به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ در آستانه فرا رسیدن ماه محرم الحرام و ایام سوگواری حضرت سیدالشهداء(ع)، "اجلاس بزرگ جمعیت ها و تشکل های دینی فدراسیون روسیه" صبح امروز شنبه 17 شهریور 1397 و با همکاری مجمع جهانی اهل بیت(ع) و مرکز اسلامی مسکو در پایتخت روسیه آغاز به کار کرد.
این اجلاس با پیام آیت الله العظمی «جعفر سبحانی» و سخنرانی آیت الله «محسن مجتهد شبستری» رییس شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) و با حضور روحانیان، مبلغان شیعه و مسؤولین مراکز دینی فعال در فدراسیون روسیه آغاز شد و تا فردا یکشنبه ادامه دارد.
حضرت آیت الله سبحانی در پیام خود به اجلاس بزرگ جمعیت ها و تشکل های دینی فدراسیون روسیه، عاشورا را رویداد شگرفی خواندند که هر چه از آن می گذرد، تازه تر و عميق تر جلوه مى كند.
ایشان با طرح این سؤال که "وجه اين تازگی چيست؟" پاسخ دادند: علت آن اسن که این حوادث، ارتباط با خدا و فطرت انسانى دارند و چون خدا براى بشر فراموش شدنى نيست و انسان هم با فطرت همراه است، هر رخدادى كه با اين دو محور پيوند داشته باشد هرگز از قلوب و اذهان فراموش نمى شود.
این استاد عالی حوزه علنیه افزودند: مراسم عاشورا ــ بدون شک ــ هيجان انگيزترين حرکتی است كه در طول سال در محيط ما برگزار مى گردد. مراسمى است پرشور، پر احساس، همگانى، تكان دهنده و در عین حال فراموش نشدنى كه با گذشت قرون و اعصار، هرگز از شكوه آن كاسته نمى شود، بلكه همچون امواجى كه هر چه از مركز پيدايش خود دورتر مى گردد، پر دامنه دارتر و وسيعتر مى شود، همچنين نهضت حسينى هر سال از سال پيش گسترده تر مى گردد. ولى با اين تفاوت كه امواج دريا با توسعه خود ضعيف تر مى گردند ولى موج عاشورا، هم وسيعتر و هم نيرومندتر مى شود. اين هم از عجايب تاريخ كربلاست!
این مرجع تقلید جهان تشیع در بخش دیگری از این پیام درباره "انگيزه قيام خونين امام حسين(ع)" بیان کردند: نقشه هاى ارتجاعى «بنى اميه» براى بازگشت مسلمانان به دوران «عصر جاهليت» به تدريج، به مرحله اجرا درآمد، كه يكى از قدم هاى مؤثر آن «تثبيت خلافت موروثى» بود. آيا حسين(ع) فرزند اسلام و و تربيت يافته دامان وحى، وظيفه اى جز اين داشت كه براى حفظ موجوديت اين آيين پاك، براى كوبيدن اين جنبش ارتجاعى، و براى احياى اصول حق و عدالت - كه مىرفت با گسترش سلطه بنى اميه به كلى برچيده شود - قيام كند و آخرين ريشه هاى اين «شجره خبيثه» را قطع نمايد؟!
متن کامل پيام آية الله سبحانى به اجلاس مسكو به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
"إنّ الحسين مصباح الهدى وسفينة النجاة" ؛
"حسين بن على ـ عليهما السلام ـ چراغ هدايت و رستگارى و كشتى نجات از غرق در مهلكه ها است".
گردش روزگار و پى در پى آمدن شب و روز، حوادث و رويدادهاى جامعه را به دست فراموشى مى سپارد. گاهى رويدادى در وسعت يك كشور رخ مى دهد امّا چيزى نمى گذرد كه از آن اثرى جز در لابلاى كتاب ها باقى نمىماند.
امّا در اين ميان برخى رويدادها هر چه زمان بگذرد تازه تر و عميق تر جلوه مى كند، تو گويى اين حادثه امروز رخ داده است. وجه اين چيست؟ آنچه مى توان گفت اين است كه بخش دوم نوعى ارتباط با خدا و فطرت انسانى دارد و چون خدا براى بشر فراموش شدنى نيست و انسان هم با فطرت همراه است، هر رخدادى كه با اين دو محور پيوند داشته باشد هرگز از قلوب و اذهان فراموش نمى شود، از اين قبيل است نهضت انبياء بالأخص پيامبران اولوالعزم.
