خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳
۱۷:۱۶
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۳۰ مهر
۱۴۰۳
۳:۳۰:۰۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
1496618

در گفت‌وگوی تفصیلی با آیت‌الله اختری مطرح شد؛

سیدحسن نصرالله؛ از «سال‌های تحصیل در قم و اصفهان» تا «شهادت در کنار رزمندگان»/ سید شهدای مقاومت، آیتی از آیات خدا بود

«شخصیت و مجاهدت‌های شهید نصرالله، افتخاری برای حزب‌الله است که چنین رهبرانی دارد و افتخاری برای جمهوری اسلامی و برای حضرت امام و مقام معظم رهبری، امام خامنه‌ای است که چنین سربازانی دارند و چنین نیروهایی را تربیت کرده‌اند.»

آآ

خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: آیت‌الله محمدحسن اختری را می‌توان از همراهان و یاران و دوستان نزدیک سید مقاومت، شهید سیدحسن نصرالله دانست. او سال‌ها سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه بود و اکنون مدیرعاملی بنیاد بین‌المللی عاشورا و ریاست شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) را عهده‌دار است.

سابقه حضور وی به عنوان سفیر سوریه در سال‌های حساس و یکی از رابطان جمهوری اسلامی ایران با محور مقاومت لبنان و همچنین آشنایی و ارتباط با سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله دبیران کل حزب‌الله، ضرورت ثبت و ضبط خاطرات و مشاهداتش را دوچندان می‌کند.

به مناسب شهادت سید مقاومت جناب سیدحسن نصرالله، آیت‌الله شیخ محمدحسن اختری در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ به تبیین ابعاد شخصیتی سید شهدای مقاومت و همچنین فصل‌هایی از زندگی این شهید بزرگوار و سال‌های ایجاد و تحکیم مقاومت لبنان پرداخته است.

این گفت‌وگو با اهدای تصویری قدیمی از سال‌های ابتدایی جنبش حزب‌الله لبنان به آیت‌الله اختری آغاز شد. این تصویر روایتگر دیدار شهید سیدعباس موسوی به عنوان دبیرکل حزب‌الله لبنان و شهید سیدحسن نصرالله با رهبر انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است. تصویری که در آن حجت‌الاسلام «سیدابراهیم امین السید» از بنیانگذاران و از اعضای شورای مرکزی حزب‌الله و آیت‌الله اختری نیز حضور دارند.

ابنا: در ابتدا تصویری خدمت حضرتعالی تقدیم می‌کنیم که ‌بینید تا وارد گفت‌وگو شویم

بسم الله الرحمن الرحیم. ایام غم و اندوه و ایام شهادت عزیزان مقاومت و رزمندگان غیور و دلاور اسلام و جبهه‌ی مقاومت در فلسطین و لبنان و در رأس آن‌ها فرماندهان این جبهه در فلسطین و لبنان و به ویژه شهید گرانقدر و عالی‌مقام حضرت آیت‌الله سیدحسن نصرالله فرمانده و دبیرکل شجاع و مقاوم و مدیر و مدبر حزب‌الله، خدمت امت اسلامی و همه‌ی علاقه‌مندان به مقاومت و رهبر خردمند تسلیت می‌گویم. برای شهدای بزرگوار، شهدای دلاور و فرماندهان همچون دکتر شیخ «اسماعیل هنیه» و سردار رشید و پرافتخار ایران سپهبد شهید سلیمانی و شهدای دیگری که به خصوص در این دو هفته‌ی اخیر به شهادت رسیدند، مثل شهید «فؤاد شکر»، شهید ابوالفضل و دیگران، برای آن‌ها علو درجات و رفعت مقام در پیشگاه خداوند متعال آرزو ‌می‌کنم و برای علاقه‌مندان و هم‌سنگران آن‌ها و سنگرنشینان جهاد علیه صهیونیسم جنایتکار، آرزوی پیروزی نهایی و آرزوی سرافرازی در این میدان مقاومت داشته باشم.

برای همه‌ی مجروحان و همه‌ی عزیزانی که در راه مقاومت در اثر ترورها و در اثر بمباران‌های وحشیانه‌ی رژیم اشغالگر قدس زیر خروارها سنگ و آهن و خاک و سیمان قرار گرفته‌اند و برای آن عزیزانی که در بیمارستان‌ها در پی مداوا هستند، برای آن‌ها آرزوی شفای عاجل از سوی خداوند متعال و صبر و اجر برای همه‌ی علاقه‌مندانشان از خدا درخواست دارم. امیدوارم خداوند متعال هر چه سریع‌تر زمینه‌های پیروزی نهایی و موفقیت‌های به یاد ماندنی و خاطره‌انگیز در جبهه‌ی مقاومت و رزمندگان اسلام را با نابودی رژیم اشغالگر قدس و این غده‌ی سرطانی شجره‌ی خبیثه‌ی صهیونیسم در منطقه فراهم کند و خداوند ان‌شاءالله برکت و خیر و رحمت و نصرت را به مسلمانان و به جبهه‌ی مقاومت عنایت بفرماید.

در مورد احساسم نسبت به این عکسی که شما در اینجا نشان دادید، البته چون ما این‌گونه برنامه‌ها و نشست‌ها را زیاد در محضر رهبر انقلاب در طول سال‌های گذشته داشته‌ایم که با عنایات و محبت‌های ایشان روبه‌رو بوده، اما این تصویر یادآور خاطره‌ی مجاهدت‌های این عزیزان و عنایات جمهوری اسلامی نسبت به مقاومت و حزب‌الله و الطاف خاصه‌ی مقام معظم رهبری نسبت به کادر رهبری حزب‌الله و شورای حزب‌الله است که چه روزها و چه عنایت‌ها و چه نوع ارتباط قوی بین شورای حزب‌الله و رهبری حزب‌الله با رهبری جهان اسلام مقام معظم رهبری دام‌ظله وجود دارد. 

الان تاریخ این عکس در اینجا قابل بیان نیست، اما در عین حال خاطره‌ و یادآور ارتباطات قوی و علاقه‌مندی و همکاری و هم‌فکری و اطاعت رهبران مقاومت از ولیّ فقیه و امام انقلاب اسلامی را نشان می‌دهد. در اینجا دو نفر از این عزیزان هستند که هر دو در مقام و جایگاه رهبری حزب‌الله و دبیرکلی حزب‌الله بودند، یکی شهید بزرگوار علامه سیدعباس موسوی رحمت‌الله‌علیه و دیگری شهید بزرگوار و عالی‌مقام سیدحسن نصرالله. هر دوی این دو بزرگواران اولیائی از اولیاء خداوند متعال بودند و در راه مبارزه و در راه دفاع از اسلام و در راه جهاد فی سبیل‌الله به شهادت رسیدند. همان‌طور که خداوند متعال در قرآن کریم از این‌ها تعبیر فرموده، این‌ها جزو قومی هستند که «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ» (المائده: ۵۴)، جزو کسانی هستند که «لَا تَأْخُذُهُمْ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ» و همواره جهاد کردند و پای جهاد مردانه ایستادند و مبارزه کردند و کرامت شهادت را با افتخار به آغوش کشیدند و به این افتخار نائل آمدند.

