به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ آیت الله العظمی جوادی آملی به همایش «نقش اندیشههای فلسفی در گفتوگوهای فرهنگی ایران و جهان عرب» پیامی صادر کردند.
متن کامل پیام معظم له به این شرح است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمة الهداة المهديين سيّما خاتم الأنبياء و خاتم الأوصياء (عليهما آلاف التحية و الثناء) بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله»
مقدم شما فرهیختگان و دانشوران و اساتید ایرانی و غیرایرانی را گرامی میداریم. امیدواریم همه شما نخبگان که در گرامیداشت این محافل علمی ایراد مقال یا ارائه مقاله بر وزن علمی این همایش افزودید خدای سبحان به احسن وجه بپذیرد و توفیق نشر معارف عقلی را به دست شما فرهیختگان و جهان اسلام و غیراسلام منتشر کند.
فلسفه یک رهاورد الهی است که شکوفایی عقل را به عهده دارد. عقل را شکوفا می کند، یک؛ دسترسی انسان به معقولات را آسان می کند، دو؛ تنزل معقولات به محسوسات را فراوان می کند، سه؛ جامعه جاهلی را عاقل می کند، چهار؛ صلح و صفا را برقرار می کند، پنج؛ تفکر اختلاف و داعشی و سلفی را از بین می برد، شش و راهاوردهای فراوان دیگری هم خواهد داشت. کار فلسفه شکوفایی عقل است. ذات اقدس اله که نظام و عالم و آدم را آفرید یعنی جهان، انسان را، پیوند انسان و جهان را آفرید، عقل را آنچنان حرمت می دهد که می فرماید: اگر ما انبیاء نفرستیم و رهبران الهی را برای هدایت جامعه ارسال نکنیم، همین بشر علیه خدا استدلال می کند.
در بخش پایانی سوره نساء که سخن از رسلاً مبشرین للمنظرین مطرح است می فرماید: ما انبیاء فرستادیم و میفرستیم تا به حضرت خاتم برسد برای اینکه مبادا لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» (نساء ۱۶۵). یعنی عقل آنقدر قدر و قوی است که می تواند با خدا گفتگو کند و علیه خدا استدلال کند. به خدا بگوید تو که ما را خلق کردی، ما از گذشته و آینده خود بی خبر بودیم و هستیم؛ مخصوصاً در معاد بگوید ما که نمی دانستیم یک همچنین جایی می آییم و از عواقب آن بی خبر بودیم چرا راهنما نفرستادی؟ فرمود: ما انبیاء فرستادیم تا محجوج فکر بشر نباشیم این تفکر قوی و غنی فلسفی است که عقل را وادار می کند با خدا گفتگو کند. ضرورت وحی و نبوت را تثبیت کند، ضرورت هدایت انبیاء را تثبیت کند؛ این نکتۀ اول.
نکته دوم و عنصر محوری دوم آن است که همین عقل دست حسگرایان را میگیرد و بالا می آورد و میگوید درست است که حس و تجربه حسی محترم است. علوم مادی با تجربه حسی پیش می رود؛ لکن پشتوانه تجربه حسی و نهان و نهاد تجربه حسی، یک برهان قوی و غنی تجدید عقلی است. مستحضرید که بین استقراء و تجربه فرق است. استقراء مفید یقین نیست، تجربه مفید یقین است. فرق اساسی استقراء و تجربه آن برهان خفی که به تعبیر حکمت متعالی و مشاء پشتوانه استقراء است. اگر یک پزشکی یک دارویی را در هزار مورد استدلال کرده، تجربه کرده و استقراء کرد این نمیتواند جزم پیدا کند که این دارو برای آن درد درمان کننده است مگر اینکه با استدلال عقلی از اسقراء به تجربه بیاید. بگوید اگر رابطه ضروری بین این دارو و آن درمان نبود هرگز دائمی نبود یا اکثری نبود. چون دائمی و اکثری است معلوم میشود روی اتفاق نیست روی ربط ضروری که بین این دارو و آن درمان هست. «لولم یکون ذاتیاً لما کان اکثریا لکن تالی باطل فالمقدم مثله» نتیجه می گیرند که ربط ضروری بین این دارو و درمان هست و از استقراء اوج می گیرند به تجربه میرسند، از مظنه می رهند به یقین می رسند می شود برهان. پس پشتوانه علوم تجربی جز تجرید عقلی نیست، این مطلب را عقل میفهمد نه اینکه آزمایش بکند این را.
