خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا/ سرویس صفحات فرهنگی:
امام رضا(علیهالسلام) هشتمین امام شیعیان در دوران امامت در شرایط خاص اجتماعی قرار گرفتند که درسهای بسیار زیادی میتوان از سیره ایشان آموخت. روش برخورد حضرت با خادمان، علما، معاندین، منافقین، خانواده و موارد متعدد دیگر از طریق کتب تاریخی و روایات به ما رسیده است. سیره رفتاری امام رضا(علیهالسلام) خصوصا در مسائل علمی برای طلاب علوم دینی و تمامی علاقهمندان علم و دانش مفید خواهد بود.
سرکار خانم «نزهتالسادات شیرازی»، استاد تاریخ حوزه و دانشگاه به بیان برخی از شرایط سیاسی و علمی عصر امام رضا(علیهالسلام) پرداخت و تنهایی و غربت آن امام همام را نتیجه عدم توجه علاقهمندان و شیعیان به گفتار و رفتار ایشان دانست که در ادامه میخوانید:
ترویج روایات جعلی و کتب فلسفی یونانی شرایط بحرانی علمی در زمان حیات امام رضا(علیهالسلام) ایجاد کرده بود
امام رضا(علیهالسلام) در دورانی به سر میبردند که شرایط بسیار خاصی در جامعه سیاسی و علمی حاکم بود. از لحاظ علمی دو رویداد در جامعه اسلامی رخ داده بود: نخست اینکه با توجه ممنوعیت نقل و نشر احادیث در میان اهل سنت به مدت یک قرن، علمای اهل سنت شروع به نوشتن جوامع روایی مانند کتابهای احمد حنبل، صحیح بخاری و صحیح مسلم کردند؛ در نتیجه روایاتی که در قرن اول به خاطر ممنوعیت نقل و نشر حدیث جعل شده بود، مکتوب و شبهات بسیار زیادی در ذهن مردم ایجاد شد.
از سویی به دلیل اقدامات هارون و مأمون برای ترجمه کتابهای یونانی و فلسفی، انحرافات فراوانی در دین ایجاد شد و به بیان سادهتر تهاجم فرهنگی زیادی از غرب به مسلمانان رسید.
موضع گیری دقیق امام رضا(علیهالسلام) در مقابل شبهات
قطعا امام رضا(علیهالسلام) در مقابل این دو رویداد، باید اقدامات فرهنگی بسیار قوی انجام میدادند. ایشان در مقابل شبهات و تهاجم فرهنگی موضعگیری دقیق عقلی- فرهنگی داشتند.
دوران خلافت هارون و مأمون و شرایط خاص سیاسی زمان حیات امام رضا(علیهالسلام)
شرایط و مسائل سیاسی حاکم در زمان امام رضا(علیهالسلام) مربوط به دوران خلافت هارون و سپس مأمون بود که بررسی آن موقعیت، در زمان حاضر برای ما بسیار مثمر ثمر خواهد بود.
شرایط دینی و فکری جامعه در عصر امام رضا(علیهالسلام)
توحید:
ترویج قوی مکاتب مختلفی مانند مشبّهه، جسمیه، صوفیه و .. در جامعه مسلمانان باعث ایجاد خطر بزرگی در انحراف بحث «توحید» شده بود. با روایات جعلی که بزرگان اهل سنت درباره خدا ترسیم کرده بودند خطر عظیمی جامعه اسلامی را تهدید میکرد. فراوانی روایات نقل شده از امام رضا(علیهالسلام) در باب توحید و امامت، مؤید این مطلب است.
در بحث توحید هجمه شدید فرهنگی که از غرب وارد شده و مسلمانان را تحت تأثیر قرار داده بود از یک سو و جعل حدیث و روایات از سویی دیگر؛ باعث گردید تا امام رضا(علیهالسلام) با روایاتی که از جد بزرگوارشان پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) و سایر اهل بیت(علیهمالسلام) ذکر میکردند، یک مسیر فکری مشخص و همیشگی در رابطه با توحید را برای مسلمانان و پیروان اهل بیت(علیهمالسلام) ایجاد کردند.
