خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳
۹:۲۸
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
پنجشنبه
۱۹ اردیبهشت
۱۳۹۸
۱۰:۳۵:۳۹
منبع:
ابنا
کد خبر:
751410

پای درس تفسیر آیت الله مدرسی/ شب سوم

آیه سوم سوره انسان درباره کفران و شکر نعمت است/ لزوم شکر نعمت ولایت امیرالمومنین(ع) و قبول داشتن امام زمان(عج)

یکی از مراجع معظم تقلید گفت: نعمت ولایت آقا امیرالمومنین(ع) و قبول داشتن امام زمان(عج) از اعظم نعمت هایی است که خدا به هر کسی نداده است.

آآ

خبرگزاری اهل بیت(ع) – ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:

سومین جلسه تفسیر و تدبر در قرآن مرجع عالیقدر تقلید و مفسر تفسیر من هدی القرآن حضرت آیت الله العظمی«سید محمد تقی مدرسی»، بامداد امروز پنجشنبه 19 اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ برابر با سوم ماه مبارک رمضان در دفتر تهران معظم له با محوریت تفسیر آیه سوم سوره انسان  برگزار شد.

آیت الله العظمی مدرسی در این جلسه به تفسیر و تدبر در آیه سوم سوره انسان که خداوند می فرماید: « إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» پرداخت و به تبیین حقیقت شکر نعمت ها و نحوه ازدیاد آن سخن گفتند.

گفتنی است؛ این جلسات هر شب ماه مبارک رمضان از ساعت 23:30 دقیقه در دفتر تهران معظم له واقع در خیابان 15 خرداد شرقی – کوچه امامزاده یحیی(ع) در حال برگزاری است.

اینک در ادامه گزیده بیانات ایشان از نظر می گذرد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کوشش: امیرمحسن سلطان احمدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دو جنبه نورانی و ظلمانی بشر

آنچه به نظر می رسد بشر موجودی است که از بدو خلقت دو جنبه داشته است؛ که جنبه اول او جنبه نورانیت که خدا این جنبه را به او عنایت کرده و جنبه دیگر جنبه ظلمانیت و تاریکی است که این تاریکی از طبیعت خودش بوده است. شاید این یکی از معانی « َمْشَاجٍ» باشد، ولی این اختیاری که به انسان داده شده که او می تواند با این اختیار از ظلمات نجات پیدا کند و کلاً نورانی شود.

این تحول در حقیقت یک تحول ذاتی و جوهری است، ظاهری تنها نیست؛ یعنی انسان نورانی با انسان ظلمانی خیلی فرق می کند. ما می توانیم بفهمیم که فاصله بین قله کوه و عمق یک دشت چقدر است، ولی نمی توانیم فاصله بین بهشت و جهنم را درک کنیم این قابل درک نیست.

یعنی دو نفر با هم زندگی می کردند، حالا یکی از آن دو نفر به بهشت برین رفته ومهمان حضرت حق است، اما فرد دیگر به جهنم رفته و در آتش می سوزد. این دو خیلی با هم فاصله دارد، اما انسان می تواند آن را انتخاب کند که بهشت برود یا اینکه جهنم برود، و این انتخاب کردنی است.

صفت کفران و شکر نعمت در آیه سوم سوره انسان

در بین صفاتی که انسان باید این صفات را ذاتا تغییر بدهد، به نحوی که تغییر جوهر و ذاتی در خود ایجاد کند، همین صفت کفران نعمت یا شکرانه نعمت است. که خداوند متعال نیز در این سوره می فرماید: « إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ».

شکر یک کلمه یا موضع گیری نیست، بلکه حقیقت شکر بیش از این ها است؛ اصلا حقیقت شکر چیست و چه کنیم به این حقیقت برسیم؟ حقیقت شکر این است که انسان جوهر ذات خود را درک کند و بفهمد که یک عبدی بیش نیسیت. بداند که من یک چیز ناچیزی بودم وهستم و آن چه به من اضافه شده همه و همه از خداست؛ یعنی حقیقت عبودیت.

