خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳
۱۳:۴۶
در حال بارگذاری؛ صبور باشید

حسینی قمی: مرحوم حجت الاسلام "ظاهری" ویژگی‌های خوب منحصر به فردی داشت و با دست پر از دنیا رفت

استاد حوزه علمیه قم اظهار داشت: افراد متعدد عرب زبان و ایرانی به مرحوم ظاهری مراجعه می کردند و ایشان با حوصله و اخلاق و متین برخورد می کردند، به قدری خوش برخورد و خلیق بود که من از حوصله و سعه صدر ایشان خسته می شدم.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ همزمان با شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان 1441 (شامگاه چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399)، بیست و هفتمین مجلس از مجالس مجازی اهل بیتی، به یاد عالم مجاهد، دانشمند متخلق و برادر دو شهید حجت الاسلام والمسلمین «حامد ظاهری» برگزار شد.

مرحوم حجت الاسلام والمسلمین ظاهری (ابوماجد) عضو هیأت علمی جامعة المصطفی(ص) العالمیة و مسؤول بخش استفتائات دفتر آیت الله العظمی «سید کاظم حائری» بود که در اوایل شیوع بیماری کرونا در ایران دار فانی را وداع گفت.

در ابتدای این مراسم که به صورت زنده از صفحه خبرگزاری ابنا در اینستاگرام به آدرس (www.instagram.com/fa.abna24) پخش شد، استاد «علی علیزاده» آیاتی از قرآن را تلاوت و استاد حوزه علمیه قم و کارشناس برنامه سمت خدا سخنرانی کرد.

حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین حسینی قمی» در ابتدای سخنان خود اظهار داشت: تعبیری که از ما از مرگ داریم با تعبیر قرآن، تفاوت بسیاری دارد. ما مرگ را به فوت تعبیر می کنیم، در حالی که یک بار در قرآن از مرگ انسان ها به فوت تعبیر نشده و قرآن کریم از تعبیر وفات استفاده کرده است.

وی درباره تفاوت فوت و وفات اظهار داشت: فوت به معنای از بین رفتن است اما وفات، "اخذ الشیء بتمامه" است. اگر چیزی دریافت شود؛ بدون اینکه ذره ای از آن گم شود، از تعبیر توفی و وفات استفاده می کنند و قرآن هر جا از مرگ سخن گفته از واژه "توفی" استفاده می کند. وفات، انتقال انسان های خوب و بد از حیاتی به حیات دیگری و از حیات مادی به حیات برزخی است و اینگونه نیست که پرونده انسان بسته شود بلکه نقلِ حیات است.

این کارشناس دینی همچنین گفت: شاید این سوال به ذهن برسد که چرا می گوییم شهدا زنده هستند؟ جواب این است که شهداء زنده هستند یعنی آنان شادمان به الطاف الهی بوده و به کسانی که هنوز نیامده اند، بشارت می دهند. اولیاء، شهدا و صلحا این گونه هستند اما دشمنان و معاندین هم حیات برزخی دارند و در داستان فرعون آمده است که فرعونیان در عذاب بوده و آتش صبح و شام بر آنان عرضه می شود؛ و واضح است که صبح و شام متعلق به حیات برزخی است و نه قیامت.

وی از مسئولین مجمع و خبرگزاری ابنا برای برگزاری مجالس اهل بیتی  قدردانی کرد که با این کار ارزشمند، فرصتی فراهم کرده و در ماه ضیافت الهی هر شب به نام یکی از درگذشتگان اخیر مجلسی برگزار می کنند.

حسینی قمی اظهار داشت: متأسفانه در چند ماه اخیر درباره بازماندگان داغدیدگان غفلتی حاصل شد و اگر امکان حضور نیست باید با آنان تماس گرفت، پیام داد و تسلیت گفت و در تلاوت قرآن، ارواح گذشتگان را میهمان کرد. به بازماندگان افرادی که به دلیل کرونا و سایر علل از دنیا رفتند، آن عرض تسلیتی که بایسته و شایسته بود، حاصل نشد. این عزیزان غریبانه از دنیا رفتند، غریبانه تشییع و به خاک سپرده شدند.

وی با بیان اینکه بازماندگان، یقین داشته باشند که ارواح طیب و طاهر این اولیای خدا میهمان امیرالمؤمنین(ع) هستند، گفت: کسی به امام صادق(ع) عرض کرد که برادری در بغداد و در غربت دارم که نگران هستم در آن شهر از دنیا برود و دلش می خواست که در مدینه، کوفه نجف یا مکان بهتری دفن شود. امام صادق(ع) فرمود چه جای نگرانی است؟ مگر نمی دانی وقتی مؤمنی از دنیا می رود، ارواح آنان در وادی السلام نجف، میهمان امیرالمؤمنین(ع) هستند. گویا می بینم ارواح مؤمنین در وادی السلام حلقه حلقه نشسته اند و با یکدیگر سخن می گویند.

