خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳
۳:۲۸
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
یکشنبه
۱۷ بهمن
۱۳۹۵
۱۶:۳۳:۳۱
منبع:
روزنامه ایران
کد خبر:
715419

/یادداشت تحلیلی/

نگرانی اروپا از سیاست‌های تند "دونالد ترامپ"

بزرگ‌ترین خطر، امتناع عمیق دونالد ترامپ از پذیرفتن ارزش‌های جامعه غربی است که پس از جنگ جهانی دوم در پیش گرفته شد. تاریخ چیزی نیست که باعث نگرانی او بشود. ناتو؟ «از کار افتاده». سازمان تجارت جهانی؟ «یک فاجعه». رئیس جمهوری جدید هیچ تعلق خاطری به متحدان کشورش ندارد.

آآ

خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا / سرویس تحلیل سیاسی:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: Spiegel
مترجم: فرحناز دهقی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مراسم تحلیف ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ نشانه‌ای بود از آغاز نظم نوین جهانی. غرب از هر زمان دیگری ضعیف‌تر  شده و رشد ملی‌گرایی امریکایی تهدیدی برای اقتصاد آلمان و اتحادیه اروپا محسوب  می‌شود. در همین حال پاسخ‌ به این پرسش که حرف چه کسی در اتحادیه اروپا خریدار دارد، کمی مشکل است: شورای اروپایی، کمیته اروپایی و اعضای دولت‌ها. حتی برای کسانی که اتحادیه اروپا را خوب می‌شناسند گفتن اینکه چه کسی در منازعات بروکسل حرف آخر را می‌زند، کار آسانی نیست. این سردرگمی مسأله تازه‌ای نیست. سال‌ها پیش هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه سابق امریکا در این‌باره گفته‌بود: «هنگامی که بخواهم با اروپا مذاکره کنم، باید با چه کسی تماس بگیرم؟» امروز، رئیس جمهوری تازه‌ای به کاخ سفید راه یافته و یک چیز در این میان بسیار واضح است: تماس‌های میان واشنگتن و بروکسل ساده‌تر نخواهد شد. در همین هفته دونالد ترامپ در مصاحبه مشترکی با تایمز لندن و یک روزنامه آلمانی به نام بیلد گفت:«با رئیس محترم اتحادیه اروپا صحبت کردم.» خبرنگار از او می‌پرسد منظورتان از  آقا ژان کلود یونکر رئیس کمیسیون اروپایی  است؟ و ترامپ در پاسخ می‌گوید: «آهان، آره. می‌خواست به من بابت انتخابات تبریک بگوید.» اما این آقای محترم، یونکر نبود. او دونالد تاسک رئیس شورای اروپایی و نخست‌وزیر سابق لهستان بود. ترامپ که 10 دقیقه در این تماس تلفنی با او گپ زده بود، نه نام او را می‌دانست، نه سمتش را می‌شناخت  و نه احتمالاً فحوای کلامش را فهمیده بود.

برای بیش از 60 سال امریکا حامی وحدت اروپا بود. این کشور طرح مارشال را عرضه کرد، بازار اروپایی را مورد حمایت قرار داد و به توسعه اروپای شرقی پس از از بین رفتن پرده آهنین کمک‌های شایانی کرد. اما اکنون مردی وارد کاخ سفید شده که روی از هم‌پاشیده‌شدن اتحادیه اروپا حساب ویژه‌ای باز کرده است. او معتقد است گفت‌و‌گوی انفرادی با کشورهای اروپایی نتایج مثبت‌تری برای امریکا خواهد داشت. به نظر می‌رسد آهن‌ربای املاک، قرار است امریکا و سیاست‌هایش را نیز بر همان اساسی که در دنیای ملک و زمین پادشاهی می‌کرد، رهبری کند. ترامپ یک قانون دارد: یا طرف مقابل در معامله با او، بالاترین میزان سود را به وی می‌رساند یا قرارداد بسته نمی‌شود. عباراتی چون حقوق بشر و محافظت از اقلیت‌ها در دایره‌ لغات او جایی ندارد. تنها هدف وی منفعت حداکثری امریکاست، بویژه در معاملات بین‌المللی.