ابنا: قبل از اینکه به شخصیت شهید بزرگوار جناب سید حسن نصرالله بپردازیم، به بهانه این تصویر کمی از روحیات و شخصیت شهید سید عباس موسوی بفرمایید. گویا آشنایی شهید سید عباس موسوی با شهید سید حسن نصرالله به ایام تحصیل در نجف برمی‌گردد و استاد ایشان بوده‌اند.

شهید سیدحسن نصرالله نسبت به شهید علامه سیدعباس موسوی همیشه می‌فرمود «ایشان استاد من است»، گاهی اوقات که صحبت‌هایی می‌کردیم و یا مطلبی می‌خواستیم، همیشه با دید احترام و با دید استادی به ایشان نگاه می‌کرد و با دید این‌که از او شنوایی دارد و این ارتباط و علقه‌ی شاگردی و استادی بین ایشان وجود دارد، با این دید از ایشان صحبت می‌کرد.

شهید سیدعباس مثل یک فرمانده متحرک و سیار شبانه‌روز در لبنان در مناطق مختلف بود، مثلاً امشب در طرابلس است، فردا در جنوب است، پس‌فردا در هرمل است، روز دیگر در بقاع غربی است، دائماً به سنگرها می‌رفت و با رزمندگان مقاومت صحبت می‌کرد، توصیه می‌کرد و برای آن‌ها حدیث و دعا می‌خواند؛ با این‌ها کار می‌کرد. این‌طور نبود که بچه‌ها خودبه‌خود در میان سنگر بمانند. هم روحانیونی در آنجا بودند که فرستاده می‌شدند و هم خود ایشان و آقای نصرالله و بقیه‌ی اعضای شورای حزب‌الله بودند. بیشترین ارتباط با سنگرنشینان و رزمندگان را شهید سید عباس و شهید سیدحسن نصرالله داشتند.

برای نمونه از روحیات شهید علامه سیدعباس موسوی، اصلاً موافق نبود و یا نپذیرفت که در ماشین ضدگلوله سوار شود و با کمال جرأت به مناطق مختلف سفر می‌کرد و برای سرکشی و تفقد از سنگرها و نیروهای مقاومت به مناطق مختلف می‌رفت. ایشان در منطقه‌ی تُفاحه بعد از بازگشت از یک مراسم بزرگی که تشکیل شده بود و در آنجا سخنرانی کرده بودند، در بین راه همراه همسر مکرمه‌شان و فرزند خردسال‌شان شهید حسین، به شهادت رسیدند. ایشان در مقام دبیرکلی اصلاً حاضر نبود در این ماشین‌های ضدگلوله‌ای که داشتند سوار شود و از آن‌ها استفاده کند.

از راست: شهید سیدحسن نصرالله، آیت‌الله اختری، رهبر معظم انقلاب، حجت‌الاسلام امین السید، شهید سیدعباس موسوی

نصرالله؛ آیتی از آیات خداوند

شهید سیدحسن نصرالله، این شهید عالی‌مقام هم، واقعاً آیتی از آیات خداوند متعال بود و لیاقت دارند که بگوییم آیت‌الله سیدحسن نصرالله. ایشان در این مدت طولانی دبیر کلی با شجاعت و دلاوری و با آن سخنرانی‌های بسیار حماسی و پرمغز و پرمعنا و ستودنی، با آن بیانات روشنگر و بیانات بسیار صریح و آشکار و بلیغ که هم برای دوستان و هم در برابر دشمنان داشتند، در طول این سال‌ها با سخنرانی‌هایشان و با اداره‌ی قوی، توانستند حزب‌الله و مقاومت را به این جایگاه بزرگ رشادت و موفقیت برسانند.

ایشان در طول این مدت چه در سال‌های گذشته، در جنگ‌های  ۹۳، در جنگ‌های ۹۶ و همچنین در ۲۰۰۶ کاملاً نشان داد که مردانه در میدان ایستاده است. در آخر هم می‌بینیم که در سنگر خودش به شهادت می‌رسد و افتخار این فوز بزرگ را از سوی خداوند متعال پیدا می‌کند. این نشانگر آن روحیه‌ی قدرتمندانه و دلاورانه و مخلصانه در برابر خداوند متعال و در رهبری حزب‌الله است. این افتخاری برای حزب‌الله است که چنین رهبرانی دارد و افتخاری برای جمهوری اسلامی و برای شخص حضرت امام قدس سره و شخص مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای است که چنین سربازان و چنین نیروهایی را تربیت کردند و این‌ها را در میدان‌ها داشتند و دارند و آن ساختار مستحکمی که این‌ها توانستند به وجود بیاورند، با حمایت و پشتیبانی جمهوری اسلامی و راهنمایی‌ها و هدایت‌های پیامبرگونه‌ی مقام معظم رهبری توانستند این عظمت و افتخار را ایجاد کنند.

ابنا: نمی‌دانم در خاطر مبارک‌تان هست یا نه، اولین باری که اسم جناب سیدحسن نصرالله را شنیدید و یا اولین باری که ایشان را دیدید در خاطر دارید که کجا و به چه مناسبتی بود؟

در همان روزهای نخستین که بنده برای مسئولیت در سفارت جمهوری اسلامی در دمشق مأموریت پیدا کردم، هم در تهران بعضی از اعضای شورای حزب‌الله را زیارت کردم و خود آقای نصرالله را دیدم، و هم بعد از ورود من به دمشق برای اولین بار که اعضای شورای حزب‌الله به دیدنم آمدند، با ایشان گفتگو کردم. قبلاً هم از دوستان و به خصوص از سفیر سابق ما در سوریه، از جایگاه ایشان و موقعیت ایشان و رشادت ایشان گفتگو کرده بودیم و مطلع بودم.