امامت و ولایت:
دومین مسئله اعتقادی که در زمان امام رضا(علیهالسلام) وجود داشت، مسئله امامت و ولایت بود. در قرن اول هجری به دلیل عدم نقل و نشر حدیث، مسئله امامت آنطور که باید بیان نشد. اما از زمان امام صادق و امام باقر(علیهماالسلام) آرام آرام بحث امامت در جامعه مطرح شد و به مسائلی همچون امام کیست، چه شخصیتی است و چه جایگاهی در آفرینش دارد، پرداخته شد.
امام رضا(علیهالسلام) ادامه دهنده کار ناتمام امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) بود و مسلمانان و به ویژه شیعیان را در بحث امامت و ولایت تقویت کردند و نظر شیعیان را در رابطه با شخصیت امام و جایگاه او در نظام آفرینش تصحیح کردند.
این تقویت اندیشه باعث شد تا زمینه برای انشاء زیارت «جامعه کبیره» از سوی امام هادی(علیهالسلام) فراهم شود.
امام رضا(علیهالسلام) با بیان حدیث سلسلة الذهب اذهان مردم را به توحید و امامت متوجه کرد
اگر کسی موقعیتهای سیاسی زمان حیات امام رضا(علیهالسلام) را تشخیص ندهد، درک نخواهد کرد در آن شرایط عالی که همه اذهان، افکار و قلمها متوجه یک جمله کلیدی از امام رضا(علیهالسلام) بود، ایشان حدیث شریف «اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» را بیان کردند.
امام رضا(علیهالسلام) در این روایت به دو مسئله کلیدی «توحید» و «ولایت» که در آن برهه زمانی مورد هجمه قرار گرفته بود، اشاره کردند.
علت نقل روایات فراوان از امام رضا(علیهالسلام) در باب طب چیست؟
سه کتاب در باب طب از معصومین(علیهم السلام) داریم. اولین کتاب از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) است که به دلیل وضع بسیار نامناسب بهداشت در زمان ایشان، رسول الله(صلیاللهعلیهوآله) مباحث طب را بیان کردند. در حال حاضر مجموعه سخنان ایشان در این رابطه با عنوان «طب النبی(صلیاللهعلیهوآله)» موجود است.
امام صادق(علیهالسلام) نیز به علت شیوع بیماری و مشکلاتی که در زمان ایشان ایجاد شده بود، سخنانی را بیان فرمودند که مجموع این روایات نیز با عنوان «طب الصادق(علیهالسلام)» موجود است.
در زمان امام رضا(علیهالسلام) مأمون از امام خواست تا برای او رساله ای در مورد بهداشت و تغذیه بنویسد و امام رضا(علیهالسلام) نیز مباحث طبی را بیان کردند.
حمله علمی مأمون به امام رضا(علیهالسلام)
مأمون فاضلتر از خلفای دیگر بود و در مقابل امام رضا(علیهالسلام) بسیار اظهار فضل میکرد. برخلاف خلفای زمان سایر ائمه(علیهمالسلام) که بیسواد بودند و متوجه بسیاری از مباحث نمیشدند؛ مأمون از نظر فرهنگی و سواد در سطح بسیار بالایی قرار داشت. به همین جهت امام رضا(علیهالسلام) در مناظراتی که مأمون تشکیل میداد، شرکت میکردند.
اهمیت توجه به مناظرات امام رضا(علیهالسلام)
مطالعه مناظراتی که مأمون برای امام رضا(علیهالسلام) تشکیل میداد و سخنان امام در آنها، برای مبلغان و کسانی که میخواهند احتجاج کنند و با مخالفان صحبت کنند، بسیار مفید است.
اهمیت این بحث از این باب است که زمان ما تقریبا همانند زمان امام رضا(علیهالسلام) است. برای همین حوزههای علمیه، بزرگان و فرهیختگان حوزوی و تمام کسانی که شاگردی امام صادق(علیهالسلام) را میکنند، باید اوضاع زمان را به خوبی بشناسند و محل ورود و مباحث محوری تهاجمات دینی را شناسایی کنند.
