خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۳
۹:۰۰
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۵ خرداد
۱۳۹۳
۸:۱۴:۵۰
منبع:
کد خبر:
611432

مبعث؛‌ تحول بزرگ

بعثت یعنی تحولی بزرگ؛ خداوند در دو مورد از واژه «بعثت» استفاده کرده است: یکی درباره بعثت انبیا و دیگری بعثت مردگان در روز قیامت یا همان «حشر». هر دو تحولی بزرگ پیرامون انسان هستند.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ «تحول بزرگ» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدتقی فاضل میبدی است که در آن می خوانید؛

بعثت یعنی تحولی بزرگ؛ خداوند در دو مورد از واژه «بعثت» استفاده کرده است: یکی درباره بعثت انبیا و دیگری بعثت مردگان در روز قیامت یا همان «حشر». هر دو تحولی بزرگ پیرامون انسان هستند. تحول بزرگ انبیا در این است که انسان را به سوی هدایت دعوت می کنند و تحول بزرگ قیامت، مشاهده نتیجه اعمال انسان است. اما آنچه مهم است تحول بزرگی است که پیامبران در تاریخ انسان در این جهان می آفرینند. عمده این تحول در فکر و روح انسان است.

بهترین فردی که بعثت را معنا بخشیده، امام علی ابن ابیطالب (ع) است که در خطبه یک نهج البلاغه می فرماید: «خداوند پیامبران را برانگیخت تا خردهای خفته را بیدار سازد». دلیل انسانیت انسان اندیشه اوست و تا این اندیشه آزاد نشود انسان نیز آزاد نخواهد شد همانطور که مولوی می گوید: « ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی خود استخوان و ریشه ای». به تعبیری دیگر، پیامبران برای حیات عقلانیت در جامعه مبعوث شده اند. از این زاویه، مخاطب اصلی آنان نیز «خرد انسانی» است.

شاید زیباترین بیان در این باره آن است که قرآن درباره بعثت انبیا دارد: «لقد بعثنا فی کل امه ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت». عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت در کنار یکدیگر معنا می یابند. اجتناب از طاغوت یعنی اجتناب از هر قیدو بندی که انسان را تحت سلطه و سیطره خود درآورد. قرآن در جای دیگر می فرماید: «پیامبران آمدند تا دست و پای بشر را از بندهای انسانی و شیطانی آزاد سازند» (وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ). در واقع هدف نهایی بعثت، به آزادی خرد انسانی بازمی گردد و عواملی که ممکن است خرد آدمی را به بند کشد باید زدوده شود.

اگر جامعه ای گرفتار فقر شد، این فقر؛ خود، یک آفت است که انسان را به ذلت می کشاند که پیامبر فرمودند: «کاد الفقر ان یکون کفرا». اگر ثروت جامعه در دست عده ای معدود قرار گرفت این ثروت متمرکز، آن عده معدود را به طغیان می کشاند؛ «ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی». در جایی دیگر خداوند بعثت پیامبران را دارای دو جلوه می داند. یکی عبادت خداوند و دیگری میزان کردن: «و اوفو الکیل». مراد از این عبارت، میزان کردن ثروت های عمومی جامعه است. در هر صورت، بعثت یعنی برانگیختن عقلانیت در جامعه و تحقق آزادگی و آزادی انسان در راه هدایت و عبادت خداوند. به تعبیر مولوی:
کیست مولا آنک آزادت کند
بند رقیت ز پایت بر کند
چون به آزادی نبوت هادیست
مومنان را ز انبیا آزادیست
ای گروه مومنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید

سیره نبوی، نیاز ناگزیر

«سیره نبوی، نیاز ناگزیر»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم محمود حکیمی است که در آن می خوانید؛

یکی از موضوعاتی که در سال های اخیر و بخصوص در چند ماه گذشته بسیار مورد توجه قرار گرفته، نوعی نُمود و نمایش جعلی از سیمای پیامبر(ص) و به تبع آن دین مبین اسلام است.

مناسبت هایی از جمله عید بزرگ مبعث یا ولادت رسول گرامی اسلام در این بازه زمانی و روزگار اکنون، فرصت هایی بی بدیل محسوب می شود، برای چهره گشایی واقعی و افشای مکر دروغ پردازانی که نیت آنها جز اختلاف افکنی و جعل واقعیت اسلام نیست.

