به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ آیت الله العظمی سبحانی از مراجع عظام تقلید در مقالهای آمادگی دفاعی اسلام و مسلمانان در برابر دشمنان را یک اصل تغییرناپذیر برشمرده و نحوه تجدید قوا و شرایط لازم برای پاسداری از کیان اسلام را برشمردهاند.
هر موجود زنده اى در فرایند زندگى خود، در هر برهه اى از زمان، به تجدید قوا و شرایط لازم نیاز مبرم دارد، و هرگز نمى تواند با شرایط پیشین که پا به هستى نهاده است، به زندگى خود، ادامه دهد. «جنین» پس از گشودن چشم به زندگى بیرون از رحم، در هر برهه، با شرایط جدیدى روبروست و ناچار باید خود را با آن شرایط تطبیق کند، مثلاً در دوران شیرخوارى با شیر مادر و پس از گذشت زمانى باید از چیزهاى دیگر تغذیه کند.
اسلام، یک واحد زنده است که تا روز رستاخیز شایستگى بقاء را دارد و مى تواند جامعه را اداره کند، چون با فطرت و آفرینش انسان هماهنگ است و فطرت تا روز رستاخیز دگرگون نمى گردد، از این جهت، آن موجود زنده تا آخرین روز مى تواند زنده و فعال باشد. البته گوهر دین، که با فطرت انسانى موافق است، دگرگونى نمى پذیرد امّا صدف آنکه همان شیوه عمل به دین باشد; دگرگون مى گردد.
اینجاست که فقیهان بزرگ، احکام را به ثابتات و متغیرات یا قوانین و مقررات تقسیم کردهاند، بدین معنى که قوانین که گوهر دین و هماهنگ با فطرت هستند، دگرگونى نمى پذیرند، اما مقرّرات که شیوه تطبیق آن بر زندگى است، قابل دگرگونى هستند. اینک این حقیقت را با دو مثال، روشن مى کنیم:
* آمادگى دفاعى در برابر دشمنان اسلام و مسلمانان، یک اصل تغییرناپذیر است و به این حقیقت در قرآن، این گونه اشاره شده است: (وأعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخیل) ([۱]) ; «براى مقابله با دشمنان، هر چه در توان دارید از نیرو و اسبان بسته شده آماده سازید...».
مسلّماً روشها و وسایل دفاعى در زمان هاى مختلف، متغیر است، و در عصر رسول خدا از اسب و شمشیر و تیر و کمان بهره مى گرفتند ولى اکنون این وسایل در مقابل هجوم دشمن کارآیى ندارد و به جاى آن هواپیماهاى جنگى و تانک و موشک و مانند آن به کار گرفته مى شود.
* تعلیم و تربیت، یک اصل اساسى است که همه انبیا براى آن برگزیده شدهاند، و این اصل هرگز تغییرپذیر نیست و امّت اسلامى باید به بهترین شیوه، این اصل اسلامى را پیاده کنند، اما وسائل تعلیم در گذشته چیزى بوده و اکنون چیز دیگرى است. در گذشته از قلم هاى نى و تخته پوستها و شاخ حیوانات براى آموزش استفاده مى شد ولى اکنون، شرایط دگرگون شده، ابزار آموزش به تلویزیون، ویدیو، کامپیوتر و اینترنت تبدیل شده است.
این دو مثال ما را به احکام ثابت و متغیر یا قانونها و مقرّرات رهنمون مى شوند، و مثال هاى بیشترى نیز مى توان آورد.
از این نتیجه مى گیریم که گوهر دین که کتاب و سنّت آن را دربردارند، ثابت و پایدار بوده و هرگز قابل خراش و خدشه نیست، امّا لباسها و شیوه هاى عمل به آنها قابل دگرگونى هستند.
بنابراین تجدید اسلامى جز حفظ اصول و واقعیات که روح اسلام است و دگرگونى در لباس و مقررات که شیوه پیاده شدن است، چیز دیگرى نیست و هر نوع تجدید که با ساختار اسلام در تناقض باشد، تجدید نیست، بلکه نوعى ساختارشکنى خواهد بود که در آینده درباره آن توضیح خواهیم داد.
