خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳
۹:۳۷
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
سه‌شنبه
۱۹ خرداد
۱۳۹۴
۱۰:۰۷:۵۴
منبع:
مشرق
کد خبر:
689097

لک زایی در مورد آیت الله آصفی عنوان کرد:

نظر آیت الله سیستانی درباره مباحث آیت الله آصفی/ ماجرای تردد به تهران در دوران دبیرکلی مجمع‌ جهانی اهل‌بیت(ع)

معاون امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت(ع) گفت: آیت الله آصفی نماینده مقام معظم رهبری در عراق بودند و از سوی دیگر، رابطه بسیار خوبی با آیت الله سیستانی داشتند.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ حجت الاسلام والمسلمین لک زایی معاون امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت(ع) در گفتگو با مشرق در مورد آیت الله آصفی در زمان حضور در ایران توضیحاتی خواندنی داد.

اندیشه سیاسی آیت الله آصفی عنوان کتابی است که توسط حجت الاسلام و المسلمین دکتر نجف لک زایی و جمعی از نویسندگان در سال گذشته منتشر شده است. نجف لک زایی فارغ‌التحصیل حوزه علمیه و دارای مدرک دکتری از دانشگاه امام صادق(ع) است و معاونت فرهنگی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) و ریاست پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی را برعهده دارد.

آشنایی حضرتعالی با آیت الله آصفی از چه زمانی بود؟

اولین بار ایشان را در بعثه مقام معظم رهبری در موسم حج ملاقات کردم. همایشی برپا بود و ایشان هم از سخنرانان همایش بودند. هر یک از میهمانان ده دقیقه فرصت داشتند تا مطالب خود را ارائه کنند، معمولا سخنران‌ها فرصت کم می‌آوردند و تا مقدمات را تمام کنند، وقتشان تمام می‌شد. آیت الله آصفی آمد و در چند دقیقه و چند بند به‌صورت منظم تمام بحث خود را ارائه کرد. برای بنده بسیار مایه تعجب بود که ایشان چقدر به روال ارائه مطلب آشنا و مسلط هستند. همین جا بود که نظر بنده به ایشان جلب شد، البته گفتم شاید هم استثنائا چنین روشی را در این جلسه اتخاذ کرده‌اند تا اینکه در نشست راهبردی نزد مقام معظم رهبری که با موضوع توسعه برگزار می‌شد، آیت الله آصفی با همان روال منظم این آیه را خواند: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا يَکْسِبُونَ. و نظریه خود را در چند دقیقه ارائه کردند، آنجا متوجه شدم که ایشان ذهن منظمی دارند.

در مسافرتی هم در خدمت ایشان بودم. یادم است در اتوبوس در کنار ایشان نشسته بودم و با ایشان گفتگوی مفصلی داشتیم و باهم بیشتر آشنا شدیم، اما آشنایی بیشتر با ایشان از دوره‌ای شروع شد که من به مجمع جهانی اهل بیت(ع) رفتم و معاونت فرهنگی آنجا را پذیرفتم. خب ایشان، قبلا به مدت دو سال دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع) بودند و همچنین عضو شورای مجمع بودند که معمولا در جلسات شورای عالی هم شرکت می‌کرد، غیر از آن، ایشان مسئول مجمع جهانی اهل بیت(ع) عراق بودند و در این زمینه بنده در خدمت ایشان بودم.

در سال 1393 بحث شد که کنگره‌ای برای ایشان برگزار شود و قرار شد که بنده مقاله‌ای درباره اندیشه سیاسی ایشان کار کنم، البته سرم شلوغ بود و قرار شد به‌همراه یکی از دوستان این کار را انجام دهیم. سی دی آثار ایشان را برای بنده فرستادند، وقتی آثار ایشان را دیدم، برایم بسیار جالب بود که نگاه ایشان به مثال روز و درگیری با مسائلی که در سال‌های اخیر به‌وجود آمده است دارای ابعاد متنوع و جدیدی بود و ایشان در زمینه مسائل جدید، حرف‌های نو و جدیدی دارند و تولید مفهوم و نظریه کرده‌اند. خلاصه این مقاله ما تبدیل به کتاب شد و با دو نفر از دوستان این کار را انجام دادیم. مثلا، ایشان نظریه شبکه ولاء یا قانون تعمیم یا تحلیل منظمی از جهان اسلام دارند. در ایام همایش اندیشه سیاسی آیت الله آصفی هم آماده شد و منتشر شد که به‌مرور تکمیل خواهد شد.