عنصر محور دیگر آن است که در همه مواردی که انسان یقین پیدا می کند به اصل تناقض تکیه می کند که بود و نبود جمع نمی شود، تضاد با هم جمع نمی شود، دو مثل جمع نمی شود، دور محال است، اجتماع ضدین و اجتماع نقیضین محال است. اینها را عقل فطری که ذات اقدس اله اینها را سرمایه انسان قرار داد، می فهمد. اینها را انسان در آزمایشگاه تشخیص نمی دهد، تناقض به آزمایش نمی آید، عقل می فهمد که وجود و عدم با هم جمع نمی شود و اگر تناقض رخت بربندد ما به هیچ چیز یقین نداریم یعنی چیزی را که میبینیم ممکن است هم باشد و هم نباشد. چیزی که جلوی این اهتمام را می گیرد استحاله تناقض است که تناقض یک امر عقلی است. بنابراین ما به برکت تجرید عقلی، تجریه های حسی را از مظنه به یقین میرسانیم و پشتوانه ما خواهد بود اما خطر حسگرایی و تجربه پسندی این است که اگر سرمایه یک انسانی، جامعه ای، معرفت شناسی یک ملتی، حس و تجربه باشد تا چیزی را نبیند باور نمی کند این همان تفکر بنی اسرائیل است که قرآن آن را نقل کرده و محکوم کرده، آنها گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً»؛ ما ایمان نمی آوریم مگر اینکه خدا را ببینیم؛ تا نبینیم باور نمی کنیم. آنها که گرفتار تجربه حسی هستند می گویند تا ما احساس نکنیم باور نمی کنیم همان تفکر بنی اسرائیل را دارند. یا به موسی کلیم گفتند «أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً» تا ما خدا را نبینیم ایمان نمی آوریم. یک کلیم الهی می خواهد که بگوید «باطلٌ ما کان یعلمون». اگر حس و تجربه معیار شناخت باشد نتیجه خطرناکش هم همین است.
خروشچف که رئیس جمهور شوروی سابق بود قبل از پیروزی انقلاب حرف او در روزنامه های ایران آمده که معاذا لله خدایی نیست وگرنه ما هم می دیدیم. اینها فکر می کنند چیزی را که می بینند باید بپذیرند. فلسفه الهی می گوید شما بسیاری از معارف را حتماً می پذیرید در حالی که آنها شنیدنی بود، دیدنی نیستند. همین قانون تجربه که استقراء را به یقین می رساند همان اصل تناقض که محسوس را مقطوع می کند هیچکدام از اینها دیدنی نیستند.
مطلب مهم این است که رهاورد فلسفه این است که انسان را از گمراهی و حیرت بیرون میآورد. هر کسی سرمایه اش حس و تجربه باشد نمیداند از کجا آمده به کجا می رود، وظیفه اش چیست، همیشه در شک به سر می برد و فکر می کند وقتی می میرد می پوسد اما فلسفه الهی می گوید انسان که می میرد از پوست به در می آید یک؛ انسان مرگ را می میراند نه بمیرد دو.
این فلسفه الهی مطلب الهی را از وحی دریافت کرده است، بعد از پذیرش وحی همین عقل که می گوید ما نیازمند به وحی هستیم، وحی آن را توجیه کرده که انسان مرگ را می میراند نه بمیرد. در قرآن کریم نیامده «کل نفسٍ یذوق الموت» هر کسی را مرگ می چشد، بلکه آمده «کل نفس ذائقه الموت» هر کسی مرگ را می چشد. روشن است که هر ذائقی مذوق خود را هضم می کند. ماییم که مرگ را می میرانیم؛ ماییم که مرگ زیر پای ماست؛ ماییم که از این مرگ می گذریم و به ابدیت می رسیم؛ ما هستیم و مرگ نیست. این از رهاوردهای فلسفه الهی است که به برکت وحی هم شکوفا شد و هم جامعه را شکوفا کرد.
اینکه شما شنیدید و میبینید جنگ جهانی اول و دوم را همین ابرقدرتها به راه انداختند حداقل تلفات و کشتههای این دو جنگ ۷۰ میلیون بود ولی نتوانستند جهان را آرام کنند، اکنون هرچه هم می بینید جنگ نیابتی است. سوریه وضعش آن بود که به لطف الهی به این صورت درآمد، عراق وضعش آن بود که به لطف الهی به این صورت درآمد، یمن وضعش اینچنین است که امیدواریم او هم به طرف صلاح و واقعیت، امنیت و امانت حرکت کند.
هرگز با کشتار و با اختلاف و با غرور نمیشود جامعه را متمدن کرد. این عقل فلسفی است که انسان را به ثبات و آرامش به سکینت و امنیت و امانت دعوت می کند.
من مجدداً مقدم شما را گرامی میدارم و از برگزارکنندگان این نشست علمی و همایش وزین حقشناسی می کنم.
از مهمانان گرانقدر ایران اسلامی سپاسگزاریم.
امیدواریم جهان بدون مشکلات جنگ، غارتگری، خیانت، آدمکشی و مانند آن به سر ببرد.
به امید آن روز که جهان در سایه عقل، عدل و صلح به سر ببرد.
غفر الله لنا و لکم.
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته.
گفتنی است همایش «نقش اندیشه های فلسفی در گفتوگوهای فرهنگی ایران و جهان عرب» در روزهای چهارشنبه و پنج شنبه دوم و سوم اسفندماه با همکاری رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در بیت الحکمه شهر بغداد پایتخت عراق برگزار شد.
در مراسم افتتاحیه این همایش دکتر "احسان امین" رئیس بیت الحکمه، "ایرج مسجدی" سفیر ایران در عراق، سید "عبدالقادر الالوسی" رئیس مجلس الرباط محمدی، دکتر "محمد علی ربانی" مدیر مراکز مطالعات بین المللی و فرهنگی در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و دکتر "علی خطیب" نایب رئیس دیوان وقف شیعی عراق سخنرانی کردند.
................................
پایان پیام/ 167