۱۸ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۰
چرا حضرت موسی(ع) خواست خدا را ببیند؟

برخی از مفسّران گفته اند مراد از «رؤیت» در تقاضای حضرت موسی(ع)، درخواست قطعی ترین و روشن ترین مراحل علم است که از باب مبالغه، از آن تعبیر به «رؤیت» شده است. یعنی حضرت موسی(ع) درخواست کرد تا به «علم حضوری» از ذات پروردگار آگاهی یابد. در آیات قرآن نیز هر جا که سخن از «رؤیت خداوند» به میان آمده، منظور همین گونه از علم است. یعنی رؤیتی که در آن حاجتی به عضو بینایی نیست. آیاتی چون «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ» و «وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» بر چنین علم و رؤیتی دلالت دارند.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا:

ناسازگاری در آیات رؤیت و عدم رؤیت خداوند!
طبق برخی از آیات قرآن، مثل آیه «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» (۱) امکان رؤیت خداوند منتفی است. با این حال، درخواست رؤیت خداوند از سوی حضرت موسی(علیه السلام) در برخی از آیات قرآن مطرح شده است! آیا این دو دسته از آیات با یکدیگر سازگار اند؟ منظور حضرت موسی(علیه السلام) از چنین درخواستی چه می باشد؟ و چگونه یک پیامبر الهی چنین تقاضایی را مطرح می نماید؟

مراد از «رؤیت» در تقاضای حضرت موسی(علیه السلام)؟
برخی از مفسّران گفته اند مراد از «رؤیت» در تقاضای حضرت موسی(علیه السلام)، درخواست قطعی ترین و روشن ترین مراحل علم است که از باب مبالغه، از آن تعبیر به «رؤیت» شده است. (۲) یعنی حضرت موسی(علیه السلام) درخواست کرد تا به «علم حضوری» از ذات پروردگار آگاهی یابد. در آیات قرآن نیز هر جا که سخن از «رؤیت خداوند» به میان آمده، منظور همین گونه از علم است.

یعنی رؤیتی که در آن حاجتی به عضو بینایی نیست و آن رؤیتی است که در آیه شریفه «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ» (۳)؛ و آیه «وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (۴)؛ ذکر شده است. مقصود از «ملکوت» در آیه دوّم، «باطن اشیاء» است. بنابراین منظور از «رؤیت» در این آیه، مشاهده حسّی و بصری نیست؛ بلکه یک نوع شعوری است که با آن حقیقت و ذات هر چیزی درک می شود. (۵)

حضرت موسی(علیه السلام) در جمله «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ» نیز درخواست نمود که به ذات خداوند آگاه یابد. لکن چون انسان توان و استطاعت مشاهده تجلّی پروردگار را ندارد، پاسخ منفی دریافت نمود. آیه «فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی‌ صَعِقاً» این مطلب را تایید می کند که نه تنها انسان بلکه کوه نیز توان تجلّی پروردگار را نداشت و مبدّل به خاک گردید. (۶)

رؤیت خداوند، درخواست موسی(علیه السلام) یا بنی اسرائیل؟
جمعی از بنی اسرائیل اصرار داشتند که باید خداوند را ببینند تا ایمان آورند و حضرت موسی(علیه السلام) این تقاضا را مطرح کرد تا همگان پاسخ کافی بشنوند. (۷)

در آیه ۱۵۵ سوره اعراف می خوانیم: (موسی از قوم خود هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه برگزید و هنگامی که زمین لرزه آنها را فرا گرفت، گفت: آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام داده اند [مجازات و] هلاک می‌ کنی!؟)؛ «وَ اخْتارَ مُوسی‌ قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ ... إِیَّایَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا».

از جمله «أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا» روشن می شود که موسی(علیه السلام) چنین تقاضایی را نداشت و این درخواست توده ای از مردم جاهل و بی خبر بنی اسرائیل بود.

