به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ دکتر «رضا داوری اردکانی» استاد فلسفه و عضو پیوستهی فرهنگستان علوم ایران در همایش مجازی ابعاد انسانی - اجتماعی مسئله کرونا، سخنانی را با موضوع "تأملات فلسفی درباره کرونا؛ نگاهی فلسفی به آثار و آفات کرونا" ارائه کرد که در ادامه متن کامل سخنان این استاد از نظرتان میگذرد:
کرونا تاکنون منشاء آسیبها و آثار زیانباری در کشور ما و همهی جهان بوده و چه بسا که آثار بیشترش نیز در آینده ظاهر شود این را هم گفتهاند که کرونا آمده است تا سیر فروپاشی جهان را سرعت بخشد هر چند کسانی انتظار دارند پس از کرونا تعدیلهایی بر نظامهای سیاسی کشورها در جهت صلاح عمومی صورت گیرد آنچه که تاکنون روی داده است آفتهایی مثل افزایش تعداد بیکاران و گرسنگان و ایجاد پریشانی در اقتصاد تولید و نوعی بلاتکلیفی در اقتصاد بینالملل و تعطیلی رسوم دینی و در خانهنشینی مردمی که تنهایی را به آسانی تاب نمیآورند. البته صحنههای زیبای گروههای مردمی و فداکاری پزشکان و پرستاران را نیز نباید از نظر دور داشت. در مورد تحولات سیاسی و اجتماعی بیشتر احتمالها این است که هنوز نمیدانیم پس از کرونا چه بر سر این جهان چه خواهد آمد؟ باید بعضی تغییرها به خصوص در کشورهای توسعهیافته پیرو اصل دموکراسی روی دهد تا بسیاری از سیاستهای نئولیبرار قدری تعدیل شوند یا لااقل هیاهوی عصر نئوریبرالسم قدری فروکش کند و متأسفانه نمیشود که کرونا به این تغییرها رضایت دهد و اکتفا کند چون، احتمال دارد نظم جهان را نشانه گرفته باشد.
از میان صاحبنظران نامدارانی مثل هابرماس و مثل چامسکی که علایق اخلاقی دارند، امیدوارند؛ کرونا بیپناهی مردم کشورهای توسعهیافتهی اروپا و آمریکا و صوریبودن دموکراسیها و ناتوانایی دولتها را در مقابل آفات و بلایا آشکارتر سازد. آنها در مورد آینده خوشبین هستند و این امکان را از نظر دور نمیدارند که نواقص و ضعفهای کنونی تدارک شود و جهان به سمت دموکراسی مطلوب برود چنان که اشاره شد احتمال دارد که تمنای آنان تا حدودی برآورده شود اما هر تغییری که روی دهد، موقت خواهد بود زیرا جهانی که در سراشیبی نیستانگاری قرار دارد، مشکل بتواند به سمت صلاح و اصلاح برود.
