به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ درک احوالات این روزهای جانبازان به ویژه جانبازان مدافع حرم سخت است. روح الله قلی پور یکی از هزاران نفری است که دفاع از مقدسات و اسلام را حتی در خارج از مرزهای ایران هم بر خود واجب دانسته و برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) و شعیان مظلوم سوریه به این کشور رفته است. روح الله این روزها با پیکری زخمی به آغوش خانواده اش بازگشته است. او که مسئول آموزش است اواخر دی ماه سال جاری از ناحیه ۲ پا در ارتفاعات تلمور در کشور سوریه مجروح شده است. در ادامه گزارشی از بازدید ما با این جانباز مدافع حرم را می خوانید:
پرچم بچه های نعمت آباد بالاست
باران در یک غروب زمستانی، ترافیک سنگین خودروها را خیابان طالقانی در محله نعمت آباد را ۲ چندان کرده بود. با این حال با اشتیاق خودمان را از پس کوچه های محله به خانه پدری قلی پور در انتهای کوچه ۱۸ می رسانیم. خانه گرچه کوچک و قدیمی است اما صفای صاحب خانه، حال و هوای خاصی به خانه بخشیده است. گرچه مهمان ها وعده داده شده در ترافیک خیابان طالقانی گیر کرده و هنوز به خانه آنها نرسیده بودند، اما چند نفر از بچه های محله ی نعمت آباد و همسایه ها دور بستر روح الله جمع شدند و با او خوش و بش می کنند. مادر با زبان شیرین تبریزی، همراه دیگر پسرانش به گرمی از ما میزبانی می کند. روح الله در اتاق کوچک طبقه اول در بستر خوابیده و پدرش هم که ناتوان و بیمار شده در طبقه بالا استراحت می کند. جانباز مدافع حرم از همان ابتدای صحبت های خود، از همه کسانی که چه در بیمارستان و چه در خانه به عیادتش آمده اند تشکر می کند و می گوید: «خدا رو شکر روحیه انقلابی در مردم ما وجود دارد من در مدتی که در بیمارستان تهران بستری بودم جوانان زیادی که مطلع شده بودند به عیادتم آمدند و با اشتیاق و احترام برخورد می کردند که این ها نشان از حفظ ارزش ها در جامعه ما است. در این چند رو مسئولان، بچه های بسیج و اهل محل ما را شرمنده کردند. انشاالله که لایق این همه محبت و توجه آنها باشم.»
در همین حین یکی از بچه های محل که به ملاقات او آمده است به شوخی می گوید: «آقا روح الله پرچم بچه های محل نعمت آباد همیشه بالا بود و حالا تو با این کار زیبا و از خود گذشتگی ات پرچم بچه های نعمت آباد را بالاتر بردی!»
یک بسیجی همه جا فعال!
روح الله را بیشتر بچه های بسیجی محله می شناسند. چرا که او سال هاست در مدارس و پایگاه های بسیج به نوجوانان و جوانان آموزش های دفاعی و نظامی می دهد. شاید به همین خاطر است که هنوز هم خانه آنها از آمد و شد مهمانان که برای عیادت می آیند تمامی ندارد. روح الله برای مصاحبه خیلی راغب نیست و می گوید ما که کاری نکردیم، از شهدای مدافع حرم بنویسد؛ آنها بودند که از خوشی های زندگی شان گذشتند و به دل به دریای خطر زدند. اما بعد نظرش عوض می شود و می گوید اتفاقا بهتر است صحبت کنیم: «باید بسیاری از کسانی که فکر اشتباه در مورد اهداف مدافعان حرم کرده اند توضیح دهیم که کسی برای پول و دستمزد از جان، مال، زندگی و دلخوشی هایش نمی گذرد. مثل روزهای دفاع مقدس، رفتن ما یک کار دلی است و هیچ کس دنبال مادیات نیست. ما بچه شیعه ایم و برای دفاع از مقدسات خودمان مرز نمی شناسیم. چطور آرام بمانیم وقتی بدانیم در آن طرف مرز به حرم عمه سادات حضرت زینب(ع) تعرض شده و شیعیان را یک به یک می کشند.»
