به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ گفتوگو با سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان، معمولا بازتاب رسانهای وسیعی دارد. دلیل آن این است که این چهره برجسته سیاسی که نقشی مهم در معادلات منطقه و حتی جهان دارد، کمتر حاضر میشود تن به گفتوگوی رسانه ای دهد.
با این حال آنچه پیشرو دارید، گفتوگویی خودمانی با این چهره برجسته درباره زندگی خصوصی و حتی خانوادگی اوست؛ گفتوگویی متفاوت که مخاطب را با ابعادی تازه از این شخصیت کمنظیر تاریخ معاصر آشنا میکند.
طی ۲۵ سال گذشته زندگی شما زندگی بسیار سختی بوده است، مردم دوست دارند بدانند طی این ۲۵ سال به شما چه گذشته است با توجه به شرایط امنیتی که به شما و خانواده شما تحمیل شده است، آیا خانواده شما از این وضعیت خسته نشدهاند؟
انسان به وضعیت عادت میکند، اولا خانواده به این وضعیت عادت کردهاند بویژه همسرم و همینطور فرزندانم. تعداد خانواده ما زیاد نیست و بیشتر فرزندان من ازدواج کردهاند و به طور مستقل و جدای از ما زندگی میکنند. تنها یک فرزندم با ما زندگی میکند. در ۲۵ سال گذشته با شرایط امنیتی، سیاسی و اجتماعی که برایمان پیش آمده سازگار شدهایم و اوضاع زندگی خود را بر این اساس تنظیم کردهایم بهگونهای که توانستهایم با آن کنار بیایم و یک زندگی قابل تحمل داشته باشیم. بنابراین ما راضی به رضای او هستیم و مقدرات الهی را برای خود نعمت میدانیم و در این مورد گزینه دیگری در پیش رو نداریم چون این مسئولیت را پذیرفتهایم. و راهی جز پذیرش آن و ادامه وضعیت موجود نداریم و این حداقل کاری است که میتوانیم در راه خدای متعال انجام دهیم. من به شما و همه کسانی که این سوال را مطرح میکنند اطمینان میدهم که نگران این مسیر نباشند. برخی تصور میکنند مثلا فلانی و خانوادهاش زندگی سختی دارند و ناراحتند و خسته شدهاند، نه اینطور نیست ما این مشکل را از مدتها پیش حل کرده و با پذیرش این وضعیت با آن کنار آمدهایم و اکنون اوضاع برای ما بسیار عادی و طبیعی شده است و از نظر روحی و عاطفی همانند دیگر مردم زندگی عادی داریم (به فارسی) یعنی نگران ما نباشید.»
شما اینطور که من اطلاع دارم دارای پنج فرزند بودید که یکی از آنها آقای محمدهادی شهید شدند و یکی از خیابانهای لبنان هم به نام ایشان است، اما سه فرزند پسر و یک فرزند دختر شما در حال حاضر چه کاری انجام میدهند و آیا آنها ازدواج کردهاند و فرزندی که پیش شما مانده است، کدام است؟
از کوچک شروع میکنم، کوچکترین آنها نامش محمدمهدی است و حدود ۱۵ تا ۱۶سال دارد و در دبیرستان مشغول تحصیل است و طبعا هنوز مجرد است و به تحصیل خود ادامه میدهد. فرزند بزرگتر از آن محمدعلی است که ازدواج کرده و دو فرزند دارد و در تشکیلات حزبالله کار میکند، یعنی در یکی از واحدهای حزبالله مشغول است. پس از او ، دخترم زینب است که ازدواج کرده و او نیز چهار فرزند دارد و دانشجوی حوزه و دانشگاه است و او هم در خانه خود به صورت عادی زندگی میکند.»
شنیدم همسر زینب خانم، محافظ شماست، همینطور است؟
نه درست نیست. او جزو تیم همراه من نیست. او نیز در تشکیلات حزبالله کار میکند و به دور از هر گونه ارتباط مستقیم با من. اصولا من تمایل ندارم نزدیکانم به صورت مستقیم با من کار کنند. ارتباط او با من این است که او داماد من است همانند ارتباط فرزندم یا دوستم یا برادرم با من و فرزند بزرگترم هم محمدجواد است که او نیز ازدواج کرده و چهار فرزند دارد و طبعا به صورت مستقل زندگی میکند و در تشکیلات حزبالله مشغول است.
