خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳
۱۹:۱۴
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
یکشنبه
۱۱ شهریور
۱۴۰۳
۱۶:۴۵:۳۹
منبع:
ابنا
کد خبر:
1482209

حجت‌الاسلام آقاتهرانی در گفت‌وگو با ابنا: امام حسین(ع) مساوی با تمام اسلام است/ اگر امام حسین(ع) نبود، نامی از دین و پیامبر(ص) نبود

امام عصر(عج) که ظهور می‌کنند، خودشان را به امام حسین(ع) معرفی می‌کنند، پس ایشان باید شناخته‌شده‌تر از حضرت ولی‌عصر باشند و حضرت صاحب (ارواحنا فداه) از طریق اباعبدالله(ع) در عالم شناخته و معرفی می‌شوند.

آآ

خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: همزمان با ایام اربعین حسینی و پیاده‌روی راهیان بهشت، خبرگزاری ابنا در سلسله گفت‌وگوهایی چرایی، اهمیت و معارف این آئین  را از برخی اندیشمندان و شخصیت‌ها جویا شده است. حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مرتضی آقاتهرانی از جمله اساتید و شخصیت‌هایی است که علاوه بر حضور در مجلس شورای اسلامی به عنوان رئیس کمیسیون فرهنگی، سال‌هاست در حوزه معارف اهل‌بیت(ع) به تحقیق و سخنرانی پرداخته است.

دکتر آقاتهرانی چندین جلد کتاب نیز با موضوع حضرت سیدالشهدا و یاران باوفای آن حضرت به رشته تحریر درآورده که هر کدام زوایای قابل تاملی را درخصوص شخصیت آن بزرگواران برای مخاطب روشن می‌کند.

گفت‌وگو با وی در کربلای معلی، حاوی نکات ارزشمندی درباره حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و اربعین حسینی است که در ادامه می‌خوانید:

ابنا: خیلی متشکریم که در حضور شما هستیم. در این مدتی که در خدمتتان هستیم، از اربعین و مبانی معرفتی اربعین بفرمایید و آنچه که در مسیر دیدید و لازم می‌دانید بیان کنید

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صل علی محمد و آله الاطیبین الاطهرین لا سیما بقیة الله فی الارضین، روحی و ارواح العالمین له الفداء و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه.

خدا را شاکرم که توفیق دارم در خدمت شما باشم، خدمت شما و هر کسی که ما را می‌بیند و به یاد حسین(ع) هست، سلام عرض می‌کنم. برای اربعین خدا را شاکرم. چون سن ما از خیلی از جوانان و نوجوانان بیشتر است، قاعدتاً خاطرات بیشتری هم داریم و شاید هم به دنبال آن تجربه‌ی بیشتری داشته باشیم، اگر اهل عبرت باشیم، حتماً استفاده‌ای هم از این تجارب می‌کنیم و بهره‌برداری می‌کنیم. این راه سال‌های مدیدی بسته بود. کسانی هم که در عراق بودند، جرأت رفتن به اربعین به شکل پیاده را نداشتند. اصلاً عزاداری ممنوع بود، از برکت انقلاب اسلامی و تحولاتی که در کل منطقه و بلکه در کل عالم ایجاد کرد، دائم و به دنبال هم اسلام خودش را بیشتر و بهتر نشان داد.

ببینید دین یک مجموعه است، مجموعه‌ی اعتقادی، مجموعه‌ی اخلاقی، فکری، رفتاری که در ساحت‌های مختلف خودش را نشان می‌دهد. در بازار می‌آید، در اقتصاد می‌رود، در وادی سیاست و حاکمیت می‌آید و خودش را نشان می‌دهد، در زندگی فردی خودش را نشان می‌دهد، در زندگی جمعی خودش را نشان می‌دهد. در روابط بین‌الملل خودش را نشان می‌دهد. از یک زندگی دو نفره‌ی من و خانمم شروع می‌کند و تا ارتباط با تمام عالم هستی و حتی با گیاهان، حتی با حیوانات، حتی با آب و حتی با دریا، با کوه، با دشت، با دنیا و با آخرت، با عالم برزخ، این حرکت خیلی وسعت دارد، منتها چون ما محدودیت‌های بسیاری داریم، محدود می‌بینیم، برخی خیال می‌کنند فقط در مسائل فردی است که مثلاً یک وضویی بگیریم، یک طهارت و نجاستی را بدانیم، بعضی می‌گویند که نه، در سبک زندگی خانوادگی است. آرام آرام کم و زیاد می‌شود و یا وسعت پیدا می‌کند، بستگی دارد. گاهی هم اصلاً زمینه‌ی ظهور و بروز ندارد. انقلاب موجب شد که اسلام بتواند در همه‌ی شریان‌های حیات بشری خودش را نشان دهد، یکی از این‌ها همین داستان امام حسین(ع) و داستان اربعین است. منتها شما این را فراموش نکنید که امام حسین(ع) مساوی با تمام اسلام هستند و تمام اسلام برابر با آقا است. این حرف من نیست، پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند: «حسینٌ منی و أنا من حسین» حسین(ع) از من است و من هم از حسین(ع) هستم، معلوم است که حسین(ع) از خاتم انبیاء است، زاده‌ی ایشان است، بله، این درست است، اما چطور خاتم انبیاء و اسلام و پیامبر(ص) و تمام دارایی‌شان بستگی به حسین(ع) دارد؟ این شاید قابل تبیین نبود، دیروز هم اگر می‌گفتیم ممکن بود کسی بگوید که؛ نه، این‌طور نیست و اشتباه می‌کنید و شاید بتوان یک معنای دیگری کرد ولی الان به این می‌رسیم که نخیر، این‌طور نیست «حسینٌ منّی و أنا من حسین»، همان‌طور که پیامبر ارتباط جدی با اباعبدالله(ع) دارد، اباعبدالله(ع) هم چنین هستند. اگر امام حسین(ع) نبود، دین پیامبر(ص) مطرح نبود. جالب این است که حتی وسعت اباعبدالله الحسین(ع) نه به گذشته است، در زیارت انبیاء گذشته می‌خوانیم که «السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله، السلام علیک یا وارث نوح نبی الله، ابراهیم خلیل الله، موسی کلیم الله و عیسی روح الله»، این‌ها را می‌گوییم، ایشان وارث همه‌ی آن‌ها است و اصلاً زنده کننده‌ی همه‌ی آن‌ها هستند، نه تنها این، بلکه امام عصر(عج) هم که ظهور می‌کنند، خودشان را به ایشان معرفی می‌کنند، پس ایشان باید شناخته‌شده‌تر از حضرت ولی‌عصر باشند و از طریق اباعبدالله(ع) و حضرت صاحب (ارواحنا فداه) در عالم شناخته و معرفی می‌شوند. پس «ألا یا اهل العالم أنا الامام المنتظر» و این‌ها چیست؟ خودشان را به آن کسی معرفی می‌کنند که «قُتِلَ عطشانا».