براى رسیدن به یک واقعیّت، باید تجدید اسلامى را تعریف کرد تا تجدید از ساختارشکنى جدا گردد و هر نوع تخریبى در دین و کنار نهادن احکام نورانى اسلام به عنوان تجدید، صورت نپذیرد.
*تجدید احکام اسلامى
تجدید در احکام اسلامى به چند صورت مى تواند انجام گیرد:
صورت نخست: احکام اسلامى که به خاطر نظام هاى فاسد به کنار گذاشته شده، و قوانین غربى جایگزین آن گشتهاند، احیا گردد، زیرا در طول زمان، سلیقه هاى حاکمان سبب حذف برخى از احکام اسلام از صحنه زندگى شده و بیشتر مردم با آنها آشنایى ندارند، مانند چند نمونه:
الف. احکام حدود و قصاص که تضمین کننده امنیّت ماست و به تعبیر قرآن: (ولکم فى القصاص حیاة یا أولى الألباب) به کنار نهاده شدهاند.
ب. امروز بیشترین داد و ستد بر اساس محاسبات ربوى است، منتها گاهى به صورت روشن و گاهى به صورت ضمنى. اصولاً بانکدارى امروز بر اساس رباخوارى است. تجدید حیات اسلامى این است که اگر وجود بانک یک امر ضرورى است، پس بانکى به صورت بى ربا تأسیس کنیم و در عین حال حقوق کارمندان از بیت المال تأمین شود.
ج. روابط زن و مرد از حدّ شرعى تجاوز کرده، بالأخص در نمایشها و فیلمها یک زن شوهردار با دهها مرد در گفت و شنود است، و حرکاتى از خود نشان مى دهند که جز با محرم روا نیست. تجدید حیات اسلام این است که آن احکام متروکه را به صورت روشن و شفاف و قابل انطباق بر شرایط زمان، مطرح کنیم وجامعه را به سوى آنها سوق دهیم و از بهره گیرى از قوانین غربى دورى جوییم.
اتفاقاً در برخى از ادعیه، تجدید به این معنا تصریح شده است، چنان که در صلوات مخصوص عصر جمعه درباره امام مهدى (عج) چنین آمده است: «اللّهم جدّد به ما اُمتَحی مِن دینِک وأحی به ما بُدّل مِنْ کتابِک وأظْهر به ما غُیِّر من حُکمک حتى یعودَ دینُک به وعلى یدیه غضّا جدیداً خالِصاً مخلَصاً لا شک فیه ولا شبهة معه». ([۲])
«پروردگارا آنچه که از دین تو محو و نابود شده به وسیله او باز گردان و آنچه از کتاب تو دگرگون گشته به دست او زنده گردان و آنچه از احکام تو تغییر یافته، دوباره آشکار ساز تا دین تو به وسیله اوتر و تازه گردد و از هر نوع تغییر و تحریف بیرون آید و از هر نوع شبهه و تردید منزه شود».
شما در دیگر مدارک اسلامى قریب به همین مضمون را مى توانید پیدا کنید، زیرا ستمگران و خودخواهان با احکام اسلام بازى کرده، بخشى را حذف و بخش دیگرى را نیز تحریف نمودهاند، عالمان واقعى ومجدّدان راستین، باید آستینها را بالا زنند و با یک خیزش جمعى به احیاى اسلام و تجدید آن در همه قلمروها بپردازند.
* دستگاه قضایى باید بر کتاب و سنت تکیه کند
صورت دوم: احکام اسلام که از آن به گوهر دین تعبیر کردیم، دگرگونى نمى پذیرد، امّا شکل و شیوه پیاده شدن آن قابل دگرگونى است. دستگاه قضایى باید بر کتاب و سنت تکیه کند، ولى شکل پیاده کردن قضاوت در دوران گذشته بسیار ساده بوده و اکنون بسیار پیچیده شده است. سابقاً یک فقیه در یک شهر پاسخگوى دعاوى و شکایات مردم بود، امّا اکنون وضع به شکل دیگر است. گاهى پرونده ایى است که باید به صورت جمعى مورد قضاوت قرار گیرد و یک نفر نمى تواند درباره همه خصوصیات آن تصمیم بگیرد.