یک جلسه هم از ایشان دعوت کردیم که درباره نگارش اندیشه سیاسی شان مشورت کنیم. ایشان لطف کرد و پذیرفت. 12 آبان 93 قرار گفتگوی ما با ایشان بود، خودم دنبال ایشان رفتم، ناراحت شدند که چرا دنبالم آمده‌ای؟! در بین راه باهم صحبتی داشتیم، یادم است پرسید که نظریه میثاق را چگونه دیدی؟ ایشان در نظریه میثاق نظریه قرارداد اجتماعی را نقد می کند. از دید ایشان خداوند بر اساس آیه «أَلست بربّكم قالوا بلي»، از مردم میثاق ربوبیت می‌گیرد، براساس این مطلب باید در عالم سیاست حاکمیت خدا را بپذیریم. در این زمینه هم صحبت هایی شد.

در منزل هم به‌صورت مفصل صحبت‌هایی شد. یکی از بحث‌ها این بود که ایشان در نظریه‌های خود از چه کسانی متأثر شده‌اند، چون برخی از مباحث ایشان در اندیشه دیگران هم مطرح است. مثلا شهید صدر را مطرح کردیم، ایشان البته تفاوت دیدگاه‌های خود را با دیگر اندیشمندان مطرح کرد یا مثلا گفتند مباحث سیدقطب را دنبال می‌کردند، اما تاکید داشتند که نظریه ایشان با بحث امامت تکمیل می شود ولی مباحث سید قطب ناتمام است.

ایشان در درس امام خمینی(ره) هم شرکت کرده بودند؟

بله. اتفاقا از درس امام در نجف سؤال کردم. آیت الله آصفی گفتند که من درس ولایت فقیه امام در نجف را می‌رفتم و تقریرات درس ایشان را می‌نوشتم و از خودم هم مطالبی به آن اضافه کرده بودم. وقتی تقریراتم را به امام خمینی(ره) دادم تا بخوانند و نظرشان را بگویند، امام نوشته بود که برخی نوشته‌های این متن گفته‌های من نیست و ظاهرا نوشته‌های خود شماست و من توضیح دادم که این‌ها چیزهایی است که به نظر خود من رسیده است. از جمله من به امام عرض کردم که شما گفته‌اید همه فقها ولایت دارند و چگونه است که شصت فقیه ولایت داشته باشند؟ امام فرمودند شصت فقیه کجا بود. در این زمینه، آیت الله آصفی درباره فقیه مسئله اهلیت را مطرح می‌کند؛ یعنی، چه فقیهی از فقها اهلیت ولایت را دارد و اوصافی را می‌شمارند.

 نقش ایشان در ایجاد ارتباط مرجعیت نجف و قم چه بود؟

ایشان می‌گفتند من سیاسی هستم و بودم و خواهم بود، اما سیاستمدار نیستم. ایشان سال‌ها از کادر رهبری حزب الدعوه عراق بودند و سال‌ها سخنگوی آن حزب بودند، اما بعدها از حزب بیرون آمدند. در مسائل مختلف جهان اسلام بیانیه می‌دادند و دیدگاه‌هایشان را می‌گفتند. ایشان نماینده مقام معظم رهبری در عراق بودند و از سوی دیگر، رابطه بسیار خوبی با آیت الله سیستانی داشتند. آقای اختری نقل می‌کرد که با آیت الله آصفی خدمت آیت الله سیستانی رسیدیم، آنجا آیت الله سیستانی به ایشان گفتند که من مباحث شما را از تلویزیون می‌بینم و استفاده می‌کنم.

در جلسه‌ای که در منزل خدمت ایشان بودیم. ایشان در مورد تاریخ اسلام هم نظریه‌ای داشتند و معتقد بودند که دوره امام علی(ع) دوره مبارزه تقیه‌ای بوده است؛ دوره امام حسن و حسین(ع) دوره مبارزه مسلحانه بود و از دوره امام سجاد(ع) استراتژی به سمت تربیت جماعت صالح حرکت کرد، البته ایشان معتقد بودند که این نظریه را آیت الله حکیم زودتر مطرح کرده‌اند، اما دیدگاه‌شان با ایشان با آیت الله حکیم کمی متفاوت بود. یادم است که ایشان می‌گفتند که اندیشه من بیشتر متاثر از قرآن است و البته فقه سیاسی هم نقشی در دیدگاه‌های ایشان داشته است. جالب است که ایشان اشاره می‌کردند که کتاب‌های اندیشمندان غربی را هم خوانده‌اند. مثلا هارولد لاسکی، روسو و برخی افراد ایرانی مثل قاسم غنی.

