خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

پنجشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۳
۱۸:۲۱
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۱۳ شهریور
۱۳۹۶
۱۰:۱۸:۵۹
منبع:
ابنا
کد خبر:
725122

هادوی تهرانی: هدف تحصیلات حوزوی اجتهاد است/ لزوم انس بیشتر طلاب با قرآن

عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) دیروز در نخستین جلسه درس خارج خود که در مدرسه آیت الله گلپایگانی قم برگزار شد؛ اظهار داشت: قرآن گواراترین نعمت الهی است و ما باید بتوانیم از قرآن در زندگی خودمان استفاده کنیم.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) دیروز - شنبه 12 شهریور - در نخستین جلسه درس خارج خود که در مدرسه آیت الله گلپایگانی قم برگزار شد؛ اظهار داشت: قرآن گواراترین نعمت الهی است و ما باید بتوانیم از قرآن در زندگی خودمان استفاده کنیم.

«آیت الله مهدی هادوی تهرانی» بیان داشت: اگر ما امروز این فرصت را داریم که در قم باشیم، از این فرصت باید استفاده کنیم که طبق روایت، فرصت از ابری که در آسمان به سرعت عبور می کند سریعتر می گذرد و ما باید این فرصت ها را قدر بدانیم و استفاده کنیم.

وی حضور در قم و فراگیری دانش اهل بیت(ع) را فرصت تلقی کرد و بیان داشت: انسان همیشه آمادگی ندارد، امکان ندارد که یاد بگیرد. الان که این فرصت یادگیری هست باید استفاده کنیم و وقت ها را به بطالت و بی حالی و بیش از همه بی انگیزگی نگذرانیم. این دوران جوانی، به سرعت از دست می رود و به سرعت انسان قدرتش را از دست می دهد، الان که توان یادگیری، فرصت یادگیری، در قم بودن هست، استفاده کنید.

«هادوی تهرانی» هدف تحصیلات حوزوی را اجتهاد دانست و ادامه داد: هدف اصلی حوزه تحصیلات نیست، ما می گوییم سرباز امام زمان(عج) هستیم و شاخص سربازی فقط تحصیلات نیست؛ بله، تحصیلات و علم خیلی مهم است، انسان بی تقوا هر اندازه از نظر علمی رشد کند، ضرر برای جامعه بیشتر می شود. اگر کسی به اجتهاد نرسید، عملاً به آن هدفی که این تحصیلات برایش طراحی شده نرسیده است البته این هدف، هدف آموزشی است؛ توجه داشته باشید ما معمولاً در قضاوت نسبت به حوزه این اشتباه را می کنیم که حوزه را به اصطلاح کاهش می دهیم به سطح یک مرکز آموزشی. البته یکی از مهم ترین رسالت های حوزه آموزش است، ولی حوزه فقط آموزش نیست، یک بُعدش این است. حوزه یک منش است، یک زی است، یک زندگی خاص است. حوزه در واقع نوعی الگو است، نمونه ای و پایلوتی برای یک فرد مسلمان است.

وی با بیان این که اگر انسان یک آدم معمولی بی تقوا باشد ضرر کمتر است، اظهار داشت: اگر انسان بالا بیاید و مردم به عنوان یک عالم به او نگاه کنند؛ ولی عامل نباشدصدمه ای که می زند با کسی که از سر جهل و نادانی یک گناهی می کند اصلاً قابل مقایسه نیست.

عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) با تاکید بر اینکه در حوزه آموزش، هدف حوزه اجتهاد است، ابراز کرد: منظور از اجتهاد، اجتهاد اصطلاحی است نه اجتهاد لغوی؛ اجتهاد لغوی یعنی تلاش کردن اما اجتهاد اصطلاحی، یعنی شخص بتواند به منابع اصلی دین مراجعه کند و نسبت به پرسش هایی که امروز دین با آن مواجه است پاسخگو باشد؛ به این می گوییم اجتهاد. منابع را بشناسد، روش های استنباط و دستیابی به نتیجه را از این منابع بداند و بتواند این نتیجه گیری را انجام بدهد، قدرت قضاوت را داشته باشد.