ابنا: جناب سیدحسن نصرالله، شهید بزرگوار و دبیرکل شجاع حزب‌الله، قبل از این‌که اساساً وارد مبارزه شوند و در تشکیلات حزب‌الله لبنان یا مقاومت لبنان حاضر شوند، کجا بودند؟ تحصیلات ایشان کجا بود و در واقع از محضر کدام اساتید استفاده می‌کردند؟

همان‌طور که اشاره کردم، آشنایی بنده با ایشان از سال ۶۵ است. از ابتدای سال ۶۵ آشنایی من با ایشان و با اعضای شورای حزب‌الله شروع شده و با یکدیگر آشنا شدیم و نشست‌وبرخاست داشتیم و جلسات و پیگیری کارها را انجام می‌دادیم. اما به طور گذرا؛ چون تا الان به طور تفصیل به دنبال این نبودم که تمام این جزئیات را بدانم که آغاز درس خواندن و شروع کار ایشان چگونه بوده است، ولی ایشان از کسانی است که مثل بقیه‌ی طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی لبنان، از همان آغاز که برای حوزه‌ی علمیه حرکت کردند در لبنان درس‌های مقدماتی را داشتند و خواندند و از به نجف اشرف آمدند. ایشان درس‌های اولیه و تا سطوح را در نجف اشرف خواندند. در نجف اشرف بر حسب این‌که من گاهی اوقات از خود ایشان شنیدم، ایشان هم با شهید بزرگوار، شهید آیت‌الله صدر رحمت‌الله‌علیه ارتباط داشتند و هم با شهید آیت‌الله سید محمدباقر حکیم و هم با مرحوم آیت‌الله سیدمحمود شاهرودی در نجف اشرف ارتباط داشتند و هم با آیت‌الله آصفی رحمت‌الله‌علیه مرتبط بودند و از محضر این‌ها استفاده کردند، اما چقدر و چگونه بوده است، چقدر دروس مرتب در آنجا داشتند و خواندند، نمی‌دانم، اما از محضر این آقایان استفاده کردند.

علاوه بر شهید سیدعباس موسوی که عرض کردم شهید نصرالله ایشان را استاد خودشان می‌دانست، زمانی که در لبنان بودند با حضرت امام موسی صدر ارتباط داشتند و ایشان را می‌شناختند که خداوند ان‌شاءالله خبرهای خوبی را از ایشان برای امت اسلامی برساند، چون هنوز هم هیچ خبر صحیحی در دست نیست. جناب سیدحسن نصرالله به امام موسی صدر علاقه‌مند بودند و به خصوص آن حرکت و رهبری که آقای امام موسی صدر در لبنان برای شیعیان داشتند را دنبال کردند که شهید نصرالله بعداً آمدند و در مجموعه‌ی حرکة الامل المستضعفین وارد شدند و عضویت پیدا کردند.

امام موسی صدر، مؤسس مجلس اعلای شیعیان لبنان و جنبش امل، و از پایه‌گذاران اندیشه‌های سیدحسن نصرالله

سال‌های اقامت شهید نصرالله در ایران

شهید نصرالله از نجف اشرف به ایران آمدند، اما من باز هم تاریخ آن را به یاد ندارم که بدانم ایشان در چه تاریخی به ایران آمدند. بعد از شهادت شهید آیت‌الله صدر آمدند و یا قبل از شهادت ایشان، نمی‌دانم. به ایران آمدند و در حوزه‌ی علمیه‌ی اصفهان درس خواندند و با برخی از اساتید اصفهان هم در ارتباط بودند، حالا باز نمی‌دانم که چقدر در اصفهان بودند، اما بعداً باز ایشان از آنجا منتقل شدند و برای ادامه‌ی تحصیل به قم آمدند. می‌توانیم بگوییم که درس‌های تکمیلی و درس‌های سطح بالای ایشان و حتی درس خارج و این‌ها در قم بوده و در قم درس خواندند و باز هم این ارتباط با شهید آیت‌الله حکیم و مرحوم آیت‌الله آقا سید محمود شاهرودی و به خصوص حضرت آیت‌الله آقا سید کاظم حائری که مرجع هم بودند، برقرار بود. در قم مجموعه‌ی طلاب لبنانی با بعضی از شخصیت‌ها و مقامات جمهوری اسلامی در ارتباط بودند. بعداً به لبنان آمدند.

ابنا: از سال‌های شکل‌گیری حزب‌الله و شروع زندگی مبارزاتی شهید نصرالله بفرمایید.

قبل از پیروزی انقلاب، امام موسی صدر حرکة الامل المستضعفین را پایه‌گذاری کرد و در لبنان به عنوان یک تشکل آن را بنا کرد و نیروهای مخلص و مؤمن به ایشان پیوستند؛ حتی در شاخه‌ی نظامی شروع به کار کردند که مرحوم شهید دکتر چمران جزو کسانی بودند که تقریباً از سال ۷۰ ـ ۷۱ به لبنان آمدند. ایشان مدیریت مؤسسه‌ی امام موسی صدر را در صور شمالی عهده‌دار شدند و حوزه‌ی ایشان و مدرسه‌ی فنی حرفه‌ای که آقای امام موسی صدر تشکیل داده بود را داشتند. بعد شاخه‌ی نظامی حرکة امل که درست شد، ایشان در شاخه‌ی نظامی نقش داشت. می‌دانید که این‌ها باز در سال ۷۹ و ۷۸ که جنگ‌های داخلی لبنان درگرفت، حرکة الامل المستضعفین وارد این درگیری هم شد که بعدها با بروز مسائل دیگر به مفقود شدن و ربودن امام موسی صدر منجر شد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی کادرهای اصلی و نیروهای اصلی امل المستضعفین، همه‌ی این‌ها با عشق و علاقه به سوی جمهوری اسلامی و حضرت امام قدس سره و پذیرش ولایت حضرت امام شتافتند. این در آنجا به عنوان یک اصل بود و این حرکت ادامه پیدا کرد. بعد از امام موسی صدر، ریاست حرکة امل را جناب آقای نبیه بری بر عهده داشتند، این عزیزان همه جزو کادرهای فعال و مؤثر در حرکة الامل المستضعفین بودند. منتها به خاطر بعضی از مسائل، تعدادی از این عزیزان انشعاب کردند و یک مجموعه‌ای را به نام حزب‌الله تشکیل دادند.

ابنا: در همین ایام بود که گویا به تهران سفر کردند و خدمت امام رسیدند

حضرت امام فرموده بود که مسلمانان باید در همه جا گروه‌هایی را تشکیل دهند و این‌ها متشکل شوند. حزب‌الله در آنجا تشکیل شد و این‌ها برای اولین بار به تهران آمدند و خدمت حضرت امام رسیدند و امام هم با آن روحیه و رویکرد و انگیزه‌ای که داشت که معتقد بود باید حرکت انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی در دنیا گسترش پیدا کند، می‌فرمودند که باید این گروه‌ها در جاهای مختلف باشد و لذا امام هم از آن‌ها حمایت کرد و هم به آن‌ها دلداری داد و گفت که شما بروید و فعالیت‌های خودتان را شروع کنید.

در سال  ۶۰، یعنی در سال ۸۲ میلادی، اسرائیل جنایتکار به لبنان حمله کرد و تا بیروت پیش آمد و اشغال کرد. تقریباً کل جنوب، صور و صیدا و مناطق مختلف و تا دروازه‌های بیروت غربی پیش آمد و نیرویی که در مرحله‌ی اول در مقابل این‌ها ایستاد همین نیروی مقاومت و نیروهای نظامی حرکة امل و نیروهای حزب‌الله بودند که همه‌ی این‌ها متحداً در برابر رژیم اشغالگر قدس ایستادند.