در حال حاضر ریشه مبانی فکری و انحرافی تکفیریها، داعشیها و وهابیت بر روی بحث توحید است و اگر این بحث در جامعه جهانی به خوبی مطرح و تبیین شود، بسیاری از انحرافات فکری از بین میرود.
دومین مسئله در مبانی فکری تکفیری بحث امامت است. در سراسر جهان امام و ولی فقیه را زیر سوال میبرند. با زیر سوال بردن ولایت فقیه میخواهند امامت را زیر سوال ببرند و سلسلهوار بعد از امامت، مبحث نبوت و سپس خدا را زیر سوال خواهند برد.
در این موقعیت وظیفه حوزههای علمیه این است که جایگاه خود را بشناسند و فرهیختگان نیز بدانند از چه روشی باید جامعه مسلمانان را تقویت کنند.
شناسایی ائمه از راه القاب آنها
شاید یکی از بهترین راهها برای شناخت ائمه اطهار(علیهم السلام)، توجه به دلیل القاب و اسامی است که از طریق خداوند، پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) به آنها داده شده است.
چرا به امام هشتم «رضا» میگویند؟
در «صلوات حجج طاهرین» که از امام حسن عسکری(علیهالسلام) نقل شده، برای هر کدام از اهل بیت(علیهمالسلام) صلواتی ذکر شده که امام عسکری(علیهالسلام) با بیان آن نشان میدهد هر کدام از ائمه اطهار(علیهمالسلام) مظهر یکی از صفات الهی هستند و برای برقراری ارتباط با آنها از کدام کد باید استفاده کرد.
در این صلوات برای امام رضا(علیهالسلام) بیان فرمودند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ وَ رَضَّيْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ؛ خدايا درود فرست بر على بن موسى، كه او را پسنديدى، و به وسيله او هركه را از آفريدگانت خواستى، خشنود ساختى»؛ این مطلب نشان میدهد امام رضا(علیهالسلام) واسطه و مظهر رضایت مخلوقات از همدیگر و مظهر رضای خداوند است.
رضایت پدر و مادر از فرزند و رضایت همسران از یکدیگر باید به وساطت امام رضا(علیهالسلام) باشد و حتی اگر حیوانی از انسانی راضی شود و از گزند او در امان بماند باید امام رضا(علیهالسلام) راضی شوند.
بیتوجهی مردم مرو به سخنان و رفتار امام رضا(علیهالسلام) ایشان را مانند امام حسین(علیهالسلام) «غریب» کرد
یکی از القاب دیگر امام رضا(علیهالسلام)، «غریبالغربا» است که برخی گمان میکنند به دلیل زندگی و شهادت ایشان در شهر غریب، این لقب به ایشان تعلق گرفته است. در صورتی که پدرشان امام موسی کاظم(علیهالسلام) در زندان شهری دور از وطن بودند و اولیتر این بود که به ایشان «غریبالغربا» گفته میشد.
از بین ائمه اطهار(علیهم السلام)، به امام حسین(علیهالسلام) و امام رضا(علیهالسلام) لقب «غریب» داده شده است. به دلیل اینکه آنها تنها امامی بودند که در شرایط بسیار خوبی قرار گرفتند که اگر شیعیان ایشان را درک میکردند، قضیه به نحو دیگری رقم میخورد.
وقتی مأمون به امام رضا(علیهالسلام) نامه داد و ایشان را به مرو دعوت کرد، امام رضا(علیهالسلام) بر سر قبر جد بزرگوارشان رفتند و گریه کردند. مردم که از دعوت و پیشنهاد خلافت مأمون به امام رضا(علیهالسلام) خوشحال بودند، به ایشان میگفتند چطور ناراحت هستید، در حالی که هیچ کدام از اجداد شما در چنین موقعیتی قرار نگرفته بودند.
