خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳
۱۴:۲۴
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
جمعه
۱۱ فروردین
۱۳۹۶
۲۰:۰۵:۵۸
منبع:
ابنا
کد خبر:
717875

رمضانی: عقل بدون ایمان به پوچ گرایی ختم می شود

امام جمعه شهر هامبورگ گفت: واضح و روشن است که ایمان بدون عقل به خرافه پرستی منجر می شود و عقل بدون ایمان به پوچ گرایی ختم می شود. بر این اساس با چراغ و روشنائی عقل است که راههای ایمان برای انسان آشکار می گردد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ حجت الاسلام و المسلمین رمضانی مدیر مرکز اسلامی شهر هامبورگ، خطبه های نماز جمعه این هفته را با موضوع حیات دینی اقامه کرد.

متن خطبه های حجت الاسلام و المسلمین رمضانی به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمين و الحمد لله الذی لا مُضادّ له في مُلكه و لا مُنازِعَ لَهُ في أمره. الحمدالله الذی لا شريك لَهُ في خلقه ولا شبيه لَهُ في عَظَمَتِه (جزء من دعاء الإفتتاح) وصلّی الله علی سيدّنا ونبيّنا محمّد صلّی الله عليه وعلی آله الطاهرين واصحابه المنتجبين.

عبادالله ! أُوصيكم و نفسي بتقوی الله و اتّباع امره و نهیه.

از آنجا که دین در اصلاح فرد و جامعه تأثیرگذار است، حقیقتاً معارف دینی نیز در فکر و باور هر فردی که به آنها معتقد باشد اثرگذار است. این معارف به لحاظ ارزشی و عملی نیز در زندگی شخصی افراد اثر می گذارد، چراکه جامعه از افراد تشکیل می شود و اصالت مستقلی ندارد، لذا به طور طبیعی این موضوع در جامعه نیز اثرگذار خواهد بود. به همین جهت واضح و روشن است که زندگی و نگاه کسی که به خدای تعالی اعتقاد دارد، با فردی که هیچ اعتقاد و باوری نسبت به خداوند متعال ندارد متفاوت است. به بیان دیگر زندگی مؤمنانه با حیاتِ بر مبنای انکار، عدم اعتقاد، و عدم ایمان کاملاً متفاوت است. از این رو «حیات دینی» به یک معنا حیاتِ بر اساس ایمان به حقایق دینی است. لذا مناسب است نکات مهمی دربارۀ ایمان[1] و حیات مؤمنانه مورد اشاره قرار گیرد.

مفهوم ایمان و حقیقت آن

ایمان از مادۀ «امن» و به معنای اعتقاد،[2] گرویدن، تصدیق،[3] انقیاد، و امنیت[4] می باشد. همچنین راغب اصفهانی در تبیین واژه «ایمان» می نویسد: «ایمان یعنی پذیرفتن حق و تصدیق آن و این امر، با اجتماع چه چیز تحقق می یابد: اعتراف قلبی، اقرار زبانی و عمل بر طبق آن».[5]

امیرالمومنین(ع) نیز در بیانی نورانی حقیقت ایمان را این گونه معرفی نموده است: «سَأَلتُ النَّبِيَّ(ص) عَنِ الإِيمانِ‏؟ قالَ: تَصديقٌ بِالقَلبِ و إقرارٌ بِاللِّسانِ‏ و عَمَلٌ بِالأَركانِ؛ از پيامبر(ص) پرسيدم: ايمان چيست؟ فرمود: «تصديق با دل و اقرار با زبان و عمل با اندام‏ها».[6] این بیان در حقیقت اصطلاح شرعی ایمان است، بدین بیان که ایمان اعتقاد قلبی، اقرار زبانی، و عمل کردن اعضا به ارکان دین و قبول شریعت می باشد. بنابراین بر اساس آنچه که طرح گردید، می توان در تعریف واژۀ «ایمان» گفت: این واژه عبارت است از آن باور و اطمینان قلبی که عمل از لوازم قطعی آن است. لذا اگر باور بدون عملِ متناسب با آن باشد، آن ایمان واقعی نخواهد بود.