آیا پیش آمده که تا به حال خانوادگی دور هم و با هم سر یک سفره بنشینید و غذا بخورید و گفتوگو کنید؟
بعضی مواقع پیش میآید اما کم.
کدام یک از فرزندانتان سیاسیتر هستند، در خانه مینشینید چه بحثهایی میکنید؟
فرزندان یا نوههایم اگر سوال سیاسی داشته باشند آن را از من میپرسند، یعنی حتی برخی از نوههایم درحال حاضر مثلا ۹ یا ده یا ۱۱ سال سن و به مسائل سیاسی توجه دارند، چرا که در لبنان حتی کودکان نیز به مسائل سیاسی توجه دارند. اما معمولا درباره مسائل سیاسی صحبت نمیکنیم چرا که با فاصله زمانی یکدیگر را میبینیم و به مسائل خانوادگی و اجتماعی و مسائل کلی میپردازیم و به سوالات دینی و فرهنگی آنها پاسخ میدهم.
آخرین باری که به طور دسته جمعی دور هم نشستید کی بود؟
نمیتوانم به شما بگویم.
شما ورزش هم میکنید؟
کم ورزش میکنم بویژه در دوره اخیر؛ به علت فشار کار در ماههای اخیر، حتی مقدار کمی که ورزش میکردم هم نیز متاسفانه کنار گذاشتم، اما انشاء الله آن را از سر خواهم گرفت.
چه ورزشی را دوست دارید؟
ورزشی را که دوست دارم نمیتوانم به آن بپردازم. من در گذشته در زمان جوانی فوتبال را بسیار زیاد دوست داشتم، اما طبعا سالهاست که نمیتوانم بازی کنم. زمانی که وارد حوزه علمیه شدم با گروهی از طلبهها فوتبال بازی میکردم، اما الان اینگونه نیست. الان تنها ورزش در دسترس، پیادهروی است، اما پیادهروی بر روی دستگاه ترد میل نه در فضای باز.
شما به دلیل مسائل امنیتی مجبورید از تلفن همراه و تلفن ثابت یا از فضای مجازی دور باشید، این فاصله به شما به لحاظ کسب اطلاعات لطمه نزده است؟
نه، چرا که اولا وسایل متعددی وجود دارد، رسانههای داخلی و بینالمللی، همه چیز در رسانه ها ذکر میشود. همه رسانههای خبری و شاید اکثر آنها را دنبال میکنم. یعنی هم خبرگزاریها و رسانههای داخلی و هم رسانههای خارجی، البته بیشتر رسانههایی را که اخبار را به صورت فوری اعلام میکنند. ثانیا. درست است که من از ارتباط مستقیم با اینترنت دور هستم، اما از آنچه در رسانه ها گفته و آنچه منتشر میشود مطلع هستم یا حتی ویدئوهای کوتاه را دنبال میکنم و برادرانمان در دفتر هر روز به کپی کردن آنها چه روی کاغذ و چه روی سی دی اقدام میکنند و من از آنچه در شبکههای اجتماعی یا پایگاههای اینترنتی خبری ارائه میشود اطلاع دارم و همچنین کلیپهای ویدئویی را به صورت روزانه نگاه میکنم.
درخصوص رخدادها، ما شبکه ارتباطی امن یا تقریبا امنی داریم که میتوانم در هر مکان در لبنان با هر مسئول در حزبالله گفتوگو کنم در این خصوص هیچ منع امنیتی وجود ندارد با جنوب با بقاع با دورترین روستاها تماس میگیرم و اگر چیزی داشته باشند، میفهمم و از آنها سوال میکنم و مشکلی در این خصوص نداریم.
با شمار زیادی از مسئولان حزبالله دیدار میکنم. برخی تصور میکنند من در یک نقطه زیر زمین مینشینم و گاهی با دیگران دیدار میکنم. نه این درست نیست. گاهی اوقات همه وقت روزانه من به صورت مداوم در حال دیدار با مسئولان حزبالله و برادران و حتی روحانیونی میگذرد که از مناطق دیگر میآیند، حتی با شخصیتهای سیاسی. طبعا بیشتر این دیدارها به دور از رسانهها انجام میشود. مینشینیم تبادل نظر و گفتوگو میکنیم و مسائل را میشنویم و برای همین در تماس دائمی برای فهمیدن جزئیات حوادث و رویدادهایی هستیم که رخ میدهد.