 گویا ایشان در زمینه مشکلات جهان اسلام هم دیدگاه‌هایی داشتند؟ بزرگترین مشکل جهان اسلام را چه می‌دانستند؟

از نظر ایشان جهان اسلام با سه خطر مواجه است. اشغال سرزمین و جهانی‌سازی که دو خطر بیرونی است و افراطی گری که خطر درونی است. افراطی‌گری از جمود شروع می شود؛ یعنی، شخص نسبت به اندیشه‌های دیگران قبل از شنیدن موضع منفی می‌گیرد و نشنیده و ندیده موضع‌گیری می‌کند و به دنبال خودش تکفیر را می‌آورد، این مرحله جنبه ذهنی دارد و بعد از آن، مرحله ترور و حذف است که مرحله عملی آن اندیشه است. راه حل ایشان این است که باید عکس این مراحل را طی کرد؛ یعنی، باید جمود را از جامعه اسلامی بگیریم و باب گفتگو را باز کرد، البته گفتگو نه در شبکه‌های ماهواره‌ای، چرا که این شبکه‌ها هم همین جمود را تکرار می‌کنند، بلکه گفتگو باید بین نخبگان و علما برقرار باشد تا زمینه جمود و تکفیر و ترور کم شود و زمینه‌های همگرایی فراهم گردد.

در مورد سیره عملی ایشان هم اگر نکته ای است بفرمائید؟

ایشان زمانی که دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت(ع) بودند، برای جلسه‌ای به تهران می رفتند. برای رفتن به تهران، به میدان هفتاد و دو تن قم می‌رفتند و از آنجا با اتوبوس به تهران می‌رفتند؛ این‌طور نبود که مثلا راننده و ماشین اختصاصی برای خودشان داشته باشند. این روال به صورت دائم تکرار می‌شد یا مثلا منزل ایشان در منطقه نیروگاه قم بود و این درحالی است که ایشان می‌توانستند در مناطق بهتری در قم منزل داشته باشند. هیچ‌کسی همراه ایشان نبود و هرجایی هم می‌رفتند با تاکسی رفت و آمد می‌کردند و مجمع جهانی هم که می‌رفتند، خودشان رفت و آمد می‌کردند. گاهی خانه ایشان که می‌رفتیم یک خانه طلبگی بود و مانند دیگر طلبه‌ها زندگی می‌کردند. آنچه من خودم از ایشان دیدم و از دیگران شنیدم این بود که عالما و عامدا این نوع سبک زندگی را برای خود انتخاب کرده‌اند.

در فضای مدیریتی هم ایشان طرفدار سادگی مدیریتی، کم کردن واسطه‌ها، تشریفات بودند و رعایت بیت‌المال را می‌کردند. شاید در فضای امروزی رعایت این امر خیلی سخت باشد و بسیاری از افراد می‌گویند که استفاده از وقت ایجاب می‌کند که تشریفات باشد یا حفاظت از شخصیت باید باشد یا چون مراجعات مردم زیاد است، باید تشریفات آن‌چنانی باشد، اما زندگی ایشان بسیار ساده و بی‌تکلف بود.

همه اهمیت این نوع زندگی این بود که ایشان می‌توانستند از امکانات استفاده کنند، اما این نوع زندگی را انتخاب کرده بودند. مثلا، حتی ایشان در مورد حق‌التالیف کتاب هایشان سخاوتمندانه برخورد می‌کردند و هرکس می‌خواست کتاب‌هایشان را چاپ کند، سخت‌گیری نمی‌کردند و بیشتر توجه شان این بود که کتاب به دست مخاطب برسد. یادم است وقتی خواستند برای ایشان بزرگداشتی بگیرند، ایشان رضایت نمی‌دادند، اما گفتند که از سوی رهبری دستور داده شده که این برنامه برگزار شود و آثار شما در یکجا جمع شود و ایشان با توجه به سفارش رهبری دیگر چیزی نگفته بودند.

................

پایان پیام/ ۲۷۰