این وضعیت برای آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان چندان خوشایند نیست. بزودی اتحادیه اروپا کارش را باید بدون حضور بریتانیا دومین اقتصاد بزرگ قاره سبز آغاز کند. این درحالی است که پوپولیست‌های راست در اروپا قدرت گرفته‌اند و ترامپ مردی که چندی پیش مستقیماً خطاب به مرکل گفت که «اشتباه مهلکی» مرتکب شده، کنترل امریکا را در دست دارد. آیا مرکل در چنین وضعیتی می‌تواند باعث انسجام اروپا شود؟ آیا می‌تواند در عرصه‌های مجادلات بر سر مقررات تجاری، توافقنامه‌های بین‌المللی و برقراری نظم اقتصادی که در شش دهه اخیر برای امریکا بسیار اهمیت داشته، حریف قدرتمندی برای این کشور باشد؟

دوران تازه‌ای آغاز شده، به طوری که ارزش‌هایی که پیش از این وجود داشته‌اند، امروز اعتبارشان را از دست داده‌اند. دلیل اصلی‌ این امر چیزی نیست جز روی کار آمدن چهل‌وپنجمین رئیس جمهوری امریکا که به برقراری نظم جهانی که از سال 1945 رفته‌رفته توسط این کشور در پیش گرفته شد، علاقه‌مند نیست. همان‌طور که به همکاری ترنس‌آتلانتیک تمایلی ندارد.

یک تغییر تاریخی

برای ترامپ دوستی با متحدان معنا و مفهومی ندارد. او روی اخلاقیات اصراری ندارد؛ تقسیم‌بندی دنیا به دو دسته خوب و بد برایش مهم نیست و جذابیتی در دست‌کشیدن از خودخواهی و حمایت از متحدین -همان کاری که دهه‌ها امریکا در برابر اروپا انجام می‌داد- نمی‌بیند.

کاخ سفید اقتصاد اروپا را نشانه رفته است

کمپین علیه بروکسل که توسط رئیس جمهوری جدید امریکا دنبال می‌شود تنها در حوزه سیاست بروز پیدا نخواهد کرد. هدف واقعی ترامپ اقتصاد اروپا است. او 25 سال پیش در مصاحبه‌اش گفته بود:«می‌خواهم از تک‌تک مرسدس بنز ران‌ها و تمامی کسانی که از تولیدات ژاپنی استفاده می‌کنند، مالیات بگیرم.»

استودیو‌های هانسا، همان‌جایی که دیوید بووی و گروه U2 آلبوم‌هایشان را در آنجا ضبط کرده‌اند، یکی از مجلل‌ترین لوکیشن‌های برلین است. چند هفته پیش، کارآفرینان، مدیران و مقامات صنایع به مناسبت جشن سال نو به همت کمیته روابط اقتصادی اروپای شرقی گرد هم آمده بودند. میزبان انواع اشربه و اطعمه‌ها را روی میز شام سرو کرده بود. در این مراسم مارکوس کربر، رئیس فدراسیون قدرتمند صنایع آلمان سخنرانی مهمی کرد. او می‌توانست سخنرانی‌اش را به موفقیت‌های اقتصاد آلمان، رکوردهای صادرات، سفارشات گرفته شده و توسعه صنایع اختصاص دهد. اما در عوض سخنرانی‌اش پیرامون یک هشدار می‌چرخید:«زمان تغییر در مناسبات و سیاست‌های اقتصادی بین‌المللی فرا رسیده است.» او به هیچ اسمی اشاره نکرد اما همه می‌دانستند چه کسی مدنظر او است: ترامپ و تمامی سیاستمداران ضد جهانی‌سازی؛ کسانی که از جنگ اقتصادی میان امریکا و چین خبر می‌دهند. وی در سخنرانی‌اش اشاره کرد که اگر چنین اتفاقی بیفتد «در عرض مدت کوتاهی بیکاری اوج می‌گیرد و توسعه اقتصادی به زمین می‌خورد.» او در این مراسم هشدار داد که «موفقیت ما در خطر است، بیشتر از همیشه در 60 سال گذشته.» شرکت‌های امریکایی بیشتر از همیشه درصدد توسعه سرمایه‌گذاری‌شان در آلمان هستند. به طوری که در سال 2015 در مقایسه با سال گذشته، 113درصد در این زمینه رشد داشته‌اند. برخی از بزرگترین شرکت‌های امریکایی نظیر جنرال الکتریک، فیسبوک و IBM حضورشان در آلمان را وسعت بخشیده‌اند. سیسکو نیز بیش از نیم میلیارد دلار در آلمان سرمایه‌گذاری کرده است.

