به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ع)، نشست علمی "توحش چنگیزی در لباس اسلامی؛ ابن تیمیه و ریشهیابی جهادگرایی طالبان، القاعده و داعش در فاجعه مغول" شامگاه دیروز چهارشنبه 25 فروردین 1395 در تهران برگزار شد.
در این سمینار علمی که به مت "پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه" برپا گردید «پرفسور عباس عدالت» استاد دانشگاه و اندیشمند نظریه پرداز به ایراد سخن پرداخت.
وی ابتدا در مورد هدف این نشست گفت: ما میخواهیم در این نشست بفهمیم دلیل اینهمه توحش در القاعده، داعش و امثالهم چیست؟ غرب میخواهد بگوید پایه اینها در خود اسلام است اما تز بنده این تفکر را به چالش میکشد چراکه شاهد هستیم جنبشهای جهادگرایانه بعد از حملات اسرائیل در سلفیون قوت گرفته است.
عدالت افزود: بر اساس علم روانشناسی، وقتی انسان مورد تهاجم قرار میگیرد یک مکانیزم دفاعی غیرآگاهانه از مهاجم، هویتیابی میکند به طوری که اگر مورد خشونت قرار بگیریم غیرآگاهانه کمی مانند عامل خشونت میشویم زیرا وقتی کمی مانند مهاجم شویم ترس خود از مهاجم را میتوانیم کمی مهار کنیم که بیشانگیختگی و تفکر دوقطبی از عوارض اصلی این آسیبدیدگی به شمار میآیند، مثلاً نسل کشی یهودیان توسط اروپاییان از جمله دلایل به وجود آمدن جنبش تروریستی صهیونیسم بوده است یا مثلاً تحقیر ملت آلمان در جنگ جهانی اول، از جمله دلایل گرایش این ملت به هیتلر بود.
حملات مغول؛ نقطه عطف تاریخ اسلام
عدالت اظهار کرد: حال به منظور بررسی مصداقی، ابتدا به دوران چنگیز خان مغول میرویم، مغولها اقوامی نیمهوحشی بودند که انتقامجویی و زندزدی در آنها رایج بود و به همین دلیل، کودکی چنگیز سرشار از تحقیر، خشونت، شکنجه و شهوت انتقامجویی بود، او پس از متحد کردن اقوام مغول به این باور شمنیستی رسید که خدای آسمان، کره خاکی را به او بخشیده است، نتیجه این اعتقاد، تفکر شدید دو قطبی چنگیز خان در کشورگشایی بود به طوری که اقوام غیر مغول یا باید تسلیم مغولها شده و از آنان اطاعت میکردند یا اینکه مورد کشتار جمعی قرار میگرفتند!
وی تصریح کرد: فرضیه فاجعهزدگی میگوید که آسیبدیدگی از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد و ما میتوانیم تأثیرات حملات مغول بر تاریخ خودمان را ببینیم به طوری که همان کشتاری که چنگیز کرد تیمور، نادر و آقامحمد خان نیز کردند و این حجم از کشتار در تاریخ ما سابقه نداشته است یعنی حملات مغول در قرن 13 میلادی، نقطه عطف اساسی در تاریخ ایران و اسلام است و همچنین آسیبدیدگی ناشی از این فاجعه، تاریخ منطقه را تحت الشعاع قرار داده است به طوری که مظاهر پنجگانه آسیب دیدگی یعنی نا امنی گروهی، سوظن، بیش انگیختگی، تفکر دو قطبی و خودشیفتگی را در منطقه میبینیم و همین موارد قرنها مانع همکاری ما در سطح اجتماعی شده و میشود!
سیاستهای غرب؛ عامل اصلی جهادگرایی
این دانشمند تأکید کرد: البته استعمار جدید و مداخلات آمریکا و غرب در خاورمیانه به ویژه تهاجمات نظامی و اشغال سرزمینهای اسلامی و حمایت از رژیم صهیونیستی و جنایات آن در فلسطین منجر به پیدایش و رشد جهادگرایی شده است. همچنین بمباران مواضع القاعده و داعش توسط غرب، به تضعیف آنها منجر نشده است و بلعکس، رشد و محبوبیت آنان را افزایش داده است.
