خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳
۴:۱۱
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۲۳ اردیبهشت
۱۳۹۸
۱۸:۳۶:۵۳
منبع:
اختصاصی ابنا
کد خبر:
751646

رمضان در جهان ـ ایران

آیت‌الله مدرسی در شب هفتم تفسیر سوره انسان: مهمترین هدف بشر نجات از آتش جهنم است / ماجرای پادشاهی که از ترس جهنم تخت پادشاهی را رها کرد

یکی از مراجع معظم تقلید گفت: بشر در دنیا هدف های زیادی را شاید تعقیب کند. اما هدفی را که خدا و ائمه(ع) گفتند این است خودمان را از اتش جهنم نجات دهیم.

آآ

خبرگزاری اهل بیت(ع) – ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:

هفتمین جلسه تفسیر و تدبر در قرآن آیت الله العظمی «سید محمدتقی مدرسی» مفسر تفسیر "من هدی القرآن (از هدایت قرآن)" بامداد دیروز شنبه 21 اردیبهشت ماه 1398 برابر با پنجم ماه مبارک رمضان در دفتر تهران ایشان با محوریت تفسیر آیات نهم و دهم  و یازدهم سوره انسان برگزار شد.

ایشان در این جلسه ضمن تفسیر آیات فوق به علت اشتیاق مومنین به بهشت و ترس از آتش دوزخ پرداختند.

گفتنی است این جلسات هر شب ماه مبارک رمضان از ساعت 23:30 در "تهران، خیابان 15 خرداد شرقی، کوچه امامزاده یحیی(ع)" در حال برگزاری است. و سحرگاه حدود ساعت 2 بامداد هم از شبکه سوم سیما پخش می شود.

اینک در ادامه گزیده بیانات ایشان از نظر می گذرد:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کوشش: امیرمحسن سلطان احمدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرایی شوق و عشق به بهشت

بهشت چه هست؟ و چرا این قدر عاشق دارد؟ و چرا کُملین بشر، (مردمان عالم و دانا و فاضل و حکیم) انبیاء، صدیقین، شهداء، صالحین از همه چیز دنیا می گذرند، تا به بهشت برین برسند؟ مگر در این بهشت چه هست؟

در فرازی از کلمات گهر بار آقا امیرالمومنین(ع) آمده که ایمان 4 پایه دارد: شوق، شفقت، صبر، جهاد. و در روایت می خوانیم: «فمن اشتاق إلى الجنة سلا عن الشهوات»؛ پس اگر کسی شوق بهشت را داشته باشد، دیگر اصلا دنیا و شهوات و لذات آن به چشم او نمی آید و توجهی به آن ندارد.

امیر المومنین(ع)، حضرت صدیقه زهرا(س) و حسنین(ع) به اضافه فضه که افطار خود را بعد از آن روزه طولانی انفاق کرد، به خاطر این بود که به فکر بهشت بودند. «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا». (ما براى خشنودى خداست كه به شما مى ‏خورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏ خواهيم) آیه 9 انسان.

مومنینی که به این نتیجه برسند که در انتخاب بین دنیا و آخرت، آخرت اهمیت بیشتری دارد، او آخرت را همیشه مد نظر دارد. حتی اینها در دنیا مثل همه زندگی می کنند و شاید حتی بهتر از بقیه هم باشند ولی روح آنها، هدف آنها جای دیگری است.

ماجرای پادشاهی که از ترس آخرت تخت پادشاهی را رها کرد!

یک روز حضرت عیسی(ع) به اتفاق حواریون از کنار شهری می گذشتند، در بیرون از شهر گنجی را یافتند و از عیسی خواستند تا زمانی را در مورد گنج جستجو و تحقیق کنند. حضرت عیسی(ع) گفت شما اینجا باشید تا من به داخل شهر بروم. اما حواریون در آن صحرا گنجی پیدا کردند و این گنج را در آوردند و سر آن با یکدیگر بحث کردند که چگونه آن را تقسیم کنند؟ تا اینکه گرسنه شدند و گفتند فعلا اول غذایی تهیه کنیم بعد روی گنج بحث کنیم. پس یکی را جهت تهیه غذا به بازار فرستادند و در همین حین توطئه کردند که تا او برگشت او را بکشند که سهم بیشتری نصیب بقیه بشود، و اما آن فرد هم که به بازار رفته بود در غذا زهری ریخت، تا آنها را بکشد و گنج را خودش ببرد! و هر سه کنار گنج کشته شدند.

