«آیت الله العظمی جوادی آملی» در جلسه درس تفسیر خود گفتند: عزای ائمه را ما فقط به اشک خلاصه نکنیم، فهمیدن کمتر از گریه کردن ثواب ندارد.
معظم له در جلسه درس تفسیر خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد با تسلیت ایام شهادت حضرت صدیقه کبری(س) اظهار داشتند: یک بیان نورانی حضرت امیر(ع) دارد که آن بیان را سیدنا الاستاد در المیزان خوب تشریح کرد، اولاً در غالب سور مدنی از نفاق و منافقان سخن به میان میآمد؛ ثانیاً رقم منافقان هم تقریباً یک سوم مردم مدینه بود به شهادت جریان اُحد چون هزار نفر حرکت کردند سیصد و اندی برگشتند. پس رقم اینها کم نبود و سوماً اینکه اینها دائماً درصدد توطئه بودند؛ بیان نورانی حضرت امیر(ع) این است که بعد از اینکه حضرت رسول رحلت کرد و اینها غدیر را فراموش کردند و سقیفه را زنده کردند دیگر اصلاً خبری از نفاق و منافقان در مدینه نبود. اینها کجا رفتند؟ یا باید بگویید همه اینها دفعةً مُردند. اینکه نمیشود یا بگوییم همهشان توبه کردند و مثل سلمان و اباذر شدند، این هم که نیست. یا این است که با حکومت ساختند. فرمود چطور بعد از سقیفه دیگر از کارشکنیهای منافقان خبری نبود؟ چون همهشان دستشان به حکومت بند شد.
ایشان ادامه دادند: این خطبه، نه خطابه، این خطبه نورانی فدک، درسی، یعنی درسی است. کسی نمی تواند ادّعا کند که من این خطبه را بدون استاد میفهمم. کسی که با فقه و اصول آشنا باشد مسئله ارث را و مسوله نحله را بداند می تواند بخشی از مسئله فدک را درک کند که حضرت در آنجا به خوبی تبیین کرد که بینه مال کیست؟ شاهد سوگند مال کیست؟ اینها را کسانی که فقه و اصول خواندند میتوانند بفهمند؛ اما آن پنج شش سطر خطبه را، نه خطابه. آن را اگر کسی ادعا بکند که من بدون استاد میفهمم، بیاید یک امتحانی بدهد. این است که این خطبه نورانی باید درسی بشود.
مرجع عالیقدر در خصوص عظمت علمی حضرت فاطمه زهرا(س) ابراز داشتند: مرحوم کلینی نقل میکند وجود مبارک حضرت امیر بار دوم که برگشت تا لشکر را برای صفین آماده کند یک خطبهای دارد. این خطبه در نهج البلاغه هست. مرحوم کلینی میگوید اگر جن و انس جمع بشوند و در بین اینها پیغمبر نباشد، هرگز نمیتوانند این جور خطبه بخوانند. میدانید کلینی اهل غلو و اینها هم نیست بعد می گوید "بأبی و أمی" یعنی پدرم و مادرم فدای او، درباره حضرت امیر میگوید؛ بعد دلیلش را هم ذکر میکند. میگوید به اینکه این شبهه مادیین را که از دیرزمان چندین قرن مانده بود چه کسی میتواند پاسخ بدهد؟ آنها که میگویند معاذالله خدایی نیست و قیامتی نیست، یک شبههای دارند در ازلیت ماده. میگویند شما که میگویید خدا هست، خدا عالم را یا "من شیء" خلق کرد یا "من لا شیء". از این دو چیز که بیرون نیست؛ یا از چیزی خلق کرد "من شیء"، یا "من لا شیء". اگر خدا عالم را "من شیء" خلق کرد پس قبلاً یک ذراتی بودند و خدا نداشتند و خدا از اینها عالم را ساخت. پس میشود یک موجودی بیخدا باشد. اگر بگویید عالم را "من لا شیء" خلق کرد، "لا شیء" که عدم است از عدم چیزی ساخته نمیشود. رفع نقیضین هم مثل جمع نقیضین محال است. خدا عالم را از چه خلق کرد؟ این شبهه ازلیت عالم که از چندین قرن چند هزار سال بود در همه آکادمیها. گفت این را علی بن ابیطالب پاسخ داد و آن جمله را هم میگوید. اصرار ما این است که این جملهای که مرحوم کلینی از خطبه حضرت امیر میگوید این خطبه پاسخ آن شبهه هست، عین این جمله را وجود مبارک فاطمه(س) در خطبه فدکیه 25 سال قبل از خطبه علی بن ابیطالب این را فرمود. حالا ببینید زهرا کیست.؟ چون آن وقتی که حضرت وارد مسجد شد و خطبه فدکیه را ایراد کرد، تا جنگ صفین، 25 سال فاصله شد.
