به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ دومین جلسه درس اخلاق آیتالله العظمی مظاهری، زعیم حوزه علمیه اصفهان با موضوع «امر به معروف و نهی از منکر» برگزار شد.
مشروح این جلسه بدین شرح است:
در جلسات گذشته بیان شد که عمل به «امر به معروف و نهی از منکر» محتاج برخورداری از صبر اجتماعی است. همچنین بیان شد که رستگاری، در اثر ایمان و انجام عمل صالح و اهمیت به امر به معروف و نهی از منکر، نصیب انسان میشود.در این جلسه به ادامۀ بحث پیرامون مراتب امر به معروف و نهی از منکر میپردازیم.
مراتب امر به معروف و نهی از منکر
مرتبۀ اول: حب و بغض قلبی
اوّلین مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر این است که انسان به مؤمنین محبّت بورزد و اعمال نیکوی آنها را دوست بدارد و نسبت به کافرین و گناهکاران و اعمال ناپسند و زشت، بغض داشته باشد.
ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» با بیان روایت: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض»[1]، اصل و مغز دین را محبّت و بغض دانستهاند. معنای تامّ این روایت در خصوص برخورداری از ولایت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» و محبّت آنان و مودّت ورزیدن به آن ذوات مقدّس و همچنین دشمن دانستن دشمنان آن بزرگواران، صادق است. همانطور که در زیارت عاشورا و سایر زیارات خطاب به اهلبیت «سلاماللهعلیهم» میخوانیم: «إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُم»[2] یعنی من علاوه بر آنکه شما را دوست میدارم، به دوستان شما محبّت دارم و نسبت به دشمنان شما و بدخواهان شما، دشمنی و بغض دارم. امّا باید دانست که این روایت شریف، منحصر در معنایی که بیان شد نیست و مصادیق آن فراگیر و عمومی است.
به عبارت دیگر، اهل بیت«سلاماللهعلیهم» به ما میفهمانند که باید نسبت به اهل ایمان و افراد با تقوا محبّت داشته باشیم و آنان را دوست خود بدانیم و ضمن ادای احترام به آنها، از رفتار پسندیدۀ ایشان خشنود باشیم. همچنین راجع بع اهل گناه و معصیت و کسانی که با رفتار زشت و ناپسند خود نسبت به دیانت و صفات پسندیدۀ اخلاقی و انسانی، بیتفاوت و بیاعتنا هستند، بغض داشته باشیم. البته این بغض به معنای بیتفاوتی نسبت به افراد گناهکار جامعه نیست. بلکه مؤمنین وظیفه دارند علاوه بر تلاش برای هدایت گناهکاران، به آنها دعا کنند و دوست داشته باشند آنان را از منجلاب گناه نجات دهند، امّا به طور کلی باید نسبت به گناه و معصیت و اعمال منافی عفّت و مخالف دیانت، حالت تدافعی و مخالفت داشته باشند و با محبت ورزیدن به اهل معصیت، مشوّق گناه آنان نشوند.
به بیان دیگر، مؤمن باید به گونهای با گناهکار برخورد داشته باشد که گناهکار به زشتی عمل خود و کراهت مؤمن از آن عمل ناپسند پی ببرد و از کردار زشت خود دست بردارد.
همچنین اهل ایمان باید هنگام برخورد با افراد مؤمن و متّقی، به ایشان بفهمانند که از کردار پسندیده و صفات اخلاقی و دینداری آن افراد مسرور و خوشحالند و احترام ویژهای برای آنها قائل باشند؛ هرچند آن افراد از مرتبۀ اجتماعی یا علمی ویژهای برخوردار نباشند.