مراسم عاشورا - بدون شك - هيجان انگيزترين حرکتی است كه در طول سال در محيط ما برگزار مى گردد. مراسمى است پرشور، پر احساس، همگانى، تكان دهنده و در عین حال فراموش نشدنى كه با گذشت قرون و اعصار، هرگز از شكوه آن كاسته نمى شود، بلكه همچون امواجى كه هر چه از مركز پيدايش خود دورتر مى گردد، پر دامنه دارتر و وسيعتر مى شود، همچنين نهضت حسينى هر سال از سال پيش گسترده تر مى گردد. ولى با اين تفاوت كه امواج دريا با توسعه خود ضعيف تر مى گردند ولى موج عاشورا، هم وسيعتر و هم نيرومندتر مى شود. اين هم از عجايب تاريخ كربلاست!
با اين همه برخى درست نمى دانند انگيزه اصلى از اين قيام خونين چه بود؟ حسين (ع) به دنبال كدام هدف قدم برمى داشت؟ چرا نام «سالار شهيدان» در تاريخ براى او جاويد ماند؟ و چرا تاريخِ زندگى او اين قدر احساس انگيز و تكان دهنده است؟
تاريخ با صراحت مى گويد: هنگامى كه پيامبر اسلام (ص) براى نشر آيين توحيد و شكستن بتها، برا ى درهم كوبيدن امتيازات غلط و ناروا، براى احياى فضايل انسانى قيام نمود، به موازات آن، يك حزب نيرومند با نقشه هاى وسيع شيطانى در برابر او تشكيل گرديد. اعضاى اصلى اين حزب را رباخواران مكه، ثروتمندان ستمگر، صاحبان زر و زور، استثمار كنندگان طبقات ضعيف، تشكيل مى دادند و در رأس آنان مردى به نام «ابوسفيان بن حرب بن اميه» بود.
آنها با پيروى از اصل «الغايات تبرر الوسائط» (هدف; وسيله را توجيه مى كند!) از هر وسيله اى براى پيش بُرد مقاصدِ شوم خود، استفاده مى نمودند، با دروغ، تهمت، شكنجه افراد، و افروختن آتشِ جنگها، براى خاموش كردن نورِ خدا مى كوشيدند. به همين دليل بخشى از تاريخ اسلام را مى توان در مبارزه پيامبر و يارانش (حزب اللّه) با اين حزب شيطانى خلاصه كرد.
در نهایت اسلامِ ريشه دار و پرمايه، پس از مدتى، اساسِ اين حزب را درهم كوبيد و هسته مركزى آن را به كلى از هم متلاشى ساخت.
سرجُنبانان اين حزبِ شكست خورده كه پس از فتح مكه و سقوط آخرين پايگاه آنان بدست ارتش نيرومند اسلام، چون تابِ كمترين مقاومتى در خود نمىديدند، تغيير قيافه داده و ابوسفيان و یارانش به حسب ظاهر اسلام آوردند و از مصونيتى كه اسلام به افراد با ايمان مى داد استفاده نموده و يك «حزب زيرزمينى» تشكيل دادند و نقشههاى تخريبى خود را به طور سرّى، تعقيب نمودند.
امّا نفوذ و قدرت اسلام و هوشيارى و تدبير فوق العاده پيامبر(ص) مجال هر گونه فعاليتِ ثمر بخش را، از آنان سلب كرده بود.
پيامبر اسلام(ص) چشم از جهان بربست، نسل جديدى، بخاطر سوءِ سياست و انحراف دستگاه خلافت، محيطِ مساعدى برا ى نموّ بقاياى ريشه اين «شجره خبيثه» فراهم گرديد.
نقشه هاى ارتجاعى «بنى اميه» براى بازگشت مسلمانان به دوران «عصر جاهليت» به تدريج، به مرحله اجرا درآمد، كه يكى از قدم هاى مؤثر آن «تثبيت خلافت موروثى» بود.
لازم نيست براى درك اهميت اين خطر، أعمال وحشيانه و انتقام جويانه «يزيد» در قتل عام مردم «مدينه» و ويران ساختن خانه كعبه، توسط اين عنصر آلوده در سال 63هجرى را، شاهد اين جنبش ارتجاعى قرار دهيم، بلكه همان جمله كوتاه و پر معنى ابوسفيان گواه این مطلب است. او در حضور جمعى از «بنى اميه» تمام پرده ها را بالا زد و گفت: «تلقفوها يا بنى اميّة تلقف الكرة، فو الذي يحلف به أبو سفيان ما مِن جنةٍ ولا نار» «شما اى بنى اميه! سرعت كنيد و گوى خلافت و رياست را از ميدان برباييد، سوگند می خورم: نه بهشتى در كار است و نه دوزخى»!!
آيا حسين(ع) فرزند اسلام و فرزند پيامبر(ص) و تربيت يافته دامان وحى، وظيفه اى جز اين داشت كه براى حفظ موجوديت اين آيين پاك، براى كوبيدن اين جنبش ارتجاعى، و براى احياى اصول حق و عدالت - كه مىرفت با گسترش سلطه بنى اميه به كلى برچيده شود - قيام كند و آخرين ريشه هاى اين «شجره خبيثه» را قطع نمايد؟!