اما روزنامه و تلویزیون که مشکلی ندارد و میتوانید بهراحتی به آن دسترسی داشته باشید؟
بله طبیعی است.که به روزنامهها و رادیو تلویزیون دسترسی آسان دارم. حتی گاهی وقتها من به بسیاری از مناطق میروم. برخی تصور میکنند من نمیتوانم از محل سکونتم خارج شوم . نه میتوانم اما به صورت غیرعلنی. یعنی به صورت عادی در خیابان راه نمیروم، به شکل غیرعلنی حضور مییابم و میتوانم به هر جایی بروم و مردم و اماکن را از نزدیک ببینم.
آخرین باری که در ملأعام ظاهر شدید کی بوده است؟
روز دهم محرم گذشته.
مردمی که شما را یکدفعه میبینند و مینگرند که سیدحسن نصرالله جلوی آنها ظاهر شده است چه احساس و برداشتی دارند، شما چه احساسی به آنها دارید؟
من و آنها احساسات دوستی و مودت و احترام متقابل را به یکدیگر ابراز میکنیم. آنها احساسات خویش را بیان میکنند و من هم از این احساسات استقبال میکنم. اما آنها معمولا نگران من هستند و اظهار میکنند که من زیاد در ملأ عام نباشم تا خطری متوجه من نباشد و زیاد با آنها صحبت نکنم و حتی برخی حاضران به من اشاره میکنند که شتاب کن برو و اینگونه آشکارا در معرض دید نباش.
شما گفتید که برخی از اخبار مهم را به صورت دست نوشته برای شما میآورند و به شما اطلاع میدهند. شما نگران نیستید که این اطلاعات نادرست باشد و در تصمیمگیریهای شما تاثیری بگذارد؟
غالبا ما درستی اطلاعات را ارزیابی و درباره آن تحقیق میکنیم بویژه از طریق رسانهها. من همیشه به برادرانم میگویم باید در خصوص هرگونه اطلاعاتی که از رسانهها دریافت میکنند، اطمینان حاصل کنند. زیرا متاسفانه امروزه نمیتوان بسیاری از چیزهایی را که عنوان میشود مورد وثوق و اطمینان قرار داد. ما منتظر میمانیم تا اخبار تائید شوند. منتظر دیگر رسانههای رقیب و حتی مخالف خود میمانیم یا اینکه با طرفهای ذیربط تماس میگیریم تا درستی یا نادرستی اخباری را که گفته شده است، مشخص کنیم.
شما میبینید که دور بودن از فضای مجازی در حال حاضر یک فاصله اطلاعاتی میان شما و جامعه ایجاد میکند، از طرفی هم شما به طور مدام نمیتوانید در ملأعام حضور پیدا کنید، آیا این روی تصمیمگیریهای شما که باید بر اساس منطق و مسائل روز جامعه باشد؛ تاثیر نمیگذارد؟
من دور نیستم. خدمت شما عرض کردم. حتی مطالبی را که در پایگاههای ارتباط اجتماعی نوشته میشوند یعنی مطالبی که افراد عادی درباره موضوعات مهم مینویسند، برادران برای من کپی آن را میآورند و من تصاویر را ملاحظه میکنم و اخبار و مقالات را به طور مستقیم میخوانم. در هر حال، تاکنون بنا بر تجربه، ما از ۲۵ سال گذشته، با شرایط دشوار و مسائل پیچیدهای روبهرو شدهایم. تاکنون شکر خدا، تصمیماتی که رهبران حزبالله اتخاذ کردهاند و من نیز یکی از آنها به شمار میآیم؛ تصمیماتی عاقلانه، درست و خوب بوده است.
شما به مرحوم آیتالله بهجت ارادت ویژهای داشتید. چه ویژگی از شخصیت ایشان شما را مجذوب خود کرده بود؟
تواضع، سادگی، مختصرگویی، صداقت عجیب، همچنین شفافیت و صراحت بیان ایشان مرا تحت تاثیر خود قرار داده بود. شما وقتی روبهروی ایشان مینشستید، احساس میکردید همه چیز مقابل ایشان روشن و بیپرده است از افراد گرفته تا حوادث و آینده.