از طرف دیگر، شرکت‌های آلمانی نیز بیشتر از همیشه در بازار امریکا حضور داشته‌اند و بیشتر از هرکشور دیگر، تجارت‌های بیشتری را با امریکا مدیریت کرده‌اند. پایین‌آمدن ارزش یورو در مقابل دلار و اظهارنظرهای ترامپ هیچ معلوم نیست چه سرنوشتی برای آینده تجارت این دو کشور فراهم خواهد کرد.

«نخست امریکا» شعار و سرلوحه اوست؛ همان چیزی که باعث موفقیتش در انتخابات شد. البته این همان شعاری است که ترزا می، نخست‌وزیر بریتانیا به رأی‌دهندگانش قول تحققش را داد: «نخست بریتانیا». مارین لوپن، رهبر حزب پوپولیست راست‌گرای جبهه ملی فرانسه نیز از چنین شعاری برای جذب آرا استفاده کرد: «La France dabord». حالا سؤال اصلی این است: دنیای بدون ارزش‌های الزام‌آور چگونه خواهد بود؟ دنیایی که در آن هر کشوری می‌گوید: «اول من».

به نظر می‌رسد بزرگ‌ترین خطر، امتناع عمیق دونالد ترامپ از پذیرفتن ارزش‌های جامعه غربی است که پس از جنگ جهانی دوم در پیش گرفته شد. تاریخ چیزی نیست که باعث نگرانی او بشود. ناتو؟ «از کار افتاده». سازمان تجارت جهانی؟ «یک فاجعه». رئیس جمهوری جدید هیچ تعلق خاطری به متحدان کشورش ندارد؛ متحدانی که پیش از جنگ جهانی دوم با تلاش‌های زیادی جذب شده‌اند. برخلاف دیگر رؤسای‌جمهور امریکا، او آماده است تا رابطه با برخی از این متحدان را مورد بازنگری قرار دهد و برخی دیگر را حذف کند. به علاوه ترامپ هیچ تابویی ندارد. او عاشق تخریب و تحریک است. نتیجه آنکه اروپا خود را در آستانه تغییر تاریخی و بزرگی دیده که پس از فروریختن دیوار برلین و منهدم‌شدن بلوک شرقی، تاکنون آن را تجربه نکرده است. آیا همان‌طور که یوشکا فیشر، وزیر خارجه  سابق آلمان گفته باید منتظر از هم‌پاشیدن غرب به‌عنوان آنچه می‌شناسیمش باشیم؟ آن اپلبام، تاریخ‌شناس امریکایی در مصاحبه‌ای با اشپیگل گفته که او منتظر یک رویداد تاریخی است. نظم جهانی که از پایان جنگ سرد با آن آشنا هستیم، دچار تغییرات شدیدی خواهد شد. الحاق کریمه به روسیه نخستین نشانه‌ بود بر اینکه نظم جهانی که به مدت 25 سال جریان داشت، مورد تهدید قرار گرفته و جهان نظاره‌گر آن است. صرف‌نظر از تعدادی تحریم، باراک اوباما حل آن را به اروپاییان واگذاشت. حتی بشار اسد و ولادیمیر پوتین نیز دیگر برای امریکا جاذبه ندارند.

انفصال در اروپا، اتصال روسیه و چین

رئیس جمهوری تازه امریکا به احتمال زیاد روندی را که پیش از او آغاز شده بود ادامه خواهد داد: عدول امریکا از سیاست‌های جهانی. فقط انتظار می‌رود که ترامپ واضح‌تر از اوباما، این کناره‌گیری را نمایان کند.

