواحنافداه» است و ظهور آن حضرت به دست ما است.
ظهور، با دو انقلاب دفعي و تدريجي محقّق ميشود. انقلاب دفعی آن است که حضرت وليّ عصر«عج» با معجزه، بر کرۀ زمين مسلّط ميشوند و به دست شیعه و به رهبری ايشان پرچم اسلام روی کره زمین افراشته میشود. امّا انقلاب تدريجي بايد توسط شيعيان صورت گيرد؛ به اين معنا که آنان با عمل خود زمينهساز ظهور شوند و براي آن آمادگي داشته باشند. هرگاه اين آمادگي و زمينه سازي محقّق شد، امام زمان«عج» با انقلاب دفعي خواهند آمد و شيعيان به رهبري ايشان بر کره زمين، مسلّط و مستقر ميگردند. پس از آن حکومت اسلامي آن حضرت تشکيل ميشود و در آن حکومت با حاکميّت قوانين قرآن کريم و دستورات عترت طاهره، مردم به بهشت دنيا دست مييابند.
مرتبۀ سوّم: گره گشایی از مردم
قسم سوّم خدمت به خلق خدا، کارگشایی و باز کردن گره از کار و زندگي ديگران است. رفع گرفتاری از مسلمانان بسيار اهميّت دارد و در تعاليم ديني بر آن تأکيد فراوان شده است. از سوي ديگر، کوتاهي در رفع حوائج ديگران، مورد نکوهش شديد قرآن و عترت است. پیامبر اکرم «ص» بارها و بارها میفرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»[6] يعني اگر کسی راجع به حوائج دیگران بیتفاوت باشد، اصلاً مسلمان نیست.
مرحوم کلینی«ره» در کافی روایتي نقل میکند که بر اساس آن، کسي که ميتوانسته در دنيا گره از کار ديگران باز کند و کوتاهي کرده است را در قيامت به صف محشر ميآورند. روي او سیاه است، چشمانش از ترس فرو رفته، دستان او را به گردن آويختهاند و در غل و زنجير است. بعد خطاب ميشود: اين خائن کسي است که به خدا و رسول او خيانت کرده است. سپس امر مي شود که به جهنّم برود.[7] علّت اين همه شدّت و تندي، این است که آن شخص قدرت گره گشايي از کار مسلمانها را داشته، امّا نگشوده است.
از آن بدتر، کسي است که با کوتاهي در رفع حوائج ديگران موجبات اذيت و آزار آنها را فراهم سازد؛ يعني هنگامي که ميتواند به کسي کمک کند يا مشکلي را حل کند، از گره گشايي امتناع کند و باعث اذيت ديگران شود و يا خودبخود گره در کار مسلمانان بيندازد و دوست داشته باشد ديگران را اذيت و ناراحت کند. چنين کساني مبغوض خداوند هستند و نميتوانند از رحمت و مغفرت الهي بهره مند شوند. پيامبر اکرم «ص» در روايتي ميفرمايند: «مَنْ آذى مُؤْمِناً وَ لَو بِشَطْرِ كَلِمَةٍ جاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ آيِسٌ مِنْ رَحْمَتِة الله»[8] کسي که کوچکترين اذيت و آزاري به مؤمنين برساند، در قيامت محشور ميشود، در حالي که روي پيشاني او نوشته شده است: «او از رحمت خداوند مأيوس است» و واي به حال کسي که از رحمت، مغفرت و بخشش پروردگار متعال نااميد باشد؛ زيرا هيچ فريادرسي نخواهد داشت.
فساد اداري، در اثر کوتاهي در گره گشايي
اگر در جامعه جداً به قانون مواسات عمل شود؛ يعني اگر هرکس به اندازه توان به رفع گرفتاري و حلّ مشکلات ديگران بپردازند و مردم گره هاي کار و زندگي همديگر را باز کنند، جامعه در رفاه خواهد بود و هيچ کس يافت نميشود که مشکل و گرفتاري داشته باشد، در نتيجه همّ و غم و افسردگي و ناراحتي از اجتماع رخت بر ميبندد.
فساد اداري فعلي، ناشي از عمل نکردن به قانون مواسات و اهميّت ندادن به دستور اسلام است. چنانکه اگر در ادارهها به قانون مواسات عمل ميشد و گرهگشايي از کار و مشکل مردم اهميّت داشت، اکنون فساد اداري و پارتيبازي و رشوه خواري نداشتيم. فساد اداری که الان داریم، خیلی ناراحت کننده است و به جمهوری اسلامی ضربه زده است. بدکاری و بیکاری و رشوهخواری و بیاعتنایی به کار مردم در ادارهها وجود دارد. پروندههای متراکم چند سال مي ماند و رسيدگي به آن مرتب به فردا یا ماه ديگر یا سال بعد حواله ميشود. اين همه، ناشي از اهميّت ندادن به قانون مواسات است.