چرا از ایشان به عنوان پدر معنوی حزبالله نام بردهاید؟
بعد از ارتحال امام خمینی (رضوانالله تعالی علیه)، اغلب مقامات حزبالله، چشمانشان در موضوعات روحی و معنوی و عرفانی به سمت و سوی حضرت آیتالله بهجت متوجه و معطوف شد. آنچه که بیشتر مسئولان حزبالله را به این سمت و سو ترغیب کرد؛ رفت و آمدهای رهبری حضرت آیتالله خامنهای (دام ظله الشریف) با ایشان بود. زمانی که ما مشاهده میکردیم رهبری و ولی امر ما با آیتالله بهجت چنین تماسی دارند و مرتب به دیدار ایشان میرفتند؛ طبیعتا ما نیز تشویق میشدیم که بیشتر به سمت آیتالله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) گرایش و تمایل داشته باشیم. به همین خاطر زمانی که برادران و مسئولان عالیرتبه و فرماندهان مقاومت و نیروها و رزمندگان حزبالله راهی ایران میشدند؛ به دیدار با آیتالله بهجت میرفتند و به پندها و نصیحتها، توصیهها و راهنماییهای ایشان گوش میدادند و بر اجرای این نصایح پافشاری داشتند و اغلب به نصایح ایشان پایبند بودند و از آن تاثیر میپذیرفتند.
شما همان طور که در مصاحبه قبل هم اعلام کردید و بارها هم اعلام کردهاید، به رهبر انقلاب اسلامی ایران، حضرت آیتالله خامنهای، علاقه ویژهای دارید، این علاقه بیشتر سیاسی، اعتقادی یا عاطفی است؟
در درجه نخست علاقه اعتقادی، روحی و معنوی است و به طور طبیعی، عاطفی است و در نهایت علاقه سیاسی به منزله نتیجه آن است و من علاقه اعتقادی خاص به رهبر انقلاب دارم و این من تنها نیستم بلکه بسیاری از برادران و نمیگویم همه تا مبالغه نکنم، اما میگویم بسیاری از ما در حزبالله لبنان، اعتقاد ویژهای به حضرت آیتالله خامنهای داریم و این اعتقاد از تبلیغ دوستان ایرانی نیست، یعنی اینطور نیست که دوستان یا طرفداران ایرانی رهبر انقلاب، عامل این دوست داشتن باشند و مابه این شخصیت تعلق خاطر پیدا کنیم بلکه نتیجه تماس مستقیم و تجربه مستقیم خود ما با ایشان است. من و برادرانمان، در تماس مستقیم با رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران هستیم، البته از زمانی که رئیسجمهور بودند این ارتباط وجود داشت، یعنی در آغاز تاسیس و تشکیل مقاومت در لبنان در سال ۱۹۸۲ در زمان حیات امام خمینی (قدس سره الشریف) و ما در آن زمان، به ایران و نزد ایشان میرفتیم و ساعات زیادی نزد ایشان بودیم و به مسائل ما میپرداختند و این دیدارها پیوسته برگزار میشد و علاقه خاصی بود. بنابر این تجربه، ما از ایشان اوصاف ایمانی، تقوایی، دینی، اخلاقی، رهبری و شخصیتی دیدیم، به صورت آشکار و جذب ایشان شدیم و ایمان داریم که ایشان در جهان اسلام عالمتر، فقیهتر، نیرومندتر و شایستهتر برای عهدهداری این مقام یعنی مقام رهبری و پیشوایی هستند و ما با تجربهای که از ایشان داریم، به این موضوع اعتقاد داریم و از طریق اتفاقات و حوادث و آنچه از ایشان میشنویم و در حوادث مختلف میبینیم که ایشان رهبری است که از طرف خدا تائید و کمک میشود، ما به چنین چیزی یقین داریم و شکی در این باره نداریم که ایشان رهبری است که خداوند ایشان را تائید و کمک میکند و بر همین اساس ما ایشان را بسیار دوست داریم و در لبنان بسیاری در دعاهایشان نمیگویند از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر بیفزا بلکه میگویند مابقی عمر ما را بگیر و به عمر رهبر بیفزا و من یکی از آنان هستم و ما معتقد هستیم که بقای عمر شریف ایشان، به عنوان رهبر بزرگ، فواید و منافع بزرگی برای امت و اسلام دارد و از بقای هر یک از ما مهمتر است.
