خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳
۱۳:۳۶
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۳ تیر
۱۳۹۸
۱۴:۵۳:۰۴
منبع:
روزنامه «افغانستان ما»
کد خبر:
753929

آیت‌الله محقق کابلی؛ از مرجعیت مذهبی تا نماد هویتی

وقتی آیت‌الله محقق کابلی مرجعیت مذهبی را در افغانستان پذیرفت، میلیون‌ها نفر در افغانستان اعتمادبه‌نفس از دست‌رفته خود را تا حدودی بازیافتند؛ زیرا وقتی مردم ببیند که از درون جامعه‌شان فردی می‌تواند مرجعیت مذهبی را در اختیار بگیرد، پس لاجرم فردی از درون همچون جامعه می‌تواند مرجعیت سیاسی را نیز در اختیار بگیرد.

آآ

خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:

روزنامه «افغانستان ما» با انتشار مطلب زیر، به بررسی ابعاد شخصیتی مرحوم آیت‌الله العظمی قربانعلی محقق کابلی پرداخت.

        

       

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیت‌الله محقق کابلی؛ از مرجعیت مذهبی تا نماد هویتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آیت‌الله قربانعلی محقق کابلی یکی از بزرگ‌ترین علمای جهان اسلام به شمار می‌رود که در سن 91 سالگی درگذشت. این موضوع غم و اندوه فراوان در میان میلیون‌ها مقلد او در افغانستان برجای گذاشته است.

آیت‌الله محقق کابلی علاوه بر این‌که مرجعیت مذهبی را به عهده داشت، به‌عنوان یکی از نمادهای هویتی بخش بزرگ از مردم افغانستان بود. این عالم جلیل‌القدر در جهان اسلام مخصوصاً در جهان تشییع از جایگاه مهم برخوردار بود. محقق کابلی را می‌توان در دو حوزه به‌عنوان مرجع و نماد معرفی کرد؛

الف) مرجع مذهبی:

جهان اسلام از قرن سوم الی قرن ششم به فرقه‌های و شاخه‌های متعدد فقهی و کلامی تقسیم گردید. در افغانستان دو مذهب مهم اسلامی (حنفی و جعفری) بیشترین پیرو دارد. با توجه به موقعیت جغرافیایی افغانستان و تأثیرپذیری آن از ناحیه کشورهای خاورمیانه در حوزه فرهنگی و مذهبی، گرایش دینی در برخی مواقع رویکرد سیاسی به خود گرفته است.

از آنجایی‌که تا اواخر قرن نوزدهم در افغانستان حکومت فراگیر و جامع وجود نداشت که بتواند بر تمامی بخش‌های کشور اعمال حاکمیت نماید، گروه‌های قومی و مذهبی به گونه مستقل و فارغ از حیطه قدرت حکومت مرکزی به حیات خود ادامه می‌دادند.

در اواخر قرن نوزدهم امیر عبدالرحمن خان به کمک بریتانیا نظام سیاسی استبدادی را در افغانستان روی کار آورد که مذهب یکی از ابزار سرکوب و اختناق دوره وی به شمار می‌رفت. هزاره‌جات با توجه به جغرافیای سیاسی خود یکی از مهم‌ترین چالش‌های عبدالرحمان خان در راستای برچیدن قدرت‌های محلی و استقرار نظام یکپارچه و تک قومی محسوب می‌شد.

از آنجایی‌که ساکنان هزاره‌جات به لحاظ مذهبی شیعه جعفری بودند و از جانب دیگر به لحاظ قومی هزاره بودن، برای عبدالرحمن خان بهانه کافی به وجود آمد تا با تفسیر تنگ از اسلام حکم ارتداد هزاره‌ها را صادر نماید و مذهب جعفری را خارج از دایره اسلامی اعلام نماید. وی با این کار خود موفق شد قومیت‌های دیگر را در افغانستان علیه هزاره‌ها بسیج نماید.