و اما حضرت عیسی(ع) که به شهر رفته بود، به منزل پیرزنی رفتند، که با پسر جوانش در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می کردند و پیرزن ناله داشت که پسرش عاشق دختر پادشاه شده است! و اصلا ما کجا و پادشاه کجا! حضرت عیسی(ع) فرمود: به پسرت بگو به خواستگاری دختر پادشاه برود و پادشاه هم قبول خواهد کرد.

وقتی نزد پادشاه آمد، وزیر گفت از او بخواهید یک ظرف یاقوت و مروارید باید برای صداق و مهریه تهیه کند؛ و وقتی حضرت عیسی(ع) درخواست پادشاه را فهمیدند به آن جوان گفت ظرفی بیاور و در آن مقداری سنگ و کلوخ ریختند و گفتند این را نزد پادشاه ببر. بعد پادشاه هم قبول کرد و دختر را به ازدواج این جوان فقیر در آورد.

نکته مهم این جریان اینجا است، دقت کنید؛ مدتی گذشت و پادشاه فوت کرد و این جوان پادشاه شد. بعد از پادشاه شدن این جوان حضرت عیسی به دیدن او رفت، این جوان خیلی زرنگ بود و وقتی حضرت عیسی(ع ) را دید، به ایشان گفت: شما که مرا به اینجا رسانید، پس چرا برای خودتان چنین کاری نکردید و در فقر هستید؟!

حضرت عیسی(ع) در پاسخ گفتند: من به چنین چیزهایی فکر نمی کنم و دنیا فانی است و من در مقام تقرب خدا به لذتی معنوی رسیده ام که لذت دنیوی در برابرش ارزشی ندارد. بعد حضرت به آن جوان گفت: وقتی دو تا نان در دست تو هست، که یکی نان خشکی از دیشب و دیگری نان تازه ای است، کدام یک را انتخاب می کنی؟ گفت مشخص است نان تازه را.

حضرت هم فرمود: ما نیز چنین هستیم و آخرت را انتخاب کرده ایم و آخرت آن نان تازه است، در صورتی که دنیا می گذرد و این آخرت است که نمی گذرد. وقتی این پاسخ حضرت را آن جوان پادشاه شده شنید، او نیز گفت: پس مرا با خودت ببر و تخت پادشاهی را رها کرد و جزء اصحاب حضرت عیسی(ع) شد.

بعد حضرت رفت جایی که آن سه حواریون در صحرا بودند و دید آنها در کنار گنج هر سه مرده اند. بعد حضرت به امر خدا آنها را زنده کرد و گفت گنج من این جوان است. نتیجه اینکه این جریان سیره تمام انبیاء و اولیاء بوده است.

خوشحالی و شوخی حبیب بن مظاهر در شب عاشورا

بهشت چییست که حبیب بن مظاهر از اصحاب امام حسین(ع) در شب شروع به شوخی کرد و خیلی شاد بود و یکی به او گفت: مگر امشب شب شوخی است، ما فردا جنگ داریم! او نیز در پاسخ گفت: ما فردا یک مقدار می جنگیم - به تعبیر من یک مقدار شمشیر بازی است و شمیشر می خوریم و میزنیم - بعد به بهشت نزد خداوند می رویم . خدا شاهد من دیدم و لمس کردم که خیلی از جوان های نیز با همین عشق و روحیه به جبهه رفتند و عده ای از آنها هم شهید و این روحیه را داشتند.

نجات از جهنم دلیل اول تمایل به بهشت

بعد اول عشق و علاقه به بهشت، برای نجات از جهنم است. فرضاَ اگر شما در راهی رفتید و در این راه همه هلاک شدند ولی شما نجات یافتید و به مقصد رسیدند، در آن لحظه چقدر خوشحال هستید؟ حالا مومنین در آخرت وقتی می بینند همه را در آتش می ریزند، ولی آنها مورد استقبال ملائک قرار گرفته و وارد بهشت می شوند، همین وارد بهشت شدن و نجات از جهنم به تنهایی خودش نعمتی بزرگ است.

بشر در دنیا هدفهای زیادی را شاید تعقیب کند. اما هدفی را که خدا و ائمه(ع) گفتند این است خودمان را از اتش جهنم نجات دهیم. و خداوند نیز می فرماید: «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ». (پس هر کس را از آتش جهنم دور دارند و به بهشت ابدی درآرند چنین کس سعادت ابد یافت آیه 185 آل عمران)

بنابراین مرد آن است که خودش را از آتش جهنم نجات دهد. میخی که در دیوار کوبیدید، اگر بخواهید آن را در بیاورید، باید اول تکانش بدهید تا شل شود و بعد درش بیاورید. بعضی را مثل میخ در آتش فرو می برند و خیلی کار دارد تا خود را از این آتش در بیاوریند.