با توجه به مراوادتی که با ایشان (مقام معظم رهبری) داشتهاید، آیا خاطرهای یا ویژگی خاصی از ایشان در ذهن دارید؟
به طور طبیعی هر کس از هر کشوری وقتی وارد ایران میشود و در برابر رهبر انقلاب اسلامی ایران مینشیند، خود را در برابر انسانی بشدت متواضع، مهربان و دوستداشتنی و عاطفی و پدری مهربان میبیند، برای مثال هنگامی که برای یک ساعت یا یک ساعت و نیم یا بیشتر یا کمتر، در برابر ایشان مینشینیم، ایشان به سخنان ما گوش میدهند، تبسم میکنند و از چشمانشان دوستی را مشاهده میکنیم؛ دوستی به خود انسان و دوستان و برادران در مقاومت. به گونهای که حتی پدرانمان که ما را تربیت کرده و با ما زندگی کردهاند یا استادان ما در ۲۵ سال گذشته، اینگونه با ما تعامل و برخورد نداشتهاند، ایشان همواره با محبت، دوستی و احترام و اکرام و عاطفه که شأن رهبر انقلاب است با ما برخورد کردهاند و این رفتار به خودی خود کافی است که ما را بدون حد و مرز جذب خود کنند.
آمریکا و رژیم صهیونیستی تهدیدهای شما را همواره جدی میگیرند و نگرانند، این چه احساسی را در شما ایجاد میکند؟
این بر آنچه که ما به آن ایمان داشتیم میافزاید، انسانی که به خداوند بزرگ ایمان دارد و به او توکل میکند و به وعده خداوند مبارک اعتماد دارد و تکلیف شرعی خود را انجام میدهد و در پی قدرتمند کردن امت اسلامی و مردم خود در مقابل دشمن است، خداوند متعال او را مورد حمایت همهجانبه قرار میدهد و دشمنانش را از او میترساند و این در احادیث شریف ما از پیامبر و اهل بیت آمده است، آنان به ما گفتهاند. پس هنگامی که ما میبینیم اسرائیلیها تهدیدهای ما را جدی میگیرند و اطمینان دارند که بر آنچه میگوییم، میتوانیم عمل کنیم، این بر باورهای ما میافزاید و ما پایبند به ایمان هستیم و به آنچه میدانیم و اعتقاد داریم عمل میکنیم.
شما قبل از اینکه یک چهره سیاسی یا نظامی باشید یک چهره روحانی هستید. فکر میکنید کدام ویژگی شما نسبت به دیگری برتری دارد و دوست داشتید که اگر دبیرکل حزبالله نبودید چه کار میکردید؟
اولا نمیتوان جدا کرد یعنی به عنوان مثال نمیتوان روحانی و سیاستمدار و نظامیگری را از یکدیگر جدا کرد و این جداسازی دقیق نیست. من همیشه احساس میکنم که یکی از طلبههای علوم دینی هستم و این مساله لحظهای از من جدا نیست. زیرا در همه جلسهها و دیدارهایمان و حتی در فعالیت سیاسی و جهادی و نظامی، خداوند تبارک و تعالی حاضر است. (در این زمینه) آیه قرآنی و روایات اهل بیت (علیهمالسلام) و حدیث و موعظهها، همه اینها وجود دارد. نفس عمل ما این است که علاقهمندیم عمل ما برای خداوند تبارک و تعالی باشد و این بیش از آن که جنبه سیاسی داشته باشد، جنبه روحانی و معنوی دارد.
در بسیاری از دیدارهای داخلی و جلسهها من به عنوان یک روحانی سخنرانی میکنم اینگونه نیست که من همیشه درباره مسائل سیاسی سخن بگویم درباره مسائل دینی و اعتقادی و اخلاقی سخن میگویم، مانند هر طلبهای که با برادرانش دیدار میکند یا اینکه منبر میرود. بله در سخنرانیها در مناسبتهای عمومی مثل مناسبتهای سیاسی که مجموعهای از شبکههای تلویزیونی پخش میکنند علاقهمندم و سعی میکنم که از زمان استفاده کنم تا درباره مسائل سیاسی سخن بگویم زیرا این فرصت برای بقیه برادرانم فراهم نیست که موضع سیاسی را بیان کنند و رسانههای گروهی آنچه را که آنها میگویند پخش کنند. اما به دور از رسانههای گروهی من نقش طلبه علوم دینی را برای جوانان و مردم و برادران و خواهران ایفا میکنم.