آموزش و پرورش در گذشته به شیوه اى بوده که در مکتب خانه اى آموزش انجام مى گرفت ولى شرایط کنونى آن را اجازه نمى دهد، حتماً باید کیفیت آن دگرگون گردد و همچنین است شکل زندگى که با حفظ گوهر آن، امکان تجدید و نوسازى دارد.
* فقیهان اسلام به تجدید حیات ایمانى جامعه بپردازند
صورت سوم: ایمان و تقوا در دل انسان، بر اثر تماس با گناهان و افراد غافل، فرسایش مى یابد و به تدریج ضعیف مى گردد، امروز روابط تنگاتنگ شرق اسلامى با غرب، آن چنان ایمان و تقوا را در قلوب بیشتر جوانان ما ذوب کرده که فقط از اسلام و دین در جامعه هاى اسلامى، نامى بیش باقى نمانده است و بیشترین تقصیر در این مورد با رسانهها و محیطهاى متأثر از غرب است که در فکر تقوا و ایمان مردم نیستند، بلکه در فکر زدودن آن هستند.
دانشمندان و فقیهان اسلام باید به تجدید حیات ایمانى جامعه بپردازند و با برنامه هاى صحیح نهال ایمان را در قلوب آنان بپرورانند تا به صورت درختى پر ثمر درآید و بارور گردد. البته این کار، کار آسانى نیست، آن هم در مقابل ماهوارهها و رسانهها و تبلیغات رنگارنگ مکتب هاى باطل، ولى در عین حال با یک رشته تدابیر امکان پذیر است. و در این مورد، این حدیث را یادآور مى شویم: پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: «إنّ الإیمان لَیخلقُ فى جوفِ أحدِکم کما یَخْلق الثوب فاسألوا الله أن یُجدّد الإیمان فى قلوبکم». ([۳]) «ایمان در دل شما، چون رخت و لباس، کهنه مى شود، پس از خدا بخواهید که ایمان را در دلهاى شما تازه کند».
نمونه آن نهضت حضرت امام خمینى (قدس سره) است که توانست قلوب جوانان را تسخیر کند و نور ایمان را در قلوب آنان شعله ور سازد و آنان را با یک خیزش بر ضد نظام فاسد مادى گرا برانگیزد. اینها نمونه هایى از صورت هاى گوناگون تجدید حیات اسلامى است. با توجه به آنچه گفته شد، باید در این کار بزرگ که حیات اسلام را دربردارد، به چهار مطلب توجه عمیق نمود:
* اهداف و افکار مجدّدان
تجدید حیات اسلامى باید به یکى از سه صورت انجام گیرد: یا احکام فراموش شده را وارد میدان کند و یا در پیاده کردن احکام، شرایط روز را در نظر بگیرد و یا اینکه هدف احیاى ایمان در دل جوانان باشد. و اگر احیا انجام گرفت باید خدشه اى به گوهرها و اصول و فروع اسلام وارد نشود.
در اواخر قرن سیزدهم، زمزمه تغییر خط عربى به خط لاتین به وسیله برخى از روحانى نماها چون میرزا فتحعلى آخوندزاده مطرح گشت. پس از آن هم این اندیشه مورد بحث و بررسى قرار گرفت و گروهى شدیداً خواهان تغییر خط بودند، براى آنها مطرح نبود که تغییر خط سبب قطع رابطه نسل کنونى با نسل هاى پیش و میراث فرهنگى و ایمان دینى آنان مى شود، که این کار نه تنها تجدید اسلامى نبود، بلکه در جهت محو تمدن و فرهنگ اسلامى بود.
