خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳
۱۰:۵۱
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
یکشنبه
۵ فروردین
۱۴۰۳
۶:۵۱:۱۷
منبع:
ابنا
کد خبر:
1446415

«کارکردهای نهاد دین در آلمان؛ مطالعه عملکرد مساجد و مراکز اسلامی در هامبورگ» ـ ۳

مساجد و مراکز اسلامی در هامبورگ، در کنار سایر نهادهای فرهنگی و اجتماعی همچنان كاركردهای بی­‌بدیلی دارد که می­‌تواند در رشد و بالندگی یک جامعه چندفرهنگی تأثیرگذار باشد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ نشست علمی «کارکردهای نهاد دین در آلمان؛ مطالعه عملکرد مساجد و مراکز اسلامی در هامبورگ» با حضور و ارائه دکتر «سید محسن آل بتول» دین‌پژوه و مشاور فرهنگی دانشگاه بین المللی اهل بیت(ع)، روز دوشنبه ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سالن جلسات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در شهر قم برگزار شد.

بیانات بخش اول و بخش دوم دکتر آل بتول تاکنون منتشر شده است، آنچه در پی می‌آید بخش سوم و پایانی سخنان ایشان است:

7ـ کارکرد اقتصادی

بدون شک یکی دیگر از کارکردهای اجتماعی مراکز اسلامی هامبورگ «کارکرد اقتصادی» این مراکز است. از مهم­ترین تأکیدات امامان مساجد هامبورگ نهی از بیکاری جوانان، تشویق و ترغیب به اشتغال و کسب روزی حلال به عنوان یک عبادت مهم، مبارزه با اسراف و اصلاح الگوی مصرف­گرایی است. مراکز اسلامی در غرب، بر اساس آموزه­های اسلامی با جهت دادن به الگوی مصرف مسلمانان، ضمن تاکید بر اینکه اسلام مسلمانان را از استفاده از مواهب و نعمات الهی منع نمی­کند، با تبیین اصول اخلاقی و فقهی حرمت اسراف و تبذیر و نیز نکوهش تجمّل و مصرف­زدگی و با تشویق روحیه قناعت و ارزش دانستن ساده­زیستی و میانه­روی در میان مردم، باعث اصلاح الگوی مصرف مسلمانان و خصوصاً جوانان هستند. همچنین در بخش تولید و درآمدزایی، بر لزوم تبعیت از قوانین اسلام و کسب درآمد حلال تاکید می­‌ورزند.

مساجد هامبورگ به مؤمنین یادآوری می­‌کنند که فعالیت اقتصادی و کسب روزی حلال، عبادت است. از سوی دیگر عمل بر خلاف قوانین و مقررات کشورهای میزبان، حرام است. بر این اساس رعایت قوانین مالیاتی لازم الاجراست. از سوی دیگر احتکار، گران فروشی و کم فروشی در میان مسلمانان نباید جایی داشته باشد.

علاوه بر این برخی از مساجد هامبورگ، خود وارد عرصه اقتصادی شده و با تأسیس بازارهای اسلامی به تولید انواع محصولات حلال با مهر تأیید از وزارت بهداشت آلمان و نیز توزیع محصولات حلال مورد نیاز مسلمانان ساکن غرب پرداخته­‌اند. در این رابطه افراد بسیاری به شکل مستقیم و غیرمستقیم در کشتارگاه­های ذبح اسلامی و نیز در مراکز فراوری، بسته­‌بندی و نیز حمل و نقل و توزیع محصولات حلال و نیز در رستوران­های حلال، مشغول به فعالیت اقتصادی هستند و این امر موجب اشتغال بسیاری از جوانان مسلمان شده است. از آنجا که بخشی از درآمد این بازارهای اسلامی به مصرف مساجد و مراکز اسلامی می­رسد، بسیاری از مسلمانان ترجیح می‌­دهند حتی با صرف هزینه مالی بیشتر، از این بازارهای اسلامی خرید نمایند.

8ـ  معنابخشی به زندگی

در دنیای مادّی، انسان با پدیده­های گوناگونی همچون مرگ، بیماری، اضطراب، افسردگی و حتی یأس و ناامیدی مواجه می­‌شود. برخورد با این مسائل باعث می­‌شود که سوالات اساسی و بنیادینی نسبت به فلسفه زیستن و معنای زندگی در اذهان افراد شکل بگیرد. سوالاتی نظیر اینکه این همه تلاش برای چیست؟ آیا زندگی، امری مطلوب بالذات و ارزشمند است؟ چه دلیل معقولی برای تحمل دردها و رنج­ها و کاستی­‌ها وجود دارد؟ اگر زندگی کردن، وسیله‌­ای برای رسیدن به غایت دیگری است، آن غایتی که زندگی را ارزشمند و مهم می­کند کدام است؟ حقیقت آنست که این سوالات، از اساسی­ترین دغدغه‌­های آدمی است؛ اینکه از کجا آمده­ ایم (مبدأ)، کجا هستیم (حال) و به کجا خواهیم رفت (غایت). اینها سوالاتی هستند که در صورت عدم پاسخ به آنها، زندگی برای انسان بی­معنا، ناخوشایند و پوچ خواهد شد.