وی گفت: با اینهمه هرچند جهادگری در فضایی که سیاستهای غربی ایجاد کرده است به وجود آمده است ریشههای اعتقادی آن را باید در منطقه جست و متأسفانه هیچ درک عمیقی از ریشههای اعتقادی جهادگرایی به وجود نیامده است فلذا هیچ مبارزه مؤثر عقیدتی که تنها راه از میان بردن این طرز تفکر خواهد بود انجام نیافته است.
این فعال سیاسی افزود: به همین دلیل ابتدا باید به تحقیق در مورد الهامگر اصلی گروههای تکفیری بپردازیم، تقیالدین احمد ابن تیمیه، فقیه برجسته حنبلی در قرون هفتم و هشتم قمری بود، ثابت شده که نظرات افراطی ابن تیمیه، الهامگر اصلی القاعده بوده است، همچنین القاعده و داعش، ابن تیمیه را پیشوای خود میدانند و ابن تیمیه در ادبیات شیعی، بانی فتاوای تکفیری شناخته شده است.
ابن تیمیه و آرزوی انتقام از مغولها
وی بیان کرد: اما چرا افراطیترین تعبیر از اسلام توسط ابن تیمیه ارائه شد؟ ابن تیمیه پنج سال پس از ویرانی بغداد به دست مغولها در حران متولد شد، حران در دوران کودکی او در رعب و وحشت پیدرپی از حمله مغول بود، وقتی او هفت سال داشت خطر تهاجم مغول آنقدر شدت گرفت که مردم شهر از جمله خانواده او از شهر فرار کردند، ابن کثیر مینویسد که در راه فرار به دمشق، گاری کتابهای پدر ابن تیمیه در گل گیر کرد که به وحشتزدگی خانواده او منجر شد چون چیزی نمانده بود که لشگر مغول از راه برسد، همچنین دو سال بعد نیز حران به کلی توسط مغولها ویران شد.
عدالت اظهار کرد: در تاریخ شفاهی حنبلی و سلفی همهجا ذکر شده است که ابن تیمیه در کودکی به شدت تحت تأثیر وحشتزدگی مردم حران از حملات مغول بوده است، در همه کتابهای شرح زندگی او آمده است در کودکی با مردم مرعوب شده همدردی داشته و آرزوی انتقام از مغولها در بزرگی را میکرده است آسیب دیدگی ابن تیمیه از مغولها تا جایی که فیلم سینمایی ابن تیمیه نیز از واقعهای در کودکی او شروع میکند که هنگام بازگشت به خانه، زیر سم اسبهای مغول مجروح میشود، همچنین در این فیلم، ابن تیمیه خردسال هنگام فرار خانوادهاش از حران روی درشکه فریاد میزند: «چرا فرار میکنیم؟ باید بمانیم و علیه لشکر مغول بجنگیم!»
وی توضیح داد: به دلیل همین آسیب دیدگی است که شخصیت متضادی در ابن تیمیه شکل میگیرد، او از طرفی با مردم وحشتزده همدردی میکند اما از طرفی نیز دچار خودشیفتگی شدیدی میشود، مثلاً روایتی از الصفدری دلالت بر ناهنجاری روانی ابن تیمیه در کودکی میکند، روایت بیان میکند که روزی ابن تیمیه با گروهی از پسر بچههای یک خانواده حنبلی مذهب، در بحث دینی اختلاف نظر پیدا کرد، این پسربچهها نوشته مکتوبی را که نظر آنها را تأیید میکرد آوردند و به ابن تیمیه دادند، ابن تیمیه پس از خواند نوشته با عصبانیت آن را بر زمین انداخت، پسران به او گفتند: «چطور جرأت میکنی نوشته دینی را بر زمین بیاندازی؟» که در اینجا ابن تیمیه به سرعت میپرسد: «من بهتر هستم یا موسی (ع)؟» که پسربچهها میگویند: «موسی (ع)» سپس ابن تیمیه میپرسد: «این نوشته بهتر است یا سنگی که ده فرمان بر آن حک بود؟» پسران میگویند: «سنگ ده فرمان» سپس ابن تیمیه میگوید: «خب، موسی (ع) چون به خشم آمد، سنگ ده فرمان را به زمین انداخت!»