استاد حوزه علمیه قم با نقل داستانی گفت: مبلّغی برای تبلیغ دین به هندوستان رفت و شدیداً مریض شد؛ به حدی که نگران شده بود که در غربت از دنیا برود و به خاک بسپارند. روزی بعد از ظهر با این حزن و اندوه، پرسیده بود که در بمبئی به قبرستان مسلمانان رفت. زمانی که به قبرستان مسلمانان وارد شد، بیشتر وحشت کرد. چون دیده بود که زیر عکس یک مبلّغ دینی، نوشته بود که او برای تبلیغ به بمبئی آمده و از دنیا رفته است. با خود گفت که این آقا هم به بمبئی آمد و غریبانه از دنیا رفت؛ لابد من هم اینجا از دنیا خواهم رفت. شب در عالم رؤیا فرد ناشناسی را در خواب دید و آن فرد ناشناس تشکر کرد که شما آمدید و برای من فاتحه خواندید. پرسید که شما چه کسی هستید؟ گفت: من صاحب همان قبری هستم که امروز آمدی و فاتحه خواندی. من برای تبلیغ به بمبئی آمده بودم و در این شهر از دنیا رفتم. نترس! اینجا از دنیا نمی روی. شما فکر می کنید هر کس در نجف، عراق و ایران باشد، فقط آنها میهمان امیرالمومنین(ع) هستند؟ من به محض اینکه اینجا از دنیا رفتیم مهمان سیدالشهداء(ع) و امیرالمومنین(ع) بودم. نگران نباش و نترس!

وی با بیان اینکه به گذشتگان خود از خیرات و مبرات به هر مقداری که می توانیم هدیه کنیم، افزود: فرزند شیخ عباس قمی می گفت که ما برای خیرات پدر، کنار قبر ایشان در حرم علوی به زائران آب می دادیم. شبی نرسیدیم و در خواب دیدیم که پدرمان گفت: تشنه هستم. رفتم آب بیاورم. پدرم گفت که از این آب نمی خواهم، از آب هایی که پنج شنبه کنار قبر می دادید، بدهید.

این کارشناس دینی درباره مرحوم حامد ظاهری گفت: بیش از بیست سال است که افتخار ارادت به این بزرگوار را دارم و حدود 15 سال شبانه روز در محضر این بزرگوار بودم. خدا شاهد است زمانی که با خبر شدم این عزیز از دست رفتند، جرأت نکردم به اهل خانه بگویم؛ از بس این خبر برای ما سنگین بود، کتمان می کردم.

وی افزود: مرحوم ظاهری دو برادر عزیزش را در میدان های نبرد تقدیم خدا کرد و سال ها عمر خود را در میدان های نبرد گذراند و آن مرحوم با دست پر از دنیا رفت.

حسینی قمی همچنین عنوان کرد: در سوئد شبانه روز در خدمت ایشان بودم. بیست سال پیش و در دوره ای که مراکز اسلامی و اهل بیتی در کشورهای اروپایی و اسکاندیناوی رونق نداشت و دوران غربت شیعیان بود آن مرحوم با اینکه می توانست در قم بماند و در حوزه علمیه تدریس کند، در مرکز اسلامی امام علی(ع) استکهلم سوئد، تنها و بدون خانواده حضور داشت و شبانه روز خود را وقف خدمت مردم کرده بود.

وی درباره ویژگی های اخلاقی مرحوم ظاهری اظهار داشت: آن مرحوم با مراجعین خوش اخلاق و خوش برخورد بودند. افراد متعدد عرب زبان و ایرانی مراجعه می کردند و ایشان با حوصله و اخلاق و متین برخورد می کردند، به قدری خوش برخورد و خلیق بود که من از حوصله و سعه صدر ایشان خسته می شدم. همین اخلاق، صبر، اعتقاد و باورهای دینی و جاذبه آن مرحوم همراه با محبت و صمیمت بود، که موفق شدند مردم را جذب کنند.

حسینی قمی همچنین ادامه داد: مرحوم ظاهری خود را برای خدمت به اسلام و مسلمین وقف کرده بود. در مرکز اسلامی امام علی(ع) استکهلم مدرس حوزه بود و در حوزه علمیه ای که راه اندازی کرده بود برای یک یا دو نفر تدریس می کرد. مبلّغ و خطیب جمعه بود و انصافا خطبه های بسیار پرباری داشت. آن عزیز سفر کرده ویژگی های منحصر به فردی داشت و ماه ها شبانه روز با کمترین امکانات و برای خدا خدمت می کرد.

.....................
پایان پیام/ 167