* صلاحیتها و توانمندى هاى مجدّدان
مردى مى تواند وارد این میدان شود که از کتاب و سنت و معارف و احکام به صورت دقیق و اجتهادى آگاه باشد و هرگز با خواندن یک کتاب و دو کتاب یا تقلید از این و آن نمى تواند به این اصل دست بزند. و تا شناخت عمیق از اسلام نداشته باشد چگونه مى تواند با حفظ اصول و فروع به تجدید احکام اسلام بپردازد و آن را با زندگى همراه سازد؟ چه بسا پیش از این نیز، افرادى به عنوان «مجدّد» دست به قلم بردهاند ولى به جاى «تجدید» به تخریب یا «تبدید» پرداختهاند، و هم اکنون مى شنویم که در عربستان سعودى برخى از مفتیان فتوا دادهاند در نقاطى که برق قطع مى شود و هوا گرم است، مردم مى توانند روزه خود را باطل کنند، دیگر کسى نیست که از این مفتى بپرسد، پایه گذار اسلام در همان آب و هوا و سختتر از آن حکم روزه را آورده است و همگان در آن شرایط روزه مى گرفتند، چه شد یک بار هم چنین فتوایى از رسول خدا شنیده نشد؟
اینک براى تبیین پایه علمى این تجدید نظرطلبان، گفتارى را پیرامون تجدید اجتهاد که بر آن اصرار دارند مى آوریم: نویسنده اى درباره تجدید اجتهاد مى نویسد:
«فقیه باید از پدیده هاى عصر و مشکلات پیچیده جامعه و بشر معاصر، کاملاً آگاه باشد و از نمونه هاى واضح آن، آگاهى از محیط زیست است». او مى گوید: در فقه اسلامى که همان فقه سنّتى است احکامى درباره محیط زیست وجود ندارد، از این جهت یک سرمایه دار یا یک شرکت داخلى یا خارجى مى تواند کارخانه عظیمى برپا کند و محیط زیست مردم را با زبالهها و پسماندهها و پسابهاى خود، آلوده سازد. برخى از فقها مى گویند که این عمل مشروع است، زیرا «مردم بر اموال خود مسلّط هستند» در حالى که در بینش فقهى دیگر، ممکن است گفته شود که این کار جایز نیست، زیرا مردم بر اموال خود، سلطه مطلق ندارند تا جایى که بتوانند مشکلاتى در محیط زیست ایجاد کنند، آنگاه مى گوید: فقیه باید از ضروریات زندگى و قلمرو اجتهاد آگاهى کامل داشته باشد. ([۴])
این میزان آگاهى تجدید نظر طلبان در اجتهاد است. هیچ فقیهى در جهان این سخن را نگفته است که هر فردى بر مال خود سلطه کامل دارد حتى مى تواند انگور را شراب کند و بفروشد و در بازار عطاران، کارخانه چرم سازى و دباغى پوست ایجاد کند، و یا در بازار پارچه فروشان، کارگاه آهنگرى راه بیندازد. اصولاً فقیهان اسلام، بحثى پیرامون «حسبه» دارند و در «حسبه» همه اینها مطرح است.
اینک برخى از وظایف محتسب را یادآور مى شویم: «محتسب باید قصابها را از ذبح حیوانات در جلو دکانها، منع نماید تا راهها آلوده و کثیف نشود، آشپزها و فروشندگان مواد غذایى، باید مواد خوراکى را در ظروف سربسته نگاه دارند تا از مگس و حشرات و موش و خاک و غبار و امثال اینها محفوظ بماند». ([۵])
مراقبت هاى بهداشتى در سرتاسر کشور. جهت این کار، مأمور بهداشتى باید به نظافت خیابانها، کوچهها و مراکز عمومى شهرها اهمیت فراوان قائل شود و از مهمانخانهها، هتلها، مسافرخانهها، استخرها و حمام هاى عمومى و فروشگاه هاى مواد غذایى، قصابىها، نانوایىها و سالن هاى غذاخورى مراقبت نماید تا اصول بهداشتى کاملاً مراعات گردد و باید به هر وسیله عوامل بیمارى زا را از بین برد.... ([۶])
آیا با توجه به چنین احکام نورانى که در اسلام وجود داشته و حتى حکومتها عمل مى کردهاند، مى توان گفت که فقه سنتى اسلام درباره محیط زیست فاقد حکم است. فقه اسلامى که «منادى لاضرر ولاضرار» مى باشد، ممکن است اجازه دهد فردى چنین فاجعه بیافریند؟
لذا یادآور مى شویم تجدید نظر طلبان در مسائل مربوط به اجتهاد باید صلاحیتها و توانمندى هاى بالایى داشته باشند تا بى جهت بنایى را ویران نکنند، و نادانسته بر میراث فرهنگى ارزشمند خود نتازند.