به نظر می‌رسد ترامپ در مبارزه با تروریسم، روی روسیه حساب باز کرده است. در این بین اروپای ضعیف و شاید تجزیه‌شده میان دو قدرت بزرگ یعنی روسیه و ایالات متحده قرار گرفته است. دو قدرتی که رؤسای جمهوری هایشان بیشتر از نیاکانشان با یکدیگر گرم گرفته‌اند. این موقعیت برای اروپا، ممکن است چالش‌انگیزترین موقعیت سیاست و امنیت خارجی پس از جنگ جهانی دوم باشد. امریکا 70 سال همواره در کنار اروپا بوده است اما اکنون اروپا یک‌باره این حمایت را از دست داده است و دیگر هیچ قطعیتی وجود ندارد. این خلأ سیاسی که عدول امریکا از اروپا ایجاد کرده، باعث پررنگ‌شدن حضور دو کشور روسیه و چین در معادلات خواهد شد. برای رهبران پکن، نابودشدن نظم گذشته جهان هدیه‌ای الهی محسوب می‌شود: امریکا، رقیب دیرینه چین و مانع اصلی آن برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت، عقب کشیده است. چینی‌ها هرگز این اندازه به تحقق‌«رؤیای چینی»شان نزدیک نبوده‌اند؛ همان رؤیایی که شعار ریاست‌جمهوری شی جین پینگ بود. شی اخیراً نیز در یک کنفرانس اقتصادی گفته قوانین همکاری بین‌المللی باید تغییر کند. واضح است، چین از نفوذ غرب بر سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل، بانک جهانی و... راضی نیست. چین با جمعیت عظیم و اقتصاد قدرتمندش خود را به‌عنوان یک گزینه می‌بیند. شی گفته است: «پکن آماده است مسئولیت‌های بیشتری به عهده بگیرد زیرا تاریخ از آن  شجاعان است.»

آیا ما به سمت جهانی در حرکتیم که چین با حزب قدرتمند کمونیستی‌اش روی اقتصاد آن سایه می‌اندازد؟ کنترل رسانه‌ها را به دست می‌گیرد و سانسور اعمال می‌کند؟ آیا نظم نوین جهانی‌ در انتظارمان است؟ آیا «دنیای شگفت‌انگیز نو» اثر آلدوس هاکسلی و «1984» جرج اورول در حال به وقوع پیوستن است؟

در وهله اول شاید نه. اما از چشم‌انداز مسکو، مشترکات با ایالات متحده در حال افزایش است. دونالد ترامپ حتی پیش از مراسم تحلیفش با هدیه‌ای ارزشمند به استقبال رئیس جمهوری روسیه رفت؛ او ناتو را منسوخ‌شده نامید. چیزی از این بهتر برای مسکو ممکن نبود. پوتین بالاخره در واشنگتن متحدی پیدا کرده تا همگام با او به جنگ نظم کنونی جهان برود که کرملین تاکنون از آن دل خوشی نداشته است.  پوتین نیز  مانند ترامپ، دنیایی فارغ از نظام اخلاق غربی را بیشتر می‌پسندد.

نقطه مشترک دیگر دو رهبر، عدم اطمینانشان به اتحادیه اروپاست. اما تفاوت بزرگی در این میان وجود دارد: مسکو برخلاف ترامپ، تمایل دارد سازمان ملل به‌عنوان یکی از حامیان نظم جهانی حضور داشته باشد. رهبران سازمان ملل در نیویورک از معدود کسانی هستند که روسیه باید از آنها به خاطر همراهی‌شان در دادن حق وتو و متوقف‌کردن تصمیمات غرب به این کشور متشکر باشد. حقی که در تازه‌ترین مثالش برای درگیری‌های سوریه مورد استفاده روسیه قرار گرفت.روسیه هنوز نمی‌تواند خیالپردازی کند: ترامپ قدرت هدایت سیاست‌خارجی این کشور بر اساس تمایلات خودش را ندارد. او نیازمند تأیید کنگره است و براساس تجربه پوتین با دو رئیس جمهوری پیش از ترامپ، اوباما و بوش دوستی‌های نزدیک هم می‌توانند بسرعت از بین بروند. و حالا جهان همواره در این پرسش است که قدرت چگونه می‌تواند در ارکان مدیریتی ترامپ تقسیم شود؟ آیا حزب جمهوریخواه  بال‌های دیپلماسی را خواهد چید؟

یک جهان خارجی

فرستادگان دولت آلمان از آغاز کار ترامپ سعی در ایجاد یک رابطه نزدیک با او داشتند. این تلاش همچون سفری به دنیای خارجی بود.