شهید سید عباس موسوی، دبیرکل اسبق حزب‌الله لبنان

نیروهای مقاومت، آغازگر جنگ نبودند

در پرانتز باید به این مسئله توجه داشته باشید و بعداً هم در مورد آن صحبت شود. برای آگاهی تمام جوانان و کسانی که از آن تاریخ اطلاع ندارند، عرض می‌کنم که اصلاً نه امل المستضعفین و نه حزب‌الله و نه لبنان، هیچ‌کدام از این‌ها به دنبال جنگیدن با اسرائیل نبودند و این‌ها حرکت مقابله و مبارزه‌ی علیه اسرائیل را نداشتند. حداقل به صورت عملیاتی اساساً نداشتند، یعنی در اصل این‌گونه نبودند، ولی رژیم اشغالگر قدس بعد از جنگ‌هایی که با کشورهای عربی داشت و به خصوص در سال ۶۷ میلادی - که سال 46 ما می‌شود - حمله کرد و بعضی از مناطق کشورهای عربی از مصر، از اردن، از سوریه و از لبنان را اشغال کرد. لبنان اصلاً ارتش نظامی نداشت و الان هم ندارد که بخواهد حمله کند و حتی می‌توانم بگویم که در جنگ سال ۶۷ اصلاً حضور هم نداشت و در سال ۷۳ و جنگ علیه سوریه و این‌ها اصلاً ارتش لبنان حضور خاصی هم نداشته است. آن‌ها حمله کردند و اسرائیل به لبنان تجاوز کرد و مناطق لبنان را اشغال کرد و بسیاری از فلسطینیانی که در فلسطین آواره شدند، به طرف لبنان سرازیر شدند و لبنان از آن‌ها استقبال کرد. امام موسی صدر از این‌ها استقبال کرد، مناطقی را در صور و همچنین در برج شمال صور و در صیدا و در بیروت و در طرابلس به عنوان مخیّمات در اختیار این‌ها گذاشت و اردوگاه‌هایی را در اختیار این‌ها گذاشتند و به عنوان میهمان از این‌ها پذیرایی و حمایت کردند و آن‌ها را اسکان دادند و به آن‌ها غذا دادند و آن‌ها را مثل برادر با خودشان آوردند و نگهداری کردند. رژیم اشغالگر قدس در سال ۸۲ این تجاوز را به بیروت رساند. 

حزب‌الله، مقاومت و حرکة امل، همه‌ی این‌ها در برابر تجاوز و برای آزادسازی کشورشان مجبور شدند که با رژیم اشغالگر قدس بجنگند و مبارزه کنند که در همان تاریخ، حضرت امام برای حمایت از لبنان دستور داد و فتوا داد که حمایت و پشتیبانی از لبنان واجب و ضروری است و در حالی که جمهوری اسلامی در دفاع مقدس و در جنگ نابرابر با رژیم جنایتکار صدام بود، اما در عین حال امام فرمود که باید به کمک لبنان برویم و نیروهایی را برای لبنان و حمایت از لبنان برای آزادسازی لبنان گسیل کردند که در ظرف دو ماه این حرکت و آزادسازی شروع شد و قسمت عمده‌ی کشور لبنان از بیروت تا صور و صیدا و مناطق جنوب و نبطیه و صدیقین و مناطق مختلف آزاد شد و جبل لبنان و جاهای مختلف را توانستند الحمدلله آزاد کنند. یعنی جنگ و مبارزه‌ی این‌ها برای آزادسازی سرزمین خودشان و برای نجات مردم خودشان بود که وارد جنگ علیه اسرائیل شدند و این‌ها هرگز آغازگر یک جنگ حتی علیه رژیم اشغالگر نبودند و وارد نشده بودند و برای آن‌که یک منطقه‌ای در طول بقاع غربی تا جنوب ناقوره و تا جنوب صور در یک باریکه‌ای در حدود ۱۰ الی ۱۵ کیلومتر و شاید در برخی مناطق بیشتر، این‌ها تحت اشغال ماند و بسیاری از روستاهای لبنانی که در مرز بودند، همه‌ی این‌ها تحت اشغال رژیم اشغالگر قدس قرار گرفت و برای همین‌که این‌ها باید آزاد شود، مقاومت روز به روز خود را تقویت کرد و با همکاری‌هایی که بین آن‌ها و حرکة امل در مقاومت میدانی وجود داشت و مبارزه می‌کردند، برای آزادسازی رفتند و در سال ۲۰۰۰ قسمت عمده‌ای که اسرائیل به آنجا کمربند امنیتی می‌گفت آزاد شد.

از سال‌های ۸۲ تا ۲۰۰۰، مقاومت مرتب مبارزه می‌کرد و علیه رژیم اشغالگر مبارزه می‌کردند، شهدایی دادند که در طول همین تاریخ بود که حتی رژیم اشغالگر قدس بارها برای ربودن افراد و ترور «شیخ راغب حرب» و همچنین ربودن علمای لبنان و ربودن نیروهای لبنانی اقدام کردند و چقدر افراد را ربودند و در طول این تاریخ از این قضایا بسیار اتفاق افتاده است. این‌ها لازم بود و واجب بود که برای آزادسازی کشورشان و سرزمین‌های خودشان بجنگند. علاوه بر دفاع از فلسطین و مقاومت در داخل فلسطین، این وظیفه‌ای بود که این‌ها در خودشان داشتند. لذا باید توجه شود که این‌ها آغازگر نبودند، یعنی همواره در سنگر دفاع ایستادند و مبارزه کردند. این مجموعه‌ی حزب‌الله با این شکل از مقاومت روز به روز توسعه و گسترش پیدا کرد.

ابنا: فرمودید ارتباط کامل شما با مجموعه حزب‌الله از سالی آغاز شد که عهده‌دار مسئولیت سفارت ایران در سوریه شدید. در این ارتباط‌ها چه مواردی را دنبال می‌کردید؟

در بدو ورود به سوریه و ارتباط مستقیم با لبنان و حزب‌الله که از سال ۸۶ میلادی ـ سال ۶۵ شمسی ـ بسیاری از برنامه‌ها و فعالیت‌هایی که می‌بایست در لبنان داشته باشیم بر عهده‌ی بنده و سفارت ما در سوریه بود و این‌ها را چه در بُعد سیاسی و چه در بُعد اجتماعی و فرهنگی پیگیری می‌کردم که کارهای زیادی هم صورت گرفت. ما با این‌ها در ارتباط بودیم.

شکل‌گیری ساختارهای جدید در حزب‌الله لبنان

برنامه‌ی همراهی با حزب‌الله و پشتیبانی و حمایت از حزب‌الله از آن سال‌ها شروع شد و حزب‌الله در عین حال که مبارزه و مقابله می‌کرد، در بهسازی خودش، در تنظیم تشکیلات خودش و ساختار فعالیت‌های خودش چه در بُعد نظامی، در بُعد فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و در ابعاد مختلف نیز فعالیت می‌کرد. حزب‌الله در این دوره‌ی شکل‌گیری‌اش تا امروز در زمینه‌های مختلف فعالیت داشت، هم برای مردم پیروِ اهل بیت(ع) و شیعیان لبنان و هم برای مناطق اهل سنت و هم برای مناطق مسیحیت، در همه جا فعالیت می‌کردند. وقتی وارد می‌شدند و می‌خواستند خدماتی را انجام دهند، بین این‌ها تفاوتی نمی‌گذاشتند و در تمام این‌ها فعالیت می‌کردند. لذا تقریباً می‌توانیم بگوییم که مقاومت به این صورت شروع شد.