بسیاری از اندیشمندان معتقدند که «دین» می­تواند منبعی متقن و قابل اعتماد برای پاسخ به سوالات بنیادین بشر باشد. دین انسان را با عالم غیب و جهانی فرامادی مرتبط می­سازد و انسان را با عالم پس از مرگ به مثابه غایت و ظرف سعادت انسان آشنا می ­سازد و این ارتباط باعث می­ شود تا حیات مادی برای انسان معنا و مفهوم پیدا کند.

بدون شک یکی از علل مهم اقبال عمومی به مراکز دینی در جوامع به ظاهر سکولار و افزایش چشمگیر تعداد مساجد و مراکز اسلامی در غرب، معنابخشی به زندگی و معقول ساختن درد و رنج ­های ناشی از زیست این جهانی است؛ رنج­ هایی که برای بشریت در پرتو عقل ابزاری، قابل درک و توجیه نیستند.

در هامبورگ نیز امامان مساجد و مراکز اسلامی، بر اساس آموزه ­های قرآن کریم و با منطق عقل و برهان، با ارائه تعریفی درست از زندگی و مرگ و با تصویری صحیح از عالم پس از مرگ، تلاش می­ کنند فانی بودن زندگی دنیوی، اهمیت سرای آخرت، ارزشمندی زندگی مؤمنانه و توأم با اخلاق و انسانیت را به مخاطبین خود یادآور شوند و از این طریق علّت بسیاری از مشکلات و دغدغه ­های زندگی مخاطبین خود را از بین ببرند. از این رو یکی از مهمترین کارکردهای نهادهای دینی و مراکز اسلامی در هامبورگ معنابخشی به زندگی است؛ چنانکه قرآن کریم در آیه 115 سوره مؤمنون می­فرماید: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَاتُرْجَعُونَ؛ آیا پنداشته اید که ما شما را بیهوده و عبث آفریدیم و به سوی ما بازگردانده نمی ­شوید؟

در جامعه­ ای سکولار که در مدرسه و دانشگاه، در محل کار و خانه و در رادیو و تلوزیون آن خبری از خدا، قیامت و ارزش­ های دینی نیست، مسجد و مرکز اسلامی، شاید مهم­ترین عامل بیداری و یاد خدا باشد. کار مساجد و امامان مراکز اسلامی، غفلت ­زدایی از مردم و پاسخ­گویی به ندای عقل و فطرت و یادآوری پیمان فراموش شده الهی است.

9ـ تولید معنویت و آرامش روانی در جامعه

از دیگر نکات مهمی که بسیار مورد توجّه امامان و مسؤولین فرهنگی مراکز اسلامی هامبورگ است، «نشر معنویت صحیح  و ایجاد آرامش روانی» برای مراجعین می­ باشد. زندگی در دنیای مدرن و ماشینی امروز با حاکمیت فردگرایی، نیاز انسان به معنویت و آرامش روانی را به نحو چشم­گیری افزایش داده است. نیاز جدّی به معنویت شاید علّت اصلی تولید و تکثیر انواع معنویت­ های بدلی و جدید التأسیسی باشد که هدف آنها ایجاد نوعی آرامش و احساس معنویت کاذب (آن هم معنویت فردی و غیرمسؤولانه) است. این در حالی است که مهم­ترین منبع و سرچشمه معنویت، ارتباط با عالم غیب و راز و نیاز با خدای بی­ نیازی است که روح و فطرت آدمی را آفریده و خواستار تربیت آن است. بر این اساس یکی دیگر از کارکردهای مهم مساجد و مراکز اسلامی در غرب، تولید و نشر معنویت صحیح و افزایش آرامش روانی و بهجت روحی مؤمنینی است که با مسجد ارتباط برقرار می­ کنند. من بارها شاهد بوده‌ام که کسی از شهر دیگری، مثلاً از مونیخ یک هفته‌ای مرخصی می‌گرفت، به هامبورگ می‌آمد، هتل کرایه می‌رد و می‌گفت که می‌خواهم یک هفته‌ی محرم در مرکز اسلامی هامبورگ باشم، چون در مونیخ این برنامه نیست. یا این تعبیر را به کار می‌بردند که من آمده‌ام تا خودم و زن و بچه‌ام را بیمه‌ی حضرت ابوالفضل(ع) و امام حسین(ع) کنم. آنجا صداوسیما نیست، شما روزها صدای اذان نمی‌شنوید، بچه‌ی مسلمان چیزی نمی‌بیند، ماه رمضان بیاید و برود، نمی‌فهمد؛ مگر این‌که با مرکز ارتباط داشته باشد. این مرکز، مرکز تولید معنویت و آرامش و سکون معنوی است.