و وقتی انسان به حقیقت عبودیت برسد که من عبد و مخلقوقی محدود و ناقص هستم و اصل من بر نقص و محدودیت است و ذات من نیز تاریک است. حالا که به این مطلب رسید اینک می گویید این داده هایی که دارد و خدا به او داده همه نعمت خدا است. و این نعمت ها بر انسان تجلی می کند.

به فرض مثلا فردی چشم درد داشت و نزد پزشکی رفت ولی چشم او درمان نشد و این فرد نابینا شد. اما بعد از نابینا شدن نزد پزشک دیگری می رود و آن پزشک او را درمان می کند و بینایی او بر می گردد و بینا می شود. حالا این فرد وقتی بینا شده تصور کنید، ببینید چقدر خوشحال است.

چگونگی نگاه کردن به نعمت ها

بنابراین باید به تمام نعمت ها چنین نگاه کرد؛ که این چشم را که من دارم آن را خدا به من داده و در هر لحظه می تواند این نعمت را از من بگیرد. انسان باید به نعمت ها اینجورتوجه کند که این نعمت ها خیلی بزرگ است و قابل از دست رفتن است. و اینکه خدا به من یک نعمتی داده است و این باعث می شود که روح شکر هر لحظه در من تجلی کند و همه اش احساس می کند چه نعمتی است که من می بینم، می شنوم، عافیت دارم، امنیت دارم، غذا دارم؛ و وقتی به این درجه رسید کم و کاست های زندگی برای او مهم نیست.

یک فرازی از دعایی که در روزهای ماه رجب خوانده می شود، این است: «اللَّهُمَّ إِنِّی‏ أَسْأَلُکَ‏ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ‏ لَکَ‏ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْکَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ» خدایا من از تو صبری می خواهم که افراد شکور این صبر را دارند. چرا؟ چه ربطی بین صبر و بردباری با شکر است؟ ربطش این است که وقتی من به عظمت نعمت های خدا فکر کنم آن وقت اگر یک نعمت کم شد خیلی به رو نمی آورم و کم و کاستی زندگی برایش مهم نیست.

عدم ترس مومن از خطرات با یادآوری نعمات

آقا امیر المومنین(ع) درباره مومن سخنی دارند و می فرماید زلزله ای رخ می دهد که از زلزله های زمین شدت آن بیشتر است، ولی این فرد مومن مثل کوه ایستاده و حرکتی هم نمی کند و وقار خود را از دست نمی دهد. چون مومن است و مومن نعمت ها را در نظر دارد و در نظر دارد که دست خدا با او است. این حالت را باید درک کنیم و سعی کنیم آن را در خودمان ایجاد کرده و به این کمال برسیم.

عمری از خدا گرفتید و این ماه رمضان چندمین ماه رمضان ما است، که نسبت به بنده بیش از 70 سال است. حالا این ماه رمضان می آید و می رود، ببینید چقدر پیشرفت کردید، آن هم نه در مسائل ظاهری، بلکه ببینید چقدر ذات ما تغییر کرد؟ چقدر روح شکر در ما تجلی کرد و به عبودیت رسیدیم؟ و اینکه ما هر چه داریم از آن خداست و این کاری است که در این شبهای رمضان باید انجام داد. وقتی دعای سحر می خوانید در لحظات تجلی الهی که خدا خودش را به ما نشان می دهد باید به این نتیجه برسید.

حالا اگر به این تجلی رسیدیم چه می شود؟ اول اینکه ما از نعمت لذت می بریم. از داشتن نعمت هایی چون چشم و گوش و صحت و سلامتی لذت می بریم.

روح هم مانند بدن محتاج به غذا است!

بدن ما احتیاج به غذا و قوت دارد، چون بدن دارد از آن کم می شود و ما باید به آن اضافه کنیم که بماند، و روح ما هم چنین احتیاجی دارد. همانطور کسی که غذا می خورد این غذا برای بدنش است و این غذا را برای جسم می خورد، می تواند یک غذایی هم به روح بدهد.