وی با بیان اینکه عوامل اجتهاد یک سری ظاهری است و یک سری واقعی؛ ابراز داشت: اولین عامل ظاهری، استعداد است که خیلی دست ما نیست، دومین عامل ظاهری پشتکار است که در اختیار ماست و عامل ظاهری سوم، توشه علمی است که آدم جمع کند.

«آیت الله هادوی تهرانی» گفت: پشتکار عامل دستیابی به اجتهاد است. دهها عالم معاصر و گذشته را می توان نام برد که استعدادهایشان متوسط به پایین است اما شخصیت های بسیار موفق و برجسته ای هستند، چون تلاش کردند.

این استاد حوزه علمیه قم اضافه کرد: عامل اصلی موفقیت ما این است که خدا کمک کند، عامل واقعی اجتهاد، توفیق الهی است. اگر این چنین شد که انسان بدون استعداد و بدون پشتکار و بدون توشه می رسد، البته این هم استعداد، پشتکار و توشه می خواهد ولی سنخش فرق دارد.

عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) تصریح کرد: کسی با درس خارج مجتهد نمی شود، فکر نکنید در درس خارج بنشینید مجتهد می شوید، بنابراین اگر کسی می خواهد با درس خارج به جایی برسد باید توجه کند، این راهنمای عملی است.

«آیت الله هادوی تهرانی» با اشاره به تفسیر آیاتی از قرآن خاطرنشان کرد: هدف ما باید این باشد که بتوانیم از قرآن در زندگی خودمان استفاده کنیم. حیف است که همیشه حسرت انس با قرآن را بخوریم و هنوز اهلش نشده باشیم. ما آمادگی هزار حرف باطل، هزار مطلب بی ارزش یا ضد ارزش را داریم، اما آمادگی قرآن را نداریم. مشکل ماییم. متأسفانه ذائقه مان قرآنی نیست در حالی که قرآن گواراترین نعمت الهی است. باید خودمان را با قرآن مأنوس کنیم.

متن کامل بیانات ایشان به شرح زیر است:

بیانات آیت الله دکتر هادوی تهرانی در روز اول درس خارج فقه ــ 12 شهریور 1396

بسم الله الرحمن الرحیم

آغاز سال جدید تحصیلی را خدمت عزیزات تبریک عرض می کنم. امیدوارم که ما بتوانیم در این سال (همانطور که در ساعت قبل هم اشاره کردم) بهتر از سال های گذشته درس بخوانیم. بعضی نکته ها را در ساعت قبل اشاره کردم و تکرار نمی کنم، حاصلش این بود که در شرایط پیچیده امروز دنیا و در شرایط خاصی که امروز کشور ما در آن قرار دارد، ما بیش از پیش نیاز داریم به عالمان آگاه به زمان و دل بریده از دنیا و زمین؛ و اگر ما امروز این فرصت را داریم که در قم باشیم، از این فرصت باید استفاده کنیم که طبق روایت، فرصت از ابری که در آسمان به سرعت عبور می کند سریعتر می گذرد و ما باید این فرصت ها را قدر بدانیم و ازش استفاده کنیم. همین فرصتی که ما در این جهان پرغوغا، در آشیانه آل محمد (ص) هستیم، فرصت بزرگی است.مکانی که گفته­اند در آخرالزمان به اینجا پناه بیاورید.از طرف دیگر، فرصت یادگیری خودش یک فرصت است. همیشه آدم آمادگی ندارد، امکان ندارد که یاد بگیرد. الان که این فرصت یادگیری هست استفاده کنیم و وقت ها را به بطالت و بی حالی و بیش از همه بی انگیزگی نگذرانیم. این دوران جوانی، به سرعت از دست می رود و به سرعت انسان قدرتش را از دست می دهد، من همیشه این قصه را می گویم، یک وقتی ما درس می خواندیم می دیدیم مثلاً صدای اذان می آید، می گفتیم اذان چیه این؟! اذان صبح است؟ اذان مغرب است؟ اذان ظهر است؟ بعد نگاه می کردیم می دیدیم اذان صبح شده، ما اصلاً نفهمیدیم شب گذشته و صبح شده؛ اما الان از این خبرها نیست، الان از خواب بیدار می شویم و نمی دانیم که صبح است یا شب است یا ... . یک وقتی بچه های من کوچک بودند می آمدند می گفتند بابا بیا غذا بخور؛ من هر چی فکر می کردم که الان باید ناهار باید بخورم یا شام یا صبحانه نمی توانستم تشخیص بدهم که این کدام وعده است؟! الان که اینجوری نیست، یک ربع یا بیست دقیقه بیشتر بنشینیم باید ما را درمان کنند، اصلاً نمی توانیم از جا بلند شویم. انسان توان را از دست می دهد. من همیشه یک قرآن در جیبم دارم، این قرآن خیلی ریز است، بعد ترجمه اش خیلی خیلی ریز است؛ من تا همین چند سال پیش، ترجمه این قرآن را به راحتی می خواندم، اما دیگر الان اینکه نمی توانیم به راحتی بخوانیم هیچ، درشت تر از این هم نمی توانیم به راحتی بخوانیم. واقعاً توان ها از بین می رود، باور کنید از بین می رود. این بچه کوچولوها را من می بینم، هر جوری می خواهند می خوابند، هر جایی بخواهند می توانند بخوابند، آدم حسرت می خورد. ما هزار و یک آداب داریم که فقط بخواهیم بخوابیم؛ اگر یک ذره رعایت نکنیم دیگر صبح نمی توانیم از جا بلند شویم. توان ها از دست می رود. الان که توان یادگیری، فرصت یادگیری، در قم بودن هست، استفاده کنید.