گاهی اوقات گفتن این‌ها آسان است و ما وقتی می‌شنویم خوشحال می‌شویم که این را هم بلد شدیم، اما بروز و ظهورش را ببینید. آیا اربعین فقط مربوط به ایران و عراق است؟ چه کسی این را گفته است؟ بچه‌های پاکستان هم می‌آیند، بچه‌های هندوستان هم می‌آیند، تانزانیایی‌ها می‌آیند، اندونزیایی‌ها هم می‌آیند، از آمریکا می‌آیند، از اروپا می‌آیند، از قاره‌ی استرالیا می‌آیند، دور عالم بگرد و ببین که از همه جا نقطه نقطه می‌آیند و هر سال هم وسعت پیدا می‌کند.

تا دیروز فقط روز اربعین بود و الان مرجع دینی‌مان هم می‌گوید که اگر شما چند روز زودتر هم شروع کنید قبول است و یک‌دفعه نگاه می‌کنید و می‌بینید که چند روز قبل اصلاً 2 میلیون جمعیت از عراق به ایران برگشتند، ببینید زمانش هم آرام آرام دارد بزرگ می‌شود. مرحوم آیت‌الله بهجت می‌فرمایند: آن کسی هم که در نجف می‌گوید «السلام علیک یا اباعبدالله(ع)»، چون متصل به آدم‌هایی است که به حرم امام حسین(ع) وصل هستند، همه‌ی این‌ها به هم وصل هستند. چه شد؟ ببینید تمام دنیا دارد اتصال جدی پیدا می‌کند. الان از طریق رسانه و از طریق زحماتی که امثال شما عزیزان در مجمع جهانی اهل بیت(ع) می‌کشید، همه‌ی این‌ها قابل تقدیر است و خودمان می‌بینیم که دارد آرام آرام از سطح اسلام هم می‌گذرد. این فقط مال مسلمانان نیست، زمانی برادران اهل سنت می‌گفتند: شما خیال می‌کنید امام حسین(ع) فقط مال شما است؟ می‌گفتیم: نه، مال شما هم هست. نه آقا، جلوتر برو، همه‌ی ادیان و حتی کسی که هیچ دینی ندارد، می‌گوید: من حسین(ع) را دوست دارم، حسین(ع) الگوی آزادی‌خواهی من است و من برای او می‌میرم. من دیدم بعضی از اساتید دانشگاه‌های آمریکا تحقیقاتی کرده و می‌کنند. زمانی با یکی از آن‌ها جلسه داشتم و می‌گفت درباره‌ی عزاداری بر اباعبدالله(ع) تحقیق می‌کنم، اصلاً تمام تحقیقات من همین است. وقتی من دقت می‌کردم می‌دیدم آن کسی که اصلاً خداپرست نیست، بت‌پرست است ولی حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در زندگی او نقش دارد. می‌گفت: از اول محرم تا چله‌ی حضرت اباعبدالله(ع) و تا اربعین همه چیز را تعطیل می‌کند و بالای سردرب خانه‌اش می‌نویسد: «السلام علیک یا اباعبدالله» و سیاه می‌پوشد. پس می‌بینید الحمدلله دارد با چه وسعتی جلو می‌رود.