مفسر برجسته قرآن کریم اذعان داشتند: وجود مبارک فاطمه(س در همین اول خطبه فدکیه دارد: "الحمد لله الذی خلق الاشیاء لا من شیء"، این یعنی چه؟ یعنی شما که دارید اشکال میکنید باید بفهمید نقیض "من شیء"، "من لا شیء" نیست، چون هر دو میشود وجودی. نقیض "من شیء"، "لا من شیء" است، نه "من لا شیء". این را یک زهرا(س) میخواهد بفهمد. شما همین شبهه را با خیلیها در میان بگذارید ببینید که میمانند، چون خیلی از علما ماندند. فرمود: "خلق الاشیاء لا من شیء"، نه "من لا شیء". اگر "من شیء" بود بله اشکال وارد بود معلوم میشود که قبلاً ذراتی بود و خدا این ذرات را جمع کرد و این عالم را ساخت. اگر "من لا شیء" بود باز اشکال وارد بود، برای اینکه عدم چیزی نیست که آدم عدم را جمع و جور بکند و آسمان را بسازد، ولی نقیض "من شیء"، "من لا شیء" نیست، چون هر دو موجبه است. "نقیض کلّ رفع أو مرفوع"؛ نقیض هر شیئی سلب آن است. نقیض "من شیء"، "لا من شیء" است، نه "من لا شیء". این در خطبه نورانی حضرت زهراست. 25 سال قبل از اینکه حضرت امیر آن خطبه را بخواند، فاطمه(سلام الله علیها) خوانده است.
«آیت الله جوادی آملی» خاطرنشان کردند: عظمت این خطبه آنجا مشخص میشود، اینکه میبینید بعدها خود مرحوم کلینی نقل میکند که جبرئیل(ع) بعد رحلت حضرت، بر وجود مبارک فاطمه(س) نازل میشد به صورت "کان" دارد که این نزول مستمر را میرساند، "وَ كَانَ یَأْتِیهَا"، این "کان" نشان میدهد که یکبار و دوبار جبرئیل(س) نیامده است. بین رحلت رسول خدا(ص) تا رحلت زهرا(س)، مکرّر میآمد، مطالبی را میگفت وجود مبارک حضرت استماع میکرد بعد به وجود مبارک حضرت امیر میگفت املا میکرد و وجود مبارک حضرت امیر هم یادداشت میکرد، شده مصحف فاطمه.
معظم له تاکید داشتند: عزای ائمه را ما فقط به اشک خلاصه نکنیم فهمیدن کمتر از گریه کردن ثواب ندارد. دو جور میشود از فاطمیه بهره برد: یکی خطبه فدکیه آن حضرت را درسی کرد و خواند و فهمید و بعد گریه کرد، یکی فقط گریه کرد؛ فرق است بین دو جور بهرهبرداری کردن از فاطمیه حضرت زهرا(س): یکی آن روایاتی که جبرئیل میآید و مطالب را میگوید را میخواند و گریه میکند ولو کسی برایش مدّاحی نکند؛ یکی تا کسی برایش مدّاحی نکند گریه نمیکند. خیلی فرق است. فرمود شما میتوانید این جوری باشید، اگر این درجات برای انسان ممکن است، چرا به درجه واحده اکتفا کند؟
.......................
پایان پیام/ ۳۱۳