خبرگزاری اهل بیت(ع) – ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:
نهمین جلسه تفسیر و تدبر در قرآن آیت الله العظمی«سید محمدتقی مدرسی» مفسر تفسیر هجده جلدی "من هدی القرآن (هدایت)" نهم ماه مبارک رمضان در دفتر تهران ایشان با محوریت تفسیر آیات شانزدهم تا هجدهم سوره انسان برگزار شد.
ایشان در این جلسه با اشاره به آیات فوق که خداوند متعال می فرماید: « وَيُطَافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا ﴿۱۵﴾قَوَارِيرَ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا ﴿۱۶﴾وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا ﴿۱۷﴾ عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا ﴿۱۸﴾ به بیان لذت ها و نعمت های بهشت پرداختند.
گفتنی است این جلسات هر شب ماه مبارک رمضان از ساعت 23:30 در "تهران، خیابان 15 خرداد شرقی، کوچه امامزاده یحیی(ع)" در حال برگزاری است. و سحرگاه حدود ساعت 2 بامداد هم از شبکه سوم سیما پخش می شود.
در ادامه گزیده بیانات ایشان از نظر می گذرد:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کوشش: امیرمحسن سلطان احمدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کسانی که دنبال لذت های غیر مشروع از جمله فساد اخلاقی و یا به ابتلا به مواد مخدر هستند، و یا یک حرکات غیر مشروعی را انجام می دهند، مشکل اساسی این افراد در این است که این افراد از لذت های مشروع استفاده بهینه نکردند و این افراد نتوانستند از لذات مشروع استفاده کنند، بنابراین سمت لذت های نامشروع رفته اند و یک راه و روش غلط را انتخاب کرده اند، که در این راه نامشروع هرگز به نتیجه مطلوب نخواهند رسید.
بهره مندی مومنین از همه لذات و نعمات الهی
حالا برعکس این افراد که سمت لذت نامشروع رفته اند، مومنین هستند. مومنین در راه لذت، راه صحیح را انتخاب کرده اند و در راه لذت مشروع گام نهاده اند. و در این راه لذت مشروع، آنها بیشتر از بقیه لذت برده اند و از همهی نعمت های الهی بهره مند شده اند.
خداوند درسوره آل عمران به متاع های دنیایی اشاره و می فرماید: « زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ». خداوند می فرماید این لذت هایی که هست، اینها متاع است؛ یعنی لذت و معنی دیگر ابزار است. به دلیلی که وقتی بشر بعد از خوراک و خواب، به فکر تشکیل خانواده و بچه دار شدن و تامین آینده اش می افتد و حتی به فکر جمع کردن طلا و نقره که در آینده از آن بهره مند شود، می افتد. اما نمی داند که اینها، متاع و ابزاری برای دنیا است، در صورتی که اینها هیچ کدام لذت و اساس نیست.
پس ما در دنیا باید اولا این مراتب لذات را طی کنیم و اشکالی هم ندارد که از این لذات دنیا استفاده کنیم. در این باره قرآن هم می فرماید: « رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً»، همچنین آقا امیرالمومنین(ع) نیز می فرمایند: « وواحِدٌ فازَ بِكِلتَيهِما قَد جَمَعَ الدُّنيا مَعَ الآخِرَهْ » ؛ و اصحاب قارون نیز به او گفتند: « وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا».
ما یک تعادلی با ید بین دنیا و آخرت برقرار کنیم. آنهایی که می گویند ما دنیا را نمی خواهیم و فقط سمت آخرت می روند، در یک دست اندازهایی گرفتار می شوند. ببینید این آقایان کشیش ها و صومعه نشین ها به چه مشکلات زیادی مبتلا شدند؟ وحتی قضایایی درباره کارهایشان پخش شده است!
نکوهش پیامبر(ص) از فردی که از دنیا دوری کرد!
در زمان پیامبر (ص) کسی بچه اش فوت کرده بود و بعد از فوت بچه اش سر به کوه و بیابان گذاشت و مشغول عبادت شده و گفت من دیگر فقط به فکر آخرت هستم و دنیا دیگر بدرد نمی خورد! پیامبر وقتی با خبر شدند به او گفتند: آیا بر سنت من هستی؟ آن مرد هم پاسخ داد: بله! پیامبر فرمود اگر بر سنت من هستی، من هم ازدواج کردم، و هم شب می خوابم، و هم اینکه یک روز روزه می گیرم و یک روز روزه نمی گیرم. می بینید که پیامبر هم تعادل بین دنیا و آخرت را رعایت می کردند و این برقراری تعادل بین دنیا و آخرت خیلی مهم است.
