به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ چهارمین مراسم رونمائی از محصولات پژوهشی مرتبط با اولین نقشه الگوی پیشرفت اسلامی روز سه شنبه 26 اردیبهشت ماه در محل آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه صنعتی شریف برگزار گردید.
در ابتدای این نشست دکتر سعید جلیلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به ایراد سخن پرداختند و ضمن بیان برخی تفاوت های معنایی میان الگوهای غربی و الگوی اسلامی ؛ ضرورت تشکیل جبهه الگوی پیشرفت اسلامی را در شرایط حاضر مورد تاکید قرار دادند.
همچنین در ادامه مراسم حجت الاسلام علی کشوری به معرفی ویژگی های مفهومی محصولات ارائه شده در رونمایی چهارم پرداختند و مهمترین محصول این مراسم را دوره چهار جلدی تبیین برنامه ریزی از نگاه الگوی پیشرفت اسلامی دانستند.
در قسمت پایانی این مراسم با حضور حجت الاسلام علی کشوری و حجت الاسلام رسول ساکی از نه عنوان محصول با عناوین۱- تبیین مدل برنامه ریزی با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی ۲- تبیین مفهوم گزارش راهبردی با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی ۳- تبیین مدیریت شهری با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی ۴- تبیین چگونگی محرومیت زدایی با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی ۵- تبیین مفهوم اقتصاد مقاومتی با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی۶- تبیین مقدمات سه گانه فهم الگوی پیشرفت اسلامی ۷- تبیین مفهوم پیشبرندگی و پیشروندگی سپاه با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی۸- شرح پیوست پیشنهادی الگوی پیشرفت اسلامی برای برنامه ششم (۱) ۹- شرح پیوست الگوی پیشرفت اسلامی برای برنامه ششم (۲) پرده برداری شد.
متن کامل سخنان دکتر سعید جلیلی را در ادامه بخوانید:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین.
من هم خوشحال هستم که امروز توفیق پیدا کردم در این جلسه در جمع شما عزیزان حضور پیدا کنم. انقلاب اسلامی همچنان که از نام و صفت او پیداست قرار بود یک انقلاب باشد با مفهوم اسلامی در بسیاری از مناسبات؛ در حقیقت سال 57 انتخاب مردم ما یک سبک جدید، یک الگو جدید و یک لبیک بود به آنچه از ما در متون دینی خواسته شده بود؛ «اِسْتَجِیبُوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذٰا دَعٰاکمْ لِمٰا یحْییکمْ»(انفال24) وقتی ما صحبت از انقلاب اسلامی میکنیم یعنی مردم بر مبنای دین دعوت خدا و پیامبر را اجابت کردند تا یک حیات جدید بگیرند، یک حیاط جدید شکل بگیرد. حتماً این موضوع بسنده نمیشود در اینکه صرفاً یک نظام سیاسی آنهم به لحاظ شکلی تغییر کند. خیر، قرار بر این بود که یک مناسبات جدید شکل بگیرد، یک مناسبات جدید بر مبنای الگوی اسلامی در عرصههای مختلف؛ در اجتماع، در اقتصاد در سیاست در موضوعات مختلفی که جامعه دولت با آن مواجه هستند. شاید امام بزرگوار مابعد از ده سال از برپایی جمهوری اسلامی در سال آخر حیات مبارک خود اسلام ناب و آن تأکیدهای مکرری که بیان میفرمودند؛ اسلام ناب این شاخصه را دارد، این مأموریتها را دارد، این اهداف را دارد، برای همین بود که در پایان دهه اول انقلاب اسلامی امام میخواست ما را وارد یک مرحله جدیدی بفرماید؛ میخواستند این را القا کنند که حالا بعد از ده سال اینکه نظام شاهنشاهی عوض شد و جمهوری اسلامی جایگزین آن شد، لازمه آن این است که ما مناسبات خود را بتوانیم با سرعت بهگونهای شکل دهیم که مبتنی بر این مفاهیم در عرصههای مختلف است.