همچنین مراکز اسلامی هامبورگ پاسخ­گوی نیازهای مهاجرین و پناهجویانی است که هنوز به زبان آلمانی مسلّط نشده و به لحاظ روحی دچار اضطراب و نگرانی هستند. در بسیاری از موارد برای افراد از سوی دولت نامه ­ای می­ آید که آنان قادر به پاسخ گویی آن نیستند؛ یا اینکه اصلاً نمی­دانند محتوای اصلی و درخواست اساسی نامه مذکور چیست. گاه از وی شکایتی شده و باید به دادگاه مراجعه کند و یا اینکه باید برای اداره اقامت یا مدرسه یا سایر ارگان­ های رسمی فرم­هایی را پر کند یا مدارکی را ارسال نماید، اما از چند و چون کار آگاهی کامل ندارد. در اکثر اوقات مساجد و مراکز اسلامی یکی از مطمئن ­ترین جاهایی است که این افراد بدان مراجعه می ­کنند؛ زیرا می ­دانند بالاخره کسی هست که آنان را راهنمایی کند و مشکل آنان را حل و فصل نماید. از اینرو مسجد یک اجتماع قابل اعتماد و آرامش­ بخش برای مردم است. از سوی دیگر غم غربت و دوری از بستگان برای بسیاری از افراد سخت و طاقت فرساست. بسیاری از مؤمنین اگر به دنبال امر خیر ازدواج باشند به مسجد و مسجدیان مراجعه می­ کنند، اگر افسرده و خسته شده باشند، اگر به دنبال هم صحبت باشند، اگر به دنبال خانه اجاره­ای باشند و... به مراکز اسلامی مراجعه می­کنند.

10ـ تحکیم نظام خانواده

یکی دیگر از کارکردهای مهم مساجد و مراکز اسلامی در غرب، تحکیم بنیان خانواده­ هایی است که با این مراکز در ارتباط هستند. متأسفانه چیزی که در غرب به اسم حقوق زنان و فمنیسم، به زنان و خانم‌ها ارائه می‌شود، باعث تزلزل و از هم‌پاشیدگی خانواده‌ها شده است. دولت از خانم‌ها و فرزندان آنان حمایت می‌کند و به آن‌ها منزل و حقوق می‌دهد، این یک طرف قضیه است. طرف دیگر این است که معنای خانواده را موسّع کرده‌اند. به این معنا که، خانواده دیگر از حضور یک زن و مرد زیر یک سقف تشکیل نمی‌شود، بلکه شامل دو امری که در کنار هم بتوانند قرار گیرند را هم شامل می‌شود مثل همجنس‌گرایی و ازدواج با حیوانات که از دیدگاه آنان حق و حقوقی هم دارند! یعنی رسماً می‌گویند که فلانی با سگ خود ازدواج کرده است. در روزنامه می‌بینیم که جشن هم می‌گیرد، دولت هم حمایت می‌کند. این‌ها مسائل جدیدی است که وقتی معنای خانواده عوض شود، جامعه دچار چالش می‌شود. لذا بحث تحکیم خانواده و ارزش‌های مربوط به خانواده، احترام به بزرگ‌ترها و... کارکردهایی است که ناخودآگاه کسی که با مسجد ارتباط داشته باشد، در خطبه‌ها، سخنرانی‌ها و کلاس‌ها از آن‌ها مطلع می‌شود.

خانواده‌های زیادی می‌آمدند و به دنبال ازدواج فرزندان‌شان بودند و می‌گفتند: «ما در اینجا غریب هستیم و کسی را نداریم، اگر پسر یا دختر خوب می‌شناسید معرفی کنید.» لذا این مساجد در ارتباط دادن، تشکیل خانواده و بعد همچنین بقای آن بسیار مؤثر هستند. غالباً در مساجد و مراکز اسلامی هامبورگ، نکات فقهی، اخلاقی و تربیتی مربوط به خانواده و مسائل پیرامون آن مورد تأکید واقع می‌شوند و مسجدیان با الگو قرار دادن سیره بزرگان دین، سعی می ­کنند خانواده‌ای خوب و باثبات داشته باشند. بی­ شک هر قدر اعضای خانواده بیشتر با مراکز اسلامی در ارتباط باشند، امکان رشد آن‌ها بیشتر بوده و آرامش درون خانواده نیز افزایش می‌یابد.

از سوی دیگر در سرزمینی که بسیاری از خانواده ­ها در غربت و تنهایی هستند، دوستی­ های خانوادگی و رفت و آمد خانوادگیِ مؤمنین، از دیگر ثمرات ارتباط با مسجد است. از آنجاکه یکی از نگرانی ­های جدّی خانواده­ های متدیّن در غرب، تربیت فرزندان است و در محیط­ های آموزشی مثل مهدکودک، مدرسه و دانشگاه، فرزندان بهره چندانی از آموزه­ های دینی و اخلاقِ مذهبی ندارند، طبیعی است که خانواده­ های دغدغه‌­مند فرزندان خود را به مساجد بیاورند و از مدیران مراکز اسلامی تقاضای برنامه‌­های اخلاقی و فرهنگی را داشته باشند. احترام به افراد مسن و بزرگترها، محبت به کوچک‌ترها، رعایت ادب در برابر سایر مؤمنان، تقوا و وارستگی و... از جمله درس ­های مهمی است که همه اعضای خانواده می­ توانند در محیط معنوی مسجد بیاموزند.