پس این طور نیست که از دنیا دور کرد، بلکه باید از لذت ها استفاده بهینه کرد. حتی همین آب و غذایی که می نوشید و میل می کنید را خوب و با لذت بخورید. حتی در همین آب خوردن 30 برنامه و ادب وارد شده است، همچنین در دیگر مسائل زندگی نیز چنین است. پس سعی کنید در همه اینها را با بهترین وجه استفاده کنید.
تازه این یک مرحله است و باید فکر مرحله بعد آن باشیم و آن این است که انسان لذت ببرد که عافیت دارد و مثل دیگران نیست. این هم مهم است. در روایات ما فرمودند که نگاهتان در دنیا به پایین باشد و در مسائل آخرت نگاهتان به بالا باشد. مثلاً اگر یک شب بلند شدید و نماز شب خواندید، نباید به این نماز شب خواندن خود نسبت به دیگران که خوابند مباهات کنید! در صورتی که باید فکر کنید که کسی قبل از شما بوده که از شما زودتر بیدار شده و العفو های او بهتر و بیشتر از شما بوده است.
فردی به امام زین العابدین(ع)عرض کرد که تا چه زمانی می خواهید این قدر گریه و طاعت کنید؟ امام نیز در پاسخ فرمودند کتاب را بیاورید و گفتند این میزان عبادت های جدمان آقا امیرالمومنین7بوده است و من چقدر تا عبادت ایشان فاصله دارم و معلوم نیست چه زمانی به ایشان برسم. پس معلوم می شود ایشان در راه جدشان قدم بر می داشتند.
از آن طرف فکر کنید که چقدر از مردم در مریضی و ابتلا هستند و حتی برخی نان شب هم ندارند، و عده ای هم قبل از شما فوت کرده اند ولی شما اکنون زنده اید و این مشکلات را ندارید، فکر کردن به چنین چیزهایی باعث لذت می شود و این خودش نوعی لذت است.
نشان دادن خانه های اهل بهشت در جهنم و برعکس آن
خدا شخصا به بهشتیان توجه می کند و به آنها می گوید: شما اولیاء من هستید و مرا اطاعت کردید، پس امروز هم در مهمانسرای من در بهشت آمدید و در نزدیکی من زندگی می کنید. همین که بهشتیان در نزدیکی خداوند زندگی می کنند، خودش نعمتی بزرگ است. بعد خداوند خطاب می کند آیا از این که شما در جای بهتری هستید، به شما بگویم یا نگویم؟ و خداوند می خواهد جاهای آنها را در دوزخ نشان بدهد و بگوید که اگر اطاعت مرا نکرده بودید، این منازل شما بود.
در این باره خواجه شعری دارد که ظاهرش قشنگ نیست، به نظر من یک نوع ترفندی است که می گوید:
تو را به گوشه ی دوزخ عمارتیست *** جنت اگر نصیب تو شد، شد؛ نشد، نشد
البته یقینا خواجه به این عقیده نداشته که بهشت جایی نیست که زود بگذریم و دوزخ را زود قبول کنیم، بلکه می خواسته به کسانی که چنین هستند ظنزی بگوید.
یکی از لذت های اهل بهشت این است که خداوند سبحان به بهشتیان می گوید: بیایید خانه هایی که در آتش جهنم داشتید و به آنجا نرفتید را ببینید و به اهل جهنم هم می گویند: بیایید و خانه هایی که در بهشت داشتید و از دست دادید را ببنید!
امام صادق(ع) فرمود که خدا هر کس را آفرید یک جایی در بهشت و یک جایی درجهنم برای او قرار داد. و وقتی بهشتی ها به بهشت و دوزخی ها به دوزخ رفتند، یک منادی صدا می کند که ای اهل بهشت تماشا کنید! اینها می آیند جایی که آتش دوزخ هست و دوزخ مشخص است، بعد به آنها می گویند: این جاهای شما در آتش جهنم بود، که قبلا مقرر شده بود که اگر خدایی نکرده معصیت می کردید، اکنون اینجا بودید. در این لحظه بهشتیان این قدر خوشحال می شوند و لذت می برند که اگر مرگی بود، حتما از شوق و لذت آن می مُردند که این آتش را خدا از آنها دور کرده است.
