خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳
۴:۲۰
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۱۵ تیر
۱۳۹۴
۹:۳۳:۳۹
منبع:
ابنا
کد خبر:
690023

نکاتی پیرامون شب قدر در بیانات آیت الله جوادی آملی

معناي قدر و منزلت شب قدر که بيش از ارج هزار ماه است هرگز به معناي ارزش اعتباري در برخي از دانشهاي بايد و نبايد اعتباري، نخواهد بود، بلکه به معناي ارج وجودي و شدّت درجه هستي است که ارزش دانشهاي بود و نبود است نه بايد و نبايد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ع) ـ ابنا ـ پيرامون شب قدر و سِرّ تبرّع و برجستگي آن و راز تعدّد و کثرت، و رمز تنوع و تحوّل آن و نکته خفا و ابهام، و معناي قَدر و ارزش آن و تأثير ادراک شب قدر و نيز برخي ديگر از شئون آن به طور اجمال نکاتي از بیان و بنان آیت الله جوادی آملی بازگو مي‏شود.

يکم: گرچه هر موجود طبيعي در مخزن غيب الهي داراي وجود عقلي است که از آن نشئه تجرّد معقول به مرحله تجسّم محسوس تنزّل مي‏يابد: ﴿إنْ من شي‏ء إلاّ عندنا خزائنه وما ننزّله إلاّ بقدرٍ معلوم﴾ و شب قدر نيز از اين اصل کلي مستثني نيست، لذا مي‏تواند داراي ارزش نَفْسي باشد، ليکن اَرْج ظاهري آن به حُرْمت مُتَزمِّن آن است که در اين زمان خاص نزول يافت و آن قرآن کريم است، همان طور که ارزش مکان به متمکّن آن است؛ لذا خداوند سرّ سوگند به بَلَد مکه را، تمکن و استقرار رسول اکرم(ص) که در آن متمکّن بود اعلام داشته و چنين فرموده است: ﴿لا ُقسم بهذا البلد٭ وأنت حلٌّ بهذا البلد﴾ بنابراين، يکي از اسرار براعت و برجستگي ليله قدر نزول قرآنِ ‏ذوالقدر در آن خواهد بود.

دوم: چون راز براعت زمان همانا حُرمت مُتَزمّن است و تقدير بر امور از طرف خداوند سبحان داراي حرمت ويژه است و تقدير امور نيز داراي مراتب گوناگون است و هر مرحله ‏اي از آن در زمان خاص ظهور مي‏کند لذا تمام آن زمانهاي مخصوص از برجستگي والا برخوردار مي‏شوند و به عنوان نمونه مي‏توان، نيمه‏ ماه شعبان و نوزدهم و بيست‏ ويکم و بيست ‏وسوم ماه مبارک رمضان و نيز برخي ديگر از شبهاي وتْر آن را ياد نمود که امور گيتي در اين مراحل، جريان تَنْسِيق خود را بازمي‏يابند. البته آن حرمت خاصي که براي شب قدر به پاس نزول قرآن است فقط در شبهاي ماه مبارک رمضان خواهد بود.

سوم: براي اينکه تمام روزها و شبهاي سال، فيض ظرفيّت چنين رخداد مبارک را ادراک کنند لذا تقدير امور و نيز تنزل معاني قرآن و مفاهيم عالي آن برابر ماههاي قمري توزيع شده است تا با تنوع و تحوّل همراه باشد و تمام شبهاي سال از جهت گردش جام تقدير و کأس تنزيل و مُناوَله آن بهره‏ مند گردند و فيض سيّال الهي راکد نگردد، و اگر برابر سال شمسي تنظيم مي‏شد، چنين اِداره کأسي و چنان مُناوَله‏اي در کار نبود.

چهارم: به منظور فحص بالغ و مراقبت مستمّر و اجتهاد مداوم در سنگر جهاد اکبر، ليله قدر مختفي و روز قدر مخفي شد؛ زيرا ماءالحياة در هر کوي و برزني ارزان عرضه نمي‏شود و تاريکي ظلمات از يک سو و جستجوي همرهي‏همراهي چون خضر(عليه‏السلام) از سوي ديگر و تحمل خطرهاي گوناگون از سوي سوم مقداري از بهاي چنين کالاي سترگ است که تا تأديه نشود دامن آن به کف نمي‏ آيد.

پنجم: معناي قدر و منزلت شب قدر که بيش از ارج هزار ماه است هرگز به معناي ارزش اعتباري در برخي از دانشهاي بايد و نبايد اعتباري، نخواهد بود، بلکه به معناي ارج وجودي و شدّت درجه هستي است که ارزش دانشهاي بود و نبود است نه بايد و نبايد. البته چنان ارج وجودي که در حکمت نظري مطرح است پشتوانه تدوين قوانين ارزشي بايد و نبايد فقهي خواهد بود لذا امتثال دستورهاي ديني وسيله مناسبي براي تکامل وجودي روح است.