ابنا: جایگاه شورای رهبری یا شورای مرکزی حزب‌الله چطور بود؟

حزب‌الله در سال‌های اول مقاومت دارای شورایی بود که شورای حزب‌الله نام داشت. این شورا که خودشان این‌ها را انتخاب می‌کردند، پیشنهاد می‌شد، با یکدیگر گفتگو می‌کردند و شورا تشکیل می‌شد و کارها به صورت شورایی پیش می‌رفت و بعداً تشکیلات و پیشنهادات جدیدی عنوان شد و شورا توانست به یک حرکت بسیار زیبایی دست بزند که مسئله‌ی تعیین دبیرکل بود و دبیر کل اول تشکیل شد و این ادامه پیدا کرد.

تصاویری از دوران جوانی شهید سید حسن نصرالله

ابنا: ما در تاریخ حزب‌الله شاید بتوانیم بگوییم که چند مقطع حساس داریم، یکی تشکیل حزب‌الله است که خدمت حضرت امام می‌آیند. می‌خواهم این را از زبان حضرتعالی بشنوم که گویا پیشنهاداتی مبنی بر ایجاد حزب‌الله به این جمعی که در لبنان گردهم آمده بودند، می‌شود؛ حالا در قالب جنبش امل یا گروه دیگری از فعالان، که چنین تشیکلاتی (حزب‌الله) ایجاد شود و این‌ها برای تعیین تکلیف خدمت حضرت امام می‌رسند. گویا حضرت امام در آنجا فردی را به عنوان رابط بین حزب‌الله لبنان و خودشان تعیین می‌کنند و شخص مقام معظم رهبری را به عنوان این ارتباط مستمر و مسئول این کار در آنجا انتخاب می‌کنند. در این باره توضیح بفرمایید

البته این در چند قالب است و مقام معظم رهبری، هم قبل از ریاست جمهوری و هم در ایام ریاست جمهوری نمایندگی حضرت امام در وزارت دفاع و نیروهای مسلح را داشتند و همچنین همه‌ی گروه‌هایی که چه گروه‌های معارض و مبارزان عراقی که علیه صدام بودند که بعث اخراج کرده بود - یعنی حتی قبل از آغاز جنگ هم این گروه‌های معارض عراقی با صدام و با دولت وقت جنایتکار صدام مبارزه می‌کردند - و هم گروه‌های دیگری که با جمهوری اسلامی در ارتباط بودند، مثل گروه‌های شیعه و سنّی افغانستان که بودند. همان‌طور که می‌دانیم بعد از اشغال افغانستان، نیروهای شیعه و سنّی افغانی با رژیم شوروی سابق مبارزه کردند و با آن‌ها درگیر بودند. بسیاری از این‌ها با حمایت و پشتیبانی جمهوری اسلامی صورت می‌گرفت، هم سنّی‌ها و هم مثل مرحوم شهید ربانی و همچنین حکمت‌یار و مجددی و امثال این‌ها از علما و شخصیت‌ها و رهبران افغانی، همه با جمهوری اسلامی ارتباط داشتند و هم در لبنان و جاهای دیگر هم گروه‌های دیگری بودند. 

حمایت از مستضعفان و محرومان از اصولی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است. ارتباط محوری برای تمام این گروه‌ها با مقام معظم رهبری بود، مثلاً مجلس اعلای عراق، گروه‌های معارض عراق، شخصیت‌های آن‌ها و لبنان و تمام این‌ها بودند. تمام این ارتباط‌ها با مقام معظم رهبری بود، به خاطر این‌که حضرت امام رحمت‌الله‌علیه هم سن بالایی داشتند و هم فرصت نداشتند که خودشان بخواهند پیگیری کنند، لذا تمام پرونده‌ها در اختیار ایشان بود و لذا مقام معظم رهبری از آن آغاز شکل‌گیری حزب‌الله و تشکیل شورا و بعد از آن در مرحله‌ی تحول و ایجاد دبیرکلی حزب‌الله، مقام معظم رهبری با این‌ها در ارتباط بود و لذا این ارتباط بعد از رهبری ایشان هم همواره باقی بوده است.

ابنا: به شخصیت شهید مجاهد آیت‌الله علامه سیدحسن نصرالله برگردیم، ایشان علاوه بر این‌که خودشان را متأثر از اندیشه‌ها و مکتب امام خمینی(ره) می‌دانستند، خودشان را وام‌دار سه شخصیت می‌دانند که یکی مقام معظم رهبری، دومی جناب امام موسی صدر و سومین نفر هم شهید سید عباس موسوی بود که ایشان استاد خودشان می‌دانستند. با تمام این اوصاف، شورای حزب‌الله چه ملاک‌هایی را در جناب سید حسن نصرالله دید که بعد از سید عباس موسوی ایشان را به عنوان دبیر کلی انتخاب کرد؟

تعداد نفرات حزب‌الله در مراحل اولیه محدود بود که تعبیر ما در تعبیر تشکیلاتی برای این‌ها کادرهای اساسی است. کادرهای اساسی این‌ها در یک حد محدودی بود و باز هواداران و پشتیبانان و همکارانی را از میان مردم در شهرها و استان‌های مختلف لبنان داشتند و نیروها را جمع می‌کردند و این نیروها برای خدمات‌دهی و برای ارتباط با مردم و برای تبیین و بصیرت‌افزایی در میان مردم و مسائل فرهنگی و رفع نیازمندی‌های مردم، در مناطق مختلف کار می‌کردند. غیر از سنگرهای مقاومت که در مناطق مختلف از بقاع غربی تا جنوب ادامه داشت و این‌ها در مناطق مختلف مستقر بودند و مکان‌های خاص و مواضع، ایستگاه‌ها و پایگاه‌های خاصی را داشتند. 

همان‌طور که عرض کردم در خدمات اجتماعی، راه‌سازی، آب‌رسانی، مسائل کشاورزی، مسائل اقتصادی، مسائل بهداشتی و ایجاد درمانگاه فعالیت می‌کردند. الان ۳ یا ۴ بیمارستان بسیار بزرگ است که جمهوری اسلامی هم پشتیبانی کرده و با حمایت نیروی قدس تأسیس و راه‌اندازی شده و الان وجود دارد؛ مساجد، حسینیه‌ها و مدارسی هم ساختند، سلسله مدارس الامام مهدی(عج)، همه‌ی این‌ها برای خدمات‌دهی به عموم مردم بود. لذا در طول این مدت روز به روز طرفداری، حمایت و پشتیبانی مردم از حزب‌الله اوج گرفته است و اگر پشتیبانی و این جایگاه قوی مردمی حزب‌الله نبود، نمی‌توانست تا این حد پیش بیاید و به اینجاها برسد. لذا پشتیبانی مردم بود که توانست حزب‌الله را مستحکم کند.