همچنین به طور دائم کتاب مطالعه میکنم و به دروس حوزوی گوش میدهم. امروزه شکر خدا فناوری کارها را آسان کرده. کامپیوتر و ضبط دروس در سیدیها که همه اینها بخوبی در دسترس است. به همین علت احساس میکنم هر قدر هم که سیاستمدار یا نظامی شده باشم از طلبههای علوم دینی هستم و بر این کسوت میمانم.
این جنبه طلبگی همانطور که شما میگویید بر دیگر ابعاد غلبه دارد و این همان چیزی است که من آن را بیشتر دوست دارم. الان به بخش دوم سوال شما میپردازم، اگر دبیرکل نبودم و این مسئولیت را نداشتم، دوست داشتم همانطور که در گذشته بودم، از مسجدی به مسجدی دیگر و از حسینیهای به حسینیه دیگری و از شهرکی به شهرک دیگری بروم و تدریس و سخنرانی کنم و در مساجد حضور داشته و با مردم در تماس باشم و در سطح تمایل شخصی، من این نوع فعالیت و کار را دوست دارم و آرزو دارم روزی فرا برسد تا به آن شرایط بازگردم که اگر چنین شود، این کار را انجام دهم.
با توجه به اینکه به هر حال خیلی از محدودیتهای امنیتی برای شما وجود دارد، مجبورید بیشتر در فضای سربسته باشید. وقتتان را چطور تنظیم میکنید که هم به کارهایتان برسید و هم به هر حال در فضای سربسته بودن به مدت خیلی زیاد، افسردگی و مشکلات زیاد روحی میآورد، طی ۲۵ سال گذشته اینها را چگونه حل کردهاید؟
زمانی که انسان به خداوند تبارک و تعالی ایمان داشته باشد، همانطور که حضرت امام خمینی(ره) همیشه توصیه میکردند که احساس کنید خداوند حاضر و ناظر است، این مساله به برکت قرآن و دعا، پشت سر گذاشته و حل میشود. اتاقهای بسته و مکانهای بسته، بسته باقی نمیماند. برعکس من به شما میگویم این فضای خاص یعنی بسته و شرایط امنیتی که در مورد من اعمال شده به من کمک کرده است تا بیشتر از زمان استفاده کنم زیرا قبل از این شرایط امنیتی، شما گرفتار بسیاری از تعارفات و دیدارهایی بودید که وقتگیر است اکنون به علت شرایط امنیتی من این کارها را انجام نمیدهم و دیگران هم وضع و شرایط امنیتی مرا درک میکنند و این به من فرصت میدهد تا از زمانی که دارم به بهترین شیوه ممکن در مسائل جدی استفاده کنم.
آقای سیدحسن نصرالله من در خبرها شنیدم بعضی وقتها نیاز است شما دو تا سه بار مکان زندگیتان را عوض کنید. آیا خانم شما از این وضعیت شکایت نمیکند؟ یا خود شما خسته نشدید؟
همانطور که ابتدا به شما گفتم به این وضع عادت کردهایم یعنی انسان در ابتدا مثلا در ماهها یا سالهای نخست ممکن است کمی احساس خستگی یا سختی کند، اما اکنون این وضعیت بخشی از عادتها و زندگی عادی ما شده است.
چگونه با اعضای خانواده خودتان ارتباط برقرار میکنید مثل پدر، مادر یا برادرها و خواهرها؟ بستگان را چطور میبینید و ملاقات میکنید؟
از طریق تماس تلفنی بستگان از این امکان برخوردار هستند و من میتوانم از این طریق با آنها صحبت کنم و هرازگاهی مکانی را فراهم میکنیم، همانطور که شما به اینجا آمدید و با هم دیدار کردیم این امکان برای آنها نیز وجود دارد.
من چهار تا ماشین عوض کردم تا به اینجا آمدم.
چه بسا هوای شما را داشتهاند، برخی از اشخاص با پنج یا شش ماشین عوض کردن به اینجا میآیند.
البته باعث افتخار من است که الان خدمت شما هستم.