مسئولان به دیدار جانباز مدافع حرم می آیند
هنوز صحبت های ما با قلی پور گرم نگرفته است که صدای زنگ خانه بلند و در عرض چند ثانیه اتاق کوچک خانه، پر از مهمان می شود. مسئولان شهری و بسیجی های محله به سراغ او آمده اند. جمع شان جمع است و گاهی به فارسی و گاهی هم به زبان مادری شان آذری با هم خوش و بش می کنند تا حال و هوای روح الله را عوض کنند. البته روح الله مثل رزمنده های پر انرژی، خودش را شاد و خوشحال نشان می دهد تا درد زخم هایش را پیش مهمانان پنهان کند.
مادر و روزهای پرستاری
در گوشه ای از اتاق کوچک، مادر که لحظه ای از پذیرایی مهمان ها با چای و میوه فارغ شده است به من می گوید: «دیشب پسرم تا صبح درد داشت. بیمارستان مسکن های قوی ترزیق می کردند و متوجه درد نبود. اما حالا طفلک تا صبح درد کشیده است. روح الله به خاطر ما صبوری می کند و دردش را پنهان می کند اما من می دانم که چه می کشد.»
صحبت از درد کشیدن فرزند از زبان مادر، یعنی عین درد کشیدن خود او. اقدس خانم از دور نگاهی به پسرش می اندازد و می گوید: «باور نمی کنید اگر بگویم که مجروحیت روح الله، آن هم از ۲ پا به من الهام شده بود. شب قبل از اینکه خبر مجروحیت او را به من بدهند، در عالم خواب دیدم که پاهایم به شدت درد می کند و از درد پا آرام و قرار نداشتم و از خواب پریدم. بعد ها فهمیدم همان زمان که در خواب احساس درد می کردم جگر گوشه ام مجروح شده و از درد به خودش می پیچید.»
دائم برای مدافعان حرم دعا می کنم
فرصت را غنیمت می شماریم و از بچه و فرزندان روح االله می پرسم و مادر انگار که ما را سال هاست می شناسد با صمیمت می گوید: «روح الله ۲ تا پسر بازیگوش و دوست داشتنی به نام های علی رضا و امیر حسین دارد. برای امروز که مهمان زیادی داشتیم ، مادرش آنها را به خانه خودشان برد تا خانه خلوت و آرام باشد.»
وقتی از او می پرسم که از رفتن روح الله خبر داشتی می گوید: «از رفتنش خبر داشتم و خیلی نگران او بودم. اولش من و همسرش مخالف رفتن او بودیم اما روح الله با صحبت هایش درباره وضعیت سوریه و حرم حضرت زینب(س) ما را متقاعد کرد.»
او در ادامه از ذکر شب و روزش صحبت می کند و می گوید: «ماه هاست که برای سلامتی و پیروزی مدافعان حرم در کشور سوریه دعا می کنم. به هرکسی هم که می رسم می گویم که برای آنها دعا کنند. نه اینکه پسر خودم مدافع باشد، فرقی نمی کند، هر جوانی که به دل جنگ با داعشی ها رفته، در ایران خانواده چشم به راه دارد و امیدوارم به سلامت برگردد.»
وحدت شیعیان در سوریه مثال زدنی است
هنوز حرف های ما با حاجیه خانم تمام نشده است که یکی از مهمانان از روح االله و خاطرات حضورش در سوریه می پرسد و او هم با شوق فراوان می گوید: «دهم دی ماه داوطالبانه به سوریه اعزام شدم و چند هفته ای بیشتر توفیق حضور در جنگ را نداشتم. با تمام سختی ها و نامردی های گروه های تکفیری و داعش یک چیز برایم خیلی ارزشمند بود آن هم وحدت شعیان کنار هم بود. تیپ فاطمیون از کشور افغانستان، تیپ زینبیون از کشور پاکستان و رزمنده های چند کشور دیگر ،همراه مدافعان ایرانی با یک هدف یعنی دفاع از اسلام و اعتقادات مان ایستاده بودند. البته عملیات های ما با این مدافعان یک جا نبود اما هدف ما یکی بود.»