من این بحث را سال های گذشته گفتم، امسال هم می گویم. ما یادآوری می کنیم، دیگر هر کسی خودش برداشت می کند و بحث می کند. ببینید این تحصیلاتی که ما در حوزه در حال حاضر داریم انجام می دهیم، یک هدفی را دنبال می کند. هدف تحصیلات حوزوی به این شکلی که الان وجود دارد اجتهاد است که اگر کسی به اجتهاد نرسید، عملاً به آن هدفی که این تحصیلات برایش طراحی شده نرسیده. البته این هدف، هدف آموزشی است؛ توجه داشته باشید ما معمولاً در قضاوت نسبت به حوزه این اشتباه را می کنیم که حوزه را به اصطلاح کاهش می دهیم به سطح یک مرکز آموزشی. البته یکی از مهم ترین رسالت های حوزه آموزش است، ولی حوزه فقط آموزش نیست، یک بُعدش این است، حوزه دانشگاه نیست، حوزه دبیرستان نیست، حوزه یک منش است، یک زندگی است، یک بُعدش آموزش است و قطعا یکی از مهم ترین رسالت های حوزه، رسالت آموزشی است، اما حوزه یک منش است، یک زی است، یک زندگی خاص است. حوزه در واقع نوعی الگوی است، نمونه ای است، پایلوتی است برای یک فرد مسلمان. فرض این است که یک عالم اسلامی یک فرد نمونه مؤمن مسلمان باشد. عالم اسلامی یعنی این؛ چیز غیر متعارفی نیست. یک فرد نمونه اسلامی است، یعنی اسلام می گوید من این را می خواستم تربیت کنم. بنابراین کاری که ما می کنیم یک چیزی نیست که وظیفه بقیه مسلمانان نباشد، همه موظفند احکامشان را بدانند، همه موظفند به احکامشان عمل کنند، همه موظفند وظیفه را بشناسند و به آن عمل کنند؛ بله، چون همه نمی توانند (به اصطلاح) به نحو تفصیلی علم به وظیفه پیدا کنند، یک عده ای بروند تفصیلاً علم پیدا کنند، آن مابقی که فرصت و امکانش را ندارند به اینها مراجعه کنند. فللعوام ان یقلّدوه، تقلید یعنی این؛ آنها تفصیلاً نمی دانند و به این آقایی که تفصیلاً می داند مراجعه می کنند. اما این آقا خودش بناست الگو باشد، نه فقط در آموزش و تحصیل و جواب دادن به سؤال، در کل زندگی و منشش. بنابراین این توجه باشد، یادمان نرود که حوزه دانشگاه نیست، حوزه دبیرستان نیست، فقط درس خواندن نیست که درس خواندن هم هست، خیلی هم مهم است، اما فقط این نیست. منش یک حوزوی باید منش حوزوی باشد، یعنی منش اسلامی باشد، منش غیر متعارفی نیست، یک چیز عجیب و غریبی نیست، همان است که دین گفته، همان رفتاری که دین گفته، نحوه تعاملی که دین گفته، آن را باید داشته باشد.

