خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳
۳:۴۸
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
چهارشنبه
۲۱ اسفند
۱۳۹۸
۸:۳۱:۵۶
منبع:
ابنا
کد خبر:
766810

طلاب و روحانیون در خط مقدم مبارزه با کرونا

از آنجا که تعداد بچه های داوطلب زیاد است و البته تعداد موارد و کارهای مورد نیاز هم زیاد، سعی شده بچه ها در حوزه های مختلف پخش شوند. برای مثال آخرین اقدام بچه های ما این بوده که ...

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ روزنامه جام جم در گزارشی با عنوان "طلاب در خط مقدم کرونا" پای صحبت طلبه های داوطلبی نشسته است که یاری رسان بیماران و کادر درمان بیمارستان فرقانی قم شده اند.

متن کامل گزارش روزنامه جام جم به شرح زیر است:

آنها به خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا رسیده اند، به دل قرنطینه، آن طرف ترس و دلهره! در بیمارستان فرقانی قم، حالا آنها را خیلی ها می شناسند، هم بیماران و هم کادر درمانی؛ به خودشان که باشد، می گویند کار خاصی نکرده اند، حضورشان اما برای خیلی ها قوت قلب شده و همین موضوع خستگی شیفت های چندساعته را از تنشان بیرون کرده است. برای طلبه های داوطلبی که در مهلکه کرونا خودشان را رسانده اند به بخش قرنطینه، همان هایی که آب دست بیماران مبتلا داده اند، پای حرف هایشان نشسته و درست مثل یک همراه، چندساعتی همراهی شان کرده اند، این روزهای کرونایی عیار سنجش بوده؛ حالا آنها هم آن طرف مرز فداکاری ایستاده اند.

داستان کرونا، حالا که دوهفته از شیوعش در کشورمان گذشته، داستان دست هاست، دست هایی سرخ و ملتهب مثل دست پرستارها و کادر درمان، دست هایی سیاه مثل دست سودجوها و سوداگران ماسک و اقلام بهداشتی و دست هایی سبز مثل دست نیروهای داوطلب و جهادی؛ در مهلکه کرونا، شما دست هایتان را چقدر حراج کرده و کجای داستان ایستاده اید؟! خط مقدم حتما که نباید سنگر و گلوله و خمپاره داشته باشد، صفحات تقویم ورق که بخورد، از دهه ۶۰ به آخرین سال های دهه ۹۰ که برسد، خط مقدم می شود بخش عفونی یک بیمارستان و سربازها هم می شوند همه آنهایی که با وجود اطلاع از خطرات یک بیماری ویروسی همه گیر، پا به قرنطینه گذاشته و به دل دشمن زده اند؛ آن وقت در این خط مقدم، بین نیروهای سپیدپوش درمان که کارشان مرهم گذاشتن روی زخم بیماران است، افرادی هم پیدا می شوند که داوطلبانه به دل خطر بزنند و برای حضور در بخش قرنطینه و کمک به بیماران مبتلا و کادر درمانی از هم سبقت بگیرند و این بشود ماجرای گزارش امروز ما؛ ایده ای که جرقه اش همان روزهای ابتدایی شیوع ویروس در ذهن اعضای خانه طلاب جوان قم خورده و نتیجه اش حضور ۷۰۰ نیروی داوطلب از طلبه گرفته تا دانشجو و متخصص در صف مبارزه با کروناست؛ افرادی که هرکدام یک گوشه کار را گرفته اند و در این بین قسمت بیش از ۲۰۰ نفر هم حضور در بخش قرنطینه بیمارستان بوده است.

