به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ زینبیون نامی است که مدافعان حرم پاکستانی برای خود انتخاب کردهاند. شجاعت آنها در جبهه مقاومت زبانزد مجاهدان بود. آنها در کنار فاطمیون که مدافعان حرم افغانستانی بودند در شکست تکفیریها در سوریه نقش مؤثری داشتند، اما مظلومیت زینبیون بسیار بیشتر بود و اکنون نیز آنان کمتر شناخته شده هستند.
کتاب «عاشقان ایستاده میمیرند» روایت زندگی یکی از زینبیون ایالت پنجاب است. اکثر مدافعان حرم پاکستانی از ایالت پاراچنار هستند، اما «عدیل» از پنجاب به جبهه مقاومت رفت. «زهره شریعتی» نویسنده این کتاب که کارشناسی ارشد ادیان شرقی دارد با فضای دینی، سیاسی و اقتصادی هند و پاکستان آشناست. از این رو در گفتگویی نکاتی را در مورد تفاوت این ایالتها عنوان میکند. او از عجله ناشران در تدوین کتاب که موجب ضعف استحکام مطالب میشود گله دارد و میگوید کار تدوین کتاب از زمان سفارش تا انتشار آن فقط یک سال بود. این نویسنده چندین کتاب درباره شهدا معتقد است زندگی شهدا به قدر کافی دراماتیک و پرتعلیق و هیجان هست که بتوان با تدوین و زبان مناسب، بدون تخیل آنها را روایت کرد.
ـ موضوع گفتوگوی ما انتشار آخرین کتاب شما با عنوان «عاشقان ایستاده میمیرند» است که روایتی از زندگی شهید عدیل از شهدای مدافع حرم لشکر زینبیون را به تصویر کشیده است. چطور شد این سوژه را انتخاب کردید؟ با فضای مدافعان حرم آشنا بودید؟
راستش را بخواهید شخصاً انتخاب نکردم. کم و بیش با خانواده مدافعان حرم آشنا بودم و حتی برای نوشتن کتاب از زندگی یکی از شهدای مدافع حرم هم مصاحبههایی انجام داده بودم، اما شرایط مناسب برای نوشتن و انتشار آنها فراهم نشد. کمی بعد یکی از دوستان، واسطه آشنایی من با بخش فرهنگی لشکر زینبیون شد و نوشتن از شهید عدیل به من پیشنهاد داده شد، که من هم آن را منوط به خواندن مصاحبههایی کردم که قبلاً از خانواده شهید و همرزمانش تهیه شده بود. بعد از خواندن زندگی شهید از میان روایت خانوادهاش، نوشتن از شهدای غیرایرانی برایم دغدغه شد. تا پیش از آن، بیشتر از فاطمیون شنیده بودم. سالها پیش خاطراتی از بینظیر بوتو و مقالاتی در مورد پاکستان و شرایط سیاسی اجتماعیاش خوانده بودم که کامل نبود، اما به واسطه رشته تحصیلیام در دوره کارشناسی ارشد که ادیان شرقی بود و علاقه شخصیام به مطالعات شبهقاره، با فضای هند و پاکستان کمی آشنایی داشتم. شهید عدیل، در میان زینبیون هم شهید ویژهای است. از این جهت که بیشتر داوطلبان زینبیون، اهل پاراچنار هستند و شرایط پاراچنار به خاطر محرومیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، به گونهای است که به انقلاب اسلامی ایران علاقه خاصی دارند، شهیدپرور و شجاعپرورند و داوطلب شدن پاکستانیها از پاراچنار برای عضویت در لشکر زینبیون، چندان عجیب نیست، اما عدیل، اهل ایالت پنجاب بود. یک ایالت بزرگ، همسایه هند، با شرایط کاملاً متفاوت فرهنگی و اقتصادی با پاراچنار، و خانوادههایی عمدتاً با وضع مالی خوب و تحصیلکرده. عدیل هم از چنین خانوادهای بود. گاهی دل بریدن از علایق و وابستگیهای عاطفی و مالی در شرایط مناسب، خیلی سختتر است. همین شرایط خاص و البته جوانی او به نسبت دیگر شهدای لشکر زینبیون، مرا جذب نوشتن از او کرد. همین طور رابطه خاصی که با هر یک از اعضای خانواده، به ویژه مادرش داشت. من هم یک پسر ۱۸ ساله دارم و رابطه این مادر و پسر، برایم خیلی جذاب بود.