اما در حوزه آموزش، هدف حوزه اجتهاد است. اجتهاد اصطلاحی نه اجتهاد لغوی؛ اجتهاد لغوی یعنی تلاش کردن، اما اجتهاد اصطلاحی، یعنی شخص بتواند به منابع اصلی دین مراجعه کند و نسبت به پرسش هایی که امروز دین با آن مواجه است پاسخگو باشد؛ به این می گوییم اجتهاد. منابع را بشناسد، روش های استنباط و دستیابی به نتیجه را از این منابع بداند و بتواند این نتیجه گیری را انجام بده، قدرت قضاوت را داشته باشد. البته همین چند کلمه که گفتیم گاهی وقت ها یک عمر وقت نیاز دارد، کار آسانی نیست. همه حوزه آموزش نیست، ولی آموزشش خیلی سخت است، همین تکه هم سخت است. ساعت قبل عرض کردم و یک ملاک دادم به دوستان؛ باز این را می گویم و این ملاک است؛ اگر هر سال تحصیل برای شما آسان تر می شود معنایش این است خوب دارید درس می خوانید، درست دارید می روید؛ اگر هر سال که می گذرد تحصیل سخت تر می شود، معنایش این است بد دارید درس می خوانید، اشتباه دارید می روید. چون اگر حوزه درست درس بخوانی، ادبیاتش سخت تر از منطق است، منطقش سخت تر از فقه و اصول ابتدایی است، فقه و اصول ابتدایی سخت تر از فقه و اصول متوسط است، فقه و اصول متوسط سخت تر از فقه و اصول خارج است البته برای کسی که خوب درس می خواند. اما برای کسی که بد درس می خواند ادبیاتش آسان تر از منطق است، منطقش آسان تر از فقه و اصول ابتدایی است، فقه و اصول ابتدایی از فقه و اصول پیشرفته آسان تر است، وارونه است. کسی که خوب درس نمی خواند هر چه بالاتر می آید، چون لقمه نجویده و هضم نشده بیشتر می شود، بیشتر گرفتار سوء هاضمه خواهد شد. بعد مجبور می شود از آن حرف ها بزند! وقتی آدم نمی تواند یک چیزی را هضم کند، الانسان عدوّ ما جهله، نه ماعلمه، چه میشود؟ دشمنش می شود؛ آن وقت نمی آید بگوید که من این مطالب را بلد نیستم، می گوید آقا اصلاً اینها به درد نمی خورد، اینها زوائد علم اصول است، اینها بیخود است، می گوید بحث مشتق به چه درد می خورد؟ بنده خدا به این درد می خورد که من که می خواهم به تو شهریه بدهم و می دانم که انقضیعنک المبدأ، آیا هنوز عنوان طلبه بر تو صدق می کند که من مجوز داشته باشم به تو شهریه بدهم؟! یا چون من قضی عنه المبدأ هستی، دیگر حقیقتاً طلبه نیستی و نمی شود بهتو شهریه داد، ثمره اش اینجا ظاهر می شود. تو که الان می روی و شهریه می گیری، به استناد این می گیری که مشتق حقیقت باشد در من قضی عنه المبدأ که مبنای غلطی هم هست، بنابراین تو حق نداری بروی و شهریه بگیری. مجتهدی که ما از او تقلید می کردیم، حالا پیر شده، دانشش از بین رفته، گرفتار آلزایمر شده، می توانم از او تقلید کنم؟ اگر گفتی حقیقت است می توانی، اگر گفتی نه، نمی توانی. اینها برخی مسایل مربوط به همین بحث مشتق است. حالا اینها که بحث جزئی است، هزاران مسأله دیگر در اصول هست که هر یک دانه اش به صدها و هزاران مسأله جواب می دهد. انشاءالله همین امسال در درس اصول می رسیم به مطلق و مقید؛ مطلق و مقید را کسی ندادند اصلاً هیچ چیزی نمی تواند بگوید، دریایی از مسائل از همین کلمه مطلق و مقید در می آید. ما مسایل بسیاری در فقه داریم که مصداق بحث اطلاق و تقیید است.