اگر شما صحبت از یک اندیشه دینی و اندیشه اسلامی میکنید، اندیشه اقتضائات خاص خود را دارد؛ وقتی شما بیان میکنید که من میخواهم یک مناسباتی را بر مبنای این اندیشه شکل دهم، حتماً این اندیشه اقتضائاتی را دارد که با سایر این اندیشهها متفاوت است؛ اگر شما در خود غرب هم که نگاه بفرمایید، آن اندیشههای مختلفی که وجود دارد، افراد مختلفی که اندیشهورزی کرده و مطالب را بیان کردهاند، وقتی با هم در یک موضوع اختلافنظر دارند نمیتوانند در مثلاً نتایجی که از آن موضوعات حاصل میشود مشترک باشد. مثلاً در اندیشه سیاسی شما یک اقتضائاتی دارید، شما باید تکلیف خود را با معرفت، با هستی، با انسان و با فرجام روشن کنید. خب هرکدام آنها در اینکه شما چه جمعبندی و چه نتیجهای را میخواهید بگیرید سهمی دارد. اگر شما در نگاه به هستی این نگاه را داشته باشید که مثلاً هستی در حد همین سالن است، طبیعتاً یک اقتضائاتی دارد اما اگر بزرگتر از این و در بیرون از سالن بیان کردید که یک حیات و عرصۀ دیگری است، آن هم اقتضائات جدید پیدا میکند. طبیعی است که دونفری که دو نوع نگرش نسبت به گستره هستی دارند باهم در فرجام کار نظر مشترک داشته باشند. «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّٰی عَنْ ذِکرِنٰا وَ لَمْ یرِدْ إِلاَّ اَلْحَیٰاةَ اَلدُّنْیٰا. ذٰلِک مَبْلَغُهُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ(نجم 29و30) وقتی سطح معرفت اینقدر باشد طبیعی است که با شما متفاوت میشود.
حتی شما در خود اندیشه غرب هم میبینید که برخی از اندیشمندان آنها علیرغم همۀ اشتراک نظرهایی که باهم دارند اما در یک موضوع باهم اختلافنظر دارند؛ مثلاً وقتی آقای هابز(Thomas Hobbes) را با آقای لاک(John Locke) مقایسه میکنید یکی میگوید انسان گرگ انسان است اما دیگری نظری دیگری دارد. -بنده این موضوع را در همین دانشگاه هم بیان کردم- شما وقتی دو رساله حکومت جان لاک را که میخوانید، ایشان نظریاتی دارد، -بنده نمیخواهم وارد آنها شوم- اما وقتیکه آنها باهم یک تفاوت در تعریف از انسان پیدا میکنند در تجویزی که برای دولت میکنند نظرات متفاوتی دارند. طبیعی هم است؛ به دلیل اینکه وقتی شما یک مبنایی را در اندیشه خود به هر دلیلی قبول میکنید آن یک اقتضائاتی دارد؛ شما نمیتوانید نتیجهای در خلاف آن مبنا را بپذیرید. در اندیشه دینی این اقتضا را دارد که برای هر یک از این مباحث حرفهای خاص خود را دارد و آن غنای اندیشه دینی این است که میگوید من برای هرکدام از اینها مباحث اساسی دارم.
همچنین دوباره بهعنوان یک دانشجو در عرصه سیاسی شاید اگر شما بخواهید سیاسیترین مفهوم را در اندیشه دینی و قرآن پیدا کنید، شاید مفهوم رب باشد –البته دوستان دیگر هم میتوانند نظر دهند- «رب القوم من کان فوقهم و ساسهم» همه دعوایی هم که انبیا با مخالفین خود داشتند بر سر همین ربوبیت بود، زیرا بر سر خالقیت که دعوایی نداشتند؛ «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ»(لقمان25) خود قرآن میفرماید که اگر از آنها بپرسید با تأکید میگوید که خداوند است، دعوا بر سر ربوبیت است. اولین چیزی که فرعون به حضرت موسی علیه السلام بیان میکند همین است؛ من ربکم؟ رب تو کیست و از کجا او را آوردهای؟ او ادعای ربوبیت داشت و انا ربکم میگفت. در حال حاضر این دعایی که بین ما و خیلی از قدرتهای دنیا بر سر خالقیت خدا نیست. آنها میگویند که ما مشکل نداریم که هفتهای یکبار کلیسا هم برویم، یادی هم از خدا کنیم. دعوا بر سر این است که چه کسی رب باشد، چگونه هدایت شود و چگونه مسیر ادامه پیدا کند. او میگوید که من میگویم که راجع به این موضوع باید اینطور باشد. حالا از هر عرصهای که بخواهید بروید. در این انحصارات امروز به همین مبنا است؛ در موضوع هستهای، در موضوع اقتصاد، در موضوع حقوق بشر او میگوید که من باید این را بگویم، شاخص من هستم. دعوا بر سر ربوبیت است.