ـ سبک کتاب عدیل چه تفاوتی با دیگر کتابهای شما یا کتاب نویسندگان دیگر در مورد شهدا دارد؟
سبک کتاب «عاشقان ایستاده میمیرند» مستندداستانِ تلفیقی است. یعنی بخش داستانی کاملاً از بخش مستند تفکیک شده و در بخش مستند، هیچگونه تخیلی به کار نرفته است. به تجربه و عقیده شخصیام، نوشتن از شهدا تا زمانی که مدارک و مستندات لازم و کافی در مورد ایشان وجود ندارد، نباید به صورت داستان و با استفاده از تخیل نگاشته شود.
ـ چرا این طور فکر میکنید؟
برای اینکه مخاطب نمیتواند مرز تخیل و واقعیت را متوجه شود و چه بسا وهمیات ما به شهید منتسب شود و مخاطبان فعلی و آیندگان، تفاوتی میان واقعیت و وهمیات ما قائل نشوند. این اختلاط نتیجه خوبی ندارد. ما را از زندگی و زمانه شهید دور میکند و چیزهایی را به او و اطرافیانش نسبت میدهد که مخاطب را دچار سردرگمی و حتی اشتباه در مورد شخصیت شهید یا زمانه او خواهد کرد. چه اشکالی دارد تا وقتی مستندات ما کامل نیست، دست از سر قالب داستان برداریم و اجازه دهیم تا جایی که امکان دارد، واقعیت بدون افزودههای خیالی، اعتماد مخاطب را در پی داشته باشد؟ همین واقعیت ادعایی ما هم البته مستندِ صددرصد نیست، چراکه حداقل از دو فیلتر گذشته است، یکی فیلتر ذهن و زبان و روایت راوی خاطرات که عمدتاً خانواده، خویشان و دوستان و همرزمان شهیدند، و دیگری دریچه ذهن و زبان و روایت نویسنده این خاطرات. زندگی شهدا به قدر کافی دراماتیک و پرتعلیق و هیجان هست که بتوان با تدوین و زبان مناسب، بدون تخیل آن را روایت کرد و نویسنده قوی، نیازی به استفاده از تخیل و وهمیات در نوشتن از شهید ندارد. مگر آنکه مستندات به قدر کافی نباشد و حفرههای اطلاعاتی ما از زندگی شهید به قدری زیاد باشد و ننوشتن بههنگام از او، دست مخاطبان آینده را از استنادات اندک خالی کند، که ناچار شویم به حداقل ممکن از قوه تخیل بهره بگیریم. به جِدّ معتقدم که جهان آینده انواع هنر، جهان مستند است، نه تخیل. زمانی بود که مخاطب ما تصورش را هم نمیکرد در سینما فیلم مستند تماشا کند، اما امروزه مستند جایگاه رفیعی پیدا کرده و تدوین هنرمندانه در نویسندگی و کارگردانی و دیگر هنرها، برای ارائه یک اثر جذاب به مخاطب کافی است و نیازی به استفاده از تخیل مثبت و توهم منفی برای ایجاد جذابیت وجود ندارد. سبک کتاب عدیل را پیش از این در سالهای ۸۴ تا ۸۸ تا اندازهای در مجموعه پنج جلدی با ستارهها که برای راهیان نور نوشته بودم و چند سالی مرتب تجدید چاپ میشد، به کار برده بودم، اما به قدر کافی پخته نبود. سعی کردم تلفیق بهتری باشد، اما خب عجله سفارشدهندگان در انتشار کتاب، شاید به استحکام ارتباط بخش داستان و مستند ضربه زد. با این حال همچنان در حال بازنویسی کار هستم و امیدوارم در صورت تجدید چاپ، بتوانم تغییراتی به نفع این استحکام در کتاب انجام بدهم.