همچنین بسیاری از خانواده ­های متدیّن، برای ازدواج پسر یا دخترشان، به دنبال جوانان مؤمن و نمازخوان هستند؛ طبیعی است ارتباط با مسجد زمینه بسیار خوبی برای آشنایی جوانان و خانواده­ های آنان و در نتیجه تشکیل خانواده است. به علاوه اگرچه خانواده‌­ها می­‌توانند برای تشریفات مربوط به ازدواج به کنسولگری­‌های کشور خود مراجعه کنند، امّا بسیاری از خانواده‌­ها ترجیح می­‌دهند که مراسم ازدواج فرزندانشان در محیط معنوی مسجد و با حضور روحانی مسجد انجام شود و این امر را مایه برکت ازدواج می ­دانند. با این اوصاف مساجد و مراکز اسلامی به عنوان پایگاه ­های اجتماعی قوی، در تشکیل و استحکام بنیان خانواده­ ها در غرب، تأثیر بسزایی در جامعه دارا هستند. از دیگر اقدامات مراکز اسلامی در جهت تقویت و تحکیم بنیان خانواده ­ها، برگزاری جلسات مشاوره خانواده در مساجد است. در این جلسات نکات تربیتی مربوط به خانواده، مسائل اخلاقی، حقوق اعضای خانواده و هرآنچه به تقویت بنیان خانواده کمک می­‌کند، بیان می‌شود تا از آسیب‌های احتمالی طلاق و فروپاشی کانون خانواده کاسته شود.

*پرسش و پاسخ

یکی از حضار: شیوه‌ی جذب و تغذیه‌ی فرهنگی ایرانیان مقیم شهرهای آلمان - نه فقط هامبورگ - چگونه است؟ همچنین بعضی از شهرها، شهرهای دانشگاهی هستند و افراد زیادی در آنجا درس می‌خوانند. آیا شما ارتباطی با آن‌ها دارید یا نه؟

یکی از حضار: با توجه به یورش‌هایی که به مرکز هامبورگ شد، چقدر احتمال می‌دهید که این مرکز تعطیل شود؟

ـ به صورت تیتروار وظایف محققین را در برابر کشورهایی مانند آلمان بفرمایید.

ـ این‌که می‌گویند مسیحیت در آلمان و کشورهای مجاور آن در حال مرگ است، درست است یا نه؟

ـ نگاه به اسرائیل و ایران از نظر مردم و دولت آلمان چگونه است؟

ـ آینده‌ی دینی آلمان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ـ آیا وضعیت فرهنگی و سیاسی دینی آلمان تفاوت‌هایی با کشورهای دیگر در همان منطقه دارد یا نه؟

ـ ضدانقلاب‌ها و بی‌دین‌های ایرانی در آلمان زیاد هستند که قطعاً به شما هم مراجعه نمی‌کنند، وضعیت این‌ها چطور است؟ آل‌بتول: برای بستن آنجا مراجعه می‌کنند. (خنده)

یکی از حضار: نقش مراکز اسلامی در واسطه‌گری میان اندیشمندان ایران و آلمان چه قدر بوده و چگونه این فضا ایجاد می‌شود؟ آیا واسطه‌گری دارند که بین مراکز ایرانی و آلمانی اتصالی ایجاد کنند؟

ـ چه نیازهایی از مرکز اسلامی آلمان می‌تواند به ایران ارجاع شود؟

ـ ساختار دینی در آلمان توسط کجا سیاست‌گذاری می‌شود؟ کار شهرداری است یا وزارتخانه‌ای برای آن دارند؟

ـ بعد از سال 1401 که آلمان مرکز ضدانقلاب‌های اروپا بود و 50 هزار نفر از آنان در یک راهپیمایی شرکت کردند، چند درصد از این‌ها احیاناً مخاطب شما هستند و در عین حال با جمهوری اسلامی مشکل دارند؟ همچنین رابطه کسانی که با شما ضدیت دارند، با دین و مرکز چطور است؟

یکی از حضار: غیر از امام هامبورگ، امامان و روحانیونی که در اروپا هستند، چه قدر حضور اندیشمندانه در اروپا دارند؟ چون متعدد شنیدم و اخیرا هم آقای اعرافی می‌فرمودند که قاطبه‌ی آقایانی که در آنجا هستند از جهت سطح علمی نازل هستند. چه تلاشی برای این شده که سطح علمی این‌ها ارتقاء پیدا کند؟