حالا بحث ما بر سر این است که اگر در کشور ما انقلابی به اسم اسلام شکل میگیرد، انقلاب اسلامی میشود و به دنبال آن مردم انتخابی که میکنند، جمهوری اسلامی است، خب این جمهوری اسلامی اقتضائات خاص خود را دارد، نسبت به فرجام و نسبت به انسان حرفهای خاص خود را دارد، نسبت به معرفت و همه آن چیزهایی که وجود دارد. لذا نیاز است که یکشکل جدیدی را در عرصه حکومت، در عرصه اجتماع و در همین عرصه مردمسالاری ارائه میدهد. آن چیزی که ارائه میشود شاید یک مشابهتهایی داشته باشد و یک تعابیر مشترکی را بعضاً پیدا کنند اما آن چیزی را که در مردمسالاری دینی بیان و اراده میشود، خیلی فراتر از این مباحث است. یعنی در عرصه این موضوع شما میبینید که برای نقش مردم در نظارت و در مشارکت یک سری اقتضائاتی وجود دارد و یک عرصههایی تعریف میشود که بنده حداقل در حد مطالعات اندکی که دارم حتی ندیدهام در اندیشه غرب باشد که این میزان از مشارکت و این میزان از نظارت را قائل باشد. یکی از تفاوتهای اساسی بین اندیشۀ سیاسی اسلام با اندیشۀ غرب همین است؛ که در آنجا اگر میگوید که حوزه دولت او جامعه از هم جداست دین این را قائل نیست و میگوید کار ویژههای مشترکی است که حسب مسئولیت هر دو دارند. اگر به عهدهدار حکومت میگوید که «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ»(اعراف29) از آنطرف به مردم هم میگوید که «لِیقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ»(حدید25). این یک کار ویژه مشترک است و به این شکل نیست که خیلی خوب حالا کار را به دست کسی دادهایم و دیگر هیچ. خیر، این آن تمایزات اساسی است که دنبال میکند. در همین عرصههای مختلفی که وجود دارد وقتیکه شما نگاه میکنید در همین نگاه مردمسالاری دینی، مثلاً همین انتخابات که در حال حاضر در آن قرار داریم، جدا از اینکه میگوییم این انتخابات برای مردم حق است یا تکلیف، فراتر از آن بیان میکنیم که یک فرصت برای دولتهاست. مشارکت مردم در اداره امور حکومت یک فرصت است، این را شما نباید بهعنوان یک کلفت نگاه کنید که برای آنها فراهم میکند تا بتوانند آن کار ویژه خود را بهخوبی انجام دهند. همچنان که ما در دفاع مقدس داشتیم که حضور مردم در آن عرصه و انجام کار ویژه دفاع از کشور یک فرصت بود، آن یک کلفت نبود. این موضوع در مبارزه با فساد هم یک فرصت است، در نظارت بر سازوکارها هم یک فرصت است و اقتضائات خاص خود را دارد. همچنان که برای دولتها [به اینگونه است]. البته بله یک مواردی است که شاید یک سری مشابهتهایی باشد و فراتر از آن چیزهایی که بیان میشود، بیان میکنند. یعنی وظیفه دولت را فقط این نمیداند که حالا برخی از مواردی که در برخی از نظامات گفتهاند، فقط آن باشد.