ششم: چون ارزش زمان به مُتَزمِّن است هر اندازه سالکِ واصل، شاهد معناي تقدير الهي از يک سو و شاهد معارف قرآن کريم از سوي ديگر باشد به همان اندازه شرافت وجودي ليله قدر را تحصيل مي‏کند، يعني همان طور که درجات بهشتِ جاودان به عدد آيات قرآن کريم است، مراحل ليله قدر و درجات وجودي آن نيز در گرو ادراک صحيح حقيقت تقدير امور الهي از يک سو و معرفت درست معالي و معاني قرآن کريم از سوي ديگر خواهد بود؛ حتي اگر شب قدر مصون از تعدّد عَرْضي و کثرت همتايي باشد؛ زيرا تعدّد مراتب طولي آن محفوظ است.

هفتم: محصول معرفت صحيح مُتَزمِّن و حاصل ادراک درست زمان سبب شدّت وجودي سالک عارف مي‏گردد که با آن، طي زمان و زمين ميسورش خواهد شد، نمونه‏ هاي فراواني در قرآن و سنّت معصومين(عليهم السلام) و در تاريخ پيروان راستين قرآن و عترت مشهود است که جريانِ صحابي حضرت سليمان در آوردن تخت ملکه سبأ از فاصله دور در کمتر از چشم گرداندن ﴿قال الّذي عنده علم من‏الکتاب أنا اتيک به قبل أن يرتدّ إليک طرفک﴾ از اين قبيل است. جناب شعراني در پايان کتاب «اليواقيت والجواهر في بيان عقائد الأکابر» که تلخيص «فتوحات مکيه» ابن‏ عربي است مي‏گويد:

اين کتاب را با سپاس الهي در کمتر از يک ماه تأليف کردم و براي همه مباحث آن فتوحات را مطالعه مي‏کردم... و هر روز بيش از دوبار همه مجلدات آن را از نظر مي‏گذراندم.

آشنايان به گستردگي آن کتاب عظيم فخيم مي‏دانند که مطالعه آن بدون طي زمان، عادتاً ميسور نيست.

لازم است توجه شود آنچه به عنوان نمونه ياد شد راجع به شدّت درجه وجودي شاگردان انبيا و امامان معصوم(عليهم السلام) بوده وگرنه مقام وجودي آن ذوات نوري به مراتب بيش از اينها است.

*شيخ اشراق و «اجمال در عين کشف تفصيلي»

شيخ اشراق(قدّس سرّه) در پايان کتاب «حکمة الاشراق» مي‏گويد:

خلاصه آنچه که من در اين کتاب نوشته ‏ام، شبي از سوي خداي سبحان به من افاضه شد و من آن را آموختم و سپس در طي مدّتي مديد، در اين کتاب مبسوط نگاشتم.

کتاب حکمة الاشراق سهروردي به تعبير خودش و نيز به تعبير مرحوم صدرالمتألّهين، قرة العيون اصحاب معارف در مبدأ و معاد است.

او مي‏گويد خلاصه اين مطالب را خداي متعالي، يک شبه به من آموخت. پس مي‏شود که يک شبه ره چندين ساله را پيمود و البتّه هيچ کس مانند رسول الله‏ ره شش هزار و اندي آيه را يک شبه طي نکرد.

آيات قرآن کريم، خلاصه جهان تکوين است و هيچ حقيقتي در عالم نيست که قرآن، حاوي آن نباشد و به آن نظر نداشته باشد، خواه بر اساس دلالت ظاهر و خواه بر مبناي دلالت باطن. نه تنها شيخ اشراق، بلکه عدّه ديگري از عرفا و حکماي الهي و اسلامي نيز به اين فيض رسيده‏ اند. آنها که شاگردان ويژه انبيا و اوليايند، گاهي نسيم نفحات الهي به مشام جانشان مي‏رسد، ليکن گرچه خوش مي‏درخشد، ولي دولت مستعجل است و دوامي ندارد.

اگر رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم يک شبه راه قرآن را پيمود و خزينه الهي را بازديد کرد، شاگردان آن حضرت نيز با پيمودن راه آن انسان کامل و بزرگ مي‏توانند بسياري از معارف قرآني و جهان بيني را يک شبه بفهمند و بيابند. اين راه به روي انسانهاي سالک بسته نيست، ليکن شرطش آن است که:

بدادم عقل را ره توشه از مي ٭٭٭٭ به شهر هستي‌اش کردم روانه

اگر اين خودِ ظاهري به ميخانه رفت و لعل ناب بجوش آمد و انسان، از راه دل سفر کرد و در معرفت نفس کوشيد، مي‏ تواند شب قدري داشته باشد و بخشي از انوار الهيّه را اجمالاً بيابد که تفصيلش کتابي باشد.

همانطور که اصل حقيقت قرآن بدون حجاب، مشهودِ پيامبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله و سلم و نيز کسي که به منزله جان پاک آن حضرت است مي‏باشد و براي انسانهاي عادي در حجابهاي لفظ و مفهوم ذهني و وجود مثالي يا برتر از آن ظهور مي‏کند، روزي نيز که تأويل قرآن محقّق مي‏گردد و بهشت که درجات آن به عدد آيات قرآن است، به چهره اولياي الهي گشوده مي‏شود، حقيقت اهل بيت(عليهم السلام) که همان حقيقت قرآن است و هرگز از يکديگر جدا نمي‏گردند، بدون حجاب، براي خودشان روشن است و در پرده حجابهاي گوناگون، براي ساير اهل بهشت که در معنا اهل قرآن بوده ‏اند ظهور مي‏کند.