آدم‌های خود عراق را در نظر بگیرید، ببینید که میزبانی بین این‌ها چگونه دارد جلو می‌رود. چند روز پیش یک آقای بزرگواری بودند، بنده تا مقداری راه را از طریق الحسین(ع) می‌آیم و آرام آرام رو به ذی الکفل و طریق المسلم و طریق العلماء می‌آیم، این‌طوری می‌آیم، چون گاهی با خانواده هستم و می‌خواهم که یک مقدار هم خلوت‌تر باشد. خب این‌ها به مبیت می‌برند، داستان این طرف از موکب و این‌ها می‌گذرد. یکی از کسانی که آمده بود و می‌خواست ما را با ماشین ببرد، می‌گفت که هیچی دست ما نیست، مدتی زودتر به نحوی می‌شود که کاملاً به من می‌گویند که چه کسانی می‌آیند، چگونه می‌آیند و چگونه پذیرایی کن، این‌طور و آن‌طور باشد. این‌که من این‌ها را می‌بینم چیست؟ من باید چه چیزی به او می‌گفتم؟ گفت: باور می‌کنید حتی نوع غذا و نوع میوه را معین می‌کنند که از کجا بده و چگونه خرج کن. ببینید چه ارتباطی است. شما خیال می‌کنید فقط من که مثلاً روضه می‌خوانم در یک لحظه ارتباط برقرار می کنم؟ یا آن کسی که مداحی می‌کند و یا آن کسی که مرثیه‌خوانی می‌کند و یا آن کسی که قبر را می‌بوسد؟ نه عزیزم، «إن للحسین حرارة فی قلوب المؤمنین»، هر جایی مؤمنی هست، این آقا هست، پس محدود به ایران نیست، محدود به عراق نیست، محدود به کربلا نیست، این حرف‌ها چیست که می‌زنید، مربوط به جلسه‌ی عزا نیست، مربوط به جلسه‌ی شادی برای حسین(ع) نیست، می‌رود و وسعت دارد. این یک گوشه‌ای از دنیای ما است، تازه از آخرت هیچ خبری نداریم، ما با عالم برزخ که ارتباطی نداریم که بدانیم برزخی‌ها چه وضعی دارند، ما که با عالم قیامت ارتباطی نداریم. بله، اگر اهل بیت(ع) چیزی گفته‌اند، تا حدودی خبر داریم، اگر نگفته‌اند آن را هم نمی‌دانیم، اگر قرآن چیزی فرموده می‌دانیم و اگر نگفته باشد، نمی‌دانیم. زیارتش از حج‌ها برتر است. یک ساعت پیش روایت را برای شما تلاوت کردند که 19 سفر به حج رفته بود و حضرت فرموده بود: بیستمی را هم برو که ثواب یک زیارت اباعبدالله الحسین(ع) را به تو بدهند.

کمی نگاه کنید می‌بینید که می‌گوید: اگر کسی در این راه جان داد، تمام چهارده معصوم بر او نماز میّت می‌خوانند، عجب، تا حالا ما شنیده بودیم که امام عصر(عج) برای اهل ایمان می‌آیند، حالا می‌بینیم که وقتی برای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) می‌آیید، گویا همه‌ی اهل بیت(ع) خودشان را مدیون این آقا می‌بینند. این دیدار چه اثر جدی دارد که همه چیز آدم را تضمین می‌کند؟ اگر این یاد، این نام، این رفت و شد، جهانی شود... . کامل الزیارات یکی از بهترین کتب شیعه است، جزء کتب اربع‌مئه است، کتب اربع‌مئه، چهارصد کتابی هستند که خدمت امام عسکری(ع) داده شده است و حضرت دیده‌اند و به قول ما روایات درست را تیک زده‌اند، تمام روایات این کتاب توسط امام یازدهم تیک خورده است.

ابنا: عمده‌ی روایاتش هم در مورد زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) است.