همان‌طور که مقام معظم رهبری بارها در سیاست‌های کلی فرمودند اگر سیاست‌مداران و حکومت‌ها در میان مردم جا داشته باشند، نیازی ندارند که آمریکا و دولت‌های دیگر از آن‌ها حمایت کنند، خود مردم از این‌ها حمایت می‌کنند. لذا این‌ها پایگاه مردمی بسیار خوب و قوی داشتند. برای جذب نیرو... . البته می‌دانید که از سال ۶۵ به بعد، روز به روز گسترده‌تر شده و نیروهای حزب‌الله بیشتر شده‌اند و مثل یک لشکر منسجم و منظم، جذب و افراد و اشخاص و نیروها و آموزش‌ها و تربیت و همه‌ی این‌ها در حزب‌الله رونق و شکل گرفت.

شاخصه‌‎های عضویت در حزب‌الله لبنان

یکی از شرایط این‌که کسی بخواهد در حزب‌الله عضو شود، ایمان و پذیرش ولایت فقیه بود و میزان ارتباط و ارادت به امام و بعد از امام به مقام معظم رهبری است. دوم هم مسئله‌ی ایمان به ضرورت نابودسازی اسرائیل است که مقاومت هم‌چنان که ابتدا عرض کردم برای آزادسازی در کشور خودش تشکیل شد، اما به خاطر جنایات رژیم اشغالگر قدس و اهداف شوم رژیم اشغالگر قدس و آن اهداف اسرائیل بزرگ که آن را نظیر فرمایش حضرت امام خطر برای اسلام و مسلمانان می‌دانستند و آزادی قدس شریف و قبله‌ی اول مسلمانان جزو اهداف آن‌ها بود، لذا مسئله‌ی ایمان و اعتقاد به نابودی اسرائیل هم یکی دیگر از معیارهای جذب نیرو و جذب کادر برای حزب‌الله بود.

دوم هم ایمان به مقاومت بود که در هر صورتی و به هر عنوانی مقاومت باید ادامه و گسترش پیدا کند و تعطیلی در امر مقاومت راه ندارد. حالا این‌ها معیارها و ویژگی‌های مخصوصی بود که می‌بایست در این نیروها و کادرها وجود داشته باشد. البته این‌ها بعد از اصول کلی همچون ایمان به خداوند متعال و اسلام، قرآن، پیامبر اکرم(ص)، ائمه‌ی اطهار(ع) هستند. تمام کادرها باید جزو شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) باشند، اما در عین حال که در امر مقاومت بعداً یکی از امتیازات علامه نصرالله این بود که توانست حتی مسیحیان و حتی مردم اهل سنت را به گروه‌های اهل سنت طرفدار جمهوری اسلامی و طرفدار مقاومت وارد کند و این‌ها هم در کنار نیروهای اصلی حزب‌الله در سنگرها مبارزه می‌کردند. این یکی از بزرگ‌ترین افتخاراتی است که آقای نصرالله توانست انجام دهد و البته قبل از ایشان هم شهید سید عباس موسوی انجام دادند و این الان وجود دارد. لذا این‌ها جزو معیارها و ویژگی‌های مخصوص کادرها و نیروهای حزب‌الله است. این‌ها که جزو معیارهای عامه‌ای است که باید در میان همه وجود می‌داشت و لذا شما وقتی به یک کادر و یا یک نیروی حزب‌الله نگاه می‌کنید، می‌بینید که ایمان، اخلاص، پاکی، صداقت و فداکاری از تمام وجودش آشکار است.

دیدار سیدحسن نصرالله به همراه جمعی از اعضای شورای مرکزی حزب‌الله با رهبر معظم انقلاب/ آیت‌الله اختری، نفر دوم از چپ

ابنا: پیرو سوال قبلی عرض می‌کنم که جناب سیدحسن نصرالله، سیدالشهدای مقاومت لقب گرفتند و شاید یکی از نمادهای بی‌بدیل شجاعت و مقاومت در جهان شناخته می‌شوند، می‌خواهم از جنبه‌ی دیگر بپردازیم و تکمله‌ی این سؤالم این خواهد بود که خود شما به عنوان فردی که با این شهید بزرگوار ارتباط داشتید، اولاً بفرمایید که چه ویژگی شخصیتی و اخلاقی ایشان را به شاگرد ممتاز مکتب اهل بیت(ع) تبدیل کرد، و در نهایت به یک استادی تبدیل کرد که این همه شاگرد و میلیون‌ها عاشق دارد و این‌که شما از ویژگی‌های شخصیتی و اخلاقی ایشان چه یادگار ویژه یا خاطره‌ی ویژه‌ای دارید که در جایی بازنگو نکرده‌اید و یا کمتر بازگو کرده‌اید؟

ویژگی‌هایی که در اعضای اصلی و کادر و نیروهای حزب‌الله اشاره کردیم که ایثار، فداکاری، ایمان، اخلاص، تقوا، وارستگی، پاکی، معنویت، شجاعت، دلاوری، اطاعت از ولایت فقیه و فداکاری در راه اسلام بود، وقتی همه‌ی این‌ها را می‌شمریم، وقتی می‌خواهیم در مورد آقای نصرالله صحبت کنیم می‌گوییم که آقای نصرالله در این مجموعه در قله قرار دارد. او در رأس این هرم قرار دارد و همه‌ی این‌ها به تأسی از او این‌طور هستند و به معنای دیگر این‌ها تربیت‌شدگان ایشان هستند. چون آقای نصرالله حتی در زمان دبیرکلی شهید سیدعباس موسوی و حتی در زمان دبیرکلی «شیخ صبحی طفیلی» و حتی در زمان خود شورا، یکی از فرماندهان و نیروهای برجسته‌ی میدانی بود. ایشان با تمام کادرهای نظامی ارتباط مستقیم داشت. در کلیه‌ی آموزش‌های نظامی حضور داشت، در کلیه‌ی آموزش‌های نظامی اشراف داشت و حتی در انتخاب افراد و در گزینش افراد، نظر ایشان در شورای حزب‌الله - که ایشان از همان ابتدا عضو شورای حزب‌الله بودند - به عنوان یک عضو قوی اهمیت داشت و در شاخه‌ی نظامی مورد قبول و مورد اعتماد و پذیرش همه‌ی کادرهای حزب الله بود. لذا ایشان یک امتیازی بر اعضای شورا در همان زمان داشت. یعنی در عین حال که فرضاً آقای شیخ «صبحی طفیلی» دبیرکل بود، ولی آن شاخه‌ی نظامی، فعالیت‌ها در میدان‌ها و یا نیروهای اصلی، اگر احساس می‌کردند در یک مسئله‌ای آقای نصرالله نظر موافق ندارد، زیر بار نمی‌رفتند و یا به نحوی تلاش می‌کردند که مسئله را متوقف کنند. این‌ها چیزهایی بوده که پیش می‌آمد و در میدان سی‌وچند سال این‌ها بسیار فراوان است.