نکتهای که از نظر پنهان میماند یا ما نمیخواهیم آنها را بپذیریم این است که، چرخ زمان هرگز به خواست اشخاص و گروهها نمیگشته و نمیگردد. در زمان کنونی نیز سیرش در جهت بسط تکنیک است و هر چه این بحث اقتضاء کند محقق میشود تا شاید به نقطه انفجار برسد. در زمان ما قدرت به علمتکنیک تعلق دارد و حکومتها برخلاف آنچهکه در ظاهر دیده میشود، نه نمایندگان مردم بلکه نمایندگان قدرت تکنیکاند و البته راههای خشونت را خوب میشناسند. گاهی میتوان اندیشید که شاید رویکرد نئولیبرالیسم در جهت کمشدن قدرت حکومتها یا توجیهی برای آن باشد. اعتبار قدرت سیاستمدارانی مثل تاچر و ریگان بیشتر در توانایی عزمشان برای کوچکترکردن حکومت و کاستن از قدرت آن بوده است ولی نئولیبرالیسم یک امر طبیعی یا شبیه طبیعت نیست که به حال خود واگذاشته شود تا به تعادل برسد. نظام کنونی جهان ضدطبیعت است در آزمایش کرونا ظاهریبودن قدرت حکومت در هجوم اپیدمی آشکار شد با توجه به این نکات بعید نسیت که در بعضی کشورها حکومت به سمت سوسیالدموکراسی میل کند و از آنجا که دموکراسی وجود ندارد، حکومت رادیکالتر شود ولی حوادثی را که اشاره شد، تغییر در نظم جهان نیست زیرا نظم جهان طابع قوانینیاست که حوادث و بلایا نمیتوانند تغیییر مستقیمی در آن ایجاد کنند، اما آیا کرونا یک هشدار یا اعلام خطر نسیت؟! شاید تاکنون هیچیک از بلایای نوظهور در تغییر زندگی و سیاست و فرهنگ اثر مستقیم نداشته است در مورد قوم مغول نکات زیادی شنیدایم اما کسی تأئید نکرده است این حادثهی هولناک در تفکر و شیوهی زندگی مردم ایران چه تغییری پدید آورده است.
در جهان جدید یکی از بزرگترین و پرتلفاتترین اپیدیمیها آنفلوآنزای اسپانیایی بود. این اپیدمی که در جنگ جهانی اول حدود دو سال همه جهان را مبتلا کرد اگر اثری هم داشت، نمیتوان آن اثر را از آثار جنگ تمیز داد و تفکیک کرد. انقلاب اکتبر کمی قبل از آمدن آنفلانزا روی داده بود پیدایش و قدرت یافتن فاشیسم و نازیسم در ایتالیا و آلمان هم بیشتر به جنگ و شکست از آن بازمیگردد و ظاهراً هیچ مورخی هم بر اثر آن در حوادث سیاسی اشارهای نکردهاند. وانگهی گمان غالب این است که اکثر تغییرها با عزم و تدبیر سیاستمداران و اثرهمت مردم صورت میگیرد. آیا بیماری و بلا همت و تدبیر را با خود می آورد و بهجا می گذارد؟! در مورد اینکه ذکر کردیم، اگر بیماری را دخیل بدانیم، اثر منفی و معکوس داشته است، گاهی معلمان دین و اخلاق مردم را تسلی میدهند که شر مطلق وجود ندارد و در هر شری، حکمت و خیری هست! بااینحال چشم امید به بلا و مصیبت داشتن هیچ وجهی ندارد مگر آنکه بگوییم، دل مردم مبتلا شود امکان تابیدن نور ایمان در آن بیشتر است این را هم باید آزمایش کرد.
* نظم جهان آينده
نمیدانیم چرا همه یا بیشتر مردم به تأثیر مستقیم کرونا توجه دارند و کسی این بلا را (که با همهی اپیدمیها و پاندمیهای گذشته، تفاوتها دارد و هماکنون لرزشی در نظامجهان ایجاد کرده است) نشانهی یک خطر بزرگ و برهمخوردن نظام جهان نمیداند؟!