پیتر ویتیگ دیپلمات باتجربه آلمانی، به مدت 35 سال در وزارت امور خارجه این کشور فعالیت کرده است. او در سفارتخانه‌های لبنان و قبرس خدمت کرده و مذاکرات بسیاری به جریان انداخته است اما تازه‌ترین مأموریتش باعث شده تا بادی به غبغبش بیندازد. او در روزهای قبل و بعد انتخابات با جارد کوشنر، داماد ترامپ گفت‌و‌گو کرده است. در بهار 2015 در نخستین رویارویی، این آلمان بود که می‌خواست با ریختن طرح دوستی با کوشنر بیشتر از نقشه‌های ترامپ بداند. اما در ملاقات‌های بعدی کوشنر با انبوهی از خواسته و سؤال، وارد جلسات شد. در آخرین ملاقاتشان در ماه دسامبر در نیویورک، کوشنر تنها یک سؤال مهم داشت: «برای ما چه می‌توانید بکنید؟» مقامات دولتی در برلین این رفتار را «ترکیبی از تکبر و ساده‌لوحی» دانستند.

ترامپ که پیش از این در فراخوان تبلیغاتی‌اش گفته بود طرفدار ناتو است، مدتی بعد به آلمان هشدار داد که متحدین اروپایی‌اش باید مشارکت مالیشان را بیشتر کنند. چندی پیش هم آنتونی اسکاراموچی، مشاور ترامپ ماشه را کشید و گفت چیدمان جهانی پس از جنگ، دیگر با چالش‌های قرن بیست‌ویکم متناسب نیست.

بزرگ‌ترین رقیب امریکا: ژاپن و آلمان

وقتی صحبت از قانون تجارت می‌شود، حقیقت دارد که ترامپ برای دهه‌ها، تبانی‌ای علیه امریکا محسوب می‌شد. در ماه مارس 1990 عکس مردی با موهای روشن و تاکسیدوی مشکی روی جلد مجله پلی‌بوی انداخته شده بود. داخل مجله مصاحبه بلندی با او چاپ شده بود که یکی از سؤال‌هایش درباره بزرگ‌ترین رقیب امریکا بود. ترامپ در پاسخ نه سخنی از روسیه آورده بود و نه اشاره‌ای به چین داشت. بلکه او نام دو کشور ژاپن و آلمان را به‌عنوان بزرگ‌ترین رقیبان امریکا آورده بود. او در این مصاحبه صریحاً گفته بود که محصولات این کشور به خاطر یارانه بالا کیفیت بهتری دارند. زیردستان مرکل او را متقاعد کرده‌اند که ترامپ در گذر زمان تغییری نکرده است.

کوشنر مشاور ترامپ، همچنین تمام تمرکزش را روی مسأله واردات به امریکا و عواقبش برای اشتغال گذاشته است. او در یکی از ملاقات‌هایش با ویتیگ گفته که تیم ترامپ به دنبال یافتن شاخص‌هایی است که نشان دهد کدام کشورها بیشتر از آنکه از امریکا جنس وارد کشورشان کنند، جنس خود را به امریکا صادر می‌کنند. نتیجه مشخص شد که چین نخستین کشور است، سپس ژاپن و بعد هم آلمان. پیام کوشنر واضح بود: این معادله باید تغییر کند.

دولت مرکل مطمئن شده است که مجادلات با رهبر تازه امریکا باید نخست بر دو موضوع تمرکز کند: تجارت خارجی و رابطه با روسیه. سؤال مشخص این است: آیا مرکل می‌تواند روی حمایت اروپا حساب باز کند؟

آخرین جرعه اروپا

پس از آنکه رئیس جمهوری تازه‌وارد کاخ سفید آشکار کرد که به عقیده‌اش کارکرد اتحادیه اروپا از دست رفته است، وزیر امور خارجه آلمان گفت که اروپا باید «متحد» بماند. فرانسوا اولاند نیز گفت که «به فردی از بیرون نیازی نداریم تا به ما بگوید چه بکنیم.» ژان کلود یونکر نیز گفت:«همراه با هم، باید با تغییرات آب‌وهوایی و بحران مهاجرت بجنگیم، تروریسم را با نیروهای متحد نابود کنیم و با جهانی‌شدن و تبعاتش روبه‌رو شویم. اما ممکن است چندماهی طول بکشد تا رئیس جمهوری امریکا پتانسیل‌های نهفته اروپا را کشف کند.»