همین که سفره پهن شد، ابتدا شکر آن نعمت و غذا را بکنید و بگویید خدایا امنیت دارم و خیلی ها ندارند، خدایا صحت و سلامت دارم و خیلی ها ندارند، خدایا این غذا را برای من تهیه کردی که خیلی ها ندارند و با بیان این نعمت از خدا تشکر کند که با این تفکر و شکر کردن این غذای جسم را که می خورید، نوش جانتان می شود و روح هم از این غذا استفاده می کند.

نعمت عظیم ولایت امیرالمومنین(ع) و قبول داشتن امام زمان(عج)

در دعا داریم که می گوید: « اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ الْعَافِیَةَ وَ الشُّكْرَ عَلَی الْعَافِیَةِ»؛عافیت خیلی خوب است، اما کسی که عافیت دارد ولی شکر عافیت ندارد، مثل کسی است که در بانک حسابش بسیار سنگین است ولی از آن خبر ندارد و نمی داند این قدر امکانات دارد.

کسی که عافیت دارد، کسی که ولایت علی بن ابی طالب(ع) را دارد و امام زمان(عج) را قبول دارد، بداند که این کم نعمتی نیست، این نعمت ولایت را به هر کسی نداده اند و نمی دهند. اینجور نیست هر کس دلش بخواهد هر نعمتی را بگیرد، اینها یک نعمت هایی خدا دادی است که پدر ها و مادرهای ما زحماتی که کشیدند و دعاهایی که کردند و نان حلالی که داشتند، دست به دست هم داده اند که نتیجه آن ما مومن و ایمان به خدا و اهل بیت(ع) پیدا کردیم.

حالا این نعمت را نباید شکر کرد؟! نمی گویم زبانی بگویید شکرلله، بلکه می گویم این نعمت را احساس کنید و قدر بدانید.

دوم فایده شکر و وظیفه ما در برابر نعمت ها این است که این نعمت را نگه دارید. مثلا نعمت عافیت و سلامتی چقدر نعمت بزرگی است. از حضرت می پرسد من شب 23 را درک کردم و بهترین دعا چیست که از خدا بخواهم؟ حضرت فرمود: از خدا عافیت بخواه.

اهمیت شکر عافیت و حفظ آن

میلیون ها نعمت جمع می شود و اسم آن عافیت است، عافیت چشم و گوش و دهان نیست بلکه باید سراسر وجود شما باید منظم و سالم باشد تا بگویند شما در عافیت هستید که اگر یکی از اینها کم شود، عافیت بهم می ریزد.

پیامبر اکرم محمد مصطفی(ص) در هر روزی 360 مرتبه شکر می کردند. گفتند 360 رگ در بدن انسان است که اگر یکی از این رگ ها نزند و بهم بریزد، دیگر انسان عافیت ندارد. حالا این یک مثال است که حضرت فرمودند و از اینها بیشتر است.

ما سعی می کنیم عافیت را نگه داریم؛ اولا در آنکه خدا گفته به کار می بندیم قرآن می خوانیم زیبایی های طبیعت را می بینیم و شکر خدا را می کنیم و این چشم خیلی می تواند ثواب برای شما جمع کند.

نگاهی به سیره پیامبر(ص) در شاکر بودن

چگونه پیامبر شب ها می خوابیدند و شب را به صبح می رساندند؟ ما باید سیره پیامبر(ص) را بخوانیم. حضرت اول شب که نماز تمام می شد به منزل می آمدند و بعد از نماز عشاء مقدار در منزل مکث می کردند، اگر غذا می آوردند می خوردند و بعد می رفتند و می خوابیدند. و زنان پیامبر(ص) می گفتند: هیچ وقت حضرت نگفتند این غذا شور یا تلخ است، بلکه همیشه شاکر بودند.