* ورود به منطقه سیاه

حجت الاسلام حیدرزاده طلبه ۳۶ ساله تهرانی، یکی از همین افراد داوطلب است؛ جوان جهادگری که به ما می گوید قصد داشته عید در اردوی جهادی یک منطقه محروم شرکت کند و حالا فقط فضای این جهاد تغییر کرده: «وقتی بحث شیوع بیماری پیش آمد و این فضای رعب و وحشت ناشی از آن به جامعه تزریق شد، احساس کردم که باید این فضا شکسته شود و به جایش امیدواری به وجود بیاید.» همین است که حالا او تجربه حضور در منطقه سیاه را پیدا کرده؛ همان منطقه مخصوص افراد مبتلا و می گوید در قرعه کشی اسمش جزو طلبه های داوطلبی درآمده که از شب اول پای کار آمده اند: «بعد از جلسات توجیهی و آموزشی چون تعداد ما زیاد بود قرعه کشی کردند و بعد به ما لباس های مخصوص و دستکش و ماسک و عینک و... دادند، چون من ملبس بودم گفتند حتما باید لباس را دربیاورید و بعد من وارد منطقه سیاه شدم.»

چیزی که این طلبه جهادگر در این بخش دیده، قبل از هرچیز مجاهدت کادر درمانی بوده، همه پرستارها، پزشک ها و نیروهای خدماتی ای که با عشق و علاقه، این روزهای سخت را دوام می آورند و او حالا افتخارش همراهی با آنهاست: «ما به اسم همراه بیمار وارد شدیم، چون بیماران به دلیل شرایط خاص شان همراه نداشتند، اما تلاشمان این بود که علاوه بر کمک به بیماران، باری هرچند کوچک از دوش کادر درمانی برداریم.»

* با بیماران دوست شدیم

حجت الاسلام خانی، طلبه دیگری است که تجربه حضور خود در بخش قرنطینه بیمارستان فرقانی قم را با ما در میان می گذارد؛ جوانی اهل شهر همدان که حالا چندسالی است به خاطر درس و بحث ساکن قم شده؛ او هم از انگیزه اش برای شرکت در اردوی نوروزی می گوید و این که با تغییر شرایط، فقط شکل خدمت رسانی اش عوض شده است: «شیفت من در بیمارستان از ۷ شب تا ۷ صبح است و بچه های دیگر دو شیفت دیگر را هم پر می کنند تا در تمام ساعات مریض ها همراه داشته باشند.» او هنوز حرفی که رئیس بیمارستان اولین روز حضورشان به آنها گفته یادش است؛ این که روحیه و امید باعث ارتقای سیستم ایمنی بیماران می شود و همین حرف انگیزه مضاعفی بوده برای همراهی با نیروهای درمانی. موضوعی که درباره اش می گوید: «واقعیتش اولین بار که می خواستم وارد بخش قرنطینه شوم کمی استرس داشتم، اما هرچقدر بیشتر بین بیماران و عوامل درمان ماندم این استرس کمتر شد، الان هم نسبت به خطرات این حضور آگاهم اما در این مدت این همراهی و کمک رسانی لذتی برای من داشته که قابل گفتن نیست.» او برای ما از فرزند ۱۴ ماهه اش می گوید و این که از وقتی پایش به بیمارستان باز شده سعی کرده در مواجهه با او جانب احتیاط پیش بگیرد و بیشتر رعایت کند و با این حال معتقد است: «پرستارها، دکترها و خدمه بیمارستان علمدار این مبارزه هستند؛ همگی خانواده دارند و خیلی ها در این مدت حتی بچه هایشان را بغل نکرده اند.» او که در بخش قرمز یعنی بیماران مشکوک به ویروس کرونا، وظیفه همراهی را به عهده گرفته، از بیماران هم برای ما می گوید؛ از افراد سالمند و جوان ترهایی که سابقه بیماری های زمینه ای داشتند و روی تخت های بیمارستان، بعد از بیماری بزرگ ترین مشکل شان نداشتن همراه بوده: «با آنها خیلی ساده دوست می شدیم، حرف می زدیم، از ساده ترین چیزها مثل این که از کجا آمدید، چندتا بچه دارید و... و بعد همه کارهایی را که همراه یک مریض برایش انجام می دهد برایشان انجام می دادیم.»