کامل الزیارات است، درباره‌ی زیارت‌ها است و کامل‌ترین و جامع‌ترین زیارت هم مربوط به حضرت اباعبدالله الحسین (روحی فداه) است. شما کمی از این کتاب را ورق بزنید و ببینید برای زیارت اباعبدالله(ع) چقدر نقش گفته شده است که بسیاری از این‌ها... . وقتی می‌رسیم و آدم کمی درست دقت می‌کند، می‌بیند همین که فرمود: «أنا من حسین(ع)»، می‌خواهید دین‌تان و نام رسول خدا(ص) زنده بماند و قرآن را محدود به طاقچه نکنند؟ می‌خواهید از نام اهل بیت(ع) فقط به یک شعارنوشته اکتفا نکنند؟ می‌خواهید حسین(ع) به زندگی‌تان بیاید؟ می‌خواهید عالم را بگیرد؟ این زحمت دارد، کمی بدوید. بله، ما هم باید جلسات همایش، گفتگو، نشست و همه‌ی این‌ها را داشته باشیم و همه‌ی این‌ها لازم است، ولی انگیزه‌اش را هم می‌خواهد که حرکت ایجاد کند و الّا شناخت به تنهایی کافی نیست. شناخت می‌خواهد اما انگیزه‌اش هم باید باشد، وقتی انگیزه‌اش ایجاد شد، آن زمان فرد به میدان می‌آید و اراده می‌کند، پول خرج می‌کند، کتاب چاپ می‌کند، جلسه می‌گیرد، رونق می‌دهد، زیارت می‌کند، زیارت می‌برد، می‌آورد، می‌نشیند، می‌گوید، گریه می‌کند و حرکت ایجاد می‌شود. حرکت که ایجاد شد، عالم تکان می‌خورد و دیگر چند تا آدم مستکبر مستبد جانی طاغوت مسلط به عالم نمی‌شوند. دنیا هم از تمام این شرور و فتنه‌ها نجات پیدا می‌کند. آن طرف هم «کلنا سفن النجاه»؛ همه‌ی ما کشتی نجات هستیم «و الحسین(ع) أسرع منّا»؛ اباعبدالله(ع) از همه سریع‌تر است. کشتی نجات است «مصباح الهدی و سفینة النجاة». این را باید جدی گرفت. به برکت خون شهدا، شهدایی که در دفاع مقدس و در جاهای مختلف ایجاد مقاومت کردند، مقاومت را معنا کردند، حاج قاسم محدود به 8 سال جنگ ما نبود، حاج قاسم است. او بعد در خیلی جاهای دیگر هم پیدا می‌شود، در حشد الشعبی هم پیدا می‌شود، در عراق هم پیدا می‌شود، در سوریه هم هست، اگر رهایش کنی به آن طرف هم می‌رود، به این طرف هم می‌رود، مرد میدان است، نه این‌که دیپلمات باشد. البته مسائل دیپلماتیک را هم می‌داند و ورود می‌کند ولی مرد کار است. اگر با حسین(ع)... . من فکر می‌کنم حضرت خیلی جامع عمل می‌کنند، به یاد دارم چند سال پیش بود که ما از نجف تازه می‌خواستیم راه بیافتیم، به نظرم صبحانه هم خورده بودیم، یک پیرمردی از برادران عراقی یک مرد نورانی بود، واقعاً نورانی بود، شاید حدود 80 ساله بود، به بچه‌ها گفت: باید یک صبحانه در اینجا بخورید و بروید، بچه‌ها گفتند: نمی‌شود، خورده‌ایم و تازه راه افتاده‌ایم. به نظرم 30-40 نفر از دوستان همراه ما بودند. بچه‌ها گفتند که به این شیخ بگو. به من که گفت، من گفتم: آقا، باور کنید ما خورده‌ایم و سیر هستیم. او اصرار کرد و من را قسم داد که باید بیایید، من یک آش به شما می‌دهم. گفتم خب باشد، بالأخره یک آش می‌خوریم. من دلم نیامد که نه بگویم. وارد شدیم و وقتی نشستیم گفتیم بچه‌ها، زود که آش آورد بخورید تا دل این پیرمرد نشکند، او برای امام حسین‌(ع) انجام می‌دهد. شاید امام حسین(ع) همین را از ما قبول کند. ما آش خوردیم و یک‌دفعه دیدم که یک برگه آورد. چون بنده نماینده‌ی مجلس بودم، آن زمان هم نماینده بودم، معمولاً کسانی که برگه می‌آورند، می‌خواهند که ما در جایی سفارش آن‌ها را بکنیم، یا کاری دارد و یا برای بچه‌اش کاری می‌خواهد و یا شغلی می‌خواهد و یا پولی از صندوقی و یا جایی قرض می‌خواهد. فکر کردم که شاید او هم جزء همین‌ها است. گفتم: این چیست؟ گفت: بخوان. من نگاه کردم دیدم که البته به عربی نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم. حسین(ع) جان، من شهادت می‌دهم که این آقا میزبان خوبی برای میهمانان تو است. گفت: آقا، این را امضاء کنید که بماند. من یک‌دفعه به‌هم ریختم و گفتم: آقا جان، این را برای چه می‌خواهی؟ گفت: می‌خواهم در کفنم بگذارم. هنوز این را فراموش نکرده‌ام، شاید مربوط به 4-5 سال پیش بود. ببینید عالم برزخ را هم دارد مدیریت می‌کند. تازه در تمام این سفر، این همه آدم که می‌آید، شما چیزی از فحشاء و منکرات می‌بینید؟ من که ندیدم. جز محبت، جز احترام به یکدیگر و جز ملاحظه‌ی یکدیگر را کردن و ایثار برای یکدیگر، جز علی الدوام نام و یاد حضرت چیز دیگری نیست. فریاد حسین(ع) حسین(ع) بلند است. این‌ها نعمت است و نعمت‌های بسیار بزرگی هم هست. از مردم خوب عراق به خاطر قدردانی از این نعمت بزرگ جدی قدردانی می‌کنیم. دقیقاً با بچه‌ها و بزرگترهایشان احساس برادری می کنیم.