ابن تیمیه؛ فقیه تکفیری
این استاد دانشگاه تصریح کرد: البته طبعاً ابن تیمیه دارای مقام والای فقهی بود به طوری که در نوجوانی علاوه بر قرآن و حدیث، به فقه هر چهار مکتب فقهی اهل سنت تسلط یافت، چنان بر علم حدیث مسلط بود که به مرجع صحت و سقم احادیث شهرت پیدا کرد، با مذهب تشیع، ادیان یهودیت و مسیحیت و همچنین طریقتهای تصوف و مکاتب فلسفی آشنایی کامل داشت، علوم زمان خود را میدانست، با حافظهای که داشت همواره در بحثها پیروز میشد، در 18 سالگی اجازه فتوا گرفت، در 22 سالگی به جای پدرش مفسر قرآن در مسجد دمشق شد، بیش از 100 کتاب در زمینههای مختلف اسلامی نوشته است، فتاوای مثبتی در زمینه طلاق، سوگند به طلاق و حج زنان دارد که با مواضع تشیع منطق است!
وی افزود: همچنین صفات پسندیدهای برای ابن تیمیه ذکر شده است؛ شخصی بسیار پرهیزگار و غیرمادی بود که هیچگاه ازدواج نکرد و کنیزی نیز نگرفت، یکی از علمای اسلامی در مدیحهای در ستایش ابن تیمیه، او را مهدی موعود خواند، وقتی ابن تیمیه به دیدار غازان خان رفت و رشیدانه خواستار آزادی همه اسرا شد محبوبیت او نزد مردم دمشق به اوج خود رسید، از جملات اوست که مخالفانم چه میتوانند بکنند وقتی زندان محل تنهایی من (برای عبادت) است و کشتن من شهادت است، در آخر نیز در زندان مرد و در مراسم تشییع او دهها هزار نفر از مردم دمشق از جمله زنان حاضر شدند.
عدالت گفت: همچنین ابن تیمیه صفاتی نکوهیده داشت که طرفدارنش نیز به آن اذعان کردهاند؛ مثلاً عالمی که مدیحه برای ابن تیمیه گفته بود پس از دیدن رفتار او آن ا از دیوان خود حذف کرد، یا یکی از مشاهیر دانشگاهی معاصر که از طرفداران سرسخت ابن تیمیه است در مورد او گفته است: «مرتب در بحثهای خود دشنام میداد و لغت کفر، نوک زبانش بود»، الذهبی حدیثشناس شافعی و عالم برجسته تاریخ اسلام و از طرفداران ابن تیمیه به شدت از رفتار ابن تیمیه انتقاد کرده به طوری که در مکتوباتش در مورد ابن تیمیه آورده است: «همه تعارضاتش با فقها به دلیل تکبر، لجاجت، خرده گیری و تعصب او است. علت اینکه مصریها و اهل سوریه از او تنفر داشته و خوارش میکردند و او را دروغگو و حتی کافر میخواندند تکبر، بطالت، خودنمایی و حرص او برای خوار کردن علما و شهرتپروری خود بوده است. مغرور، بیپروا و غیر اجتماعی بوده است. دچار شتابزدگی بوده و خشم او را همچون شیر درندهای میکرده است. خوی به شدت متغیر و غیرقابل پیشبینی و میتوانسته روزی از فردی تمجید کند ولی فردایش او را دشنام دهد.»
وی در مورد خودشیفتگی ابن تیمیه در باور به رسالت الهیاش افزود: ابن تیمیه خود را حامل رسالت خدایی جهت نجات اسلام از فساد و مغول میدانست که این باور در نامهای که از زندان برای مادرش مینویسد مشهود است و طرفداران سرسخت او نیز همین باور را در نوشتههای خود تأکید میکنند. همچنین او با اوهام شدید در زندان نوشته که جن خوبی در مردین خود را به صورت او درآورده و در برابر حاکم شهر از مواضع او حمایت کرده است! ضمن اینکه از نظر او یکی از وجوه رسالتش مخالفت با تشیع بوده است چراکه به اشتباه معتقد بود که شیعیان و خواجه نصیرالدین طوسی، مغولها را به تسخیر شهر بغداد شویق کردهاند و کینه ضد شیعی از کودکی در او شکل گرفته بود و فلاسفه و صوفیان را نیز مانند شیعیان بدعتگذار و عامل فساد اسلام میدانست.