شما اگر دیدی به نظرت هر سال درسها برایت سخت تر می شود اما برای بغل دستی ات آسان تر شده،بدان که اشکال در خودت است نه در درس استادت. دو تایی دارید یک درس را گوش می دهید، این می گویدآسان تر شده، تو میگی سخت تر شده، آن خوب درس خوانده، تو بد درس خواندی.

ولی من عرض کردم که هدف اصلی حوزه تحصیلات نیست. ما یک عنوان می گوییم که این عنوان قشنگ است، حالا راست و دروغش عیب ندارد، ما می گوییم سرباز امام زمان (عج)؛ شاخص سربازی فقط تحصیلات نیست؛ بله، تحصیلات و علم خیلی مهم است. ساعت قبل عرض کردم، خدایی نکرده من بی تقوا هر چقدر از نظر علمی رشد کنم، ضررم برای جامعه بیشتر می شود. من اگر یک طلبه ساده معمولی باشم، به فرض بی تقوا، خیلی ضرر ندارم. ضرر دارم ولی محدود است، یک آدم معمولی باشم بی تقوا ضررم کمتر است. اما اگر خدایی نکرده من آمدم بالا، مردم به عنوان یک عالم به من نگاه می کنند ولی عامل نیستم، خودم به این چیزهایی که می گویم عمل نمی کنم، صدمه ای که خدایی نکرده من می زنم اصلاً قابل مقایسه نیست با یک بیچاره بدبختی که یک گوشه ای از سر جهل و نادانی یک گناهی می کند. بنابراین ما در کنار درس خواندن که بسیار بسیار مهم است، توجه کنیم که از همه اینها مهم تر آن هدف و انگیزه است که انشاءالله باید روی آن خیلی تأکید کنیم. البته چون همه شما درس خوان هستید می گویم، آن قسمت اولش مشکلی ندارد، مشکل هم اگر باشد که البته شما ندارید ما داریم، انگیزه است.

عوامل اجتهاد یک سری ظاهری است و یک سری واقعی. اولینعامل ظاهری، استعداد است که خیلی دست ما نیست، دومین عامل ظاهری پشتکار است که در اختیار ماست و عامل ظاهری سوم، توشه علمی است که آدم جمع کند. اگر پشتکارش را داشتی و توشه علمی برداشتی، حتی اگر استعدادت کم باشد، به اجتهاد خواهی رسید می توانم ده ها عالم معاصر و گذشته را نام ببرم که استعدادهایشان متوسط به پایین است اما شخصیت های بسیار موفق و برجسته ای هستند، چون تلاش کردند. ولی اگر خدایی نکرده پشتکار نباشد، مثل بنده کسی تنبل باشد، توشه هم نداشته باشد، حتی اگر استعداد هم داشته باشد، به هیچ جا نمی رسد. استعدادهایفوق العاده ای در این حوزه بودند بودند که وقتی انسان با اینها برخورد می کرد از استعداد اینها تعجب می کرد اما از بین رفتند. من در همین چند سال اخیر یک شاگردی داشتم، چند صباحی آمد. خیلی استعداد عجیبی داشت ولی تا مرز کفر پیش رفت (ولی الان نمی دانم کافر است یا مسلمان) از خانواده علم هم بود، پدرش هم رفیق قدیمی چهل ساله من بود، خدا رحمتش کند، عمویش هم رفیق چهل ساله من هست، خدا حفظش کند. حالا بعضی ها می گویند ما استعدادمان خوب نیست، خیلی نگران نباش عزیز من، اکثراً استعدادشان خیلی ممتاز نیست، اصلاً مهم نیست. مهم این است که چقدر از همین که داری استفاده می کنی. بعد شما اگر استفاده کردی استعداد شکوفا می شود. اما آنهایی که دارند و استفاده نمی کنند استعدادشان از بین می رود. آدم هایی در این حوزه بودند که یک زمانی به بعضی از مراجع معاصر درس می داده، در حالیکه هم درسشان بوده، به قدری این آدم با استعداد بوده که همان ها با اینکه هم درسش بودند پیش این فرد درس می خواندند. هم درس هایش که آن استعداد را ندراند از مراجع مشهورند، صاحب رساله هستند؛ و این آقا یک عینک فروش ساده ای است در تهران، اگر زنده باشد. یعنی استعداد اینطوری نیست که حتماً هر کسی داشت به نتیجه می رسد و هر کسی نداشت به نتیجه نمی رسد، نه؛ خیلی ها دارند و به نتیجه نمی رسند، خیلی ها هم ندارند به نتیجه می رسند، پشتکار دارند. پشتکار دست ماست، استعداد خیلی دست ما نیست. بله، البته اگر یک کسی استفاده کرد استعدادش شکوفا می شود، ولی استعداد حتی وقتی شکوفا می شود تا یک حدی است، آنهایی که استعدادهای فوق العاده هستند، اگر استفاده کنند که اینها خیلی کم هستند، در طول تاریخ بشریت تعداد اندکی استعدادهای برجسته بودند که از استعدادهایشان خیلی خوب استفاده کردند و خیلی درخشیدند.اما خیلی از استعدادهای ممتاز از بین رفته اند. از هزار تا استعداد مثل ابن سینا یک نفر شده ابن سینا. خیلی های دیگر هم همین استعداد را داشتند، ولی آن پشت کاری که ابن سینا داشته که از این استعداد استفاده کند، آن را نداشتند.

