به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ بانویی اهل جمهوری آذربایجان که در حرم کریمه اهلبیت(س) حضور یافته بود و از گفتن اسمش امتناع کرد، عنوان کرد: دوسال به بیماری سرطان مبتلا شده بودم پزشکان از معالجه من قطع امید کرده بودند، درد وعذاب بسیاری کشیدم از خدا خواستم یا مرا شفا دهد ویا مرگم را برساند وترس تمام وجودم را گرفته بود طوری که شب که میخوابیدم امیدی به فردا نداشتم.
وی ادامه داد: یک شب که خواب بودم احساس میکردم تمام اتاق نورانی شده است با حالتی هراسان از خواب بلند شدم بانوی جوان محجبه ای را روبروی خود دیدم که لیوان آبی در دست داشت وبه من تعارف میکرد، آب را گرفتم وجرعه ای ازآن نوشیدم ، اسمش را که پرسیدم لبخندی زد واز اتاق بیرون رفت من هراسان به دنبال او رفتم اما کسی را ندیدم.
این بانو آذربایجانی گفت: فردای آن روز حال عجیبی داشتم وبا اینکه امیدی به زندگی نداشتم، با اصرار خانوادهام آزمایش نهاییام را بردم تا دکتر دارویی برای تسکین درد به من بدهد اما او آزمایش را که دید متحیر شده بود واز من خواست دوباره آزمایش بگیرم اما جواب آزمایش دوم را که دید بیشتر تعجب کرد، دلیل تعجبش را که پرسیدم گفت هیچ گونه علایمی از بیماری در بدن شما دیده نمیشود و به طرز معجزه آسایی خوب شده بودم و من در حالی که هنوز غرق در خواب شب گذشته خود بودم به خانه برگشتم و ماجرا را به خانوادهام گفتم در حالی که آنها شادی میکردند اما من احساس میکردم دوباره متولد شدم و مسئولیتی دارم که باید انجام دهم.
وی افزود: چون قبلاً در مورد دین اسلام وانبیای الهی شنیده بودم تصمیم گرفتم بیشتر تحقیق کنم و به اسلام روی آورم در کتابهایی که میخواندم به دنبال بانویی میگشتم که از انبیای الهی باشد گرچه در مورد حضرت زهرا(س) و حضرت زینب کبری(س) مطالبی را خواندم اما وقتی کتابی در مورد حضرت معصومه(س) مطالعه کردم یقین پیداکردم که آن بانویی که آن شب در خواب دید ه بودم، همین بانو بوده است.
این بانوی تازه مسلمان گفت: اکنون برای اولین بار به ایران و قم آمدهام تا بانوی کریمه اهلبیت(ع) را از نزدیک زیارت کنم و تنها آرزویم خادمی در حرم حضرت معصومه(س) است.
وی گفت: وقتی به مسؤلان حرم گفتم میخواهم خادم شوم، آنها به من گفتند باید درس اسلام و احکام دینی را در یک مدرسه حوزوی بخوانم و مرا به جامعه المصطفی العالمیه معرفی کردند اما چون ۳۷ سال سن دارم آنجا مرا به عنوان دانش آموخته نپذیرفتند و اکنون در مدرسه حوزوی امام مشغول یادگیری علوم اسلامی هستم تا اگر توفیق داشته باشم خادم افتخاری حضرت معصومه(س) شوم که تنها آرزوی زندگی من است.
.......................
پایان پیام/ ۲۷۰