خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳
۹:۴۸
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
شنبه
۷ تیر
۱۳۹۹
۹:۲۱:۱۳
منبع:
ابنا
کد خبر:
771744

شعری که آیت‌ الله خامنه‌ ای پس از ترور نافرجام سال ۶۰ خطاب به امام(ره) خواندند

مصراعی که آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به امام(ره) خواندند، بخشی از غزلی زیبا از فصیح‌الزمان است که ردپای تأثیرپذیری شاعر از عاشقانه‌های سبک عراقی، به خصوص سعدی، در آن پیدا است.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ مصرعی که آیت‌الله خامنه‌ای پس از ترور نافرجام سال 60 خطاب به امام(ره) خواندند، بخشی از غزل زیبای یکی از شاعران دوره قاجار است.

پس از انجام چند عمل و تلاش تیم پزشکی و بهبودی نسبی آیت‌الله خامنه‌ای، از تلویزیون آمدند که گزارش تهیه کنند. یک ساعت معطل شدند تا ایشان به هوش آمدند. خبرنگار پرسید حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است». آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه ضمن اظهار اردات به امام(ره)، شعری را خطاب به ایشان خواندند: «سر خم می سلامت شکند اگر سبویی»؛ مصرعی از غزلی زیبا از خطیب دوره قاجار.

سید محمد شیرازی ملقب به فصیح‌الزمان و متخلص به رضوانی شاعر، خطیب و واعظ اواخر دوره قاجار و بعد از آن بود. او در سال 1240 در شهر فسا متولد و در 16 سالگی برای ادامه تحصیل عازم اصفهان شد. سپس به قم رفت و در مدت 10 سال در این شهر به تکمیل علوم عقلی و نقلی پرداخت. تقریباً 30 ساله بود که به تهران آمد و در قامت واعظ و خطیب مشغول به فعالیت شد.

در تهران او به دربار ناصرالدین شاه راه یافت و از او لقب «فصیح‌الزمان» دریافت کرد. فصیح‌الزمان سال‌های متمادی در تهران منبر می‌رفت که بسیار با استقبال روبرو می‌شد و بسیاری از خواص و عوام برای شنیدن اشعار نغز و گفتار اثرگذارش پای وعظ او می‌نشستند.
وی در سال 1324 در تهران درگذشت و در ابن بابویه به خاک سپرده شد. دیوان اشعار او مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعه و رباعی است که به کوشش سیدهادی حائری شیرازی به چاپ رسیده است.

مصراعی که آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به امام(ره) خواندند، بخشی از غزلی زیبا از فصیح‌الزمان است که ردپای تأثیرپذیری شاعر از عاشقانه‌های سبک عراقی، به خصوص سعدی، در آن پیدا است:

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده‌ای و بینم
همه جا به هر زبانی، بوَد از تو گفت‌وگویی

غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو ببُر سر از تن من ببَر از میانه‌گویی

به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم
شده‌ام ز ناله، نالی، شده‌ام ز مویه، مویی

همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار، چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی

چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه‌کامی
چه شود که کام جوید ز لب تو، کامجویی

شود این که از ترحم، دمی ای سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی

بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت
سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی
………………….
پایان پیام/ ۲۱۸