نقش شهید نصرالله در ماجرای انتخاب شهید سیدعباس موسوی به دبیرکلی حزب‌الله

در زمان شهید سیدعباس موسوی که وقتی شورا قرار بود دبیرکل را انتخاب کند، این‌ها جلسات برقرار می‌کردند، در جلسات گفتگو می‌کردند، نظریه می‌دادند و بعد رأی‌گیری می‌شد و رأی‌گیری هم در بین اعضای شورای حزب‌الله مخفیانه صورت می‌گرفت. بنا بود که در رأی‌گیری به آقای شهید سیدعباس رأی داده شود، ولی خود ایشان قبول نمی‌کرد و می‌گفت که من نمی‌خواهم دبیرکل باشم. چون تمام این امتیازاتی که گفتم، این امتیازات هم در مرحله‌ی اول برای خود شهید سیدعباس بود. به شهید سیدعباس اصرار می‌کردند که؛ شما بپذیرید. او دبیرکلی را قبول نمی‌کرد. آقای نصرالله به ایشان فرمود: شما قبول کن، تمام کارها را من انجام می‌دهم. شما قبول کن، اسم مال شما باشد و دبیرکل شما باشید و من تمام کارهایی که شما بخواهید را انجام می‌دهم. به قول ما، من تمام کارهای میدانی و اجرایی را انجام می‌دهم. با این وعده‌ها ایشان را راضی کردند که بپذیرد و دبیرکل شود و لذا ایشان دبیرکل شد و باز در این دوره‌ی دبیرکل خود سیدحسن نصرالله هم یک کارهای اجرایی و میدانی و نظامی را دنبال می‌کرد.

یک نکته‌ی دیگر را هم اضافه کنم؛ البته بعضی از این مسائل خیلی الان شاید نیازی نباشد که پرداخته شود، اما در عین حال در انتخابات شورا همواره این‌طور بود که نسبت به بعضی از شخصیت‌ها اگر کادر اصلی می‌دیدند، سیدحسن نصرالله کسی را قبول دارد، او در میان کادرها رأی می‌آورد، یعنی حتی نظر ایشان در شورا این‌طور مورد قبول بود. خداوند ان‌شاءالله مقام ایشان را متعالی کند.

ابنا: لحظه‌ای که خبر شهادت ایشان را شنیدید چه زمانی بود و به عنوان دوست سال‌های طولانی که با ایشان بودید، چه احساسی به شما دست داد؟

غیر از مسائل ارتباطات سیاسی و دیپلماسی که با هم داشتیم، رفاقت ما به خاطر صمیمیتی بود که وجود داشت. یکی از ویژگی‌های ایشان آن صمیمیت و ارتباط معنوی بود که با افراد داشت. ما هم با یکدیگر اُخت بودیم، چون از نظر فکر و اندیشه هیچ‌گونه تفاوتی در بینش و اندیشه نسبت به قضایا نداشتیم، حتی در مسئله‌ی تقلید و در مسئله‌ی مرجعیت هم تفاوتی نداشتیم. ما حتی در مرجعیت مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای با هم، هم‌فکر و هم‌اندیشه بودیم، در اصل مبارزه، در مقاومت، در جذب افراد و در همه جا هم‌فکر بودیم. من الان واقعاً نمی‌توانم بگویم که در قضیه‌ای مثلاً ایشان یک نظری داشتند و من نظر دیگری داشتم، با هم بسیار بسیار موافق بودیم و به معنای دیگر من کاملاً نظر ایشان را صحیح و مصاب می‌دانستم. در ارتباط با اشخاص و شخصیت‌ها در داخل و خارج و حتی در بیرون این‌طور بود و حتی بعد از این‌که بنده در اینجا دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع) بودم، در این ۱۵ سال هرگاه هر چیزی از ایشان خواستم و یا از ایشان خواستم که انجام دهد و یا حتی وقتی از کشورهای دیگر نظر کسی را می‌خواستیم ابتدا نظر او را می‌گرفتیم که ببینیم نظر او نسبت به فلانی چطور است و چقدر او را قبول دارد و چقدر در مسیر ما هست. حتی در سطح داخلی خودمان هم نسبت به برخی قضایا و برخی از مسائل، ما با هم بسیار نزدیک بودیم و در مورد مطالب با هم صحبت می‌کردیم. در مورد شناخت‌مان نسبت به افراد و این‌که چگونه باید باشد، چه روشی را باید در پیش گرفت و چه راهی را باید دنبال کرد، چه کاری را باید انجام داد، کاملاً با یکدیگر آشنا بودیم.

تقریباً از ملاقات اخیری که من با ایشان داشتم، شاید در حدود یک سال گذشته است، ما به آنجا می‌رفتیم و شب حدود ۵ یا ۶ ساعت در آنجا می‌نشستیم و نسبت به کلیه‌ی مسائل گفتگو می‌کردیم، در مورد مسائل داخلی، بیرونی، داخل حزب‌الله و یا نسبت به افراد حزب‌الله و یا حتی در مورد تعیین بعضی از افراد در بعضی از جاها با یکدیگر گفتگو داشتیم. آن شب که این حادثه اتفاق افتاد و آن حملات وحشیانه صورت گرفت، ما هم مثل همه پای تلویزیون نشسته بودیم که ببینیم چه اخباری می‌آید. برای من قابل باور نبود و نمی‌توانستم باور کنم، حتی وقتی که صبح هم به اینجا ‌آمدم و هر کسی گفت، من گفتم: نه، قبلاً هم ایشان مدتی ظاهر نشدند. نه، این خبرهایی که می‌گویند درست نیست، نمی‌توانستم قبول کنم و نمی‌خواستم باور کنم. تقریباً بعدازظهر بود که من در اینجا یک چرتی زدم، ساعت ۳ بود که رادیو مقاومت با من تماس گرفت و گفت که می‌خواهم راجع به شهادت سیدحسن نصرالله صحبت کنیم. گفتم: هنوز کسی اعلام نکرده، شما چه می‌گویید؟ گفت: نه، الان این خبر اعلام شد. از همان حدود ساعت ۲ که خبر اعلام شد تا الان هم همین‌طور در هاله‌ای از غم و اندوه و افسردگی هستم، اما چون تقدیر خداوند متعال است و مصالح همه‌ی ما نزد خداوند متعال است، چیزی نداریم جز این‌که بگوییم «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» و «إِ انا لله و انا اليه راجعون‏»...