یکی از دوستان و برادران عراقی که با ما آشنا بود، چند روز پیش نکته‌ای می‌گفت. می‌گفت: ما معمولاً یک کاری که به بچه‌ها می‌دهیم یا حال ندارند و یا می‌گوید که نمی‌کنم، و یا می‌گوید که نمی‌توانم، یا می‌گوید نمی‌شود و یا بالأخره جایی می‌گوید کافی است، ولی وقتی داستان اربعین اباعبدالله(ع) می‌شود، از 10 روز زودتر اصلاً دیگر بچه‌هایمان را نمی‌بینیم، خواب ندارند، یک کلمه نمی‌گویند که نمی‌کنم و نمی‌شود. کارهای موکب ما را انجام می‌دهد و بعد تازه به موکب کناری هم کمک می‌کند. دیشب ما یک جایی در مبیت ماندیم، وقتی که خداحافظی کردیم که بیاییم، من دیدم خانمی که جزء کسانی بود که اهل این خانه بود و خدمت می‌کرد که من از او هم تشکر کردم، او با بچه‌اش دنبال ما می‌آمد و برنمی‌گشت. من به خانواده‌مان گفتم که از این خانم تشکر کنید و بگویید که برگردید. گفت: نه، مسیر من است و می‌خواهم به خانه‌ام بروم. گفتم: شما چطور آنجا بودید؟ گفت: ما همین که خبردار می‌شویم که یک عده‌ای به خانه‌ی یکی از دوستان و یا آشنایان می‌آیند، هر چه بتوانیم کمک می‌کنیم و می‌رویم. ببینید او نه اصلاً به دنبال نام است و نه به دنبال شهرت است، بسیاری از مردمی که اهل دنیا هستند، وقتی یک کاری به آن‌ها می‌گوییم، می‌گویند: چقدر سود دارد؟ پول هست؟ پول کجاست؟ چه کسی خرج کرده و یا چه کسی خرج می‌کند؟ شما کجا هستید؟ آن کسی که خرج می‌کند چه می‌کند؟ برای چه کسی می‌کند، برای چه چیزی می‌کند؟ برای دنیا؟ کدام دنیا؟ برای شهرت؟ برای شهوت؟ برای مقام، برای پست، کدام پست؟ چه کسی می‌خواهد به او چه چیزی بدهد؟ خانه و زندگی و همه چیز را در اختیار زوار حسین(ع) می‌گذارد.

ابنا: کل سال برای این ایام جمع می‌کند.

تازه یک سال برای یک هفته جمع می‌کند و جلوی درب هم بدهکار شما است، به امام حسین(ع) هم بدهکار است. احساس می‌کنم که ما حق او را ادا نکردیم، واقعاً هم هیچ‌کسی نمی‌تواند حقش را ادا کند. «ما عرفناه حق معرفته»، او را نمی‌شناسیم و چون نمی‌شناسیم «ما عبدناه حق عبادته»؛ آن‌گونه که باید بندگی‌اش را بکنیم نمی‌توانیم بندگی کنیم، هر چه هم بگوییم کردیم باز هم کم است، باز هم جا دارد، او آقاتر و بزرگ‌تر از این حرف‌ها است. امام حسین(ع) خیلی خدایی است. در حالی که اگر دقت کنید، حتی گاهی اوقات کسی این‌ها را به این‌ها نیاموخته است. یک بار بچه‌ها یک کلیپی درست کرده بودند و من دیدم و برایم جالب بود. یک بچه‌ی 6-7 ساله بود که او یک لیوان شیر به دست گرفته بود و می‌داد و شما می‌خوردید، وقتی می‌خوردید و می‌رفتید، او می‌رفت و چند دقیقه بعد دوباره می‌آمد و یک لیوان می‌آورد. شما اهل رسانه این زرنگی‌ها را دارید که دنبال صید کردن حوادث هستید و گاهی خوب به خال می‌زنید. این فیلم آرام با این بچه همراه شد که ببینیم او چه می‌کند. او پشت خیمه رفت، یک بزغاله بسته بود، شیر را می‌دوشید و می‌ریخت، پر می‌شد و می‌داد و می‌خورد و دوباره می‌دوشید. چه کسی به او یاد داده است؟ خیلی راه عشق راه خاصی است که انسان بی‌نهایت درک می‌کند و نسبت به سایر موجودات هم قابل مقایسه نیست. منتها این باید فعال شود، این به شکل استعداد و قوّه در همه‌ی ما وجود دارد ولی به فعلیت نمی‌رسد و زمینه می‌خواهد و یا مصداقش را اشتباه می‌گیرد و این عشق را فدای آن دختر یا آن پسر می‌کند و یا فدای پول و مقام می‌کند و خیال می‌کند که این است «لیک سوراخ دعا گم کرده است»، نه، اگر این را در مسیر درست قرار دهیم که فکر می‌کنم حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در این جهت بسیار عالی و بسیار خوب عمل می‌کنند و راه ایشان، نام ایشان و یاد ایشان را باید بیشتر و بهتر به دیگران آموخت و بگیرند.