درخواست نجات از جهنم در دعای قنوت

جنت جای خودش اما مسئله مهم نجات از آتش است. دراین آیه که مشهور به دعای قنوت است، سه چیز را از خداوند می کنیم و می گوییم:«رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ». (خدایا ما را از نعمتهای دنیا و آخرت هر دو بهره‌مند گردان و از عذاب آتش دوزخ نگاه دار.آیه 201 بقره) ابتدا می گوییم: « رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً»؛ یعنی بهترین زندگی که در آن آرامش و پیشرفت و سلامت و عافیت در آن باشد را از خداوند درخواست می کنیم، بعد می گوییم: « وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً » و همچنین آخرت حسنه را هم درخواست داریم، و اما سوم اینکه « وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ »؛ ابتدا می گویید خدایا سعادت و حسنه دنیا و همچنین آخرت را به من عطا کن، و حالا بعد از این دو درخواست باز می گویید خدایا از آتش جهنم هم ما را نجات بده.

چرا این مطلب سوم را گفته است؟ چون بعضی مستقیم به بهشت نمی روند و ممکن است چند سال در جهنم باشند، مثلا یک سال، یا دو سال، یا سیصد سال، یا بیشتر به خاطر کیفر گناهی که کردند باید در جهنم باشند و دوران محکومیت خود را طی کنند، و سپس وارد جهنم شوند. بنابراین در اینجا درخواست نجات از آتش جهنم شده است.

لذات دنیا به یک لحظه آتش جهنم نمی ارزد!

اگر کسی را یک لحظه به جهنم بردند و او را در آتش فرو بردند و سریع هم در آورند؛ حالا از او بپرسند که آیا در دنیا خیر دیدی؟ او می گوید: نه خیری ندیدم، بلکه این شهوات و لذات دنیا به این یک لحظه آتش جهنم هم نمی ارزید. با اینکه فقط یک لحظه جهنم رفته است، چنین می گوید.

حالا کسی به بهشت رسیده و این مراحل را طی کرده و همین به بهشت رسیدن بعد از این همه عقوبات خودش نعمتی بزرگ است. اهل بهشت گاهی یک نگاهی می کنند وجهنم را می بینند و می گویند عجب جایی بود که خدا ما را نجات داد.در روایت داریم این مارهای جهنم اندازه کوه، عقرب آن اندازه قاطر است.

گریه امام زین العابدین(ع) با دیدن غل و زنجیر

آقا امام زین العابدین(ع) را روز یازدهم محرم سوار بر استر کردند، اما از شدت ضعف حضرت نتوانست سوار شوند و افتادند. گفتند زنجیر بیاورید و آقا را با زنجیر بستند و با خباثت گردن آقا را با زنجیر بستند. حضرت لحظه ای که زنجیر را آوردند شروع به گریه کردند! یکی از این بی دین ها شماتت کرد و گفت: با دیدن این زنجیرها گریه می کنید؟ حضرت گفت من از زنجیر و غل شما گریه نمی کنم، من با دیدن این غل و زنجیر به یاد غل و زنجیر جهنم افتادم. این بزرگواران چه می دیدند که این گونه به گریه می افتادند؟!

اینها پند است، پس نتیجه اینکه بهشت خودش به تنهایی یک نعمت بزرگ است. این شبهای ماه مبارک رمضان و این لحظات، لحظات مهمی است، هر چند کل لحظات دنیا لحظاتی مهم است اما این لحظات و شب های ماه رمضان مهم تر است و باید آن را خیلی جدی بگیریم.

نعمت دوم اهل بهشت

نعمت دوم اهل بهشت همان شراب طهور است که در ابتدای ورود به بهشت به آنها داده می شود، که با خوردن این آب در آنها تحولی ایجاد می شود. در هنگام ورود به بهشت اولین حرف خیر مقدم است که در همین سوره انسان می فرماید: «إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا ». (اين پاداش براى شماست و كوشش شما مقبول افتاده است آیه 22 سوره انسان) امروز بهشت نتیجه اعمال و رفتار خوب شما در دنیا بود که اعمال خوبتان شما را به بهشت رساند.

پس ملائکه در ورودی بهشت به آنها سلام می کنند و یک جام آب هم به آنها می دهند که بنوشند. در روایات داریم که این آب به دست آقا امیرالمومنین(ع) است و همان آب کوثر است که در همین سوره آمده: «رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا». (و پروردگارشان باده‏ اى پاك به آنان مى ‏نوشاند آیه 21 سوره انسان)

منظور از «شَرَابًا طَهُورًا» / پیرها به بهشت نمی روند!