اگرچه بسیاری معتقدند جشن سالگرد اتحادیه اروپا در ماه مارس سال گذشته، آخرین جشن آن بوده است. این تصور پس از ورود ترامپ به کاخ سفید تقویت هم شده است. رئیس جمهوری امریکا همیشه اتحادیه اروپا را به‌عنوان متحدی که باعث ضعف اقتصادی امریکا می‌شود، دیده است. حالا او فرصتی پیدا کرده تا از شر این مانع خلاص شود. مقامات بروکسل نگرانند ممکن است یکی از مهم‌ترین اهداف سیاست خارجی ترامپ از هم پاشاندن اتحادیه اروپا در حوزه سیاست‌های محیط‌زیست و انرژی باشد و شاید از آن هم محتمل‌تر، مسبب اختلافاتی در اتحادیه اروپا بر سر روابط با روسیه شود. ترامپ صریحاً تحریم‌های غرب علیه روسیه را زیر سؤال برده و بحران اوکراین از زاویه دید اروپا را پس زده است. او در مصاحبه‌اش با بیلد و نیویورک‌تایمز درباره پوتین و مرکل گفت:«من به هر دو اعتماد خواهم کرد، اما باید ببینم اعتمادم به کدام یک دوام خواهد آورد. ممکن است اعتمادم به یکی از آنها اصلاً عمر طولانی‌ای نداشته باشد.»

گزاره مهلکی است اینکه مرکل برای ایجاد موقعیتش در مقابل مسکو نیازمند حمایت واشنگتن است. شماری از کشورهای اتحادیه اروپا هم‌اکنون تمایل دارند، اغلب تحریم‌ها را بردارند. نخست‌وزیر بلغارستان بارها خودش را دوست روسیه نامیده و به همان اندازه از رئیس جمهوری جدید امریکا تعریف کرده است و درباره پیروزی ترامپ در انتخابات گفته: «چه دنیای فوق‌العاده‌ای. این نشان می‌دهد که دموکراسی تا چه اندازه خلاق و بدعت‌گذار است.»

برای تشدید تحریم‌ها یک رأی جمعی لازم است. تا به اینجا مرکل نشان داده که می‌تواند کاریزمای ایجاد اتحاد را داشته باشد زیرا او از داشتن حمایت کامل امریکا لذت می‌برد. یکی از اعضای کابینه مرکل گفت: «اگر ترامپ با تحریم‌ها مخالفت کند، آن وقت اروپا دیگر نمی‌‌تواند روی این مسأله متحد باقی بماند.»

هم‌اکنون پایتخت‌های اروپا که توسط ایتالیا، بلغارستان و اتریش رهبری می‌شوند، به دنبال کاستن از اقدامات کیفری هستند. وزیر امور خارجه اتریش بتازگی به اشپیگل گفته که ما به جای سیستم تنبیهی، به سیستم تشویقی نیازمندیم.

تهدید عظیم برای اروپا

اگر ترامپ دست از موقعیت کنونی‌اش نکشد، از نگاه صدراعظم آلمان، اروپا با تهدید بزرگی روبه‌روست. المار بروک یکی از معتمدین افراد مرکل و از اعضای کمیته سیاست خارجی پارلمان اروپا هشدار داده است: «پیام ترامپ درباره ناتو می‌تواند موقعیتی را فراهم کند که پوتین با خودش فکر کند: «خیلی خب، بگذار این را هم امتحان کنیم.» مسکو نخستین برگ برنده ترامپ برای تحت فشار گذاشتن بروکسل است. دومین انتخاب او لندن است. اوباما بارها تلاش کرد بریتانیا را متوجه کند، اگر به برگزیت رأی دهند و همچنین وارد هرگونه توافق تجاری آزاد با امریکا شوند، به ته صف رانده می‌شوند. گرچه ترامپ گفته خواهان سرعت‌گرفتن معاملات تجاری با بریتانیا است.