اینها عوامل ظاهری است. استعداد، پشتکار، توشه علمی، اینها همه ظاهر است. عامل اصلی موفقیت ما آن است که خدا کمک کند، عامل واقعی اجتهاد، توفیق الهی است. اگر این رفیقتان شد که اصلاً بدون استعداد و بدون پشتکار و بدون توشه می رسی، فوقش توفیق را بی سبب نمی دهند، کسب توفبق مشکل است. این هم استعداد می خواهد، این هم پشتکار می خواهد، این هم توشه می خواهد، ولی سنخش فرق دارد. اصلش این است، و آنهای دیگر ظاهر است. بعضی ها خیلی هم تلاش می کنند، استعدادشان هم خوب است، یا خیلی خوب است، ولی به جایی نمی رسند، چون این اصل نیست، این مایه حیات ندارد، انشاءالله مایه حیات پیدا شود.

من این را گفتم باز هم تکرار می کنم، کسی با درس خارج مجتهد نمی شود، فکر نکنید در درس خارج بنشینید مجتهد می شوید، بعضی ها می گویند آقا آدم برجسته علمی است، می گویم به چه دلیل؟ می گوید بیست سال درس آقای خوئی رفته، خب رفته باشد؛ چهل سال درس امام رفته، خب رفته باشد. مگر درس رفتن ملاک است؟ ممکن است یک نفر که پنج سال درس آقای خوئی رفته مجتهد باشد اما یکی پنجاه سال رفته و مجتهد نشده باشد. خب چقدر از درس استفاده کرده؟ درس خارج یک راهنمای اجتهاد است. مگر شما اگر رفتی راهنمای شناگری خریدی، شناگر شدی؟! اگر این راهنما را یک دور خواندی، شدی شناگر؟ آقا این یک مهارت است، باید این مهارت را در عمل به دست بیاوری. بنابراین اگر کسی می خواهد با درس خارج به جایی برسد باید توجه کند، این راهنمای عملی است، خود طلبه باید بیاید در آب، باید بیاید شنا کند تا یاد بگیرد، باید بیاید اجتهاد کند. اشتباه می کند؟عیب ندارد. مثل همان شناگر مبتدی، طلبه هم در راه اجتهاد، اشتباه می کند. مربی شنا به شناگر می گوید آقا دستت را داری اشتباه می زنی.اندک اندک تمرین می کند بعد ملکه می شود. شناگر وقتی می پرد توی آب دیگر فکر نمی کند که چجوری دست و پا بزند، اینقدر این کار را کرده که به صورت طبیعی این کار را انجام می دهد، اجتهاد هم همین است، ملکه می شود. وقتی ملکه شد، شما یک مسأله از مجتهد سؤال می کنی، اصلاً آن ندیده، هنوز به منابع مراجعه نکرده، می گوید خب حالا چی گفتند؟ دو سه کلمه بگویی، می گوید فتوا این است.چون ملکه اجتهاد را دارد،شما یک آیه و دو تا روایت را نصفه و نیمه و غلط می خوانی، ولی آن مجتهد فتوایش را می دهد. اما طلبه مبتدی که رساله می نویسند، بیچاره می رود یک مسأله ای را که یک مجتهد در ده دقیقه اجتهاد می کند، دو سال می نشیند و می نویسد. زمین و آسمان و ریسمان را به هم می بافد، آخرش هم که نگاه می کنی اصلاً معلوم نیست صدر و ذیلش چه گفته؟! چون هنوز ملکه نشده، هنوز خیلی فاصله دارد.