نکته‌ی آخری که می‌خواهم بگویم این است که در کامل الزیارات روایاتی هست که اصلاً زیارت اباعبدالله الحسین(ع) «فریضة علی کل مسلم»، بر هر مسلمانی واجب است، اگر پول داشته باشید و مستطیع شوید باید بیایید. مرحوم فیض کاشانی (اعلی الله مقامه) می‌گوید که مثل حج است، او فتوا می‌دهد، واقعاً هم همین‌طور است. می‌گوید که واژه‌ی فریضه دارد، واجب است، کوتاه نیایید و کم هم نگیرید، بعضی می‌گویند که این واجب اخلاقی است. نه، چه واجب اخلاقی است، واجب است، اگر دارید سریع بروید، اگر رفته‌اید و الان نمی‌توانید و در توان شما نیست، دیگری را بفرست، این پول را به کسی دیگر بده، به جوان محله بده، به دختری که ازدواج کرده با شوهرش بده که برود، بگو که ثوابش هم مال من باشد. بفرست که بروند، بیایند و ببینند، وقتی می‌آیند تضمین می‌شوند. آدم‌های بد بد بد هم که می‌آیند، این‌ها وقتی برمی‌گردند، آدم می‌بیند که این‌ها دیگر آدم قبلی نیستند. ما بسیاری از افراد داریم که از همین جا شروع کرده‌اند، حالا من الان به دنبال آن نیستم و الّا ما مکاشفات بسیاری در این جهت داریم که اصلاً شروع زندگی فرد با یک جرقه‌ای است که از طریق حضرت اباعبدالله الحسین(ع) زده شده، بوده است. در یک مجلسی نشسته و یک یا حسین(ع) گفته‌اند، یک لبیک یا حسین(ع) گفته‌اند و آقا جواب داده و سیم وصل شده و دیگر نمی‌داند که چه کند. البته می‌داند که چه کند، عشق او را می‌کشد، نمازش معنادار می‌شود، روزه‌اش معنادار می‌شود، کار خیرش معنادار می‌شود. بعد یک‌دفعه نگاه می‌کنید و می‌بینید که یکی از بهترین اولیاء خدا است. شما بین بزرگان اهل معنا چه کسی را بهتر از همه می‌شناسید؟ مرحوم قاضی. خود ایشان می‌گویند که بار من کجا بسته شد؟ در حرم مبارک آقا قمر بنی هاشم (صلوات الله و سلامه علیه). این چیزی نیست که بگویید خواب دیده و معلوم نیست راست باشد. چه کسی می‌گوید؟ کسی که خودش افقه فقها است، در فقه و اصول و این‌ها از همه استادتر است، همه این چیزهایی که آقایان خوانده‌اند بلد است، خودساخته‌ترین و پاک‌ترین هم هست. راه حسین(ع) راه درستی است، محکم و تثبیت شده هم هست و اهل بیت(ع) هم علی الدوام اصرار بر احیای نام او، گریه برای او و یاد او دارند. حتی نام بچه‌هایشان را... . خود امام حسین(ع) می‌فرماید: خدا هر چه بچه به من بدهد، نام‌شان را علی می‌گذارد، علی اکبر، علی بزرگ‌تر، علی وسط، علی کوچک‌تر. این‌ها چیست؟

یادش به‌خیر، یک آقایی از دوستان ما میوه‌فروش است، یک بار خواستم از او میوه بخرم، به او گفتم: چطوری؟ گفت: خیلی خدا را شاکرم، ما در خانه‌مان هر روز حضرت زهرا(س) را علی الدوام صدا می‌زنیم. گفتم: چطور؟ گفت: خدا یک دختر به ما داده است که اسمش را فاطمه گذاشته‌اند، فکر می‌کنم نوه‌اش بود. می‌گفت که؛ ما علی الدوام او را صدا می‌زنیم. ببینید کم نگیرید، نام‌شان ذکر خدا است، یاد خدا است، با اهل بیت(ع) زندگی کنید «اللهم أحینا حیاتهم و أمتنا مماتهم و أدخلنا فی کل خیر ادخلتهم فیه و أخرجنا من کل سوءٍ اخرجتهم منه»؛ خدایا، آن عزیزان را در هر خیری که وارد کردی، ما را هم وارد کن و هر شری که از آن عزیزان دور کردی، از ما هم دور کن و همه‌ی زوّار اباعبدالله الحسین(ع)، حتی کسانی که از راه دور دور دور روی خودشان را به سمت کربلای حسین(ع) می‌گردانند و می‌گویند: «السلام علیک یا اباعبدالله»، سلام بر گلوی بریده‌ی شما، سلام بر چشم تیر خورده‌ی شما، سلام بر دست مبارک شما، سلام بر قلب مبارک شما. السلام علیکم و رحمة الله.

ابنا: خیلی متشکرم، جامع بین معرفت، بصیرت و تجربه بود. حاج‌آقا، اجازه می‌دهید یک سؤال بپرسم. مطالب بسیار عالی را فرمودید. می‌خواهم یک مقداری به حکمت این پیاده رفتن بپردازیم، این‌که یک مسیری را پیاده می‌روند، در حالی که وسیله هست و می‌توانند سریع بروند. چرا پیاده می‌روند؟ از زمان اربعین سال 61 هجری تا الان روی این موضوع تأکید شده است، حتماً یک حکمت خاصی در آن هست، این قدم به قدم رفتن.