به همین جهت خدای تعالی در آیه ای نورانی در تبیین این موضوع می فرماید: « لاتَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ؛ هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند نمى‏ يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندانشان باشند؛ آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده، و آنها را در باغهايى از بهشت وارد مى‏ كند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است، جاودانه در آن مى‏ مانند؛ خدا از آنها خشنود است، و آنان نيز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب اللَّه» اند؛ بدانيد «حزب اللَّه» پيروزان و رستگارانند».[7] لذا پیامبر اکرم(ص) به ابوذر فرمودند: «يَا أَبَا ذَر... مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنَ الْإِيمَانِ بِهِ وَ تَرْكِ مَا أَمَرَ أَنْ يُتْرَكَ؛ ای ابوذر، هیچ چیز در نزد خداوند، محبوب تر از ایمان به او و خودداری از آنچه نهی می کند نیست».[8] به همین جهت بسیار روشن است که خاستگاه ایمان، فطرت و نیاز واقعی بشر است نه ترس و جهل و مانند آن؛ چرا که ایمان به خدا سبب می شود انسان به آرامش و امنیت برسد. زیرا خدای تعالی در قرآن کریم در این خصوص می فرماید: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏؛ آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى‏يابد».[9] لذا کسی که از یاد خدا اعراض و دوری کند زندگی بر او سخت خواهد بود. چرا که مطابق تصریح این آیه شریفه «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً‏؛ و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت‏»،[10] چنین فردی در زندگی خود دچار مشقت و سختی خواهد شد. بر این اساس در حیاتی که ایمان باشد نشاط، انگیزه، آرامش و شوق و امید به زندگی خواهد بود، زیرا ایمان یک درجه از اسلام بالاتر است، و هرچند با اسلام در ظاهر شریک است، امّا در باطن چنین نیست. چه اینکه امام صادق(ع) در بیانی که سماعة بن مهران ناقل آن است، در تبیین این موضوع می فرماید: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ أَ هُمَا مُخْتَلِفَانِ فَقَالَ إِنَّ الْإِيمَانَ يُشَارِكُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا يُشَارِكُ الْإِيمَانَ فَقُلْتُ فَصِفْهُمَا لِي فَقَالَ: الْإِسْلَامُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ التَّصْدِيقُ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) بِهِ حُقِنَتِ الدِّمَاءُ وَ عَلَيْهِ جَرَتِ الْمَنَاكِحُ وَ الْمَوَارِيثُ وَ عَلَى ظَاهِرِهِ جَمَاعَةُ النَّاسِ وَ الْإِيمَانُ الْهُدَى وَ مَا يَثْبُتُ فِي الْقُلُوبِ مِنْ صِفَةِ الْإِسْلَامِ وَ مَا ظَهَرَ مِنَ الْعَمَلِ بِهِ وَ الْإِيمَانُ أَرْفَعُ مِنَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ إِنَّ الْإِيمَانَ يُشَارِكُ الْإِسْلَامَ فِي الظَّاهِرِ وَ الْإِسْلَامَ لَايُشَارِكُ الْإِيمَانَ فِي الْبَاطِنِ وَ إِنِ اجْتَمَعَا فِي الْقَوْلِ وَ الصِّفَةِ؛ به ابو عبد اللَّه صادق(ع) گفتم: مرا از حقيقت اسلام و ايمان با خبر سازيد: آيا با هم اختلاف دارند؟ ابو عبد اللَّه گفت: ايمان، حاوى اسلام است. اما اسلام حاوى ايمان نيست. من گفتم: توضيح بفرمائيد. ابو عبد اللَّه گفت: اسلام، يعنى گواهى به وحدانيت اللَّه، و تصديق به رسالت رسول اللَّه(ص) با اسلام، خون مسلمانان محفوظ مى‏ ماند. و بر همين اساس، سنت ازدواج و سهام ارث برقرار مى‏ گردد. توده مردم نيز بر ظاهر اسلام حركت مى‏ كنند. ولى ايمان، يعنى رهيابى به حق و نقش گرفتن صفت اسلام در دلها و آثار عملى آن. ايمان، يك درجه از اسلام برتر است. ايمان، با اسلام ظاهرى ملازم است.

رابطه علم و ایمان

ایمانی که در حیات دینی مطرح می شود به واسطۀ علم به معنای معرفت به نشانه های حق، به دست می آید. چرا که این علم گاهی از تجربه حاصل می شود، گاهی از راه تعقل و استدلال، و گاهی از راه شهود؛ لذا به همین جهت است که قرآن تفکر در آیات آفاقی و انفسی و مطالعۀ احوال گذشتگان را برای تقویت ایمان مورد تأکید قرار می دهد. و همۀ این موارد حکایت می کند که علم و ایمان رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند. «أَ وَلَمْ يَتَفَكَّرُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُون؛ آيا آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز به حق و براى زمان معيّنى نيافريده است؟! ولى بسيارى از مردم لقاى پروردگارشان را منكرند‏».[12]