عبدالرحمن خود با به راه انداختن جنگ فرقه‌ای نه‌تنها نتوانست پایه‌های دولت ملی پایدار را محکم نماید بلکه زمینه تنش دوام‌دار را در افغانستان به یادگار گذاشت که تاکنون میان بخش‌های مختلف جمعیت افغانستان به‌عنوان خطر بالقوه به حیات خود ادامه می‌دهد.

عبدالرحمن علاوه بر کشتار 62 درصدی هزاره‌ها، مرجعیت مذهبی نیمه‌مستقل آن‌ها را برای دهه‌ها از میان برداشت.

روحانیون در هزاره‌جات یکی از اهداف اولیه برای حذف فیزیکی در زمان عبدالرحمن خان محسوب می‌شد. قتل و کشتار روحانیون در هزاره‌جات نه‌تنها به لحاظ سیاسی سنگین تمام شد بلکه به لحاظ فرهنگی نیز گران آمد و تا حد زیادی امکان رشد علمی در هزاره‌جات از بین برده شد.

تجربه تاریخی در بسیاری کشورهای چند قومی که شاهد منازعه داخلی بوده‌اند نشان داده است که پیروزی یکی از جناح‌ها باعث نشده است که همگرایی مذهبی و هویتی در آن جوامع شکل بگیرد.

از بین بردن مراکز مذهبی در هزاره‌جات نیز باعث از میان رفتن شیعیان در افغانستان نشد؛ بلکه باعث شد مرجعیت تا حد زیاد از داخل به خارج از کشور منتقل شود و امکان تربیت رهبران مذهبی در داخل کشور از بین برود. دهه دموکراسی و وقوع کودتای 1978 تا حدی زیادی زمینه‌های احیایی فرهنگی را در بخش‌های مختلف کشور فراهم کرد.

جنگ‌ و گریز میان مجاهدین و نظام کمونیستی در افغانستان باعث شد که نظام آموزشی نیم‌بند که توسط کمونیست‌ها در شهرهای افغانستان استوار گردیده بود از بین برود و رکود فرهنگی بار دیگر مانند دوره‌های استبدادی گذشته بر حیات اجتماعی و سیاسی کشور مستولی گردد.

پس از سقوط کمونیست‌ها در افغانستان آیت‌الله محقق کابلی بعد از سال‌ها تحصیل و تحقیق در بیرون از کشور به افغانستان بازگشت و مرجعیت مذهبی شیعیان را که نزدیک به یک قرن قبل توسط استبداد سیاسی از آن‌ها ستانده شده بود دوباره احیا نمود و خود در رأس چنین مرجعیتی قرار گرفت.

ظهور مرجعیت مذهبی در درون جامعه نه‌تنها به لحاظ علمی برای کشور و مردم آن مفید است بلکه تا حدی زیاد می‌تواند مانع از وابستگی فرهنگی-مذهبی به مراجع بیرون از کشور شود و زمینه‌های استفاده‌های بیرونی‌ها را از بین ببرد.

هزاره‌ها پس از سرکوب دوره عبدالرحمانی به لحاظ مذهبی و فرهنگی به‌شدت منزوی شدند و تعداد زیادشان مجبور به ت غییر مذهب شدند اما ظهور مجدد مرجعیت مذهبی در درون جامعه و برخاسته از متن همان جامعه که با درد و رنج آن مردم به‌خوبی آشنایی داشت باعث احیای هویتی در امر فرهنگی و مذهبی شد که تاریخ این موضوع را به‌خوبی برای آیندگان بازگو خواهد نمود.

وجود آیت‌الله محقق کابلی نه‌تنها در حوزه دینی-مذهبی هویتی بخشی نمود بلکه در امر سیاسی نیز وی تبدیل به یک نماد گردید.

ب) نماد هویتی:

وقتی یک ملت از تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و قدرت سیاسی خود محروم شود در حقیقت هویت آن‌ها سلب می‌شود. کشتار و سرکوب دوره عبدالرحمان و حاکمان افغانی پس‌ازآن به‌اندازه شدید و ویرانگر بود که بخش وسیع جمعیت افغانستان دچار بحران هویتی شدند.