در هر حال این تدابیر ضروری است. ما همگی تابع تدابیر هستیم (این تدابیر در مورد همه اجرا میشود) یعنی حتی نزدیکان و خانواده، زیرا مساله امنیت مساله جدیای است، یعنی نمیتوانیم در آن مسامحه و سهلانگاری کنیم. شکی نیست که من عاشق شهادت هستم، اما جایز نیست که در مراعات اصول و ضوابط امنیتی تعلل کنیم و به نوعی به دشمنان یک پیروزی مجانی بدهیم. بنابراین همه تابع این تدابیر هستند. تا زمانی که همه، این تدابیر را اجرا و رعایت کنند، مشکلی نیست.
الان در جامعه مد شده است وقتی در جمع مردم حضور پیدا میکنید مردم میخواهند با شما عکس بگیرند. این مزاحمتی برای شما ایجاد نکرده است؟
چنین امکانی فراهم نیست، زیرا همیشه به خاطر مسائل امنیتی میان من و افراد فاصلهای وجود دارد. آنها نمیتوانند خودشان را به من برسانند تا اینکه بخواهند با من عکس بگیرند.
من زیاد وقت شما را نمیگیرم. در پایان از شما میخواهم بفرمایید چه پیامی برای خانوادههای معظم شهدا و رزمندگان مدافع حرم دارید؟
من به آنها میگویم که این احساس را داشته باشند که خداوند سبحان و تعالی به آنها نگاه ویژهای دارد و از میان عزیزان آنها و دوستداشتنیترین افرادشان اعم از فرزندان، برادران و همسران آنها، شهدا را انتخاب کرده است. در این جنگ بزرگ فرزندان، عزیزان و همسران آنها در دفاع از اسلام و امت اسلامی و همه ملتهای منطقه و دفاع از مقدسات، «تاکید میکنم» در دفاع از مقدسات به شهادت رسیدهاند.
خدا آن روز را نیاورد که همه ما از حضور در میدانها، دست بکشیم چه در عراق و چه جاهای دیگر، من درخصوص میدان نبرد خاصی یا فقط از حزبالله صحبت نمیکنم، درباره خانواده همه شهدا چه در عراق، چه سوریه و چه لبنان و حتی برادرانی که در یمن میجنگند یا در هر عرصه و میدان دیگری حضور دارند، صحبت میکنم. اگر این گروههای تکفیری میتوانستند بر این کشورها تسلط پیدا کنند، هیچ چیز باقی نمیماند. نه مقدسات و نه عتبات مقدسه و نه حرم مقدس و نه مسجد شریف پیامبر(ص) و گنبد سبز آن و مقبره پیامبر(ص)، هیچ اثری باقی نمیماند.
شما میدانید که حتی اجداد این وهابیها، در قدیم میخواستند قبر پیامبر(ص) را به طور کامل ویران کنند اما قیامی که در جهان اسلام برپا شد و نگرانی آنها از واکنشها، مانع از این کار شد. این اعتقاد آنهاست. اگر به این گروههای تکفیری اجازه داده میشد یا تسامح میشد، همچنان که مقبره و مقام حجربن عدی (سلامالله علیه) را در غوطه دمشق ویران کردند، با همه قبرهای انبیا و اولیا و عتبات عالیات ائمه و مقبره پیامبر(ص) و حتی خانه شریف کعبه نیز چنین کاری میکردند. این مساله از اصول و شالودههای فکری و فقهی آنان به شمار میآید. آنها اگر میتوانستند حتی کعبه شریف را هم نابود میکردند.
این شهدا از اسلام و تمام مقدسات اسلامی دفاع کردند. آنها همچنین از آبرو و شرافت مسلمانان دفاع کردند. این یک نبرد بسیار بزرگ است. از طرف دیگر اینکه شهدا نزد خداوند سبحان هستند. انسان وقتی میداند که فرزند یا عزیز او در جوار خداوند و پیامبران او و رسول گرامی و اهلبیت (علیهمالسلام) و در بهشت خدا در امنیت و آسایش، آرامش و نعمت است، خوشبخت خواهد بود، نگران و اندوهگین و دردمند نمیشود، فقط بار عاطفی فراق و دوری میماند که آن هم امری طبیعی است و با این ایمان میتوان بر هر اندوهی فائق آمد. من به خانواده این شهدا، شهادت فرزندانشان را تبریک میگویم و از خداوند سبحان و تعالی میخواهم شفاعت آنان را در روز قیامت روزی ما گرداند.
.............
پایان پیام/ ۲۱۸