ابنا:  شبهه‌ای از سوی دشمنان مقاومت قبل از این هم در فضای مجازی منتشر می‌شد؛ می‌خواهم بدانم که بعد از این اتفاقات اخیری که هجمه‌ها و حملات رژیم صهیونیستی زیاد شد، اساساً از سید حسن نصرالله به عنوان دبیرکل حزب‌الله لبنان و عمود خیمه‌ی مقاومت در لبنان، دعوت شد که به ایران تشریف بیاورند؟

خیر، این حرف‌ها، حرف‌های بیهوده و بیخود است. من اشاره کردم که ایشان در کل جنگ‌های ۳۳ روزه دائماً در همان سنگر نشسته بود و هدایت می‌کرد و کارها را دنبال می‌کرد. ایشان کسی نبود که بخواهد به جاهای دیگر برود.

ابنا: شبهه‌ای هم به ویژه از سوی ضدانقلاب مطرح شد که با آن هدفی که رژیم صهیونیستی بمباران کرد، مشخص شد این هم دروغ است؛ می‌گفتند محل استقرار ایشان زیر سفارت ایران است، این‌ها هجمه‌هایی بود که وجود داشت.

این‌ها هم جزو دروغ‌هایی است که بعضی برای دلخوشی خودشان این چیزها را می‌گویند و الّا اصلاً این‌طوری نبوده است. اما اصل این مسئله‌ای بود که عواملی باعث این ضربه شدند. چون عزیزان ما کار امنیتی خوبی داشتند، قطعاً در اینجا خیانتی صورت گرفته است. ولی ایشان در همان جا بودند و اصلاً هیچ‌گاه نخواستند این کار را بکنند که سفارت جمهوری اسلامی را وارد این کارها کنند. الحمدلله خود آن‌ها امکانات، توان و کار داشتند و خودشان تمام مسائل را انجام می‌دادند. اصلاً با عقل آن‌ها، با تدبیر آن‌ها و با نظر آن‌ها کارها صورت می‌گرفت و ما در تمام مراحل نقش پشتیبانی، هدایت و حمایت را داشتیم و مقام معظم رهبری دام ظله، همان‌طور که این‌ها در جلسات می‌آمدند و فعالیت‌ها و کارهای خودشان را گزارش می‌دادند و ایشان هم رهنمود می‌دادند، بر اساس همین رهنمودهای کلی که الان در کل هدایت نظام بر عهده دارند و راهنمایی و هدایت می‌کنند، صریحاً اگر در جایی می‌فرمودند که مثلاً با آن‌ها ارتباط داشته باشید و ارتباط‌تان با این‌ها قوی کنید و در آنجا بهتر شوید و چه کنید، مقام معظم رهبری مثل آنچه که با فرزندان خودش صحبت می‌کردند، با این‌ها هم صحبت می‌کردند. این تعبیر مقام معظم رهبری خیلی مهم است که به آن توجه شود که فرمود: «برادرم». ایشان را به عنوان برادر و به عنوان یک انسان مقتدر و مدیر و مدبر و صالح یاد کردند.

هدف دشمن از اتهامات و انتشار شایعات

معمولاً چند هدف در این چیزها مورد نظر دشمنان و یا این اتهام‌زن‌ها وجود دارد. اول این که ارزش کار و صلابت و اداره و قدرت و آن حکمت و آن تدابیر شخصیتی آن‌ها را کم کند. دوم این‌که تلاش می‌کنند کاری کنند که به نحوی جمهوری اسلامی را در برخی کارهایی که اصلاً دخالت ندارد، دخالت دهند. علت سوم هم این است که به دشمن و دشمنان ما با این چیزها دلداری دهند و الّا خود مردم می‌دانند و خود این‌ها صاحب فکر و صاحب نظر هستند. الان ما می‌توانیم بگوییم که مکتب ایشان به عنوان یک مکتب، یک مدرسه و به عنوان یک دانشگاه باید تداوم پیدا کند.

ابنا: با تمام این اوصاف و با توجه به جنایت‌هایی که رژیم دارد انجام می‌دهد از ترور فرماندهان میدانی گرفته تا رهبران مقاومت، آینده‌ی مقاومت و آینده‌ی حزب الله لبنان را چطور ارزیابی می‌کنید؟

مقام معظم رهبری، از قبل آینده‌ی مقاومت و آینده‌ی اسلام را اعلام کرده‌اند. خود جناب آقای نصرالله در سخنرانی‌های متعدد خودشان هم اعلام کردند. آینده، آینده‌ی روشنی است، پیروزی، پیروزی قطعی است، نابودی اسرائیل تردیدناپذیر است، در این‌که چه زمانی این‌طور می‌شود، ممکن است بحث باشد که ما منتظر هستیم، اما در عین حال نابودی این‌ها قطعی است و تداوم مبارزه و استمرار مقاومت هم یک امر قطعی و تردیدناپذیر است. همچنین مقابله و مواجهه با دشمن صهیونیستی و حمایت از فلسطین و حمایت از مقاومت هم امری تردیدناپذیر است که ایشان بارها اعلام کرده است. استحکام، مهارت، قدرت و متانت و عظمت این تشکیلات هم، همان است که آقای نصرالله بارها فرمودند: با شهید شدن فرماندهان و رهبران، حزب‌الله متزلزل نخواهد شد و همچنان استوار، مستحکم و قوی پیشرفت می‌کند و کادر حزب‌الله راه را ادامه می‌دهند و امام خامنه‌ای دام ظله کاملاً آگاهانه بر این مسئله صحه گذاشتند و فرمودند که حزب‌الله ساختار مستحکمی دارد و به هیچ نحو قابل تزلزل و ضعف و تردید نیست.

ابنا: خدا ان‌شاءالله شما را حفظ کند. ممنون و متشکریم از وقتی که اختصاص دادید. اگر در پایان گفت‌وگو صحبتی باقی مانده بفرمایید.

خداوند ان‌شاءالله به اسلام و مسلمانان نصرت عنایت بفرماید. خداوند ان‌شاءالله سایه‌ی رهبر عظیم الشأن ما را تا قیام امام زمان(عج) بر سر ما مستدام بدارد. خداوند ان‌شاءالله همه‌ی شهدای ما و به خصوص شهید علامه نصرالله و همچنین شهدای دیگر مقاومت، شهدای فلسطین را با پیامبر(ص) و خاندان ایشان و امام شهدا محشور کند. «اللهم انصر الاسلام و المسلمین و اخذل الکفار و المشرکین و المنافقین. اللهم انصر حماة دینک و انصار شریعتک. اللهم انصرنا علی اعدائنا و اهلک اعدائنا و اخذل اعدائنا خاصتاً الصهاینه و حماتهم». «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ‏» (البقرة: ۲۵۰).

قلب مقدس امام زمان(عج) از همه‌ی ما راضی و خشنود بگردان، در ظهور آن حضرت تعجیل بفرما، همه‌ی ما را در زمره‌ی سربازان امام زمان(عج) مقرر بگردان. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

..............................................

پایان پیام

اخبار مرتبط