این بحران تمامی حوزه‌های زندگی اجتماعی را در برگرفت که از دست رفتن اعتمادبه‌نفس در امر رسیدن به مرجعیت سیاسی و مذهبی از نمونه‌های مهم آن بود.

شهید مزاری در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی در جهت احیای هویت بخشی از مردم کشور گام‌های اساسی را برداشت و در جهت شکستن انحصار قدرت سیاسی به دست یک قوم تلاش وافر به خرج داد، اما طرح ایشان برای شکستن انحصار مرجعیت، ابعاد مبارزاتی او را در راستای تحقق عدالت تکمیل کرد.

آیت الله محقق با پذیرش مسؤلیت بزرگ و خطیر مرجعیت مذهبی، مسیر رسیدن به احیای هویت جمعی را کوتاه و هموار نمود.

آیت‌الله محقق کابلی هرچند برای مردم افغانستان به لحاظ سیاسی به‌صورت مشخص وارد مناسبات قدرت نشد؛ اما به لحاظ تئوریکی و فرهنگی تا حد امکان در راستای برقراری نظام سیاسی مبتنی بر عدالت و وحدت ملی در کشور کوشید.

وقتی آیت‌الله محقق کابلی مرجعیت مذهبی را در افغانستان پذیرفت، میلیون‌ها نفر در افغانستان اعتمادبه‌نفس از دست‌رفته خود را تا حدودی بازیافتند؛ زیرا وقتی مردم ببیند که از درون جامعه‌شان فردی می‌تواند مرجعیت مذهبی را در اختیار بگیرد، پس لاجرم فردی از درون همچون جامعه می‌تواند مرجعیت سیاسی را نیز در اختیار بگیرد.

در افغانستان سیاست و مذهب تقریباً برای همیشه در کنار هم زیسته‌اند. افغانستان از جمله معدود کشورهای اسلامی است که تنش‌های سیاسی کمتر به تنش‌های مذهبی انجامیده است فقط در زمان‌های محدود طور نمونه عبدالرحمان خان از جمله کسانی بود که از مذهب استفاده سیاسی نمود.

هرچند دو مذهب بزرگ اسلامی مانند حنفی و جعفری در کنار هم حالت مسالمت‌آمیز داشته است اما این موضوع به معنای جدایی دین از سیاست در افغانستان نبوده است.

شهید مزاری با درک درست شرایط افغانستان در راستای احیای هویت هزاره‌ها در عرصه‌های مختلف تلاش کرد. از جمله این تلاش‌ها می‌توان به پیشنهاد و حمایت وی از مرجعیت آیت الله محقق کابلی اشاره کرد.

مرجع قرار گرفتن آیت‌الله محقق کابلی در حوزه مذهبی باعث افزایش اعتمادبه‌نفس میلیون‌ها شهروند محروم افغانستان در حوزه علمی و سیاسی گردید؛ بنابراین می‌توان گفت میلیون‌ها شهروند افغانستان در حوزه هویتی و بازیابی اعتمادبه‌نفس از دست‌رفته‌شان مدیون و مرهون تلاش‌ها و کوشش‌های دو شخصیت بی نظیر تاریخ مردم ما، شهید مزاری و آیت‌الله محقق کابلی است.

خدمات برجسته آیت‌الله محقق کابلی در حوزه علمی و سیاسی، شایان آن است که توسط حکومت و رهبران سیاسی مورد تقدیر و تمجید قرار بگیرد. اولین اقدام در این راستا می‌تواند تدفین احترام‌آمیز این دانشمند فرهیخته در میان میلیون‌ها هوادار وی در افغانستان باشد و در قدم بهره برداری از اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی وی در راستای برقراری عدالت اجتماعی و وحدت ملی در افغانستان است.

..................................
پایان پیام/ 101