مرتبۀ دوم: تذکّر لسانی
مرتبۀ بعدی امر به معروف و نهی از منکر این است که انسان با تلطّف و مهربانی و به گونهای که احتمال تأثیر داشته باشد، به گناهکار، تذکّر زبانی بدهد. در واقع، از آنجا که مؤمنین باید نسبت به هم محبّت داشته باشند و سکوت و بیتفاوتی انسان در مواجهه با گناه کسی که او را دوست میدارد، خطاست، اهل ایمان وظیفه دارند متذکّر بروز خطا یا گناه همدیگر باشند. اساساً امر به معروف و نهی از منکر به معنای نظارت مؤمنین بر همدیگر است و از این جهت «نظارت ملی» نامیده میشود. به عبارت دقیقتر همۀ افراد جامعه وظیفه دارند ناظر بر کردار و گفتار همدیگر باشند و با خوشرویی یا ترشرویی و همچنین تذکّر لسانی، مشوّق اعمال نیکو و حسنات و خیرات و مانع ظهور و بروز گناه در جامعه شوند.
اصلاح وضعیت حجاب و عفاف وظیفه کیست؟
البته همانطور که بیان شد، تذکّر لسانی باید همراه با ملاطفت و مهربانی و با احتمال تأثیر باشد و مهمتر آنکه، منجر به ایجاد بحران و تنش در اجتماع نشود. مثلاً در جامعۀ فعلی که وضعیت حجاب و عفاف، بسیار نگرانکننده است، تذکّر لسانی چند جوان مؤمن و انقلابی، به افراد بیحجاب و بدحجاب، احتمال تأثیر ندارد و از این جهت که در جامعه تنشزا است، صحیح نیست. در چنین وضعیت اسفناکی، اصلاح ناهنجاریهای اجتماعی وظیفۀ مسئولان مربوطه است که اگر در انجام وظیفه کوتاهی کنند و برای بهبود وضعیت اخلاق جامعه و حجاب و عفاف، چارهای نیندیشند، مقصّرند و باید پاسخگو باشند.امر به معروف و نهی از منکر، که وظیفۀ همگانی است، باید با رعایت آداب و مراتب آن همراه باشد و هرگاه احتمال تأثیر آن نرود یا موجب ایجاد بحران و تنش اجتماعی گردد، وظیفه از افراد غیر مسئول برای سایر افراد اجتماع که نسبتی با آنها ندارند، ساقط است و این وظیفه، به عهدۀ مسئولان خواهد بود. امّا اگر همۀ مؤمنین و همۀ افراد جامعه، به گناهکاران، با استدلال و با تواضع و مهربانی تذکر زبانی بدهند، حتماً تأثیر خواهد داشت و چون در وضع فعلی، همه به این وظیفۀ اساسی عمل نمیکنند، امر به معروف و نهی از منکر چند جوان نسبت به افراد کوچه و خیابان تأثیر ندارد و از آنجا که بحران آفرین و تنشزا است و مورد سوء استفادۀ بدخواهان و بیگانگان واقع میشود، به صلاح نیست.
افراد مؤمن و متّقی، در وضعیّت فعلی وظیفه دارند در خانواده، دوستان و اطرافیان، آمر به معروف و ناهی از منکر بوده، مراقب کردار و گفتار همدیگر باشند. اهل ایمان باید مانع بروز هرگونه گناه و معصیت، در بین افراد خانواده، دوستان و آشنایان شوند. یعنی علاوه بر اصلاح وضعیّت حجاب و عفاف اطرافیان، با نظارت ملّی، مانع حقّالنّاس مالی و آبرویی دیگران باشند و به خصوص اجازه ندهند مجالس و جلسات دوستانه و فامیلی، به غیبت، تهمت یا شایعه آلوده گردد. گاهی مشاهده میشود افراد در جلسهای نشستهاند و به راحتی شاهد غیبت، تهمت و شایعه هستند و در این خصوص هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدهند. این سکوت و بیتفاوتی با نظارت ملّی سازگاری ندارد و اگر همدیگر را دوست دارند، باید با تذکّرِ زبانی، همراه با مهربانی و از سر خیرخواهی، مواظب گفتار و کردار هم باشند. اگر نظارت ملّی به این صورت در بین مؤمنین نهادینه شود، کسی جرأت اهانت یا تهمت یا شایعهسازی ندارد و جامعه با حاکمیّت صفا، صمیمیّت و صداقت در آن، سالم و اسلامی میشود.