امام رضا(علیهالسلام) نمیتوانستند به صراحت بگویند مأمون چه شخصیتی دارد و قصدش از این دعوت و پیشنهاد چیست. چه خوب بود اگر مردم عاقل بودند و از حالات امام رضا(علیهالسلام) که معصوم است و در رفتار و گفتارش مبالغه نمیکند، میفهمیدند که وداع امام رضا(علیهالسلام) با چشمانی گریان از مسجد النبی و خانوادهشان چه مفهومی دارد. همه حالات امام رضا(علیهالسلام) نشان میداد که توطئه و فریبی از سوی مأمون صورت گرفته است، اما مردم متوجه نشدند و این غربت آن حضرت را نشان میدهد.
وقتی مقام معظم رهبری(مدظله العالی) به دلیل شرایطی که وجود دارد، نمیتوانند واضح صحبت کنند و به صورت غیر مستقیم مباحثی را مطرح میکنند، اما ما متوجه نمیشویم؛ نشان میدهد ولی فقیه زمان در غربت است. امام رضا(علیهالسلام) چنین حالتی داشتند.
پیشنهاد ولیعهدی به امام رضا(علیهالسلام) و نپذیرفتن ایشان پیامی برای شیعیان داشت
با آمدن امام رضا(علیهالسلام) به مرو، مأمون به ایشان مقام ولیعهدی را پیشنهاد داد، اما حضرت نپذیرفتند. بعد از تهدید مأمون، امام رضا(علیهالسلام) با شرط این مقام را قبول کردند. اگر شیعیان کمی دقت داشتند، در اینجا تحلیل میکردند که چرا امام رضا(علیهالسلام) در ابتدا نپذیرفتند و سپس هم با قرار دادن این شروط که من در حکومت و قضاوت و عزل و نصبها دخالت نمی کنم؛ مقام ولیعهدی را پذیرفتند. اگر شیعیان این اتفاقات را تحلیل میکردند امام رضا(علیهالسلام) غریب نمی شد.
نماز عید فطر خواندن امام رضا(علیهالسلام) به شرط بود
مأمون به اصرار از امام رضا(علیهالسلام) خواست تا نماز عید فطر به امامت ایشان برگزار شود. ایشان هم شرط گذاشتند که اگر بخواهم نماز عید بخوانم مانند جدم خواهم خواند. یعنی من با پای برهنه و سر بدون عمامه به نماز خواهم رفت و همه مردم از در خانه تا محل اقامه نماز باید تکبیر بگویند.
مأمون شروط امام را پذیرفت. در روز عید وقتی مردم تکبیرگویان در راه بودند، به مأمون خبر دادند که اگر علی بن موسی(علیهالسلام) بخواهد مانند جدش خطبه سیاسی و اعتقادی بخواند، با جمعیتی که پشت سر او هستند، کاخ تو ویران خواهد شد و لذا مأمون دستور داد همه از وسط راه برگردند؛ مردم نیز بدون اینکه کلمهای حرف بزنند بازگشتند!
آیا امام رضا(علیهالسلام) با این وضع غریب نیست؟ اگر همه آن جمعیتی که پشت سر امام رضا(علیهالسلام) بودند، اعتراض و تجمع میکردند و دور امام را میگرفتند، حقیقتا قضیه به نحو دیگری تغییر میکرد.
امام رضا(علیهالسلام) از امام حسین(علیهالسلام) غریبتر است
شیعیانی که امام حسین(علیهالسلام) را دعوت کرده بودند، ایشان را تنها گذاشتند. امام رضا(علیهالسلام) هم غریبالغربا است و حتی میزان غربت ایشان از امام حسین(علیهالسلام) بیشتر است. علل این امر به خاطر شرایط خاص دوران زندگی امام رضا(علیهالسلام) بود. ایرانیهایی که در مرو زندگی میکردند به ایشان ارادت داشتند، امام را میشناختند و از آمدنشان خوشحال بودند، اما امام را یاری نکردند، چون نفهمیدند امام چه میگوید و چه میخواهد. امام تلویحا باطن مأمون را به آنها نشان داد، اما آنها متوجه نشدند.
اگر مردم در آن زمان به سخنان امام رضا(علیهالسلام) و رفتارهای ایشان توجه بیشتری میکردند و امام را تنها نمیگذاشتند، آن وقت ما الان به غربت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مبتلا نبودیم.