شما در این فرمایش امیرمومنان به مالک اشتر نگاه کنید، مباحثی مطرح میکند که شاید آنها را در هیچیک از متونی که در اندیشه غرب است مطرح نباشد که مثلاً بگوید که ما این موضوع را دیگر که نمیتوانیم مطرح کنیم اما این مسئله جدی است؛ «أَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ»(نهجالبلاغه، فیض الاسلام، نامه 53). میفرماید اینکه تو نسبت به مردم محبت و رحمت داشته باشی این وظیفه توست. سازوکارهای حکومتی باید بهگونهای باشد که آنکسی که میخواهد کارگذار حکومت باشد محبت نسبت به مردم داشته باشد. این را مگر شما با این مناسبات خاص مکانیکی میتوانید تعریف کنید؟ مثلاً بیان کنید که ما چند بخشنامه انجام دادیم و یک سازوکارهایی تعریف کردهایم که مثلاً به این شکل باشد. این موضوع فراتر از آن است، این چیزیهایی است که امتیاز این الگو را با دیگران نشان میدهد؛ اگر میگفت که بله توی کارگزار باید در جهت وظیفه خود این کارها را انجام دهی، باز این را تعبیر میکند که «ینْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یدِهِ وَ لِسَانِهِ»(همان) حال ید و لسان یک روابطی دارد اما به قلبه یعنی چه؟ میفرماید که این باید در مناسبات بیاید تا بعد شما آن آثار را ببینید. این است که آن ویژگیها را شکل میدهد.
عرض بنده این است که این چیزها و این نگاه، اگر ما قائل هستیم که اندیشه اسلام اقتضائات خاص خود را دارد و یک اندیشه غنی و کامل است که برای همهچیز حرف دارد، پس باید مناسبات خاص خود را تعریف دارد، الگوهای خاص خود را باید داشته باشد، در اجتماع، در اقتصاد، در سیاست، در فرهنگ، در سیاست خارجی، در سیاست داخلی و در همه آن چیزهایی که امروز همه ما با آن مواجه هستیم، خب در این موارد شما باید حرف خود را داشته باشید و بدانید این مناسبات را چگونه باید شکل دهید. اگر در اقتصاد صحبت میشود، مثلاً از مباحث پولی و مباحث بانکی، مباحث مالی باید در این چارچوب تعریف شود. نباید بگوییم که مثلاً یک سری مشابهتهایی است و حال یکطوری اینها را به هم وصل کنیم، این کار میبرد. در فرهنگ هم همینطور است، در امنیت هم همینطور است. شما گاهی میگویید که برقراری امنیت یک اقتضائاتی دارد، یک سازوکارهایی دارد؛ سازوکارهای امنیتی، انتظامی، پلیسی و اینها است و همه کشورها دارند اما وجه امتیاز شما با آنها چیست؟ این را که همه دارند. اینجاست که شما میگویید که من یک سری سازوکارهایی دارم که به این موارد[ی که بقیه دارند] بسنده نمیکنم، «اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إِیمٰآنهم بِظُلْمٍ أُولٰئِک لَهُمُ اَلْأَمْنُ»(انعام82) امنیت اینجا یک چارچوب جدیدی پیدا میکند، یک الگوی جدید پیدا میکند، دو شرط اساسی دارد؛ ایمان و عدالت: «آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إِیمٰآنهم بِظُلْمٍ» آنوقت امنیت شکل پیدا میکند: «أُولٰئِک لَهُمُ اَلْأَمْنُ» خب این موضوع نیاز به کار دارد.