ابن تیمیه، آلت دست ممالیک شد
این دانشمند بیان کرد: در زمان ابن تیمیه، مملوکها بر مصر و سوریه حاکم بودند، مملوکها خودشان از اسرای سابق جنگی از آسیای میانه و شبه مغول بودند که مسلمان میشدند و به دلیل توان بالای نظامیشان در دستگاه حکومتی قدرت یافتند. از شرف دیگر نیز غازان در 694 قمری و یکسال قبل از اینکه خان شود مسلمان شد و پس از خان شدن نیز دستور داد همه مغولها مسلمان شوند سپس پیامی با مضمون صلح به ملک ناصر مملوک داد که بنابر تاریخ وصاف، ناصر مملوک از پیام غازان خان خوشنود شد اما سه سال بعد، در ماه رمضان، لشکر مملوکها به شهر مردین در ارمنستان صغیر که تابع ایلخانان بود حمله کردند و دست به تجاوز زدند که غازان خان برآشفت و فقهای سنی فتوا دادند و خوهان مجازات مسببین تجاوزات شدند.
وی اظهار کرد: لشکر غازان خان دمشق را در سال 700 قمری اشغال کرد و اماننامه غازان خان خوانده شد، در 16 ذی الحجه سال 700 نیز در جلسهای در قلعه دمشق، با نمایندگان مملوک و غازان، قاضی ضیاءالدین محمد از خانواده پیامبر (ص) با ذکر آیاتی از قرآن کریم بر لزوم وحدت و صلح بین مسلمانان تأکید کرد و سپس برای ملک ناصر و غازان دعا کرد که نطق ضیاءالدین محمد با استقبال حاضرین موجه شد سپس نامه غازان به ملک ناصر داده شد که خواستار مجازات مسببن تجاوزات به مردین بود و غازان نیز دستور پایان اشغال دمشق را داد. با اینهمه هرچند ملک ناصر پذیرفت نام غازان را روس یکههای مملوک بزند اما با لحن خصمانهای تجاوزات سربازان مملوک را انکار کرد و اسلام آوردن غازان را حربهای برای تحمیق سربازان مملوک خواند که غازان از این جواب برآشفت و آماده جنگ دیگری با ممالیک شد که از آن زمان 20 سال طول کشید تا میان ایلخانان و ممالیک، معاهده صلح بسته شود.
این فعال سیاسی در مورد فتاوای ضدمغول ابن تیمیه بیان کرد: بنا به تعلیمات اسلامی، باید مانند ضیاءالدین برای صلح بین مسلمانان مبارزه میشد اما ابن تیمیه نمیتوانست کینه ضد مغولی خود را از دل بیرون کند و به همین دلیل آلت دست ممالیک شد و با فتاوای ضدمغولی خود توانست سربازان مملوک را که ابتدا از جنگیدن با ایلخانان مسلمان امتناع میکردند علیه آنان تهییج کند. او فتوا داد که مغولها مسلمان نیستند زیرا هنوز عقاید شمنی دارند و احکام شریعت را نیز کامل اجرا نمیکنند! این در حالی بود که این دو ایراد به خود ممالیک نیز وارد بود.