نکته‌ی دوم هم ذیل همین بحث اول است که این نهاد دینی که در آنجاست، چه قدر کارکرد علمی دارد و چه مقدار با مجامع، کالج‌ها و دانشگاه‌های مختلف ارتباط علمی دارند؟ همچنین چه قدر در عرصه تقریبی فرادینی بین اسلام و مسیحیت کار شده است؟

گزارشی هم دهید که دیگرانِ درون مذهبی چه قدر موفق و مؤثر بوده‌اند؟ مثلا وضعیت مجموعه‌ی آیت‌الله سیستانی، یا مجموعه‌های وابسته به مراجع دیگر چگونه است؟ آیا این‌ها ارزش افزوده‌ای هم داشته‌اند؟

یکی از حضار:  ارتباط ما با مراکز آکادمیک چگونه است؟

چه برداشت‌های اشتباهی از اسلام در آنجا وجود دارد که نیاز است ترمیم شود؟

بنده از فرمایشات شما این‌طور استنباط کردم - نمی‌دانم درست است یا نه - که بیشترین فعالیت شما بر مهاجرین و نه بومی‌های آلمان متمرکز است، آیا این‌طور است؟ اگر نیست و احیانا آیا زمینه پذیرش اسلام در آلمانی‌ها وجود دارد، و از چه طریقی این ارتباط برقرار می‌شود تا به این مرکز مراجعه می‌کنند؟

حضور خودتان در جایی غیر از هامبورگ از طریق این مرکز است؟ یا این‌که محدودیتی وجود دارد و نمی‌توانید بیشتر از آن عمل کنید؟

پاسخ برخی سوالات توسط آقای دکتر آل بتول:

من سعی می‌کنم به صورت خلاصه پاسخ دهم.

*همه فعالیت‌ها در مرکز اسلامی هامبورگ متمرکز است

در انگلستان و خصوصا در لندن، مراجع مختلف دفتر و فعالیت دارند، اما این اتفاق در هامبورگ به هیچ عنوان رخ نداده است. یعنی همه چیز در مرکز اسلامی هامبورگ متمرکز است و امام مرکز با دفاتر مراجع ارتباط دارد و آنجا را به عنوان دفتر همه‌ی مراجع معرفی می‌کنیم.

به یاد دارم یکی از نزدیکان بیت آیت‌الله صافی گلپایگانی به مرکز هامبورگ آمده بودند، ایام اعتکاف بود و من برای معتکفین احکام می‌گفتم. برای ایشان جالب بود که من نظر همه آیات عظام سیستانی، خامنه‌ای، و صافی را گفتم. من بدون این‌که بدانم ایشان حضور دارد، چنین کاری کرده بودم. ایشان که به دفتر آمد گفت: من خیلی خوشحال شدم که نام مراجع را بردید. لذا ما در آنجا از تمام مراجع نمایندگی داریم.

تمرکز امروز من بر مرکز هامبورگ بود، این‌که می‌فرمایید با مراکز دیگر در فضای دیالوگ ارتباط دارید؟ من به مراکز زیادی رفتم، فکر می‌کنم در 10 سالی که در هامبورگ بودم، به بیش از 15 کشور رفتم و هر جایی هم 3-4 روز یا 5 روز بودم و به دنبال مباحث فرهنگی بودم و کنجکاو بودم که چه کسانی به این مراکز می‌آیند، چقدر جمعیت دارند و ارتباطات آن‌ها چگونه است. این‌طور نیست که امکان رفت و آمد به کشورهای دیگر نباشد، امکان رفت و آمد هست و خیلی هم خوب است.

*جامعه علمی در غرب برنمی‌تابد که مساجد و مراکز اسلامی، تعاملات دانشگاهی داشته باشند