خودداری انسان از گناه، برای سلامت جامعه کافی نیست و علاوه بر آن، باید در برابر دیگران هم احساس مسئولیت کند و برای آنها آمر به معروف و ناهی از منکر باشد تا در ثواب عمل آنان شریک گردد. پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً کَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً کَانَ عَلَیْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة»[3] بر این اساس، اگر آدمی دیگران را به انجام واجبات و اعمال نیک نظیر نماز جماعت و خدمت به خلق خدا تشویق کند، از ثواب عمل پسندیدۀ آنان بهرهمند میشود و اگر کسی باعث گناه دیگران شود یا با وجود توانایی، مانع معصیت افراد جامعه نشود، در گناه آنان به همان اندازه شراکت دارد.
تقیّد به ظواهر شرع و اجتناب از گناه و انجام واجبات، به صورت فردی کافی نیست و برای سلامت فرد و اجتماع نتیجه ندارد، بلکه انسان باید علاوه بر خودسازی به دیگرسازی بپردازد و نسبت به افراد اجتماع که براساس اشتراک ایمانی به آنها علاقهمند است، احساس مسئولیت داشته باشد و آنها را از گناه و معصیت باز دارد و به انجام واجبات و فرائض دینی و اعمال حسنه تشویق نماید.
گناه، برندهتر از کارد و کشندهتر از زهر
اجتناب انسان از گناه و بیتفاوتی او نسبت به گناه دیگران، نظیر آن است که خود از خوردن یک غذای زهرآلود و سمّی پرهیز کند، امّا دیگران را از خوردن آن منع نکند و به راحتی شاهد خوردن آن غذا توسط اشخاص دیگر و مسمومیّت آنان شود. این، در حالی است که گناه و آثار شوم آن، از هرگونه سم و زهر مهلکی خطرناکتر و مضرتر است؛ زیرا غذای سمّی جسم آنان را معیوب میکند یا نهایتاً آنها را میکشد، اما گناه، روح انسان را از بین میبرد و دل او را میمیراند و او را به سقوط و تباهی ابدی در دنیا و آخرت میکشاند. امام صادق«علیهالسّلام» میفرمایند: «گناه، از کاردی که گوشت را پاره پاره میکند، برای گناهکار، برندهتر است[4]. معلوم است که چنین کارد برندهای، روح و دل انسان را قطعه قطعه میکند و از بین میبرد.
در این خصوص پدران و مادران وظیفۀ سنگینی دارند و ممانعت آنها از گناه فرزند و تشویق او به انجام واجبات و اعمال نیکو، کمترین وظیفۀ آنهاست. البته باید آداب امر به معروف و نهی از منکر را مراعات کنند و مثلاً اگر دختر آنها بر اثر رفت و آمد با دوست بد، در رعایت حجاب سستی میکند، وظیفه دارند با تلطّف و مهربانی و ارائۀ استدلال و با فروتنی و از سر خیرخواهی و محبت، اشتباه بزرگ او را متذکّر شوند و او را از مسیر انحرافی نجات دهند و به راه راست هدایت کنند. اگر پدر و مادر مشاهده کردند فرزند آنها دروغ میگوید، بدگویی دیگران را میکند و حرفهای رکیک میزند، باید با مهربانی و تشویق فراوان، از همان کودکی او را به راستگویی، صداقت و امانتداری دعوت کنند و صفات حسنۀ اخلاقی را در وجود کودک خود نهادینه کنند.
روش موعظه از دیدگاه قرآن کریم
قرآن کریم در سورۀ لقمان، روش موعظه و نصیحت و به خصوص روش تربیت صحیح و اسلامی فرزند را با بیان نحوۀ موعظۀ لقمان حکیم و روش نصیحت فرزند توسط او، به ما آموزش میدهد: «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ»[5] براساس این آیۀ شریفه، وقتی لقمان میخواهد فرزند خود را از شرک ورزیدن به حق تعالی نهی کند، ابتدا با جملۀ محبتآمیز «یا بنیَّ» نسبت به او ملاطفت میکند و با مهربانی او را مورد خطاب قرار میدهد. سپس موعظۀ خود را بیان میکند و بلافاصله، استدلال آن موعظه را ارائه مینماید. بدین ترتیب میگوید: ای پسر عزیزم، به خدا شرک نورز، زیرا شرک،