با توجه به آیات و روایات علم بدون ایمان همانند یک تیغ در کف زندگی است، چرا که ایمان بدون علم به تعصب و کوری منجر می شود. و به عکس تعامل ایمان و علم باعث رشد و تعالی و ترقی انسان می شود. زیرا ایمان و عقل دوستی دیرینه داشته، و باعث عروج و سلوک آدمیان به سوی حق می باشند. لذا در بیانی نورانی از حضرت علی(ع) در این خصوص آمده است: «الْعَقْلُ خَلِيلُ الْمُؤْمِن؛ خرد، دوست مؤمن است‏».[13] و اهمیت این موضوع بدین جهت است که از مهمترین فلسفه های اصلی بعثت پیامبران ـ که بر پایه ایمان است ـ شکوفا سازی عقل و بهره وری از نیروهای آن می باشد.«وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ؛ و توانمندى‏ هاى پنهان شده عقل‏ها را آشكار سازند».[14]

رابطه عقل و ایمان

یکی از واقعیت های مورد پذیرش اسلام این است که میان عقل و ایمان همسویی وجود دارد و این دو مکمل یکدیگرند. لذا واضح و روشن است که ایمان بدون عقل به خرافه پرستی منجر می شود. و عقل بدون ایمان به پوچ گرایی ختم می شود. بر این اساس با چراغ و روشنائی عقل است که راههای ایمان برای انسان آشکار می گردد، و در واقع با عقل و اندیشه است که ایمان، دین، و ادب به دست می آید. مؤید این موضوع بیان دقیقی است که از حضرت علی(ع) نقل شده است: «الدِّينُ وَ الْأَدَبُ نَتِيجَةُ الْعَقْل؛ دين دارى و رعايت ادب نتيجه عقل است‏».[15] ‏و نیز در همین خصوص فرموده اند: «ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَد كَمُلَ إِيمَانُهُ: الْعَقْلُ، وَ الْحِلْمُ، وَ الْعِلْمُ؛ هر كه سه خصلت در او باشد، ايمانش كامل است: خرد، بردبارى و دانش‏».[16] لذا «شهید مطهری» در خصوص رابطۀ ایمان و عقل می نویسد: «قرآن هرگز نمی گوید اگر می خواهی ایمان پیدا کنی عقلت را رها کن قرآن این دو را با یکدیگر منافی نمی بیند. و می گوید که تو از طریق عقل خودت قدم بردار و از طریق تهذیب نفس هم قدم بردار و از این دو به نتیجه خواهی رسید».[17]

سخن پایانی

همان طور که میان «علم، عقل، ایمان»، تعامل وجود دارد، میان «ایمان و عمل» رابطه ای بسیار قوی برقرار است. زیرا عمل از لوازم قطعی ایمان است، و در قرآن کریم در بسیاری از موارد ایمان همراه عمل صالح آمده است. «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مى‏دهند».[18] چون در حقیقت اعمال انسان عامل عزّت و ذلّت وی می شوند. و بر همین اساس اسلام ملاک پذیرش عمل را ایمان داشتن به آن کار، به همراه نیت پاک می داند. لذا هر عمل خیری که از نظر فرهنگ اسلامی سبب تحسین فاعل آن شود، مطابق فرهنگ غنی قرآن کریم، مورد ستایش قرار می گیرد. «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى‏ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً؛ و آن كس كه سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و كوشش كند ـ در حالى كه ايمان داشته باشد ـ سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد».[19]

______________________________________________________

[1]. معادل انگلیسی: Faith؛ و معادل آلمانی: Glauben.

[2]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذيب اللغة، ج15، ص369، بيروت، دار إحیاء التراث العربی، چ اول، بی تا.

[3]. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، ج8، ص389، قم، هجرت، چ دوم، بی تا.

[4]. ابن اثير جزرى، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج1، ص69، قم، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان‏، چ چهارم، 1367ش. و ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ج13، ص21، بيروت، دار صادر، چ سوم، بی تا.

[5]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن کریم، ص50، ترجمه حسین خدا پرست، قم، نوید اسلام، چ دوم، 1389ش.

[6]. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي، ص284، ح551، قم، دار الثقافة، چ اول، 1414ق.

[7]. المجادله/22.

[8]. طوسى، محمد بن الحسن، همان، ص531، ح1162.

[9]. الرعد/28.

[10]. طه/124.

[11]. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، ج2، ص25، ح1، تهران، دار الكتب الإسلامية، چ چهارم، 1407ق.

[12]. الروم/8.

[13]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ص203، قم، جامعه مدرسين، چ دوم، 1404ق.

[14]. نهج البلاغة، الخطبة/1.

[15]. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم، ص816، ح40، قم، دار الكتاب الإسلامي، چ دوم، 1410ق.

[16]. همان، ص330، ح1.

[17]. مطهرى، مرتضى‏، مجموعه آثار( نبرد حق و باطل، فطرت، توحيد)، ج4، ص524، تهران ـ قم، چ هشتم، 1377ش‏.

[18]. الشعراء/227، ص/24، الانشقاق/25، التين/6، العصر/3.

[19]. الإسراء/19.

...............
پایان پیام/ 298