وقتی می خوابیدند، در بالای سرشان یک مقدار آب ومسواک می گذاشتند. ثلث اول شب که تمام می شد، بلند می شدند و اول با آن مسواک که بالای سرشان بود، مسوال می زدند و بعد با آن آب، وضو می گرفتند و بعد ظاهرا بیرون از حجره می رفتند و یک نگاهی به آسمان ها می کردند، می گفتند خدایا این ستارگان و کهکشان ها را بیهوده نیافریدی!

بعد آیات اواخر سوره آل عمران را می خواند: « رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ؛ رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ؛ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ » (آیات 192 تا 194 سوره آل عمران)؛ این سه چهار آیه را می خواندند که همه اش عرفان و تجلی خدا بود . حضرت می گفتند خدایا مرا به آتش جهنم نسوزان، این را پیامبر(ص) دارد می گوید که خدایا اگر کسی را به آتش بفرستی این ننگ است،خدایا ما را با خوبان و نیکان بمیران. بعد بر می گشتند 4 رکعت نماز می خواندند به دو تا نماز دورکعتی و سپس به بستر خواب می رفتند. بعد بار دیگر در ثلث دوم بیدار می شدند و بعد در ثلث سوم بیدار می شدند و تا سحر بیدار بودند.

عبادت و خیانت چشم

شما هم همین که شب ستارگان را می بینید؛ همین که بگویید: خدایا اینها را بی خود خلق نکردی، خدایا ما را ببخش. با این کار این چشم شما برای شما عبادت می نویسد.

شب اول ماه رمضان حضرت زین العابدین(ع) از راهی حرکت می کردند، همین که چشمشان به ماه افتاد ایستادند و خطاب به ماه کردند و گفتند: تو مخلوق و مطیع خدا هستی و من هم هستم، تو حرف خدا را گوش می کنی پس خدایا این ماه را ماه خوبی برای من قرار بده، و یک صفحه دعا در این باره از امام هست که تا امام چشمشان به ماه افتاد این دعا را کردند. بنابراین اگر با چشم زیبایی های طبیعت را مشاهده کنید در آن لحظه یاد خدا بیفتید و شکر کنید، این خودش نوعی عبادت است.

حالا ممکن است این چشم چشم‌چرانی کند، ممکن است چشم سریع حرکت کند و به جایی نگاه کند که برایش گناه نوشته شود، اینجا این چشم خیانت کرده است. شما حق ندارید به عرض مردم نگاه کنید! این چشم را که خدا به شما داده باید آن را حفظ کنید و با آن عبادت کنید.

شب تا صبح پای تلویزیون ننشینید و وقت خود را هدر ندهید؛ البته بعضی برنامه های خوبی هم در تلویزیون هست ولی کسانی که مبالغه می کنند و از چشمشان سوء استفاده می کنند و این چشم بیشتر تا صبح دارد نگاه گناه می کند و ضعیف هم می شود، اصلا چرا باید چشم ما ضعیف شود؟ ما باید چشم را حفظ کنیم و همین طور دیگر نعمت ها.

مسئولیت ما در برابر گوش

می دانید ما چقدر مسئولیت نسبت به همین گوش داریم، هر حرفی را نباید گوش کنیم. روایت است که حضرت فرمودند مستمع ان فقد عبده و ان کان ناطق ان کان ناطق علی الشیطان ببینید گوش خود را به چه چیز فرا می دهید!

در روز قیامت در بعضی از مواقع یک سری از مومنین می گویند فلانی و فلانی کجاست؟ بعد دیدند در آتش جهنم هستند و پرسیدند چه شد شما جهنمی شدید؟ گفتند ما نماز نمی خواندیم! دیگری گفت ما به مسکین و فقرا کمک نمی کردیم! و دیگری گفت ما هر جا می نشستیم و در دورهمی های خود صحبت هایمان تهمت و غیبت بود و وقت خود را با معصیت گوش می گذراندیم.

ما هم باید اعضا و جوارح را از گناه و هم از تلف شدن حفظ کنیم، این معنای شکر است. شکر نعمت این است که نعمت را نگه داریم و وظیفه خود را نسبت به نعمت بدانیم، هر نعمتی مساوی با یک مسئولیتی است و تمام نعمت های الهی مسئولیتی برای ما دارند.

