خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳
۰:۳۱
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
پنجشنبه
۱ اسفند
۱۳۹۲
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
پارسینه
کد خبر:
507904

یک آسیب اجتماعی؛

مُردابی به نام خانه مجردی

حالا دیگر بیشتر جوانان تمایلی به نشستن پای سفره را ندارند؛ دیگر طالب غذاهای به اصطلاح مامان پز نیستند! فست فود و غذاهای حاضری بر خورشت‌های رنگارنگ مادر ترجیح دارد.اگر جوانی هم برای خوردن غذا به خانه می‌آید معمولا به سفره مادر و پدر نمی‌رسد.او بشقاب غذای خود را با خود به اتاقش می‌برد و در کنار وسایل ارتباط جمعی‌اش و در حضور دوستان اینترنتی‌اش غذایش را می‌خورد.... به قلم: الهام رشیدی

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ  خانواده‌ سنتی ایرانی بر مبنای دورهم‌نشینی و دور هم زندگی کردن تعریف شده است. بزرگ خاندان در راس است و بقیه در شکلی دایره‌ای، گرد او زندگی می‌کنند یا همه در یک خانه بزرگ و یا در یک محله که خانه‌های فامیل نزدیک به هم است و همه با هم در ارتباط هستند.

این نوع زندگی را هنوز هم می‌توان در برخی از شهرهای ایرانی که بافت سنتی خود را حفظ کرده‌اند، دید.اما در شهرهای بزرگ و رو به توسعه این بافت از بین رفته است و فقط گاهی می‌توان اعضای یک خانواده را دید که در یک آپارتمان چند طبقه در کنار هم زندگی سبزی دارند!

در زندگی سنتی ایرانی هیچ‌گاه فرزندان از خانواده جدا نمی‌شوند و قبل از ازدواج خانه‌ای برای خود مهیا نمی‌کنند که در اصطلاح امروزی به آن «خانه مجردی» می‌گویند.در تعریف سنتی خانواده ایرانی، دختر و پسر اگر هم به سن قانونی رسیده باشند و یا حتی از آن هم عبور کرده باشند، باز هم در کنار پدر و مادر خود زندگی می‌‌کنند.

در این نوع زندگی هر چند دنیای اطراف مدرن شده است و کار و کاسبی و سفرهای درون شهری، زمان‌بندی و دور هم جمع شدن اعضای خانواده را محدود کرده است اما اعضای خانواده تلاش می‌کنند حداقل یک وعده غذایی را کنار هم بخورند.

این وعده می‌تواند صبحانه و یا شام باشد. در خانواده سنتی ایرانی، سفره معنای عمیقی دارد؛ در کنار غذا خوردن که روزی خداوند به بنده‌هایش است، دختر و پسر، پدر و مادر دور یک سفره جمع می‌شوند و بعد از متبرک کردن نان به نام خدا، غذایشان را می‌خورند و در همین فرصت است که از هر دری سخن می‌گویند و از احوال یکدیگر باخبر می‌شوند.چنین است که بنیان خانواده هم محکم‌تر می‌شود و اعضای خانواده از کنار هم بودن لذت می‌برند.

اما واقعیت این است که خانواده سنتی ایرانی در گذر ایران از سنت به مدرنیته بیشترین آسیب را دیده است.حالا دیگر کمتر جوانی، بخصوص پسران تمایل دارند که در کنار خانواده زندگی خود را سپری کنند.

آنها خانواده را مانعی برای آزادی می‌دانند.آنها دوست ندارند که کسی از آنها سوال کند؛ کجا می‌روی؟ کی برمی‌گردی؟ چه برنامه‌ تلویزیونی یا فیلمی را تماشا می‌کنی؟ چه می‌خوری؟ با چه کسانی دوست هستی؟ با چه کسانی مراوده داری؟و...

جوان‌ها به دنبال آزادی هستند و خانواده و پدر و مادر مانع این آزادی است.پدر و مادر تعریفشان عوض شده است.آنها مانند کارمند ذی‌حسابی باید امورات مالی جوانانی را که استقلال مالی ندارند، تامین کنند.

حالا دیگر بیشتر جوانان تمایلی به نشستن پای سفره را ندارند؛ دیگر طالب غذاهای به اصطلاح مامان پز نیستند! فست فود و غذاهای حاضری بر خورشت‌های رنگارنگ مادر ترجیح دارد.اگر جوانی هم برای خوردن غذا به خانه می‌آید معمولا به سفره مادر و پدر نمی‌رسد.او بشقاب غذای خود را با خود به اتاقش می‌برد و در کنار وسایل ارتباط جمعی‌اش و در حضور دوستان اینترنتی‌اش غذایش را می‌خورد.