آنها در آن اندیشه به گمان ما ناقصی و غلطی که دارند با همه آن مبانی که ما به آنها ایرادات اساسی داریم، چهار پنج قرن است که کار کردهاند تا توانستهاند امروز یک تمدنی را شکل بدهند. حال ما با این غنای معرفتی که داریم، این دو نکتهٔ اساسی و دو محور اساسی که ما آن را مبنای تمدنسازی خود میدانیم؛ قرآن و عترت که اینها را مبنا میدانیم خب باید بر روی آنها کار کنیم. اگر میخواهیم به سمت آن تمدن اسلامی پیش برویم باید بر روی این الگو کار کنیم، باید این موضوع را دنبال کنیم، آن موقع حرفهای خاص خود را خواهیم داشت. یعنی اگر ما در فرهنگ صحبت میکنیم، آنوقت مبنا برای ما خانواده میشود و این نمیشود که مثلاً بگوییم رونق کسبوکار ولو به این قیمت که خانواده از بین برود. ما برعکس آن را بیان میکنیم؛ میگوییم رونق کسبوکار باید کمک کند تا خانواده ارتقا پیدا کند. اصل این است و حفظ آن خانواده با همه مباحثی است که داریم؛ این موضوع تفاوت ایجاد میکند. اینجاست که یک نگاه جدید شکل پیدا میکند؛ یکوقت شما بیان میکند که برای من مهم همان رونق کسبوکار است، آنوقت شما میبینید که خیلی از نگاههایی که صورت میگیرد این است که مثلاً در یک مقطعی احساس میکند که نیروی کار کم دارد، بهیکباره طرفدار حقوق زنان میشود به دلیل اینکه میگوید نصف جامعه زنان هستند. اما شما میگوید که خیر، حق زن یک حق متعالی است که همیشه باید باشد، تابعی از کسبوکار نیست که اگر شما نیاز داشتید آن موقع باید استفاده شود. آن یک حق متعالی و در آن ابعاد خود و با این نگاه است. باید به آن نگاه توجه کنیم. به همین نگاه است آن موقع اگر شما صحبت از اقتصاد مقاومتی میکنید، این فقط یکچیز جدا از سایر ساحتها نیست، لازمه آن فرهنگ مقاومتی است، لازمه آن سیاست مقاومتی است، لازمه آن چیزهای دیگری هم است که با آن باید تناسب داشته باشد. نمیتوانید سایر عرصهها را رها کنید و بعد بگویید که من میخواهم فقط در این عرصه این موضوع را دنبال کنم. این تأکیداتی که امامین انقلاب؛ حضرت امام و حضرت آقا بر روی ابعاد مختلف میکنند، برای اینکه آن نتایج حاصل شود با این نگاه است. اینکه تأکید میشود و به عدهای مأموریت داده میشود که بر روی این موضوع کار کنید؛ الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که شما باید داشته باشید، تا بتوانید در این عرصهها آن نکاتی که لازم است را برای اداره کشور به دست بیاورید. این کار میبرود و اینطور نیست که این موضوع را رها کنیم و به گوشهای رفته و بگوییم که فعلاً این کار را بر روی یک موضوع خاص دنبال کنیم. بر همین نگاه است که این یک کار بزرگ و سترگ است، یک کار جبههای است، کار یک نفر و دو نفر نیست و باید همه علاقهمندان و باورمندان به این نگاه و به این گفتمان انقلاب اسلامی در این موضوع احساس مسئولیت و وظیفه کنند، احساس رسالت کنند، بیایند و بگویند که چه باید کرد، چگونه باید کار را دنبال کرد، هرکسی بداند در این موضوع سهمی دارد، نقش و وظیفهای دارد و بعد انجام دهد؛ لذا یک کار جبههای است.
اینکه برادر عزیز ما جناب آقای کشوری در این زمینه فعالشدهاند، احساس مسئولیت کردهاند، احساس وظیفه کردهاند، یک کار پیگیر و پرتلاش را انجام دادهاند این کار انصافاً شایسته تقدیر است اما این کار باید یک کار جبههای باشد و همه باید در این زمینه فعال باشند، همه باید در این عرصه یک کار بزرگ را انجام دهند تا انشاءالله ما بتوانیم آن موضوعی که تحت عنوان تمدن اسلامی از آن یاد میکنیم شکل بگیرد. آن بنای تمدن اسلامی وقتی شکل میگیرد که تکتک این آجرهایی را که در موضوعات مختلف وجود دارد؛ در اقتصاد، در فرهنگ در سیاست در مدیریت در هرکدام اینها در آن اجزایی که دارد ما باید بر روی آنها کارکرده باشیم، این مطالب را تأمل کنیم و بتوانیم الگوسازی کنیم. در آن موقع یکی از مهمترین مباحث این است که شما اگر اینها را نداشته باشید برنامهریزی است؛ خب شما چگونه میخواهید