* روش هاى تجدید اسلامى
امر مهم در تجدید این است که قبلاً روش و به اصطلاح علمى، «منهج» آن روشن شود. گروهى بدون اینکه الگوى تجدید را بیان کنند، فقط به نقد برخى سنّتها مى پردازند و تصور مى کنند که نقد یک مسأله و دو مسأله تجدید فقه اسلامى است، و اتفاقاً محرّک آنها بر نقد این مسائل، نوعى هماهنگى با طوفان فکرى است که از غرب به شرق سرازیر شده و سنّت هاى شرقى را تهدید مى کند.
از نیمه قرن بیستم تاکنون، نهضتى در درون جهان اسلام، پدید آمده که در پى نقد علوم انسانى از ادبیات و فلسفه و تاریخ و دین است، و در این مورد، مقالهها و آثار فراوانى منتشر کردهاند، و احیاناً مقالات آنان که به زبان عربى است در دانشنامه اى به نام «موسوعة مصطلحات الفکر النقدى العربى والاسلامى المعاصر» منتشر شده است، و شگفت اینجاست که گردآورندگان این «موسوعه» غالباً مسیحیان لبنانى هستند. آنان مباحثى را تحت عناوین زیر مطرح مى کنند:
تجدد الاسلام المنهجى
تجدد الفکر
تجدید الاجتهاد
تجدید ثقافى اسلامى
تجدید الحوزة العلمیة
تجدید الحیاة العربیة والاسلامیة
تجدید الرؤیة فى الایمان
تجدید العقل السیاسى العربى
و...
شگفت اینجاست که مقالات شخصیت هایى که غالباً سکولار هستند، زینت بخش این موسوعه است مانند «نصر حامد ابوزید، محمد أرکون، امین سمیر، حسن حنفى و...».
همه اینها حاکى از آن است که موجى که ایجاد شده، نوعى کپى بردارى و الهام از این اندیشهها و افکار است. ما هرگز منکر تجدید به معناى صحیح نیستیم، زیرا هر زمان براى خود شرایطى دارد و باید در پرتو آن شرایط، صمیم دین و گوهر آن را پیاده کرد، بى آنکه به واقعیت آن صدمه بخورد.
مهم این است که بدون منهج و «روش شناسى»، سراغ تجدید رفته و به صورت گزینشى، برخى از مسائل را که موافق ذوق قشرى از جامعه نیست، نقد نکنیم، این نوع نقد به جاى تجدید، در حقیقت «تبدید» و «ساختار شکنى» است. اصرار بر تساوى زن و مرد در مسأله شهادت، و ارث، و دیه، و تصدى یکسان همه پستها توسط زن و مرد، از این نمونه هاست.
تجدید حیات اسلامى و یا پیش بردن فقه این نیست که در چند مورد به سنت شکنى پرداخته و سوار موج شده، احکام معروف بین فقها را نادیده بگیریم در صورتى که هماهنگى با موج در این مسائل، هیچگاه گره از عقب ماندگى مسلمانان نگشوده و مایه پیشرفت نخواهد بود.
در اینجا از بیان نکته اى ناگزیریم و آن اینکه ممکن است تفویض برخى از مناصب به زنان فى حدّ نفسه مشکلى نباشد، امّا باید توجه نمود که شکستن این همه سدها و موانع و اعطاى مناصب کلیدى به زنان سبب مى شود که فردا، ملحدان با تشکیل کنوانسیون هایى مدّعى فقه جدیدى براى زنان و مدّعى تشابه در همه حقوق و وظایف زن و مرد شوند. آیا تشابه در همه حقوق و وظایف با عفاف و تقواى زن هماهنگ است؟
دکتر جمال عطیّه در کتاب «تجدید الفقه الاسلامى» براى شیوه تجدید، روش هاى خود را بیان کرده، و در این مورد، از کلمه «ملمح» به معناى «ویژگى» بهره گرفته و در حقیقت، روش خود را با دوازده ویژگى بیان کرده است. ([۷])
ممکن است ما با برخى از این ویژگىها موافق نباشیم، ولى باید پذیرفت که نویسنده کار را به صورت علمى آغاز کرده است، نه به صورت اینکه گروهى را راضى سازد و از خشم گروهى بکاهد.