ببینید یکی از چیزهایی که نیاز ما است و لازم داریم خلوت است، بدون خلوت آدم به خودسازی نمی‌رسد. شما باید یک فرصتی را بگذارید برای این‌که بتوانید خلوت کنید، به همین دلیل اگر دقت کنید می‌گویند: «فمن اللیل فتهجد نافلة اللیل»؛ از رختخواب بیرون بیا، اهل تهجد شو، نیمه‌شب بلند شو و بنشین و ببین که می‌توانی قدری خودت را پیدا کنی؟

امروزه شکل خاص خودش را دارد، دیروز به نحو دیگری بود و دو روز قبل هم به نحو دیگری بود، ما هر روز چه بخواهیم و چه نخواهیم به یک چیزهایی مشغول هستیم. تا طفلی، پستی، تا جوانی، مستی، تا پیری، سستی، پس کِی خدا را می‌پرستی؟ واقعاً هم همین‌طور است، اگر دقت کنید در کودکی یک آرزوهایی داریم که می‌شود یا نمی‌شود، چقدر گریه کردیم که برای ما بخرند و نخریدند و نداشتند و نشد و نمی‌توانستند. اول جوانی به دنبال خانه می‌رویم که زن بگیریم و یا فلان بگیریم، شغلی پیدا کنیم و استخدام شویم. حالا شد، تمام شد؟ حالا دیگر بچه‌ها می‌آیند، نوه می‌آید، این کار می‌آید، آن شغل می‌آید. خلاصه یک‌دفعه نگاه می‌کنید و می‌بینید که عمر آدم تمام شد و رفت و می‌گویند که بار را ببند و برو و جمع کن. حتی اگر جمع هم نکنیم، ما را جمع می‌کنند.

یکی از چیزهایی که بسیار بابرکت است، در اسلام گاهی اوقات یک فرامین و دستورهایی داریم که فقط می‌خواهد شما را از همه چیز بکَنَد و بگوید که اندکی به خودتان برسید. ببینید سر همه‌ی ما در این موبایل‌ها است، حتی بچه‌های 2-3 ساله با موبایل کار می‌کنند. پدرشان می‌گوید من نمی‌دانم چطور وقتی گوشی به دست می‌گیرد، بازی را پیدا می‌کند، سریع وارد بازی می‌شود، اصلاً تعجب می‌کنند که از کجا بلد هستند. بچه‌های 4-5 ساله کاملاً با این فضا زندگی می‌کنند. مقدار بازی که افراد در این ابزار دارند، کم نیست، آمارش کم نیست. این فرصت اعتکاف که به شما می‌دهند و می‌گویند که 3 روز در مسجد بنشینید، حالا دیگر موبایل‌ها را کنار بگذارید، بازار را رها کنید، اداره را رها کنید، من هم مجلس را رها کنم، رها کن و بیا، ببین که می‌توانی یک چیز دیگری پیدا کنی، آن چیزی که باید پیدا کنی را می‌توانی پیدا کنی، آن چیزی که گمشده‌ی اصلی است؛ خودت. «علیکم بأنفسکم»؛ بر شما باد به خودتان. خودتان را پیدا کنید «قوا انفسکم»؛ ابتدا خودتان را نگه دارید. دائم نگویید که این آن‌طور و آن آن‌طور است، اختیارش که با شما نیست، اراده‌ش که با شما نیست، اراده‌ی خودت که دست خودت است. یقه‌ی شما دست من نیست ولی یقه‌ی من که دست خودم است، خب بگیر. در این فرصت‌ها است، آقا، بیا پیاده به کربلا برویم. ممکن است چند تا آدمی باشند که به نظر برسد که این‌ها آدم‌های درستی نیستند و هر جایی هستند، در تهران و یا در این طرف و آن طرف، عصرها با ماشین دور دور می‌کنند. اما وقتی که می‌خواهد به اینجا بیاید، آیا جمع‌وجور می‌شود یا نمی‌شود؟ من این را از شما می‌پرسم. حالا دیگر موبایلش کار نمی‌کند، حالا دیگر نمی‌خواهد با این و آن معامله کند، کاسبی نمی‌کند، کار اداره‌اش تعطیل است. گرچه هرازگاهی به یاد حضرت می‌افتد، باشد، حسین(ع) چه کسی بود؟ از کجا شروع کرد؟ چرا شروع کرد؟ چرا زن و بچه را آورد؟ چرا این‌طور درگیر شد؟ مگر نمی‌دانست چه می‌شود؟ چرا حاضر شد خودش را فدا کند؟ مگر حسین(ع) اولین مرد عالم هستی نیست؟ خودش را فدای چه چیزی می‌کند که از خودش مهم‌تر است؟ من که بخواهم فدای چیزی شوم، باید از خودم مهم‌تر باشد. حاضرم پولم را برای یک چیزی خرج کنم، حاضرم جانم را برای آن بگذارم. یعنی او از جان من مهم‌تر است. برای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) چه چیزی مهم بود که حضرت حاضر شدند، خودشان، تمام اصحاب‌شان را فدا کنند، اگر حضرت هزار تا صحابی داشتند، همه را می‌آوردند. 72 تا بیشتر نداشتند، اگر بیشتر داشتند می‌آوردند. زن و بچه را آوردند، کوچک و بزرگ را آوردند، علی‌اصغر(ع) را آوردند، دختران کوچک را آورد، فدای همه‌شان. دارایی‌اش را آورد، در یک نیم‌روز همه را یک‌جا برای خدای تعالی به زمین زد. برای این‌که چه شود؟ آن چه چیزی بود که از خودشان مهم‌تر بود؟ دین‌شان. همین چیزی که ما گاهی اوقات مفت به تاراج می‌دهیم و از دست می‌دهیم. این را بچسبیم و این را داشته باشیم. این فرصت دو روز... . مثل ما که می‌شود، ما دو روزه نمی‌توانیم بیاییم، چون نمی‌توانیم سریع راه برویم، مثل جوانان که نیستیم، باید 3-4 روز و یا حتی 5 روزه برویم. در این 5 روز که آهسته آهسته از نجف و یا کاظمین و بغداد راه می‌افتید... . بعضی را داریم که از شمال ایران راه می‌افتند و می‌آیند، در این چند روز چه می‌کنید؟ او در این فرصت گمشده‌ای را پیدا می‌کند، ممکن است لحظه‌ی اول پیدا نکند و نرسد، بله، بنا نیست معجزه شود. البته اگر امام بخواهند، معجزه هم می‌تواند بشود، ولی معمولاً روی فرآیند زمان می‌افتد و آرام آرام خود آدم می‌بیند که کلی متفاوت شدیم، دائم یکی یکی جلو می‌رود تا به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و حضرت قمر بنی هاشم(ع) می‌رسد، در بین الحرمین کافی است یک شب جمعه‌ای را درک کند. امام صادق(ع) فرمودند: تمام انبیاء(ع) شب جمعه در کربلا حضور پیدا می‌کنند، تمام اوصیاء حضور پیدا می‌کنند. می‌فرمود: ما که برترین اوصیاء الهی هستیم می‌‌آییم. بعد در ادامه می‌فرمایند: خود خدای تعالی هم در کربلای اباعبدالله(ع) تجلی پیدا می‌کند، این اثر وضعی دارد، تو چه بخواهی و چه نخواهی، چه بدانی و چه ندانی. بله، گیرنده‌ی من هم باید کار کند، ممکن است لحظات اول و روزهای اول گیرنده‌ام خیلی فعال نباشد، ولی آرام آرام وقتی که آمدم و رفتم، این آمد و شدها... یک چیزی هست که بزرگان در خودسازی خیلی به آن اهمیت می‌دهند و می‌گویند که مراوده و رفت و آمد لازم است. ببینید من که الان آرام آرام عاشق کسی می‌شوم، علاقه‌مند می‌شوم، شما ببینید که چرا عاشق شدم؟ این را مهندسی معکوس کنید و آرام آرام این را باز کنیم که چه شد که این‌طور شد؟ او یک سلام گرم کرد، یک سلام گرم هم من کردم، یک بار او یک هدیه‌ای آورد، یک بار من به خانه‌ی او رفتم. در این صورت صمیمی شدیم و الان اصلاً نمی‌توانیم از هم جدا شویم. این بر اثر مراوده است. در قرآن هم درباره‌ی حضرت یوسف(ع) و زلیخا هست: «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي» (یوسف: 23)، زلیخا با یوسف(ع) مراوده می‌کرد، دائم می‌رفت و می‌آمد و او را می‌دید، به رفتار او دقت می‌کرد و آهسته آهسته یک‌دفعه دید که ته دلش جا گرفت.