همه جمع سرتا پا سکوت اند و روح الله از نحوی مجروحیت خود می گوید: «من در ارتفاعات تلمور سوریه در پی درگیری با دشمن از ناحیه هر ۲ پا مجروح شدم و بعد از چند روز به بیمارستان بقیت الله منتقل شدم. چند روزی در بیماستان بستری شدم. حالا هم که مرخص شدم زحمت پرستاری از من به عهده خانواده ام افتاده است.»
زیارت همراه با غربت و اشک
وقتی صحبت از بی حرمتی دشمنان به حرم حضرت زینب(س) می افتد، اشک در چشمانش حلقه می زند. بغض می کند و از ماجرای زیارتش می گوید: «رسم شده هر کس برای دفاع از حرم و مقابله با دشمن به سوریه می رود، اول حرم حضرت زینب(س)، حضرت رقیه(س) و حضرت سکینه(س) می رود و ضمن زیارت حرم آنها، رخصت می گیرد. هنگام برگشتن هم اگر شهید یا جانباز نشده باشد هم دوباره توفیق زیارت خواهند داشت. من همان روزهای اول که اعزام شده بودم، به زیارت رفتم و همین که گنبد و بارگاه حرم را دیدم دلم شکست. حرم آنها غربت خاصی داشت. البته خدا رو شکر حرم و اطراف آن دست بچه های شیعه بود و اجازه حضور دشمن در چندصد کیلومتری حرم را هم نمی دادند.»
خانواده های شهدای مدافع حرم را تنها نگذارید
در مقابل چشمان روح الله، رزمنده های زیادی مظلومانه غرق در خون شده و به شهادت رسیده بودند. به همین خاطر است که هنوز شرایط روحی اش هم، مثل مشکلات جسمانی و مجروحیت هایش مساعد نشده است. او تمام فکرش پیش خانواده های شهدای مدافع حرم است و می گوید: «بسیاری از خانواده های شهدای مدافع حرم بی سرپرست شده اند. هوای این خانواده ها را داشته باشید. سراغ آنها بروید و از رشادت های شهدای آنها بنویسد. نگذارید خانواده هایشان احساس تنهایی کنند. شما به عنوان یک رسانه می توانید شهدای مدافع حرم را بهتر و درست تر به اهل محل و همسایه ها معرفی کنید.»
وقتی از روح الله می پرسم که اگر بهتر شوی دوباره برای دفاع از حرم به کشور سوریه می روی با صراحت می گوید: «اگر شرایط جسمانی ام اجازه دهد و به حضور من نیاز باشد، مطمئن باشید دریغ نخواهم کرد و دوباره به جمع دوستان رزمنده ام می روم. جنگ ما، جنگ دفاع از اعتقادات و دفاع از حرم اهلبیت(ع) است و هیچ وقت سنگر را خالی نمی گذاریم.»
دشمن همه جا هست
او که مسئول آموزش بوده در ادامه می گوید: «این روزها بسیاری از جوانان و اهالی محل مشتاق حضور در جبهه مقابله با تکفیری ها و داعش هستند. این اشتیاق آنها قابل تقدیر است. اما اگر شرایط زندگی شان اجازه حضور در این جبهه را نمی دهد، پیشنهاد می کنم در کشور خودمان و حتی در همین محله، مثل یک رزمنده با دشمن بجنگند. دشمن در ایران با سلاح سراغ ما نیامده و با جنگ نرم، سرمایه های ملت را که همان نوجوانان و جوانان است را هدف قرار داده است. اگر شرایط رفتن به سوریه را ندارید در ایران رزمنده واقعی باشید.»
لباس گرم هدیه به مدافعان حرم
یکی از حاضران در جمع از کمک های بانوان محله برای تهیه لباس گرم برای مدافعان حرم صحبت می کند و روح الله هم در تائید کار خوب اهالی می گوید: «مدافعان در سوریه از نظر تجهیزات نظامی مشکل خاصی ندارند اما لباس های گرم مردم، در این روزهای سرد، نه تنها تن آنها را گرم می کند، بلکه دلگرمی هم به آنها می دهد. آن زمان در سوریه وقتی لباس گرمی از ایران دست ما می رسید خوشحال می شدیم که مردم با دعای خیرشان این کمک ها را به دست مدافعان رسانده اند. لباس های گرم به ویژه شلوارهای گرمکن بیشتر نیاز است و مدافعان استقبال می کنند.»
...............
پایان پیام/ ۲۱۸