وقتی یک نظم ویران میشود یا باید نظم دیگری جای آن را بگیرد یا آشوب حاکم میشود. نظم جهانآینده بر چه اساسی بنا خواهد شد؟ مسئلهی بزرگ این است: گفته شده که تاریخ متأسفانه به حسن نیت و خیرخواهی خوبان فرقی نمیگذارد و درخواست و آرزوی آنان را برنمیآورد یعنی تاریخ راه خود را میرود و مردم را با خود همراه میسازد چنانکه همه میپندارند که سیر امور بر وفق رأی و نظر آنهاست و یاد میگیرند که این سیر را کند یا تند کنند اما مسیر را نمیتوانند تغیییر دهند. پس می پرسیم تکلیف آزادی چهمیشود؟
اینجا اختیار دو صورت دارد: یکی، اختیار اشخاص در امور جزیی و زندگی شخصی و ایجاد تغییرات عارضی است که بدیهی بهنظر میرسد. دیگری، اختیار در تغییر مسیر تاریخ است اما اشخاص اختیار ندارند که تاریخ را به هر سویی که خواستند، ببرند! بلکه تغییر تاریخ در تفکر ظاهر میشود و با دگرگون شدن تفکر و پدید آمدن اصول تازه و پذیرفتن آن از طرف مردم نظم خواستن تحقق مییابد. وقتی نظم به وجود آمد گرچه با اختیار به وجود آمده است اما، این نظم دیگر با رأی و هوس و نظر اشخاص تغییر نمیکند. حوادث بزرگ و بلیات ممکن است، جان دردمندان و مستعدان نظر و تفکر را متوجه خطر کند و به گفت آنان، صورتی خاص بدهند. در یکصد سال اخیر جنگها و بلایا در نظر، ادب و تفکر اروپایی تفاوت آشکار داشته است تا آنجا که چشمانداز پیشرفت پدید آمده در قرن 17 به تدریج پوشیده و پوشیدهتر شده است و بالاخره در اندیشه پستمدرن امید به آیندهی نظم کنونی جهان، دیگر جایی ندارد گویی در این جهان معنای زندگی گم شده است و مردمان با سودای گذران عمر در فضای مجازی دلخوشاند و احیاناً آنرا نشان کمال آدمی میدانند. با اینکه شعر، ادب و فلسفهی معاصر ابتلای ما را به این توهم بزرگ و خطرناک گوشزد میکند، کمتر بهآن پرداخته میشود یا با آنها تفنن میکنند. تفنن با فلسفهی پستمدرن با ادبیات برملاکنندهی «بیمعنیشدن زندگی» نشانهی بدی است. وجود این ادبیات فلسفه امری اتفاقی و بیان نظر و سلیقهی اشخاص نیست. اینها افشاگری چیزیاست که در «زمان» وجود دارد ولی شاید ابتلائات و بلیات هم بیهودگی غرور همهتوانی بشر را اندکی بیشتر آشکار کند و ناتوانی او را پیش چشم ما آورد و از اینراه در تفکر آینده اثر بگذارد.
* عصر تبديل علم به اطلاعات
زمانهی ما زمانهی کمتر عسرت بیشتر دانستن و کمتر اندیشیدن است. در این زمان علم به اطلاعات تبدیل شده و اطلاعات جهان را پر کرده است و کار جهان با این اطلاعات که به صورت کالا در آمده است و خرید و فروش میشود میگردد. مردمان هم با آن خو گرفتهاند و خو میگیرند و نمیپرسند چرا زمانه چنین شده است و آدمی به کجا میرود؟ وقتی گفته شود که زمان، زمان فکرکردن نیست؛ تفکر به معنی متداول مراعات نشده است. زیرا تفکر بهمعنی حساببری و مصلحت بینی، جربزه داشتن و حتی پژوهش و جستجوی دلایل وجود دارد و بیش از همیشه نیز در کار است. علم، تکنیک و دولت الکترونیک هم هستند اما کسی نمیپرسد این جهان چیست و سرانجامش چه میشود و کمتر به این میاندیشند که وقتی همهی نیروهای طبیعت که شیرهی آنرا کشیدهاند چه بر سر آدمی میآید و آنها در برهوت خاک و افلاک و اخلاق چه خواهند کرد؟ غفلت از آغاز و انجام و بهسر بردن در «اکنون تهی» امری عادی است و در نطر کسانی به عین کمال تلقی میشود آنچه در این مقام مورد نظر است اینکه، وقتی علم به کالای مصرفی تبدیل میشود اختیارش دیگر در دست دانشمندان و دانشگاهها نیست و معلوم نیست که تا چه اندازه در جهت تأمین صلاح بشر قرار دارد. اکنون بزرگترین کارگردانهای بازار علم، قدرتهای نظامی و شرکتهای چندملیتی هستند که رقم بزرگ بودجهی پژوهش را آنها تأمین میکنند و پژوهش را به راه و سمتی که مسائل و منافع آنها را تأمین کند، میبرد. چون علم قدرت است، کشورها و ملتها در رقابت باهم به کار علم وارد شدهاند. گویی بازار مقالهنویسی هم به این بازار بازمیگردد. نه اینکه این مسابقه را دانشمندان و دانشگاه ها برای توسعه و پیشرفت علم طراحی کرده باشند! نمیگویم که علم از دست دانشمندان خارج شده و در دست اختیار قدرتهای سوداگری قرار گرفته است. پژوهش کار دانشمندان است اما به این هم باید اندیشید که مسائل علم از کجا میآید و چگونه طرح میشود و پژوهشی که در بازار دادوستد میشود چه مصارفی میتواند داشته باشد؟
شرکتهای بزرگ دارویی چه موضعی در مقابل کرونا می گیرند؟ از آنها هر چه بکنند نباید توقع داشت که در باب منشاء بیماریهای همهگیر تحقیق کنند این کار، کار محققان و دانشمندان است از جملهی مسائل مهم در ماجرای کووید 19 منشاء این بیماریست اگر منشاء و آغاز را بدانیم پایان را بهتر میتوانیم حدس بزنیم. یک فرض این است که این ویروس در طبیعت موجود است و از طبیعت برآمده و بر جان مردم افتاده است این فرضیه را مشکل میتوان پذیرفت زیرا اگر چنین بود میبایست تاکنون کشف و مشخص شده باشد که از کجا و چگونه آمده است؟ ثانیاً، اگر در طبیعت موجود بود، چرا مردم زمانهای گذشته بهآن مبتلا نشده بودند؟ و بالاخره ثالثاً، امر طبیعی به شرایط خاص طبیعی وابسته است. ویروسی که ناگهان پیدا میشود و ناگهان در طی دو، سه ماه به همهجا میرود و همهگیر میشود، چگونه طبیعی باشد؟! احتمال بیشتر این است که آن را در آزمایشگاه تولید کرده یا در آنجا بر اثر تصادف پدید آمده باشد. این که آیا طراحی در پیدایش آن دخیل بوده است، یا نه؟ اگرچه امر بیاهمیتی نیست اما، در اصل قضیه تغییری ایجاد نمیکند زیرا مهم این است که بدانیم آیا ویروس مسئول تکنولوژیست یا از زمانهای گذشته در طبیعت وجود داشته و به کسی آزاری نمیرسانده و در این اواخر ناگهان طبیعت موذیاش آشکار شده است! این قضیه از آنجهت اهمیت دارد که اگر ویروس طبیعی باشد، شاید راه علاجی برای آن پیدا شود. زیرا تکنیک جدید چهارصد سال است در طبیعت کوشیده و تواناییاش را نشان داده است و هنوز هم از عهدهی کارهای مهم برمیآید اما اگر زاده و ساختهی خودش باشد، از عهده دفعاش برنمیآید و حداکثر واکسن میسازد. مگر تکنیک توانسته است لطمات و آسیبهایی را که به طبیعت و جان انسانها زده را جبران کند؟ شکاف لایه ازون اگر خطرناکتر نشود، ترمیم نمیشود.