جوانانی که استقلال مالی دارند و دستشان به جیب‌اشان می‌رسد، خانه‌ای برای خود می‌گیرند و بدون این‌که ازدواج کرده باشند از والدین خود جدا می‌شوند.حالا دیگر این خانه‌های مجردی دارد زیاد می‌شود.گاهی چند دوست با هم یک خانه را اجاره می‌کنند و در کنار هم زندگی می‌کنند.

وقتی گروه دوستان بیشتر از خانواده مورد توجه جوانان قرار می‌گیرند، آسیب‌ها هم شروع می‌شود.گروه هم‌سالان تجربه‌های مشابه هم دارند و یکی نمی‌تواند دیگری را راهنمایی کند.در این خانه‌های مجردی اول از همه بساط دود مهیا می‌شود؛ از سیگار آغاز می‌شود و به قلیان و گاهی به چیزهای دیگر ختم می‌شود.نوشیدنی‌های هیجان‌زا هم که جای خود را دارد.در این میان ارتباطات غیر عرف هم به وجود می‌آید! جوان است و آزادی می‌خواهد و خانه‌های مجردی اوج آزادی را نصیب او می‌کند.

جوانی که این آزادی را تجربه کرده است، دیگر تن به ازدواج نمی‌دهد.ازدواج او را به دام می‌اندازد او را متعهد می‌کند.دوباره زنی به نام همسر پیدا می‌شود که از او سوال می‌کند! و جوان نمی‌خواهد پاسخگو باشد.او می‌خواهد هر زمانی هر کاری دوست داشت انجام دهد بی اما و بی اگر...

حالا دولتمردان می‌‌خواهند بنیان خانواده ایرانی را محکم کنند و برای این سوالات پاسخ پیدا کنند؛ چرا جوانان ازدواج نمی‌کنند؟ چرا بیشتر ازدواج‌ها به طلاق ختم می‌شود؟

وقتی جامعه ما افسار گسیخته، داشت از سنت به مدرنیته راه پیدا می‌کرد، دولتمردان مشغول سیاست‌بازی بودند.کسی نبود پیش‌بینی کند که جوانی که در خانواده سنتی بزرگ شده است وقتی اندیشه‌اش با دنیای مدرن آشنا می‌شود، از هر مانعی می‌گریزد بدون این‌که بداند به کجا خواهد رسید.او از خانواده فرار می‌کند بدون این‌‌که بداند در دوری از خانواده به جای چشیدن طعم استقلال روز به روز آلوده‌تر می‌شود.

در دنیای مدرن آن طرف آبها، کودک از همان بچگی می‌آموزد که خانواده تا سن 18 سالگی همراه او خواهد بود.وقتی به سن قانونی رسید اگر دوست داشت، می‌تواند مستقل شود.اما همه سیستم آموزشی و حمایتی آن کشورها، او را برای این استقلال آماده می‌کنند.در واقع او به سن استقلال می‌رسد و از خانواده جدا می‌شود.این جدا شدن معنایش با فرار از خانواده که در کشور ما باب شده است فرق دارد.

جوان امروزی ایرانی از خانواده گریزان است چون نه او و نه والدینش‌ آموزش ندیده‌اند که چگونه به استقلال فردی احترام بگذارند و حد و حدود آن را رعایت کنند.

خانه‌های مجردی مانند قارچ رو به زیاد شدن هستند، دارند بیشتر خانواده‌های کلان‌شهرها و شهرهای رو به توسعه را مانند مردابی پنهانی می‌بلعند.خانه از پای بست در حال ویران شدن است اما بیشتر آنهایی که مسئولیتی دارند به فکر تزئین در و دیوار آن هستند.

کمتر رسانه‌ای از خانه‌های مجردی چیزی می‌گوید و این موضوع در تلویزیون که رسانه‌ای فراگیر است کاملا مغفول مانده است.خانه مجردی و استقلال کاذب آن نه تنها خانواده‌ها را از هم می‌پاشد که جامعه را هم به مرور آلوده می‌کند و مانند ویروسی بدخیم آن را نابود می‌کند.

....................

پایان پیام/ 101