ـ چه اسناد و مستنداتی برای نوشتن این کتاب در اختیار شما قرار گرفت؟
مدارک و مستندات این کتاب، مصاحبهها، دستنوشتهها و عکسهایی است که از طرف زینبیون و خانواده شهید که ساکن ایران هستند در اختیار من گذاشته شد. تعداد ساعت مصاحبهها را نمیدانم، اما انجام مصاحبهها سه سال زمان برده است. با توجه به اینکه انجام مصاحبه هم در این مورد برعکس فاطمیون که زبان مادریشان فارسی است، کار راحتی نیست و به دلیل تفاوت زبانی زمان طولانیتری میطلبد، باید در همین جا از تیم مصاحبه بخش فرهنگی لشکر زینبیون علیالخصوص سرکار خانم فاطمه عارفنژاد تشکر ویژه داشته باشم که با زحمات فراوان در بحث ترجمه از اردو به فارسی با استفاده از اعضای خانواده که بیشتر به فارسی مسلط بودهاند، توانستهاند از فیلتر زبان متفاوت نیز به سختی بگذرند.
ـ به نظر شما پیامی که کتاب میتواند به مخاطبانش ارائه کند. چیست؟
راستش این را باید از مخاطبان پرسید. تمام تلاش من این بود که به رابطه صمیمی و گرم مادر و پسر در هر دو بخش داستانی و مستند تأکید کنم. عاطفه مادر و فرزندی یکی از شگفتترین روابط عاشقانه دنیاست. مادری که از محبت و جان فرزندش به خاطر حفظ دین، ارادت به اهل بیت و اعتقاد به جهانی دیگر که فرزندش در آن به صورت ابدی زنده در نزد خداست، میگذرد و زندگی و حیات را تنها در بعد مادی این جهانی نمیبیند، مادری است که پیش از فرزندش، به توحید و نبوت و معاد شهادت داده و شهید شده است؛ چنان که گفتهاند فرق مادر شهید، با تمام مادران دیگرِ زمین، خلاصه میشود در این: مادر شهید، قبل از آنکه مادر شهید میشود، شهید میشود.
ـ کدام بخش از زندگی شهید عدیل برای خودتان جذاب بود؟
کل ماجرای زندگی عدیل برای من از جهاتی تازگی داشت و از جهاتی شبیه زندگی دیگر شهدا و حتی شهدای ایرانی بود. تربیت ذیل سایه اهل بیت (ع) و احساس وظیفه نسبت به دین و بزرگان دینی، نقطه اشتراک زندگی شهداست، چه ایرانی و چه غیرایرانی. تازگیاش بیشتر به فرهنگ تربیتی این شهید برمیگشت و البته اثبات اینکه انقلاب اسلامی ایران، از همان قبل از پیروزیاش، در میان ارادتمندان اهل بیت جای خودش را باز کرده و در این ۴۰ سال صادر شده است. تلاش برای رشد شخصیتی و روحی و حتی سلامت جسمی برای انسان بهتری بودن و خدمت به دیگران، یکی از جذابترین ویژگیهای این شهید بود. همچنین ادب و اصرارش بر حفظ زبانش از ناسزا و کلمات رکیک. ادب همیشه نجاتبخش است. چه بسیار انسانهایی که به واسطه حفظ حرمت و ادب نسبت به بزرگان، در لحظه انتخابهای سرنوشتساز، بهترین تصمیم را گرفته و خود را به کشتی نجات رساندهاند. همچنان که حرّ بن یزید ریاحی، به ادبش خریده شد.
..........................
پایان پیام/ 167