شکر امنیت و تشکر از نیروهای امنیتی

مثلا نعمت امنیت؛ امنیت مسئله ای نیست که مربوط به نیروی امنیتی باشد هرچند آنها اساس هستند، اما همه مردم باید امنیت خود را حفظ کنند و ما نسبت به مسئولین امنیتی باید تقدیر و شکر از آنها داشته باشیم.

یک چیزی که درجامعه است و مهم است، وزارت آموزش و پروش است که این وزارت ارتش عظیمی هست که بچه های ما را تربیت می کنند و ممکن است بهتر هم بشود ولی همین اصل را باید شکر کنیم. امام حسین(ع) یکی از فرزندانشان پیش معلمی رفت و آن معلم یک سوره قرآن به او یاد داد. حضرت دهان این معلم را پر از دُر گران بهاء کردند.

همه این نعمت هایی که دور ما است و ما باید شکر کنیم، وشکر این نعمت ها این است که این نعمت ها را بشناسیم و تا آنجا می توانیم بر این نعمت ها محافظت کنیم و از همه این ها مهمتر از نعمت هایی که داریم راضی باشیم.

اهمیت رضایت در آنچه داریم و مثبت اندیش بودن

مردم بعضی نعمت زیادتری و بعضی نعمت کمتر دارند که مهم رضایت از آنچه دارند، هست. نعمت های خدا دادی زیاد است، فقط چشمتان به نعمت دیگران نباشد که فلانی چقدر دارد و من ندارم! این طور نیست خدا به شما هم نعمت داده است، شاید آن کسی که شما به او می نگرید و پولدار است او پیرمردی پولدار است اما شما جوانی هستید که حالا پول کمتری دارید، او نعمت جوانی ندارد ولی شما دارید.

خدا نعمت ها را خوب و دقیق تقسیم کرده و تدبرش هم خوب است و ما باید راضی باشیم و این راضی بودن از نعمتی که خدا به شما داده خیلی مهم است.و فراتر از این، ما نسبت به زندگی باید مثبت فکر کنیم، یعنی چشممان زیبایی های زندگی را ببیند. بعضی از افراد در هر سطحی که هستند، نسبت به همسر و فرزند و استاد و رفیق طوری هستند که دنبال ضعف ها و خرده گرفتن از آنها هستند، نباید چنین بود، بلکه باید جنبه های مثبت را هم دید.

بعضی نسبت به فرزندانشان احساس لذت نمی کنند که فرزندای سالم و متدینی دارند، بلکه می گردند و مشکلی در او پیدا می کنند و روی همان یک مشکل متوقف می شوند و هزاران مثبت دیگر را نمی بینند. نعمت های الهی همیشه زیباست، اگر شکرانه نعمت داشته باشید، همیشه زیبایی های نعمت را می بینیید.

حب وطن داشته باشید

خیلی ها در این کشور زندگی می کنند، اما چشمشان به کشوری دیگری است! من رفتم دیدم بعضی از جوانان خوب ما از کشور بیرون رفته اند و خیال کردند کشور دیگر بهشت است، بدانید اینطور نیست بلکه نسبت به کشورتان محبت داشته باشید. حب الوطن من الایمان انسان باید کشورش را دوست داشته باشد.

حتی به اقوام خود باید نظر مثبت داشته باشید و نظر مثبت به زندگی از ابعاد شکر است که باعث می شود انسان دنبال زیاد کردن نعمت ها باشد. وقتی شما نسبت به یک نعمتی شاکر هستید، مثلا خوشحال هستید که فرزند متدین خوبی دارید و شاکر آن هم هستید، پس فکر می کنید یک بچه دیگر هم خدا به شما بدهد و نسل شما زیاد تر شود یا وقتی نسبت به برادران دینی محبت دارید از آنها بیشتر استفاده می کنید.

.......................
پایان پیام / 184