بعد سراغ دوزخیان می روند و ندا می شود که سرتان را بالا کنید و ببینید کجاها را در بهشت از دست دادید؟! آنگاه دوزخیان به بهشت نگاه می کنند، می بینند در بهشت چه جاهایی است که آنجا منزل آنها بوده است، اما چون اطاعت خدا را نکردند و معصیت نمودند این خانه های بهشتی را از دست داده اند. بعد به اهل بهشت خطاب می شود که این خانه های خالی را شما بگیرید و جای آنها بروید و به اهل جهنم هم می گویند شما هم آن خانه های خالی در جهنم را بگیرید.
بزرگترین لذت در دنیا و آخرت
لذت ما در دنیا و آخرت این است که ببینیم چه مشکلات و بدی هایی و چه وضعی بوده و گریبان دیگران را گرفته و خداوند ما را نجات داده است، این خودش به تنهایی لذتی بزرگ است و باید شکر آن را نمود. خوب است دعای سیفی را بخوانید که در این دعا به این مضامین اشاره شده است، که در دعا می خوانید: خدایا خیلی افراد هستند که جای بدی هستند و ولی مرا نجات دادی. لذت دوم که در حدیث دیگری به آن اشاره شده این است که ما وقتی در دنیا از همه چیز فارغ شدیم و بدنمان کاملا از همه نعمت ها شاد و سر حال شد، بعد از آن یک احساس پوچی به انسان دست می دهید. یعنی بعد از این همه خوردن و خوابیدن و قدرتمند شدن، آخرش آن چه می شود؟ آخرش رسیدن به همین احساس پوچی است!
حتما غصه اسکندر مقدونی و درویش را شنیدید. روزی اسکندر با آن همه تشکیلات و نیروهایش از محلی حرکت می کرد و گفتند یک درویش آنجا خوابیده و با دیدن لشکر اسکندر اصلا از جایش حتی بلند هم نشد و به دستگاه و تشکیلات اسکندر نگاه هم نکرد! اسکندر گفت او را بیاورید و آن درویش آمد و به درویش گفت تو که هستی و چرا مرا احترام نمی کنی؟ و درویش هم به اسکندر گفت تو که هستی؟
اسکندر هم خودش را معرفی کرد و گفت من فاتح کشورها هستم و الان هم به مصر می روم تا آنجا را فتح کنم. درویش گفت خوب بعد از فتح مصر چه میکنی؟ اسکندر گفت بعد از مصر به آفریقا می روم تا آنجا را هم فتح کنم، بعد یکی یکی فتح کشورها را گفت تا تمام شد و فتحی دیگر نبود و درویش گفت حالا می خواهی بعد از این فتح ها چه کنی؟ اسکندر گفت دیگر هیچ! درویش هم گفت من همان هیچ هستیم که تو آخرش می خواهی به این هیچ برسی!
گاهی وقت ها انسان وقتی پیشرفت می کند، انتهای این پیشرفت به هیچ می رسد. در اصل یک چیزی در دل او هست و او می خواهد به آن چیز برسد و نرسیده است و انسان خیال می کند، اگر پادشاه شود و امکانات داشته باشد، مثلا چیزی می شود! نه این نیست، اینها هیچ هستند و دل ما دنبال خدا است که قرآن هم می فرماید: «إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى».
علت تمایل مجدد به رفتن حج و زیارت
ما در دنیا از طبقاتی هستیم که از اولیاء الله نیستیم ولی از اعداء الله هم نیسیتم؛ در زندگی ما شده که لحظاتی ارتباط با خدا را درک کرده ایم و از آن لذت برده ایم ولی آن لحظه را یادمان رفته است. اکثر کسانی که حج مشرف می شوند، باز دوست دارند مجدد به حج بروند، از طرفی حج رفتن نیاز به پول دارد و در رفتن هم خطر هست، اما چرا این افراد که یک بار به حج رفته اند، باز تمایل دارند دوباره بروند؟!
من به این نتیجه رسیدم که این افراد وقتی که حج رفته بودند، آنجا در لحظه ای از لحظات حج عبادت را درک کرده و خدا هم یک مقداری به این بنده اش قرب خودش را چشانده و یک مقدار از پیمانه محبت به او داده است و این بنده نیز آن را چشیده است. بنابراین برای اینکه دوباره این لحظه را درک کنند، دنبال این هستند که دوباره به حج مشرف شوند. همچنین در کربلا رفتن و دیگر مکان های زیارتی نیز چنین است. در یک لحظه در زیارت یا راهپیمایی پیاده به سوی حرم امام حسین(ع) یک لحظه به آن لذت معنوی رسیده اید و طعم این لذت در دلتان باقی مانده و دوباره مشتاق این زیارت هستید.
........................
پایان پیام / 184