اما این‌که ارتباط ما فقط با مهاجرین است؟ نه. ما در آنجا برای غیرمسلمانان هم برنامه داریم که یکی از آن‌ها بحث توریست‌ها است و دیگری بحث برگزاری کلاس‌هایی برای غیرمسلمانان است که از مسجد استفاده می‌کنند. یک بخش دیگر سمینارهایی است که خودمان دعوت می‌کنیم و با همکاری مساجد دیگر به شهرداری می‌رویم و در آنجا کنفرانس را برای مخاطبین علاقه‌مند برگزار می‌کنیم. با دانشگاه هامبورگ ارتباط برقرار کرده و خودمان را معرفی می‌کنیم. البته نکته‌ی مهمی که باید توجه کنیم این است که کارکرد اصلی مسجد، کار مردمی و ارتباطات مناسکی است. یعنی اگر ما بخواهیم با دانشگاه ارتباط علمی بگیریم، دانشگاه پس می‌زند و می‌گوید که شما مسجد هستید و مسجد باید کار خود را انجام دهد. آنان می‌گویند: این‌که شما یک عالم یا مجتهد هستید و می‌خواهید با دانشگاه ارتباط برقرار کنید، نهایتاً می‌توانیم یک جلسه‌ی مشترک دیالوگ و گفت‌وگو داشته باشیم، اما این‌که اجازه دهیم بیایید و در کلاس‌های دکتری ما حضور داشته باشید، این‌طور نیست و اجازه نمی‌دهیم. می‌گویند به لحاظ روش شناسی باید بین دانشگاه با دانشگاه تعامل برقرار شود و بین مرکز علمی با مرکز علمی ارتباط برقرار ‌شود. جامعه علمی در غرب برنمی‌تابد که مساجد و مراکز اسلامی، تعاملات دانشگاهی داشته باشند. این نکته‌ی مهمی در بحث کارکرد است که اگر نظام جمهوری اسلامی بخواهد در این فضا ورود پیدا کند باید در سطح وزارت علوم با وزارت علوم دیگر کشورها ارتباط برقرار کند. یعنی دانشگاه مشترکی داشته باشند و اندیشمندان در آنجا حضور پیدا کنند و الّا چیزی می‌شود که الان هست. تنها جایی که بهتر از جاهای دیگر ارتباط برقرار کرده، دانشگاه ادیان و مذاهب است که با دانشگاه پادربورن تفاهم‌نامه داشتند و من برخی از اساتید دانشگاه ادیان و مذاهب را در آنجا دیده‌ام. البته رفت و آمدهای علمی بین دو کشور خیلی محدود است و توقع دولت آلمان و سفارت اینست که اگر کسی می‌خواهد با دانشگاه ارتباط بگیرد، باید از دانشگاه باشد لذا لازم است وزارت علوم این کار را انجام دهد.

یکی از سؤالاتی که من از امامان مراکز داشتم این بود که علت اصلی این‌که دولت آلمان به این همه به مسجد و مرکز اسلامی مجوز ساخت می‌دهد چیست؟ آنان می‌گفتند به خاطر مباحث امنیتی است تا حواس‌شان باشد که چه اتفاقی در آلمان می‌افتد. دولتمردان آلمان می‌گوید که اگر 6-7 نفر بخواهند یک کار مستمر یک هفته یا 10 روزه داشته باشند، باید به ما اعلام کنند. باید بگویند که ما چنین تشکلی هستیم و اهداف و برنامه‌های ما فلان است و ثبت می‌کنند. در آنجا شما می‌توانید بگویید که من می‌خواهم مؤسسه، مرکز دیالوگ یا تلویزیون داشته باشم، به شما مجوز می‌دهند. ولی وقتی می‌خواهیم دانشگاه تأسیس کنیم یا ماهواره‌ی آلمانی‌زبان داشته باشیم، اجازه‌ی کلی را به شما می‌دهند و می‌گویند ابتدا باید فلان مقدار زمین و فلان تعداد نیرو باید داشته باشید و حقوق هر کدام از نیروها فلان ‌قدر است.

*شیعیان در آلمان مدرسه‌ی ابتدایی هم ندارند!

ما می‌خواستیم با دانشگاه هامبورگ تعاملی داشته باشیم، دانشجو بیاید، درس بخواند و آنجا مدرک بگیرد. گفتند: مشکلی ندارد اما فقط برای رشته‌ی الهیات شما حداقل به 10 هیئت علمی نیاز دارید که هر کدام باید 5000 یورو حقوق بگیرند، ساختمان، سلف سرویس و تک تک اتاق‌های آن باید فلان شرائط را داشته باشد. وقتی این‌ها را ندارید، نمی‌توانید دانشگاه داشته باشید. وقتی می‌گویید که مسجد هستید، شما در این مسجد نماز بخوانید، دیالوگ داشته باشید، سخنرانی‌کنید، اشکال ندارد ولی این‌که بخواهید کار علمی کنید، امکان ندارد. شما از دانشگاه می‌گویید، ولی من می‌گویم که ما هنوز نتوانسته‌ایم مدرسه‌ی ابتدایی هم داشته باشیم! شیعیان نه در هامبورگ و نه در آلمان هنوز نتوانسته‌اند یک مدرسه‌ی ابتدایی داشته باشند. بر این اساس توقّع این‌که مرکز اسلامی که کارش مشخص است؛ به عنوان یک نهاد دینی بخواهد با مراکز آکادمیک کار کند، کار غیرتخصصی محسوب می‌شود.