وی با بیان اینکه الکوی داعش، آخرین فتوای ضدمغولی ابن تیمیه است گفت: وقتی الجایتو برادر غازان خان بعد از برادرش بر تخت نشست و به مذهب تشیع گروید، ابن تیمیه ایلخانان را به دلیل شیعهگرایی بسیار خطرناکتر از سابق تلقی کرد و فتوایی بسیار طولانی و افراطی علیه مغولان صادر کرد که آخرین فتوای ضدمغولی او بود و قوانین شرعی او را تشکیل میدهد به طوری که این فتوا امروزه الگوی داعش شده است. در این فتوا، لیستی از کسانی که یاغی و مفسد هستند و باید علیه آنان جهاد کرد تا از بین بروند تهیه شده است که در این لیست کسانی که واجبات را بجا نمیآورند، کسانی که بدعتگذار هستند و حتی کسانی که در کفر مسیحیان و یهودیان شک دارند نیز قرار دارند!
ابن تیمیه و سید قطب؛ ثقلین وهابیون تکفیری!
عدالت در مورد میراث ابن تیمیه افزود: ابن تیمیه گروه کوچکی طرفدار داشت که شریعت را بنا به تعبیر او اجرا میکردند تا اینکه محمد بن عبدالوهاب پا به عرصه ظهور گذاشت، او عثمانیها را با مغولها در دیدگاه ابن تیمیه جایگزین کرد و با اتحاد با آل سعود، فقه سیاسی ابن تیمیه را اجرا کرد به طوری که کشتارها و غارتهای وهابیون در قرن 19 مانند اعمال وحشیانه مغولهاست. از طرف دیگر، سید قطب پس از تشکیل رژیم صهیونیستی در زندان عبدالناصر در اثر شکنجه دچار آسیبدیدگی سخت شده و تفکر شدید دوقطبی پیدا کرد، او در این وضعیت وخیم روحی و جسمی، عقاید جهادگری ابن تیمیه را در کتاب «معالم فی الطریق (ترجمه: نشانههای راه)» به روز کرد که الگوی عملی برای القاعده و داعش به وجود آورد؛ به طوری که رهبران تکفیری معاصر ــ مانند محمد فرج، عبدالله عزام، مروان حدید، ایمن ظواهری، بن لادن، ابومصعب سوری و ابومصعب زرقاوی ــ همگی ابن تیمیه را پیشوای فقهی و سید قطب را شهید راه سیاسی خود میدانند.
وی در مورد تأثیرگذاری ابن تیمیه بر القاعده یادآور شد: الفضل، اولین عضو القاعده است که در سال 2002 در آمریکا محاکمه شد، او در دادگاه از قول ابوحاجر، یکی از بنیانگذاران القاعده در مورد تشابه اوضاع کنونی با دوران مغول گفته بود: «او (ابوحاجر) میگفت زمان ما شبیه دوران ابن تیمیه است که تاتار (مغول) به جنگ اعراب آمدند و ابن تیمیه فتوا داد هرکس را که با تاتار معامله کند بکشید و نگران نباشید وقتی به تاتار حمله میکنید کسی که نظامی نیست کشته شود زیرا اگر انسان خوبی باشد به بهشت میرود و اگر انسان بدی باشد به جهنم میرود!»
عدالت در انتهای سخنانش، ریشههای افراطیگری را اینگونه تبیین کرد: فقه سیاسی ابن تیمیه الگوی اصول سیاسی ــ نظامی چنگیزی در لباس اسلامی است. این فقه و فتاوای تکفیرش نتیجه آسیبدیدگی کودکی او در فاجعه مغول بوده است و همینها الهامگر وهابیت در سه قرن اخیر و پایه تبلیغات معاصرشان است. البته طالبان، القاعده و داعش نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم سیاستهای استعماری و تهاجمی آمریکا و غرب و صهیونیسم و فضای بیثبات و نابسمان حاصله است که این جنبشها از طریق فقه و فتاوای ابن تیمیه، بربریت چنگیزی را احیاء کردهاند. ضمن اینکه آسیبدیدگی روانی در کودکی در نتیجه اهمال یا خشونت در خانواده و یا اجتماع میتواند مانند عوامل دیگری چون تحقیر، بیگانگی، فقر، بیکاری و بیثباتی، جوانان و بزرگسالان را به سوی این قبیل جنبشهای افراطی سوق دهد.
وی در پایان این نشست علمی، به برخی سؤالات حاضران نیز پاسخ داد.
سرویس فرهنگی/ داخلی/ شهریار شریعت
پایان پیام/ 101