خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

دوشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۳
۱۰:۲۳
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
یکشنبه
۱۹ آبان
۱۳۹۲
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
اختصاصی ابنا
کد خبر:
480344

کنگره شعر امر به معروف و نهی از منکر - 7

شعرخوانی حامد حجتی

آآ
 

آقای حامد حجتی

اگر چه شعر برایت به سینه ام دارم

برای تا تو رسیدن چقدر کم دارم

تو از وجود پُری، بی نهایتی، محضی

منی که آمده ام، رنگی از عدم دارم

من از حوالی آن کوچه های بارانی است

که در هوای شما باد در سرم دارم

گدا شده ام به در خانه تو آمده ام

چقدر خوب که ارباب با کرم دارم

نفس به سینه ام افتاده، باز دل تنگ ام

چقدر حسرت یک لحظه بازدم دارم

رواق منزل چشم من آشیانه توست

عجیب نیست که ایمان به پا قدم دارم

دو دست اشک گرفته است هیئتی در من

میان شور غزل خوانی ام، دو دم دارم

امیر قافله ی عشق گفته است که من

درون سینه عشاق هم حرم دارم

در این کویر، بارش نم نم غنیمت است

یک قطره آب اگر برسد هم غنیمت است

در حسرت نگاه عطشناک تو هنوز

بغض شکسته، سینه ی پر غم غنیمت است

هم آفتاب تشنه و هم خیمه های داغ

بر گونه های سوخته شبنم غنیمت است

آبی برای رفع عطش نیست بعد از این

یک قطره اشک سرخ محرم غنیمت است

وقتی که تیغ بر تن تو تشنه می شود

زیر زبان چشیدن خاتم غنمیت است

بر سینه ات نشسته کسی، ها نفس نفس

وقتی که بازدم نرسد دم غنیمت است

مجلس تمام گشت و به آخر رسید کار

حالا بیا که مجلس ماتم غنیمت است