آبهای زیرزمینی دیگر بهجای خود برنمیگردند، هوای شهرها پاک نمیشود و ... متأسفانه جهانی که «فکر» نمیکند و گاهی حتی خطر نزدیک به پیدا را نمیبیند و به جای اندیشیدن به خطر، شکوه و شکایت میکند و همچنان میگوید، بگذار علم به تکنولوژی پیش برود بر سر جهان و آدمی هرچه می خواهد، بیاید. البته به عصر قبل از تکنولوژی نمیتوان بازگشت اما باید اندیشید که تکنیک ما را کجا می برد و آیا می تواند شر بلایایی مثل کرونا را از سر آدمی رفع کند؟
* تحمل تا كجا؟
اگر کرونا برآمده از آزمایشگاه باشد، چنان که گفته شد، حداکثر کاری که علم و تکنولوژی میتواند در مقابل آن انجام دهد، ساختن واکسن است و این یعنی باید نگران کوید 20 و کویدهای دیگر باشیم و معلوم نیست که مردم جهان تا چهاندازه و تا کجا تاب تحمل این اختلالها را خواهند داشت؟ آنچه اکنون میبینیم این است که همهی آنچه گروههای مردم و قدرتمندان جهان (به استثنای برخی کشورها) دوست داشتند، تعطیل شده است و بعید به نظر میرسد بعد از کرونا هم بهصورت قبل برگردد. شاید نظم علم و پژوهش دانشگاه هم به صورتی که هست، باقی نماند! مثلاً با شروع کووید 19 وظیفهای را که پزشکی از 200 سال پیش برعهده گرفته، سنگینتر شده است. اکنون پزشکی علاوهبر تعیین مدل سلامت و زندگی بهداشتی باید در برابر هجوم بیماریهای ناشناس هم آماده باشد. درست است که سیاست از علم جدا نیست اما پزشکی فرق دارد و به تدریج شریک در نظمبخشی به جامعه شده است بیآنکه سخن سیاسی بگوید و تصمیم سیاسی بگیرد و به اقدام سیاسی دست بزند. نظم پزشکی که از مدتها پیش جزیی از نظم اجتماعی شده بود، حالا سهم بیشتری در این نظم پیدا کرده است. آیا این تغییرات اثر کلی بر آینده جهان خواهد داشت؟
از فتنههایی که دامان آخرتمان را گرفته است و میگیرد، باید به خدا پناه برد. این فتنهها اگرچه غیرمنتظره نیستند، (زیرا اکنون در جهان ما هیچ چیز غیرمنتظره نیست) ناشناختهاند. کرونا هم یکی از آنهاست که ناشناخته آمد و شاید ناشناخته نیز برود! کووید 19 اگر برود بعید است به این سرعت برگردد اما باید منتظر کووید 20 بود و چه بسا که این تسلسل ادامه خواهد یافت.
گاهی فکر میکنم در جهانی که هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان، نفسها ابر، دلها خسته و درختان اسکلتهای بلورآجین، زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه، مهر و ماه غبارآلوده است، اگر کرونا بلاهای ارضی، سماوی و بشری پی در پی هم بیایند و فقر، بیکاری و افسردگی افزایش یابد، زندگی روزبهروز انضباطیتر بشود، چه جهان زیبا و خواستنی خواهیم داشت! در این جهان باید از کرونا بترسیم و برای حفظ جانمان و بقاء هرکاری میتوانیم بکینم و به این جهت اکنون باید در فکر تحقق دو شعار باشیم؛ «در خانه بمانیم و کرونا را شکست میدهیم» من هم امیدوارم با کوشش دانشمندان، پزشکان و پرستاران و همت مردم، کرونا شکست بخورد ولی غافل نباید بود که پس از کرونا همه چیز به شرایط قبل باز نمیگردد. هر گروه اگر گمان کند که کرونا بیرق او را بالا برده است گمان بدی دارد. بدبین و ناامید نباید بود، جهان حتی جهان پس از کرونا نیز یکسره بدی و زشتی نیست اما مطلقاً زیبادیدن آن، به گفتن «ما رایت الا جمیلا» را باید به عارفان بالله واگذاشت و کوشید زشتیها و زیباییها را باهم دید در این صورت خوشبینی سادهلوحانه و بدبینی آدمهای ازخودراضی و پرتوقع کمتر میشود. امروز که چرخ بر مدار عصر تنازع بقاء میگردد طبیعی است که همه میخواهند کرونا را شکست بدهند ولی ما نیاز به شکست دادن کرونا نداریم! کرونا هم شکست نمیخورد مهم این است که جهان از شر آن خلاص شود.