پژوهش درباره زندگانی رسول اکرم(ص) نشان می دهد که او براستی مظهر تمام نمای کمالات اخلاقی و رفتارهای انسانی بوده است، شاهدان فراوانی هم در این زمینه وجود دارند که مهم ترین آنها که هیچ دخل و تصرف و تحریفی نداشته و ندارد و نخواهد هم داشت، کلام الله مجید است.

خداوند در سوره انبیای آیه 107، پیامبر اسلام را رحمتی عام برای همه انسان ها معرفی کرده و می فرماید: «و ما ارسلناک الا رحمته للعالمین» و معنی این آیه مبارک چنین است: «و نفرستادیم تو را جز آن که می خواستیم به مردم جهان رحمتی ارزانی داریم.»

این موضوع یعنی «رحمت» بودن حضرت محمد(ص)، شاه کلید امروز ماست که بسیاری تخریب آن را با اهداف متعدد در دستور کار قرار داده اند، همانند تکفیری ها که باعث شده اند متاسفانه در مواردی جهان امروز به خود اجازه دهد گاه به ساحت مقدس نبی گرامی اسلام بی حرمتی کنند.

باور دارم که معرفی شخصیت و نگاه مهربان پیشوای اسلام در این شرایط با بهره گرفتن از احادیث و روایات مستند و مستدل در قالب های مختلف رسانه ای و هنری نیازی ناگزیر است، کافی است در این فرصت به چند نمونه از این دست روایت ها اشاره کنم:

1ـ روزی از رسول خدا(ص) پرسیدند چه کسی را شریرترین عضو جامعه می دانید، حضرت فرمود: ان شرار امتی الذین یکرمون الناس مخافة شرهم / بدترین و شریرترین افراد از امت من آنهایی هستند که مردم از ترس آزارشان به آنها احترام بگذارند.

2ـ روزی یک عرب بیابانی خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و حاجتی داشت. وقتی جلو آمد روی حساب آن چیزهایی که شنیده بود، رعب پیامبر اکرم(ص) او را گرفت و زبانش به لکنت افتاد، پیامبر ناراحت شد و پرسید که آیا از دیدن من زبانت به لکنت افتاد؟ و فورا او را در آغوش گرفت و فشرد به طوری که بدنش بدن پیامبر را لمس کرد و آن گاه پیامبر فرمود آسان بگیر، از چه می ترسی من از جبابره نیستم. من مثل برادر شما هستم. (سیره نبوی / استاد مرتضی مطهری/ ص 29)

3ـ در یکی از مسافرت ها که عده ای از اصحاب ایشان را همراهی می کردند، زمان ظهر قافله ایستاد و همه از مرکب ها پیاده شدند، پیامبر اکرم(ص) نیز پایین آمد و به آن سو که آب بود، رفت تا آماده نماز شود. بعد از این که مقداری از شتر دور شده بود، اصحاب که ناظر صحنه بودند با خود فکر کردند که شاید آن حضرت آن محل را مناسب فرود آمدن تشخیص نداده و آمده است تا دستور حرکت دهد، اما جمعیت با تعجب دیدند وقتی پیامبر به شتر خویش رسید، زانوبند را برداشت و زانوهای شتر را بست و دومرتبه به سوی مقصد قبلی حرکت کرد. یاران با ناراحتی گفتند ای رسول خدا چرا ما را فرمان ندادید که این کار را انجام دهیم و به خود زحمت دادید و برگشتید؟ پیامبر اکرم در پاسخ آنان فرمود: لایستعن احدکم من غیره / در انجام کارهای خود تا می توانید از دیگران کمک نخواهید. (همان/ ص 30)

4ـ مولاعلی بن ابیطالب(ع) در توصیف مهرورزی و نرم خویی پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: «رسول خدا نرم خوترین و بزرگوارترین مردم در معاشرت بود.»

حکایت های متعدد و بسیاری از این دست می توان اشاره کرد و در پایان باید گفت که تنها راه در برابر تکفیری ها و آنهایی که قصد دارند چهره ای خشن از اسلام و رسول اکرم(ص) نمایان کنند، رجعت، پناه بردن و چهره گشایی مجدد از سیره واقعی نبوی است که در آن مهرورزی و محبت موج می زند.

..............

پایان پیام/ 218