*نتایج کار مجدّدان
آخرین بخش بحث ما ارائه نتایج کار برخى از کسانى است که «تجدید» را درست نفهمیده و آن را به معنى بازگشت از اصول و ارزشها گرفتهاند و به بیان دیگر به معنى «تجدید نظر» یا عدول و بازگشت از عقاید و مبانى دینى و فکرى پنداشتهاند. مشابه کسانى که در اصول و عقاید مارکسیسم تجدید نظر کرده و آن را متناسب با شرایط و زمان و مکان خود تغییر دادهاند، که به عنوان نمونه مى توان «مائوتسه تونگ» را نام برد که نظریات «مارکس» و «لنین» را مطابق شرایط و نیازهاى جامعه چین تغییر داد. و در اصطلاح به این افراد تجدید نظر طلب یا «رویزیونیست» گفتهاند.
*عنصر زمان و مکان از عصر امیرمؤمنان مطرح بوده
حقیقت این است که آنها که دل سوخته اسلام و عاشق حفظ وحى با تمام خصوصیات آن هستند، با به کارگیرى عنصر زمان و مکان، پوستهها را دگرگون کرده، لب و مغز را حفظ کردهاند، و ما به صورت گسترده در این مورد در کتاب «مصادر الفقه الاسلامى» سخن گفتهایم و یادآور شدهایم که عنصر زمان و مکان از عصر امیرمؤمنان مطرح بوده ولى هیچگاه به حقیقت دین، لطمه اى وارد نکرده است، امّا گروهى غیر متعهد و ناآگاه از ارزش وحى، تحت عنوان تجدید نظرطلبى و یا نواندیشى در زمینه دین، به ساختارشکنى پرداخته و اصول مسلم را نادیده مى گیرند.
و لذا پیوسته با الهام از فکر غربى و «حقوق بشر سکولار»، مى کوشند هر روز یکى از احکام مسلم اسلام را از دایره شریعت بیرون ببرند، گاهى منکر حکم قصاص، و احیاناً منکر حکم مرتد، و گاهى منکر نظام ارث و مجازات هاى اسلامى، و گاهى اساساً منکر این مى شوند که اسلام بتواند با تحوّلات زمانه همراه شود و این جز ترویج سکولاریسم و حاکمیت بخشیدن به تمایلات ایدئولوژیک غربى بر وحى الهى چیز دیگرى نیست.
اى کاش آنان عقل و خرد را مجرّد از خدمت به ایدئولوژى خاص در نظر مى گرفتند و لااقل خاضع در برابر حکم عقل بودند نه اینکه عقل و خرد را در درگاه ایدئولوژى ذبح کنند!
من امیدوارم، کسانى که راه تجدید نظرطلبى را مى پیمایند، لااقل در حوزه تجدید نظرطلبى نیز تجدید نظر کنند و بیندیشند که: زدن چوب حراج بر ثروت فقهى و اخلاقى و احکام اسلام به سود کیست؟
--------------------
[۱]. انفال/ ۶۰.
[۲]. شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان به نقل از مصباح المتهجد وجمال الاسبوع.
[۳]. سیوطى، الجامع الصغیر، حدیث شماره ۱۹۵۷.
[۴]. موسوعة مصطلحات الفکر النقدى العربى والاسلامى، ج۱، ص ۴۴۹. چاپ بیروت، ۲۰۰۴م.
[۵]. معالم القربة فى أحکام الحسبة، ابن الاخوّة قریشى، صص ۱۷۰۹۰.
[۶]. مبانى حکومت اسلامى، از همین نویسنده، ص ۵۹۹ ۶۰۳; زیگریدهونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضى رهبانى، ص ۶; کارنامه اسلام، ص ۵۲ ۵۳.
[۷]. تجدید الفقه الاسلامى، ص ۱۸ ۵۵.
..............
پایان پیام/ ۲۷۰