ادعای انقلاب اسلامی داشته باشید، این نگاه را داشته باشید و بگویید که من میخواهم با این نگاه کار کنم و مثلاً به محرومین توجه داشته باشم، توجه در عرصه اقتصاد داشته باشم بر این مبنا. در آن موقع باید همه مناسباتی که شکل میدهید، برنامهریزیهایی که شکل میدهید، برمبنای این الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باشد. نه اینکه بگوییم که یک مبناهایی داریم و یک عنوان هم مینویسیم و بعد هر کاری که میخواهیم انجام میدهیم. خیر، قرار بر این نیست که یک شو نمایش داده شود، یک نمایشی باشد و رد شود و بگوییم که این یک موضوعی بود که از ما خواسته بودند که انجام دادیم. خیر، این یک حقیقت است، ما معتقد هستیم؛ اگر این باور داریم که «اِسْتَجِیبُوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذٰا دَعٰاکمْ لِمٰا یحْییکمْ» اگر شما این را اجابت کنید یک حیات جدید میگیرید خب اگر این یک حقیقتی است پس اگر شما این کار را انجام دهید و این کار را آورده و ساری و جاری کردید، در برنامهریزیها و در مناسبات خود، آن موقع نتیجه این میشود که یک حیات جدید میگیرید. این موضوع برای ملت ما یک باور قرآنی است و یک تجربه سی و چندساله هم است؛ آنجاهایی که ما آمدیم و این موضوع را ساری و جاری کردیم حقیقتاً حیات گرفتیم؛ نمونه شاید بارز که بتوانیم بهخوبی آن را به رخ بکشیم دفاع مقدس است. وقتی شما این مناسبات را در مدیریت و فرماندهی آن، در روابط انسانی آنجا شکل دادید، واقعاً یک حیات جدید گرفتهاید و یک اقتدار شایسته را پیداکردهاید. اینطور نیست که بگوییم که حالا این کار را انجام دهیم تا یک عده هم راضی باشند و خیلی خوب که این کار هم شد، خیر، واقعاً میخواهیم که یک حقیقت و یک ثمراتی داشته باشیم به دلیل اینکه باور ما این است که اگر ما این را قبول داریم، آن موقع انقلاب اسلامی هم میتواند بهتبع همان اندیشه دینی همان شجره طیبه شود که «أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی اَلسَّمٰاءِ»(ابراهیم) که «تُؤْتِی أُکلَهٰا کلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهٰا»(ابراهیم25) مرتبط میوههای آن را بچشیم و از آن در عرصههای مختلف استفاده ببریم.
بنده خیلی خوشحال هستم از اینکه عدهای از عزیزان ما این تلاش را جدی گرفتند، اهتمام جدیای مبذول داشتند نسبت به این کار و نخواستند فقط از آن عبور کنند، با همۀ توان تا جایی که من اطلاع دارم با همه وجود خود در این کار وقت گذاشته و در این موضوع تأمل کردهاند و یکی از مهمترین کارهای عزیزان این است که این جلسه هم آثار آن است که این کار را به رخ کشیدهاند، مطرح کردهاند و بیان کردند که حداقل از چنین موضوعی غفلت نکنید و مورد توجه قرار دهیم. بله هرچقدر هم عزیزان بیشتری، متفکران بیشتری در این زمینه احساس مسئولیت و وظیفه کنند بهویژه کسانی که عهدهدار حکم و مسئولیت میشوند، این باور را داشته باشند که هرچقدر بتوانند به این الگو نزدیکتر شوند و در عمل پیاده کنند باعث میشود که این حقایق و آن آثاری که حیاتبخش است و مترتب این موضوع است، بیشتر در جامعه ظهور پیدا کند. انشاءالله برکاتی بیشتری برای کشور جامعه، مردم و انقلاب اسلامی خواهد داشت.
بنده بیش از این وقت شما را نمیگیرم؛ تشکر میکنم از همه عزیزانی که این کار بزرگ را دنبال میکنند، انشاءالله بقیه کسانی که حداقل این دغدغه را دارند و این ادعا را دارند که آنها هم در این قضیه دلسوز هستند، آنها هم به سهم خود در عرصههای مختلف به این کار بزرگ را اهتمام لازم را داشته باشند تا بتوانیم از نتایج آن بیش و بیشتر بهره ببریم. خیلی از شما متشکرم. از برادرانی هم که این جلسه را گذاشتند و این کار ارزشمند را انجام دادند و بهخصوص برادر عزیزمان جناب آقای کشوری من به سهم خودم بهعنوان یک برادر کوچک تشکر میکنم. انشاءالله که موفق و مؤید باشند.
والسلام علیکم و رحمة و برکاته
.............
پایان پیام/ 268