*تعطیلی مرکز هامبورگ خیلی بعید است

تعطیلی مرکز هامبورگ را خیلی بعید می‌دانم، هجمه‌هایی که وارد می‌کنند بیشتر به یک شوی نمایشی شبیه است. آخرین حمله‌ای که صورت گرفت در مهرماه بود. نزدیک به 16 وَن پلیس که هر کدام 10 نفر ظرفیت دارد به مسجدی می‌روند که فقط یک نفر آنجا حضور دارد. بعد از دو ساعت مسئولان مرکز آمدند و درب‌ها را باز کردند و همه‌ی کلیدها را در اختیار نیروهای پلیس گذاشتند. نیروهای پلیس چندین ساعت مرکز را گشتند و...  این‌که می‌گویم تعطیل نمی‌شود، به چه علت است؟ به خاطر این‌که خودم را به جای مسئول فرهنگی شهر هامبورگ می‌گذارم. اگر این مسجد بسته شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا فعالیت شیعیان متوقف می‌شود؟ این‌ها دیگر نماز نمی‌خوانند؟ این‌ها دیگر سخنرانی نخواهند داشت؟ همه‌ی این‌ها را خواهند داشت اما در زیرزمین‌های خانه‌هایشان خواهد بود. در آن زمان دیگر نظارتی بر کار آنان وجود ندارد. جاسوس یا آن کسی که رسماً در مرکز حضور دارد و ما او را می‌شناسیم، ترجمه‌ی زبان آلمانی برنامه‌ها را داریم و دوربینی که در آنجا وجود دارد، همه از دست می‌رود. لذا هیچ عقل سلیمی اجازه نمی‌دهد که این مرکز تعطیل شود. می‌توانند فشار بیاورند و محدود کنند ولی در نهایت خودشان می‌گویند که فعالیت‌های شفاف شما برای ما خوب است. تاکنون یک تروریست از مرکز اسلامی هامبورگ نداشته ایم. بنابراین فکر نمی‌کنم به هیچ عنوان بنای بستن مرکز اسلامی هامبورگ را داشته باشند و اگر این کار صورت بگیرد به نظرم خطای بزرگی انجام داده‌اند.

*نگاه مردم آلمان به اسرائیل و ایران

درباره نگاه مردم آلمان به اسرائیل و ایران، نکته‌ی مهم اینست که این نگاه‌ها کاملا به بسته‌ی فرهنگی و تبلیغاتی بستگی دارد که به آن‌ها ارائه می‌شود. من اخیراً از آلمان برگشته‌ام، دو هفته آنجا حضور داشتم و هر روز با مترو رفت و آمد می‌کردم. تلویزیون‌هایی داخل مترو قرار دارد و علی‌الدوام اخبار پخش می‌کند اما یک خبر از غزه پخش نکردند. آنها نشان می‌دادند که الان چه بلایی بر سر اوکراین می‌آید اما از غزه خبری نمی‌دهد. لذا خیلی از مردم اساساً خبری ندارند. بله آنها که در شبکه های مجازی حضور دارند، بیشتر از اخبار مطلع هستند.

البته این‌طور نیست که هیچ حرکتی نباشد، با تمام فشارهایی که می‌آوردند که اعتراضی انجام نشود، در برلین تظاهرات و تجمعاتی برگزار می‌شود. چون ترک‌ها و لبنانی‌ها کوتاه نمی‌آیند، حتی دیدم که حاضر هستند پاسپورت‌های آلمانی خودشان را پاره کنند. من می‌توانم بگویم که تمام این‌ها شبیه به اعتراضاتی است که سال گذشته در ایران بود. چند درصد از مردم همراه با آن جریان هستند؟ نمی‌گویم نیست، ولی افکار عمومی به این سمت نیست که بخواهند با اسرائیل بد شوند.

در مورد ایران معمولاً بحث ایران هراسی و اسلام‌هراسی وجود دارد، اخیراً هم علیه ایران راهپیمایی داشتند. این‌ها متأثر از تبلیغات هستند و نسبت به ایران و ایران‌هراسی جدی‌تر هستند.

در این فضا جالب است که یک بار من دیدم در مورد مسلمانان که می‌خواستند قضاوت کنند، تلویزیون از مردم عادی مصاحبه می‌کرد که آیا شما همسایه‌ی مسلمان دارید؟ می‌گفت: بله. می‌پرسید: «از وی نمی‌ترسید؟!» آخر این چه سؤالی است که می‌پرسید. رسما می‌پرسید: «شما از مسلمان نمی‌ترسید؟ اگر فرزندت با یک مسلمان دوست شود، نمی‌ترسید؟ اجازه می‌دهید که شب با یک مسلمان بیرون برود؟» متأسفانه رسانه در دست صهیونیست‌ها است. مردم عادی آلمان از اخبار غزه خبر ندارند. یعنی آن‌طور که مردم ایران از جریانات غزه خبر دارند، عموم مردم آنجا مطلع نیستند.

ـ یکی از حضار: از طریق فضای مجازی و موبایل‌ها اطلاع ندارند؟

آن‌قدر که ما گرفتار فضای مجازی هستیم، در آلمان این‌طور نیست. یعنی تبلیغات وجود دارد، ولی خیلی‌ها به دنبال مسائل مهم‌تری هستند. در ایران مراجعه به فیسبوک خیلی مرسوم نیست ولی در آنجا روی فیسبوک، توئیتر و سایر فضاهای مجازی بسیار کار می‌کنند. اخبار غزه هم می‌آید ولی آن‌قدر تأثیرگذار نیست. با توجه به این‌که کشور آلمان، کشوری پیر است و عموم مردم این کشور پیر هستند؛ مسلمانان دغدغه غزه را دارند، اما امکان نمایش قدرت برای آن‌ها فراهم نیست.