این موجب تقویت اعتماد به نفس بریتانیا در شرایطی می‌شود که در حال ایجاد موقعیت‌ برای مذاکرات برگزیت است. نخست‌وزیر بریتانیا چندی پیش گفت که دولت او خواستار باقی‌ماندن حتی در یک بازار اتحادیه اروپا نیست.
از آن موقع تا کنون، 27 عضو دیگر اتحادیه اروپا در حال ایجاد موقعیتی برای جبران کمبود حضور بریتانیا هستند. یکی از دیپلمات‌های وزارت امور خارجه بریتانیا گفته که در هفته آتی، وزیران امور خارجه کشورهای اتحادیه اروپا قرار است از طرح ابتکاری تازه‌ای درباره خاورمیانه که توسط فرانسه مطرح شده، حمایت کنند. اما بوریس جانسون، وزیر امور خارجه بریتانیا مخالف آن است. ضمن آنکه پس از مراسم تحلیف ترامپ شک و تردید‌هایی در این باره وجود دارد که مبادا کشورهای اروپایی دیگر ساز ناکوک بزنند و اتحادیه اروپا اتحادش را از دست بدهد.

شکست مدل موفقیت آلمانی

مختصراً، تمام آنچه باید بدانیم این است که اگر ترامپ به آنچه تاکنون نشان داده، جامه عمل بپوشاند و به نشانه‌هایش عمل کند، آلمان و اروپا ضربه سنگینی می‌خورند. کربر می‌گوید، اگر هیچ چارچوب کاری مطمئنی وجود نداشته باشد، مدل موفقیت آلمان شکست خواهد خورد.

مرکل در طول دوران ریاستش، بحران‌های بسیاری را دیده است. حدود 10 سال پیش، شرکت برادران لمان در امریکا به خاک سیاه نشست. هفت سال بعدش، قرض یونان پول رایج اروپا را دچار تزلزل کرد سپس بحران مهاجرین رخ داد که باعث تهدید او و حزب مورد حمایتش شد.

سال آینده او بار دیگر در آزمون رأی‌گیری سنجیده خواهد شد. اگر موفق شود و رأی بیاورد، دست و پنجه نرم‌کردن با ریاست‌جمهوری ترامپ بزرگ‌ترین چالشش خواهد بود. با مردی که هیچ نگرانی بابت از هم پاشیدگی اتحادیه اروپا ندارد و بارها صادرات آلمان به کشورش را مورد تهدید قرار داده، او چطور باید کنار بیاید؟ چطور باید با کسی که رابطه طولانی مدت امریکا و آلمان و اتحادشان هیچ اهمیتی برایش ندارد، دوست بود؟

اگر بنا به خود مرکل باشد عکس‌العملش این است که «صبر کنیم تا ببینیم چه می‌شود». روز چهارشنبه او و کابینه‌اش تصمیم گرفتند که در برابر تحریک‌های ترامپ ممانعت نشان دهند. پس از آن مرکلِ صورت آهنی، در مقابل خبرنگاران ظاهر شد و گفت که «وظیفه ما این است که راه جدید تفاهمی با امریکا پیدا کنیم.» طوری که انگار درباره کره شمالی صحبت می‌کند و نه امریکا.

کارمندان صدراعظم همچنان امیدوارند که ترامپ تصمیم‌هایی بگیرد که فضا را معتدل‌تر کند. استفن هادلی، مشاور امنیت سابق جورج دبلیوبوش نیز معتقد است که چنین احتمالی وجود دارد، هادلی مشاور رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه امریکا نیز هست. روز چهارشنبه 17 ژانویه در ملاقاتی با هیزگن، هادلی گفته است مرکل باید هرچه زودتر به واشنگتن بیاید و اضافه کرده ترامپ مایل است به حرف‌های او گوش دهد. اما آیا ترامپ پذیرای مرکل خواهد بود؟ هیزگن به فلین گفته که صدراعظم آماده سفر به واشنگتن است. اما تاکنون جوابی از ترامپ نگرفته است. کارمندان صدراعظم سخت امیدوارند که در بهار پیش رو دیدار دو رهبر صورت بگیرد.

......................
پایان پیام/ 167