به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ کنگره بین المللی غدیر با پیام آیتالله العظمی جوادی آملی آغاز به کار کرد.
متن پیام این مرجع تقلید به این کنگره به شرح زیر است:
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه الهداه المهدیین سیما خاتم الانبیا و خاتم الاوصیا علیهما آلاف التحیه و الثنا بهم نتولی و من اعدائهم نتبرء الی الله
عید سعید غدیر که عید الله الاکبر است را به پیشگاه ولی عصر (ارواحنا فداه) و عموم علاقه مندان آن حضرت و به شما فرهیختگان و بزرگواران تهنیت عرض میکنیم. حضور علما، دانشمندان حوزوی و دانشگاهی و مسئولین محترم استان را ارج می نهیم. از برگزار کنندگان این همایش وزین حق شناسی میکنیم و از همه کسانی که با ایراد مقال و یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش و جشنواره افزودهاند حق شناسی میکنیم، امیدواریم همه شما بزرگواران مشمول دعای ممتاز وجود مبارک حضرت ختمی نبوت (علیه و علی اهل بیته آلاف التحیه و الثناء) بشوید که حضرتش فرمود: «اللهم وال من والاه و انصر من نصره» .
اگر صاحب عبقات از فیض خاصی برخوردار شد و اگر صاحب الغدیر از فوز مخصوصی بهره برد مشمول دعای نورانی رسول گرامی (ص) شده اند که آن حضرت از خدا خواست: «اللهم وال من والاه و انصر من نصره» شما بزرگواران مخصوصا برگزار کنندگان این همایش وزین ان شاءالله مشمول دعای ممتاز رسول گرامی هستید که فرمود : «اللهم وال من والاه و انصر من نصره»
مطلب اساسی که درباره غدیر مطرح است بخشی به بحث تاریخی بر میگردد و بخشی هم به مسائل تفسیری و کلامی. آن قسمتی که به تاریخ بر میگردد بیش از هزار سال است که مورخان و غدیرپژوهان و مولفان در این زمینه سخن گفتند و کتاب نوشتهاند و مطلب را به صورت بین الرشد درآوردند و شاید نیازی به بازگو کردن نباشد، البته ممکن است یک کسی مطلب بین الرشدی را هم انکار کند.
آنچه که در این نوبت ممکن است عرض بشود همان جریان تفسیری و کلامی غدیر است. ذات اقدس اله در قرآن کریم 2 اصل را به عنوان همگانی و همیشگی به ما ارائه داد: یکی اینکه فرمود سخن من قطع نمیشود، منقطع الاول و یا منقطع الآخر نیست. وقتی بشریت به وجود آمد سخن الهی که وحی و رهبری است ظهور کرد. نه در گذشته این سخن مسبوق به عدم بود و نه در آینده مسبوق به عدم. فرمود: «و لقد وصلنا لهم القول» برای جوامع بشری من قول وحیانی خودم را متصل کردم.
این سنت الهی است، اختصاصی به عصر و نسلی ندارد که خدای سبحان کلام هدایتگر خود را مخصوص یک نسلی و یک ملتی قرار بدهد. این اصل اول.
اصل دوم این است که سخن الهی سخنگو می خواهد و لذا فرمود: «ارسلنا رسلنا تتری» این «تتری» مثل تقوی، تاء اش تبدیل شده از واو است، اصلش وتری بود. وتری یعنی متواتر. این تک تک وقتی کنار هم جمع شدند این وصل وصلها کنار هم جمع شدند میشود متواتر.
فرمود من سخنگویان وحیم را به صورت متواتر فرستادم. پس اصل اول آن است که سخن الهی متصل است، اصل دوم آن است که سخنگویان الهی مستمرند.