* همه کار می کنیم؛ از تی کشیدن تا همراهی بیماران

حجت الاسلام مهدیان برای ما روایت متفاوت تری از تجربه حضورش در بخش قرنطینه دارد و از ایده جمعی رفقای طلبه اش در خانه طلاب جوان قم می گوید و اعلام آمادگی شان به مسوولان این استان برای مقابله با کرونا. ایده ای که در نهایت آنها را به بخش قرنطینه بیماران مبتلا به کرونا رسانده: «ما همه کارهایی را که از آدم های غیرمتخصص برمی آید انجام دادیم؛ از تی کشیدن و تمیز کردن گرفته تا کمک به بیماران و همراهی با آنها». برای او هم شکستن موج رعب و وحشت کرونا، بزرگ ترین دلیل برای این مشارکت بوده: «من خودم از بیماری خیلی نمی ترسم، اما احساس کردم که نسبت به این موضوع وظیفه دارم چون در سطح جامعه مخصوصا فضای مجازی، مردم را نسبت به این موضوع ترسانده اند و احساس کردم که باید به جز کادردرمانی افرادی هم باشند که داوطلبانه وارد این بخش قرنطینه شوند تا این ترس بریزد.» نتیجه این تصمیم، حضور او در چند شیفت منطقه قرمز بیمارستان بوده؛ تجربه ای که درباره اش می گوید: «اگر کسی دارو می خواست با مشورت پرستاران دارویش را می دادیم، اگر آب می خواست، غذا می خواست، اگر همصحبت می خواست و هر کار دیگری که خودش در توانش نبود، ما آماده بودیم و بنای طلبگی نداشتیم، اما سعی مان بر این بود که آرامش قلبی به بیماران بدهیم.»

حجت الاسلام مهدیان یک خاطره جالب هم از برخورد یکی از بیماران با بیماری اش دارد و می گوید: «یک شب وقتی شیفت بودم وارد اتاقی شدم که پنج تخت داشت، اما همه تخت ها به جز یکی خالی بود، بیمار طوری نشسته بود که متوجه ورود من به اتاق نشد، اما من دیدم که تنگی نفس شدید دارد و هرچند دقیقه یکبار به سختی سرفه می کند و هر بار بعد از سرفه دست هایش را بالا می آورد و خدا را شکر می کند... حرکت این بیمار واقعا به جان من نشست و خودم از آن انرژی گرفتم.» او از چهار فرزندش هم می گوید و همراهی همسرش در مشارکت در این حرکت جهادی و حضور در بیمارستان و این که سعی می کند آموزش های بهداشتی را که دیده مو به مو انجام دهد و با حضوری کمتر در جمع خانواده، ناقل بیماری به آنها نباشد.

* راه های بی شمار جهاد

برای این طلاب داوطلب حضور در بیمارستان تنها راه جهاد نیست و حجت الاسلام مهدیان به نیازهای دیگری هم اشاره می کند که با این حضور رفع شده است: «از آنجا که تعداد بچه های داوطلب زیاد است و البته تعداد موارد و کارهای مورد نیاز هم زیاد، سعی شده بچه ها در حوزه های مختلف پخش شوند. برای مثال آخرین اقدام بچه های ما این بوده که در خانه بیمارانی که در خانه قرنطینه شده اند یا در خانه پیرمردها و پیرزن ها می روند و داوطلبانه خریدهایشان را انجام می دهند و سعی می کنند کاری کنند که آنها در خانه بمانند تا سلامتی شان تامین شود. بجز این عده زیادی هم در بحث بسته بندی و توزیع اقلام بهداشتی مشغول شده اند و بالاخره هر کسی یک گوشه از کار را گرفته تا ویروس ریشه کن شود.»    

.....................................
پایان پیام/ 167