من یک کلمه راجع به قرآن بگویم. من ابتدای درس اصولم و ابتدای درس فقهم ده دقیقه قرآن می گویم. این به ظاهر هیچ ربطی به درس اصول و فقه من ندارد. اسم این درس را می گذارند تفسیر، ولی تفسیر نه به معنای اصطلاحی کلمه.ببینید قرآن یک روزنه ای است به عالم دیگر؛ این قرآن کتاب نیست، کتاب است ولی کتاب نیست مثل این کتاب هایی که ما داریم می خوانیم. کتاب هایی که ما می خوانیم یک مشت مفاهیم است. قرآن مثل یک پنجره است، همین که بازش کنی اگر اهلش باشی آن طرفش آخرت را می بینی. هرچند من که باز می کنیم هیچ چیز نمی بینم، البته الان که چشمم هم ضعیف شده کلماتش هم نمی بینم. ولی قرآن واقعاً پنجره ای است به سوی آسمان، پنجره ای به سوی آخرت، پنجره ای به سوی حقیقت، هدی للمتقین؛ همین که باز کنی پنجره باز شده. هدف من این است که بتوانیم از قرآن در زندگی خودمان استفاده کنیم. خیلی حیف است، من که خودم همیشه حسرت می خورم، ولی هنوز اهلش نشدم، ذائقه ام خراب شده. ما آمادگی هزار حرف باطل، هزار مطلب بی ارزش یا ضد ارزش را احیاناً داریم، اما آمادگی قرآن را نداریم. مشکل پیدا کردیم. من خودم را می گویم، مثل این کرم هایی هستیم که در آب های گندیده زندگی می کنند، مذاقمان با همین آب گندیده سازگار شده. اصلاً آب سالم نمی توانیم استفاده کنیم، توی آب زلال برویم احساس خفگی می کنیم. مثلاً اول جلسات قرآن می خوانند، خیلی هم تشریفاتی است؛ من می بینیم خیلی ها به ساعتشان نگاه می کنند، به سقف نگاه می کنند، حالا قاری می خواهد پنج دقیقه قرآن بخواند، اما گویا یک بار سنگینی است که زودتر می خواهند ازش خلاص شود. تا قاریمی گوید صدق الله العلی العظیم، یک نفس راحت می کشند و بعد شروع می کنند اراجیف خودشان را می گویند. شش ساعت حرف بی فایده می زنند ولی هیچ کس نمی گوید خسته شدیم! اما پنج دقیقه قرآن سختمان است، چرا؟ ذائقه مان قرآنی نیست در حالی که قرآن گواراترین نعمت الهی است. به تعبیر استاد حضرت امام مرحوم شاه آبادی،قرآن تنزّل علم الهی است و علم خدا عین ذات خداست. به یک معنایی، قرآن خودِ خداست که در این حد تنزل پیدا کرده که بین دو جلد قرار بگیرد تا مؤمن و کافر بتوانند ببینند این خطوط را و بخوانند این کلمات را و این معانی در ذهنشان خطور کند. حالا اگر با این حقیقت همراه شدی، پنجره ای است به سوی آسمان، نردبانی است به سوی آسمان، شما را بالا می برد. اینکه می گوید در آخرت به شما گفته می شود قرآن بخوان و بالا برو، نه اینکه یک چیزی که نیست را به شما تحمیل کنند. اصلاً قرآن همین است، اگر بخوانی می روی بالا. ولی ما که می خوانیم بالا نمی رویم، مشکل ماییم. حالا ما برای اینکه انس بیشتری با قرآن پیدا کنیم، یک چند دقیقه ای اول درس قرآن می گوییم.

ان شاالله امسال سال پربرکتی برای همه ما باشد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

........................
پایان پیام/ 313