طهور هم به زبان عربی به معنای پاک نیست به معنای پاک کننده است، که انسان را پاک می کند. یعنی تمام مرض ها، بدی های ظاهری و باطنی را پاک می کند؛ مثلا اگر پیر است جوان می شود، اگر مریض است سالم می شود، اگر پیر است جوان می شود، اگر زشت است زیبا می شود؛ و اینگونه با نوشیدن شراب طهور وارد بهشت می شوند.

یک روز پیامبر اکرم(ص)نشسته بودند یک خانم مُسنی آمد خدمت ایشان و گفت: دعا کنید من اهل بهشت شوم؛ اما پیامبر(ص) فرمود پیرها به بهشت نمی روند! بعد یک پیرمردی آمد و همین درخواست را داشت و باز پیامبر(ص) فرمود: پیرها وارد بهشت نمی شوند! بعد آقا امیرالمومنین(ع) تشریف آورند و آنها خدمت ایشان رفتند و گفتند پیامبر(ص) فرمودند ما اهل بهشت نیستیم و ناراحت بودند؛ حضرت امیرالمومنین(ع) فرمودند: پیامبر(ص) رست فرمودند پیرها به بهشت نمی رودند، چون هنگام ورود به بهشت اگر کسی پیر است، جوان می شود، و یا اگر مریض است، سالم می شود و سپس وارد بهشت می شود.

من از لابلای روایات و آیات استفاده کردم کسی که آن آب را می خورد، قبل از ورود به بهشت قدرت مادی اش هزاران برابر می شود؛ مثلا برا ی غذا خوردن خیلی توان خوردن پیدا می کند و از آن لذت می برد، در صورتی که ما در دنیا برای همین غذا خوردن محدود بودیم، در صورتی که بر حسب روایات یک مجلس غذاخوردن در بهشت چهارصد سال طول می کشد.از همه نظر این انسان تغییر و تحول نموده و یک انسان جدیدی می شود و این تحول سبب این می شود که از نعمت های بیشتری و بهترین استفاده کند که این یک فایده مهم بهشت است.

پاک شدن از حسد جهت ورود به بهشت

و بعد دوم اینکه کسی که در دلش حتی یک ذره تکبر، حسد، بدبینی و امثال آن باشد هم به بهشت وارد نمی شود و باید قبل از ورود به بهشت پاک شود. و قرآن هم به صراحت در این باره می فرماید: «وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَىٰ سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ». (و ما آیینه دلهای پاک آنها را از کدورت کینه و حسد و هر خلق ناپسند به کلی پاک و پاکیزه ساختیم و همه برادروار روبروی یکدیگر بر تختهای عزت بنشینند. آیه 47 حجر) ما در دنیا افرادی داریم که نسبت به دیگران بدبین هستند و یا حسد و کینه و خودخواهی دارند، حتی شاید مومن هم هستند ولی این حسد نمی گذارد ما به بهشت برویم و یک لحظه آنها را از خط بی خط می کند.

خوشحالی علامه بحرالعلوم از نداشتن حسد

یکی از این علمای بزرگ، علامه سید محمد مهدی بحرالعلوم است که ایشان شخصیتی عظیم بودند که خیلی بحث در باره ایشان است. معروف است ایشان مرتب خدمت امام زمان(عج) می رسید. نقل است که یک روز درایام جوانی یا نوجوانی با یک عده نشسته بود وخیلی خوشحال و شاد بود! علت این شادی را از ایشان پرسیدند و گفت: من امروز یقین پیدا کردم که حسد ندارم و حسد در دلم محو شده است.

این است که مومنین در دنیا می گویند: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحيمٌ». (پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز ، و در دلهایمان حسد و کینه ای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا ، تو مهربان و رحیمی. آیه 10 سوره حشر) پس همیشه از خداوند بخواهید که هیچ حسد و کینه ای نسبت به دیگران نداشته باشید.

احترام به علمای گذشته و توصیه به خواندن سیره زندگی آنان

من عادت دارم نسبت به علمای گذشته ادای احترام کنم و از خطبای محترم می خواهم که سیره علمای گذشته را بخوانند و بدانند این بزرگواران چه کسانی بودند؟ درست است که ائمه(ع) در قله های اخلاق هستند اما یک عده هم هستند که بالاخره از ائمه(ع) درس گرفتند.

......................

پایان پیام / 184