*آینده‌ی دینی در آلمان

یک سؤال در مورد آینده‌ی دینی در آلمان پرسیدند. در نظریاتی که در مورد چندگانگی فرهنگی می‌خواندم، چیزی که برای من جالب بود این بود که هرچه به سمت مدرنیسم می‌رویم، سنت تعطیل نمی‌شود، بلکه تبدیل به تکثر سنت‌ها می‌شود. آن چیزی که امروزه در کشورهای غربی اتفاق می‌افتد، تنوع بسیار زیادی است که از فرهنگ‌ها و ادیان مختلف وجود دارد لذا جوانان امکان گزینش دارند. یعنی می‌بینید که جوانی از یک جهت خودش را مسیحی می‌داند، اما با افکار بودایی‌ها هم ارتباط دارد، از آن طرف با مسلمانان هم رفاقت دارد و از بین این‌ها گزینش می‌کند. آزادی عمل، آزادی افکار و آزادی اندیشه برای این‌ها وجود دارد. بر این مبنا می‌گویم چیزی به نام تعطیلی مسیحیت، اسلام یا دین وجود ندارد، فقط از حالت نهادی به حالت شخصی، درونی تبدیل شده است. کلیساها خلوت شده است، اما مسیحیان واقعا مسیحیت را قبول ندارند؟ بله قبول دارند. خیلی‌ها با این‌که شاید سال‌ها به کلیسا نروند اما برای ازدواج به کلیسا مراجعه می‌کنند. آنجا واقعا مثل ایران است. جوانانی که شاید تا 10 سال پیش نماز جمعه‌شان ترک نمی‌شد، الان به نماز جمعه نمی‌روند اما به این معناست که دیگر امام حسین(ع) را قبول ندارد؟ بله، قبول دارد ولی می‌گوید: گرفتاری و کار دارم لذا برای امر ازدواج به روحانیون مراجعه می‌کند. می‌خواهم بگویم که سبک آن متفاوت شده است ولی به معنای تعطیلی نیست.

*نتیجه‌­گیری

در پایان باید عرض کنم که مساجد و مراکز اسلامی در هامبورگ، در کنار سایر نهادهای فرهنگی و اجتماعی همچنان كاركردهای بی­‌بدیلی دارد که می­‌تواند در رشد و بالندگی یک جامعه چندفرهنگی تأثیرگذار باشد. این مراکز، کانون وحدت و انسجام مسلمانان مقیم آن دیار و پاسخ­گوی نیازهای گوناگون مهاجرین و پناهجویان مسلمانی هستند که هنوز به زبان آلمانی مسلّط نبوده و به لحاظ روحی دچار اضطراب و نگرانی هستند. متاسفانه در دوران مدرن کنونی، ما شاهد محدود شدن فعالیت­ها و برنامه­ های مساجد به بُعد عبادی و مناسکی و کاهش کارکردهای اجتماعی مساجد در بسیاری از کشورهای اسلامی هستیم. امر تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان به مدارس و دانشگاه­ها سپرده شده است؛ مردم برای حل اختلافات و منازعات خود به سمت شکایت در مراجع قضایی سوق داده شده اند؛ و افراد برای دریافت وام قرض الحسنه و گرفتن مشورت های گوناگون و حتی برای تشکیل خانواده به بانک، مراکز مشاوره و دفترخانه ­های ثبت ازدواج و طلاق مراجعه می­ کنند. این در حالی است که در مغرب زمین، جایی که مسلمانان در اقلیت و غربت هستند، مساجد و مراکز اسلامی کارکردهای اجتماعی بسیار زیادی دارند. در اکثر اوقات مساجد و مراکز اسلامی مطمئن ­ترین جایی هستند که مسلمانان برای حل نیازهای مختلف خود به آنجا مراجعه می­ کنند. از اینرو مسجد یک اجتماع آرامش­بخش برای مردم است.

برنامه ­ها، مراسمات، کلاس­ های مختلف و... در مساجد و مراکز اسلامی هامبورگ، مردان و زنان فراوانی را گردهم جمع می­ کند تا از آنها یک واحد همگون بسازد و به آنان هویت اجتماعی خاص بدهد. افراد با سنین مختلف، از ملیت­های متفاوت با لهجه ­ها، زبان­ها، لباس­ها و... متنوّع همگی در مراکز اسلامی اجتماع می­ کنند، مناسک دینی مشترکی را بجا می آورند، به یکدیگر احترام می ­گذارند، آداب و رسوم قومی خود را به فرزندانشان منتقل می­ کنند و تجارب مشترکی را از سر می ­گذرانند که همه آنها در ایجاد و تقویت انسجام اجتماعی، ارتقاء امنیت روانی و اجتماعی جامعه، یکپارچگی و اتحاد جامعه مسلمین مؤثر است.

..................................................
پایان پیام/ 167