در ارتباط با خداوند متعال و اهل بیت(ع) هم این رفت و آمدها، یک کربلای یک هفته‌ای، یک پیاده رفتن، هر گامی که آدم آرام آرام رو به آقا برمی‌دارد، این به عمق دلش می‌نشیند.

ابنا: در این پیاده‌روی حتی اگر شما در انبوه جمعیت هم باشید، آن خلوت خودتان را دارید.

بله، خلوت در جلوت است و جا دارد. برای خودتان واجب بدانید و حتماً بیایید، نگویید که ما را راه نمی‌دهند. من دیده‌ام که گاهی اوقات بعضی‌ها این حرف‌ها را می‌زنند. چه کسی راه نمی‌دهد؟ راه باز است، در هم باز است. در مورد کربلا روایت هست که؛ وقتی زوار حضرت اباعبدالله الحسین(ع) زیاد می‌شوند، کربلا وسعت پیدا می‌کند. واقعاً هم همین‌طور است. خدای تعالی خدایی‌اش را می‌کند و من و شما هم بندگی‌اش را بکنیم. بندگی هم این است که بیاییم و سلامی کنیم و بگوییم که ما هستیم و بالأخره آدم سروصدایی کند و این آثار و برکات خودش را دارد، مخصوصاً پیاده خیلی خوب است، با ماشین هم برای کسانی که نمی‌توانند خوب است، آن‌ها هم چند جا سوار شوند و باز پیاده بیایند و حتماً مسیر را داشته باشند که ان‌شاءالله این فرصت را غنیمت بشمرند و آثار و برکاتش را هم ببینند ان‌شاءالله.

ابنا: متشکرم.

حلال کنید، عذرخواهی می‌کنم طولانی شد. از این‌که توفیقش را ایجاد کردید که ما با شما و دوستان صحبت کنیم، متشکرم.