منظور از رسل، تنها کسی نیست که بالاصاله رسالت خاص داشته باشد. آنهایی که فاصلههای خاصی را بین انبیا پر میکردند برخی از اینها امام معصوم بودند، رسالت اصطلاحی را نداشتند، بین هر پیغمبر و پیغمبر دیگر بسیاری از سخنگویان الهی جزء ائمه آن عصر بودند. بعد از وجود مبارک پیغمبر (ص) چون حضرت ختمی نبوت است، رسولی بعد از او نیست، نبی ای بعد از او نیست، کتاب او باید کتاب جامع الکلم باشد که تا روز قیامت این کتاب حرفی برای گفتن داشته باشد و کسانی هم باشند تا روز قیامت سخنگوی این کتاب آسمانی باشند، خود قرآن از آن جهت که جامع الکلم است، حرفش تمام شدنی نیست. بعد از پیغمبر (ص) اهل بیت عصمت و طهارت این سمت را دارند که سخنگویان قرآن کریم باشند ، شاهد صدق این مطلب آن است که در بیان نورانی امیرالمومنین که در آستانه غدیر او هستیم فرمود قرآن کلام خداست، سخن میگوید «فاستنطقوه» اورا به حرف در بیاورید، «لن ینطق» با شما حرف نمی زند «و لکنی انبئکم عنه» من سخنگوی خدایم، از طرف خدا قرآن را به حرف در می آورم و معارف قرآن را استنباط می کنم و به شما می گویم. قرآن قول خداست و من سخنگوی خدا.
در تایید این مطلب علوی سخن نورانی امام سجاد (ع) است که در صحیفه سجادیه بخشهای مربوط به قرآن آنجا عرض کرد خدایا قرآن را نازل کردی، اگر این قرآن را بر کوه نازل میکردی تحمل معارف قرآن برای کوه میسور نبود، ما میخواهیم کاری بکنیم و کاری انجام بدهیم که از کوه ساخته نیست. شما فرمودی « لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعا متصدعا من خشیه الله» کوه نمیتواند بار معارف وحیانی قرآن را حمل کند، ما آمادهایم برای حمل این معارف. کاری میکنیم که از کوه ساخته نیست. بعد این مطلب را در 3 فصل خلاصه کرد.
فرمود فصل اول حقائق قرآن بود که به صورت وحی بر قلب مطهر پیغمبر (ص) نازل کردی. فصل دوم معانی قرآن و احکام و حکم قرآن بود که تفسیرش را به وجود مبارک پیغمبر (ص) آموختی و او را مبین قرآن قرار دادی و چنین فرمودی « لتبین للناس ما نزل الیهم» بعد از اینکه مقصود خداوند متعال در قرآن را به پیغمبر فرمودی آن پیغمبر از طریق علم الهی مبین قرآن شد. در فصل سوم و نوبت سوم حقایق قرآن و معارف قرآن و علوم وحیانی قرآن را به برکت آن حضرت از مسیر وحی و نبوت آن حضرت به ما الهام کردی و ما شدیم ملهم. این فصل را در بخش الهام فرا گرفتیم و کم کم سخنگوی قرآنیم.
بنابراین جریان غدیر سرفصل «لقد وصلنا لهم القول» است از یک سو «و ارسلنا رسلنا تتری» است از سوی دیگر. اینها سخنگویان وحیاند. جریان غدیر اختصاصی به حضرت علی بن ابیطالب (ع) ندارد بلکه روز ولایت است. اینکه مستحب است در این روز انسان بگوید خدای را شاکریم که ما را متمسک به حبل ولایت کرده است، اینکه در هنگام عقد اخوت می گوییم که خدا ما را در سایه اعتقاد به ولایت علی بن ابیطالب و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از فوز خاص برخوردار بکند همه این ها نشانه آن است که جریان غدیر مربوط به اصل امامت و ولایت است و هیچ اختصاصی به شخص علی بن ابیطالب (ع) ندارد.
مطلب بعدی آن است که چرا انسان باید نیازمند کسی باشد که کلام الهی را مستقیما میگیرد و به او میرساند؟ سرش آن است که انسان را غیر از خدا نیافرید و غیر از خدا هم نمیتواند بپروراند. انسان یک موجودی است که هرگز نمیمیرد، بلکه مرگ را میمیراند. اینها جزء معارف نو و تازه وحی قرآنی است. انسان است که مرگ را میمیراند، نه مرگ انسان را. انسان هرگز با مردن نمیپوسد، از پوست به درمیآید و وارد برزخ میشود و وارد صحنه قیامت میشود و وارد بهشت میشود و «خالدین فیها ابدا» و هرگز مرگ به سراغ او نمیآید.