شايد از همين جهت است که شعراني در «يواقيت» از محي‏ الدين و شيخ ابن‏ابي منصور نقل مي‏کند که اصل شجره طوبي در منزل امام علي بن ابي طالب(عليه‏السلام) است چون درخت طوبي حجاب مظهر نور فاطمه زهرا(عليهاالسلام) است و هيچ خانه و مکان و درجه‏اي از درجات بهشتهاي هشت‏گانه نيست مگر آنکه در آنجا، فرعي از شجره طوبي است.

*شب، بُراقِ عروجِ سالکان

بخش مهمّي از فيوضات معنوي و الهي، طبق بيان قرآن کريم، در شب افاضه شده است. تنزّل قرآن در شب پربرکت و مبارک قدر است ﴿إنا أنزلناه في ليلة القدر﴾، ﴿إنا أنزلناه في ليلة مبارکة﴾، إسراء و معراج انسان کامل نيز در شب است: ﴿سبحان الذي أسري بعبده ليلاً من المسجد الحرام إلي المسْجد الأقصي الذي بارکنا حوْله﴾.

موساي کليم(ع) نيز شبانه در محضر خداوند به ضيافت و مهماني مي‏ رود. ﴿وواعدنا موسي ثلاثين ليلة وأتممناها بعشْرٍ فتمّ ميقات ربه أربعين ليلة﴾ چهل شب، مهمان خداوند بود و از فيوضات الهي بهره‏ مند گرديد، که تورات نيز از آن جمله است. گرچه انسان در روز، هم در محضر خداست ولي فيض شب، بهره خاصّي است که نصيب انسان مي‏ شود. حضور و توجّه و تمرکز انسان در شب زياد است و همين سبب قوّت و ازدياد فيض مي‏شود.

نشئه زنده ‏داري شب و مناجات و دعا و خضوع شب، نشئه خاصّي است که با خضوع و مناجات و ذکر روز فرق دارد ﴿إن ناشئه الليل هي أشدّ وطأً وأقوم قيلاً﴾ و به همين جهت است که خداوند به رسول خود فرمود: ﴿ومن الليل فتهجد به‏نافلةلَکَ عسي أنْ يبْعثک ربک مقاماً محموداً﴾ سحر خيز باش و شب راازدست‏ مده؛ زيرا که نافله شب، خضوع و حضور شب، بعثت تازه ‏اي است براي تو و اگر مي‏خواهي که به مقامي والا و محمود مبعوث شوي، شب را رها نکن.

*روايتي پرفروغ از امام حسن عسکري(ع)

يکي از بيانات امام يازدهم، حسن بن علي(عليهما السلام) که استاد علاّمه طباطبايي(رضوان الله تعالي عليه) آن را بسيار پرفروغ و روشن و از غُرَر احاديث مي‏ دانستند اين است که فرمودند: «إن الوصول إلي الله عزوجلّ سفر لايدرک إلا بامتطاء الليل» اگرچه همه روايات اهل بيت(عليهم السلام) نور است، ولي در بين سخنان آن بزرگان، بعضي نوراني‏ترند و از غرر روايات شمرده مي‏شوند و اين روايت شريفه نيز از همان سنخ است.

آن حضرت(ع) مي‏فرمايد که سير به سوي الله و حرکت به سمت خدا، سفري است که جز با زنده داشتن شب ميسّر نيست. با مرکب روز که سبح طويل دارد: ﴿إن لک في النهار سبحاً طويلاً﴾ نمي‏شود اين سفر سنگين را طي نمود. بايد شب را مرکب پرتوان خود در اين سفر الهي قرار داد.

تلاوت قرآن و خضوع در حضور خداوند، و محاسبه اعمال گذشته و تصميم قطعي براي آينده، در دل شب تار ميسّرتر است و لذا مردان الهي حدّاکثر بهره را از شب مي‏برند، «عُمّار اللّيل ومَنار النّهار»، «امّا الليل فصافّون أقدامهم، تالين لأجزاء القرآن»، «طوبي لنفسٍ... وهَجَرَتْ في الليل غُمْضَها»، «إنّ داود(عليه‏السلام) قام في مثل هذه الساعة من الليل... ».

استاد حکيم، الهي قمشه‏اي که اهل معنا و تهجّد و عرفان بود، چنين سروده است:

چه خوش است يک شب بکشي هوي را ٭٭٭٭ به خلوص خواهي زخدا خدا را

به حضور خواني ورقي ز قرآن ٭٭٭٭ فکني در آتش کتب ريا را

شود آنکه گاهي بدهند راهي ٭٭٭٭ به حضور شاهي چو من گدا را

.............................

پایان پیام/ ۲۷۰