بهره جویی مأمون از علم امام رضا(علیهالسلام) به سود حکومت خود
مأمون به علم و باطن امام رضا(علیهالسلام) آگاهی و معرفت داشت. در حالی که سایر خلفا امامشناس نبودند. مأمون میفهمید که امام رضا(علیهالسلام) کیست و چه جایگاهی در آفرینش دارد؛ عصمت و علم اولین و آخرین در خدمت امام رضا(علیهالسلام) است؛ به همین دلیل از امام بسیار سوال میکرد.
مناظراتی که مأمون برای امام رضا(علیهالسلام) برگزار میکرد، حکم شمشیر دو دم را داشت؛ چرا که در هر صورت پیروزی و شکست امام به نفع مأمون بود. مأمون این تفکر را داشت که اگر امام رضا(علیهالسلام) در مناظرات شکست بخورد، به شیعیان خواهم گفت این همان امامی است که شما از او پیروی میکنید؛ اگر هم پیروز شود من مطرح میشوم و به کسانی که در دادن حکومت و دخترم به علی بن موسی(علیهالسلام) از من ایراد میگرفتند خواهم گفت من چه کسی را بهتر از این شخص دارم؟؛ پس هر دو طرف این قضیه به نفع مأمون بود.
امام رضا(علیهالسلام) دومین کسی است که پیامبر(ص) درباره او فرمود:«بضعة مني»
پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) درباره دو فرزند خود حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) و امام رضا(علیهالسلام) فرمودند: «بضعة مني»؛ همه فرزندان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) پاره تن ایشان هستند، اما چرا درباره این دو نفر این سخن را بیان کردند؟!
مسلما اگر حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) نبودند، تمام زحمات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از بین میرفت. حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) پاره تن نبی مکرم اسلام(صلیاللهعلیهوآله) است، چرا که نگه داشتن دین و قوانین حکومتی کاری بود که بعد از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) انجام داد. اگر حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) نبود، حق و باطل از هم تشخیص داده نمی شد.
استاد شهید «مرتضی مطهری» در کتاب «سیره امام رضا(علیهالسلام)» به زیبایی بیان کرده اند که «فضل بن سهل» توطئهای چید که مأمون، امام رضا(علیهالسلام) را به شهادت برساند و بعد هم خود فضل بن سهل، مأمون را بکشد. اگر این اتفاق میافتاد، فضل بن سهل ولیعهد میشد. فضل بن سهل به بیان شهید مطهری زرتشتی و یا دارای گرایشهای زرتشتی بود. لذا اگر امام رضا(علیهالسلام) به شهادت میرسد، با توجه به اینکه امام جواد(علیهالسلام) سن کمی داشت و در مدینه بود، فضل بن سهل اختیار امور را به دست میگرفت و حکومت زرتشتی میشد.
اما امام رضا(علیهالسلام) با توجه اخباری که از جاسوسیها و اقدامات فضل بن سهل به مأمون داده بود، او را به این یقین رساند که فضل بن سهل خیانت میکند. این مسائل باعث شد تا مأمون فضل را از به قتل برساند. درست است که بعد از سهل، امام رضا(علیهالسلام) به شهادت رسیدند و مأمون حاکم ماند، اما حداقل امر این بود که مأمون ادعای اسلام میکرد و در حکومت او اصل اسلام در خطر نبود؛ به همین سبب کاری که امام رضا(علیهالسلام) و حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) کردند، کار پیغمبری بود.
سخن پایانی
از خدا میخواهیم به حق حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) به همه خصوصا طلاب که شاگردان مکتب امام صادق و امام رضا(علیهماالسلام) هستند، توفیق درک زمان ائمه(علیهمالسلام) را بدهد تا بدانیم آنها در هر زمانی چه اقدامی انجام دادند.
به فرموده مقام معظم رهبری(دام عزه)، این دوازده امام همام، انسان ۲۵۰ ساله هستند که هر کدام از ایشان کار قبلی را تکمیل کردند و هر کدام اگر جای دیگری میبود، دقیقا همان کارها را میکرد. ان شالله خداوند توفیق معرفت دوازده امام در کنار یکدیگر را به ما بدهد.
............................
پایان پیام/ 167