چنین انسان و چنین موجودی را باید فقط خدای او هدایت و راهنمایی کند. خدا که قرآن را فرستاد به همه ما بیان فرمود که من قرآن را آن طوری که باران را فرستادم، نفرستادم. من قرآن را به زمین نیانداختم، آن طوری که قطرات باران را به زمین انداختم، بلکه قرآن یک حبل متینی است، آن را به زمین آویختم، نیانداختم. یک طرف این قرآن به دست خدای سبحان است، طرف دیگر این طناب به دست انسان است. مستحضرید که دست ما به مقداری که دامنه قرآن امتداد دارد و اوج قرآن تا بد «لدی الله» می رسد نخواهد رسید. یک انسان کاملی لازم است که از اوج تا حضیض، از فراز تا فرود به تعبیر عطار آگاه باشد و تمام این معارف را تلقی کند و به جامعه بشری الی یوم القیامه اعلام دارد.
بنابراین انسان نیازمند است که کسی او را هدایت کند که از طرف خدا باشد و کسی او را هدایت کند که این حبل متین را که آویخته الهی است، نه انداخته خدا، و یک طرفش به دست بی دستی خداست از همه این ها باخبر باشد و علوم وحیانی را استنباط کند.
موجودات دیگر آن توان را ندارند که خلیفه الهی باشند و راهنمای دیگران. موجودات دیگر یا منقطع الاول هستند و یا منقطع الآخر. تنها موجودی که می تواند متصل و مستمر باشد از فرش تا عرش و از عرش تا فرش، از ملک تا ملکوت و جبروت و از جبروت و ملکوت تا ملک محیط باشد انسان است. موجودات دیگر یا منقطع الآخرند و یا منقطع الاول. اگر جماد و نبات و حیوانند اینها منقطع الآخرند. درست است که «الا الی الله تصیر الامور» همه به طرف خدا می روند اما همه به آن مراحل عالیه عروج ندارند مثل اینکه آبهای باران در نهرها جمع میشود و همه نهرها به بحر می رسد اما بسیاری از این آب ها در همان لبه بحر ساکن میشوند.
اگر سیل خروشانی بیاید ممکن است خود را به وسط دریا برسانند و اگرنه بسیاری از این آبهای نهرها در همان لبه دریا آرام میشود. انسانها هم همین طورند. درست است که «الا الی الله تصیر الامور» اما این چنین نیست که جماد یا نبات یا حیوان، اینها به آن مقام لدی اللهی باریابند. پس اینها منقطع الآخرند و هرگز به آن اوج نمیرسند.
فرشتگان الهی و مقربان درگاه ذات اقدس اله این ها منقطع الاولند. درست است در همان عالم تجرد، حرکت تجردی یعنی تمثل حرکت داشته و رشدی دارند و ترقی دارند که مناسب با همان عالم باشد ولی منقطع الاولند. این ها دوران جماد و نبات و حیوان را طی نکردند و نگذراندند. از مزایای این نشئه بی خبرند.
بنابراین فرشتهها منقطع الاولند، جماد و نبات و حیوان منقطع الآخرند. تنها موجودی که از همه مصنوع شروع کرده، از «ملک یوم» شروع کرده ، از «تراب» شروع کرده و به مقام لدی اللهی می رسد همان انسان است که فقط مخصوصا درباره او ذات اقدس اله فرمود :«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه» این در خصوص انسان است که با قدح و تلاش و کوشش و شتاب به لقاء الله بار می یابد و اگرنه موجودات دیگر این حالت را ندارند. اگر در قرآن فقط به انسان گفته شد «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه» به هیچ فرشته ای نگفت، زیرا آن ها بر اساس « و ما منا الا لهم مقام معلوم» به این منزلت بار نیافتند و موجودات دیگر هم که روشن است به این مقام بار نمییابند برای آن است که انسان متصل الاول و متصل الآخر است.
چنین انسانی که خلیفه ذات اقدس اله است میتواند کلام الهی را به خوبی ادراک کند و کلام الهی را به خوبی بفهمد و هضم کند و حمل کند که هیچ تصدم و انفجاری همان طوری که بر کوه ها رخ می دهد بر او رخ ندهد و رهبری جامعه را هم بر عهده بگیرد. چنین خلیفه و انسان ک