امام حسين(ع) اين رسالت بزرگ را با فداكارى بى نظير خود و به قيمت خون پاك خود و فرزندان و يارانش انجام داد. درست است كه در آن روز مردم ظاهربين شهادتِ آن حضرت را، پيروزى ديگرى براى يزيد و بنى اميه مىديدند، ولى حوادث بعدى ثابت كرد كه مسلمانان با الهام گرفتن از قيام امام حسين(ع) دست به قيامهاى پى در پى زدند و پس از مدت كوتاهى آخرين بقاياى اين شجره خبيثه را درهم كوبيده و براى هميشه نابود گرديد.
بنابراين چرا ما حسين - عليه السَّلام - را دوست نداشته باشیم؟! و از دل و جان، به او عشق نورزيم؟! در حالی که او ما و آيين مقدس ما را با خون پاك خود نجات داد؟ و راه و رسم فداكارى، آزادگى، شهادت و افتخار، جانبازى و فضيلت، تسليم نشدن در برابر كجرويها و ستمگريها، مردانگى و شهامت را به بشریت آموخت؟
او بحق رهبر آزادگان و سر سلسله شهداى راه خدا است، و همين موضوع است كه به تاريخ زندگى او رنگ ابديت بخشيده و دلهاى آزادگان و مجاهدان و مردم با ايمان و حق طلب را به سوى خود مجذوب ساخته است.
اگر شخصيت امام حسين ـ عليه السَّلام ـ جاودانى و جهانى است به اين دليل است كه ستيزى حق و باطل، پيكار عدالت با بيدادگرى، مخصوص قوم و ملت و زمان و مكان معينى نيست.
پيشواى جهان اسلام پيغمبر گرامى ما(ص) سالها پيش از شهادت فرزندش امام حسين (ع) اين حقيقت را پيش بينى كرده و فرمود: «شهادت امام حسين (ع) آن چنان شعله اى از عواطف واحساسات را در دلهاى مردم با ايمان برمى افروزد، كه هرگز سرد و خاموش نمى گردد، نيز اشاره به همين واقعيت است.
اكنون كه ما در آستانه عاشوراى حسينى قرار گرفته ايم جهان اسلام حركت جديدى در خود احساس مى كند، درهاى مساجد و حسينيه ها و مأتم ها، گشايش نويى پيدا كرده و مداحان و گويندگان راز نهضت حسينى را مطرح مى كنند.
نهضت حسينى مربوط به عصر خود و زمان خويش، يا در مقابل خصوص حاكم مُلحد خود نيست، بلكه يك مكتبى است براى بشر كه در مقابل نظام هاى فاسد و مستبد كه هر نوع آزادى را از انسان ها سلب مى كنند، دست روى دست نگذارند و به مبارزه عدالت طلبانه در راستای احقاق حقوق انسانها برخیزند و خدا با آنهاست، چنان كه مى فرمايد:(إنْ تَنْصُرُ الله يَنْصُركُمْ) و لذا حسين بن على ـ عليهما السلام ـ مى فرمايد: «انّي لم أخرج بطراً» تا اين كه مى فرمايد: «انّى خرجت للاصلاح في أُمّة جدّي»، من هرگز براى خوش گذرانى دست به اين نهضت نزده ام، بلكه نظرم اصلاح و قطع ريشه هاى گنديده حكومت جائر و سامان دادن به نظام اسلامى است.
سرور آزادگان با شهادت خود در روز عاشورا حيات جاودانه پيدا كرد و لذا امروز هم حسين ـ عليه السلام ـ زنده است زيرا مكتب او زنده است.
نه تنها حسين ـ سلام الله عليه ـ زنده است بلكه كليه ياران او كه در عاشوراى حسينى شربت شهادت نوشيدند، زنده هستند، از اين جا مى توان گفت همه انقلابيون جهان كه براى خدا، و رفع ظلم از زندگى مستضعفان برخاسته اند در پيشگاه خدا زنده هستند، چنان كه مى فرمايد: (وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) (آل عمران:169) «هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.»
در اينجا كلام خود را با سه بيت به پايان مى رسانم:
پايان زندگــانى هــركس به مرگ اوست / جز مرد حق كه مرگ وى آغاز دفتر است
آغاز شد حيات حسينـــى به مرگ او / اين قِصّه رمز آب حيات است و كوثر است
سربازى حسين سرافرازى حسين / امروز زينت سر هر تاج و افسر است
قم ـ حوزه علميه
جعفر سبحانى
16 شهریور 1397
.................................
پایان پیام/ 101