اتفاقاً جبههای که پزشکان، پرستاران، پژوهندگان، مددکاران مردمی در آن میکوشند وجهاد میکنند، جبهه مهر و دوستی توأم با شجاعت است از یاد نبریم که گروههایی از اهل جنگ و جدال هم غایت کار خود را رسیدن به شهر یاران مهربان میدانند و نگرانند یا باید نگران باشند که مهربانی کی به سرآمده و شهر یاران را چه شده است؟ تا زمانی که شهر، شهر کینه و دشمنیاست، کرونا و کروناها خواهند بود شعار «در خانه بمانید» هم یک ضرورت است ولی از آفات این امر ضروری نباید غافل ماند خانهنشینان امروز وقت فردا از خانه بیرون میآیند، شاید کوچه و بازار در نظرشان تازگی یا رنگ و روی دیگر داشته باشد. خیابان و کوچه کموبیش همان است که بوده اما عابر تماشاگرش تغییر کرده. بسیاری از آنها آزرده تنهاییاند مردم همه نمیتوانند تنهایی را تحمل کنند زیرا اقتضای تبعشان باهمبودن است. مردم نیاز ذاتی به باهمبودن و تعلقداشتن به جهان خاص دارند این که آثار بزرگ در خلوت خلق میشود منافاتی با نسبت داشتن با دیگران و جهان ندارد. خلوت و تنهایی متفکران و شاعران با دعوت تفکر و شعر هنر حاصل میشود و در حقیقت خلوت با دوست است، نتیجهاش هم تحکیم نسبت با زمان یا پدید آمدن نسبتی دیگر است. نباید خلوت با دوست را با جدا شدن مردم از یکدیگر و تنهایی اضطراری تحمیلی اشتباه کرد و این تنهایی را مردمی که گرفتاریهای شغلی دارند و به سرگرمیهای جمعی نیازمندند، تاب و شاید روحشان در این تنهایی آسیب ببیند و پریشانشان کند.
برای این پریشانی هم باید فکری کرد آیا کسانی که در خانه نماندند در بازی جایی نداشتند؟ آنهایی که در خانه نماندند سهگروهند؛ اول، کسانی که ناگزیر به حکم وظیفه یا برای به دستآوردن لقمهای نان نمیتوانستند در خانه بمانند یا خانهای نداشتند که در آن بمانند. گروه دوم، کسانی که طرح در خانهماندن را طرحی سیاسی برای آسیبزدن به دین و دینداری و فرهنگ تلقی میکنند این گروه خطر اپیدمی را چندان بزرگ نمیبینند که از بیم آن کارها، مراسم، رفت و آمدها، مسجدها و حرمها را تعطیل کنند و بالاخره گروه سوم که چندان بنده نظم و قانون نیستند. این گروه در بازی عالم جای مهمی ندارند اما هنگام بحران و برهمخوردن نظم وارد بازی و آتشبیار معرکه میشوند اما گروههای دیگر مردم حتی اگر بنیاد نظم غالب در جهانرا روبهسستی بدانند، تا زمانی که به اجمال مشخص نباشد، در پی برهمخوردن این نظم چه پیش خواهد آمد و چه اصولی حاکم خواهد شد، از آشوب استقبال نمیکنند. مخالفت با نظم کنونی جهان برای همراهی با کرونا نمی تواند توجیهی در برهم زدن نظم داشته باشد، زیرا آسیبی که با راهیافتن خلل و اختلال در نظام کارها پدید میآید بیشتر به گرسنگان، بیکاران و ناتوانان میرسد. کرونا هم با این که فقیر و غنی نمیشناسد آسانتر میتواند به جمع پریشان محرومان راه یابد.
.................................
پایان پیام/ 167