در آیات ۵۵ و ۵۶ سوره بقره، در خطاب به این توده از بنی اسرائیل می خوانیم: «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی‌ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون»؛ (و [نیز به یاد آورید] هنگامی را که گفتید ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را آشکارا [با چشم خود] ببینیم! پس صاعقه شما را گرفت در حالی که تماشا می کردید.

سپس شما را پس از مرگتان حیات بخشیدیم. شاید شکرگزار باشید).

در آیه ۱۵۳ سوره نساء نیز می خوانیم: «یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسی‌ أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ»؛ (اهل کتاب از تو می خواهند کتابی از آسمان [یک جا] بر آنها نازل کنی [در حالی که این یک بهانه است] آنها از موسی بزرگ تر از این را خواستند و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان ده! و به خاطر این ظلم و ستم صاعقه آنها را فرا گرفت).

با کنار هم قرار دادن این آیات و آیه ۱۵۵ سوره اعراف روشن می شود، موضوع رؤیت الهی نه درخواست واقعی موسی بلکه تقاضای بنی اسرائیل بوده است. درخواستی که نشان می دهد چگونه آنها مردمی لجوج و بهانه گیر بودند. (۸)

در کتاب توحید شیخ صدوق و در برخی منابع دیگر، حدیثی نقل شده که به این موضوع اشاره دارد.

در جلسه ای مأمون به امام رضا(علیه السلام) گفت مگر شما نمی گویید انبیا معصوم هستند؛ پس چرا موسی رؤیت الاهی را از خداوند درخواست کرد!؟ آیا موسی نمی دانست که خداوند قابل دیدن نیست!؟

امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمودند: «حضرت موسی(علیه السلام) می دانست که خداوند قابل دیدن با چشم نیست امّا هنگامی که خدا با موسی سخن گفت و آن حضرت به مردم اعلام نمود مردم گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم مگر این که کلام الاهی را بشنویم. هفتاد نفر از بنی اسرائیل برگزیده شدند و به میعادگاه کوه طور آمدند.

حضرت موسی(علیه السلام) سؤال آنان را از خدا درخواست نمود. در این هنگام آنان کلام الاهی را از تمام جهات شنیدند.

ولی گفتند ایمان نمی آوریم مگر این که خدا را خود ببینیم. صاعقه ای از آسمان آمد و همه آنان هلاک شدند. حضرت موسی گفت اگر با چنین وضعی برگردم مردم خواهند گفت: تو در ادّعایت راستگو نیستی که دیگران را به قتل رساندی.

به اذن الاهی دوباره همه زنده شدند. این بار گفتند: اگر تنها خودت نیز خدا را ببینی ما به تو ایمان می آوریم. موسی گفت: خدا را تنها با نشانه ها و آیاتش می توان درک کرد؛ امّا آنان لجاجت کردند. خطاب آمد: موسی! بپرس آنچه می پرسند و تو را به خاطر جهالت آنان مؤاخذه نمی کنیم. حضرت موسی(علیه السلام) گفت: خدایا خودت را به من بنمایان. خطاب آمد: هرگز مرا نخواهی دید. امّا نگاه کن به کوه اگر پایدار ماند تو نیز خواهی توانست مرا ببینی.

با اشاره الاهی کوه متلاشی و به زمینی صاف تبدیل شد و موسی پس از به هوش آمدن گفت: خدایا! از جهل و غفلت مردم به شناخت و معرفتی که داشتم بازگشتم و من اوّلین کسی هستم که اعتراف می کنم خدا را نمی توان با چشم سر دید».(۹)

طبق این دیدگاه، تقاضای رؤیت پروردگار از سوی بنی اسرائیل بوده است؛ نه حضرت موسی(علیه السلام). ایشان تنها درخواست آنان را بیان نموده است. بنابراین، حتّی اگر درخواست رؤیت حسی نیز در میان باشد، اشکالی بر مقام حضرت موسی(علیه السلام) وارد نیست.


پی نوشت:

(۱). «چشم ها او را نمی بیند، و او چشم ها را می بیند»؛ سوره انعام، آیه ۳.

(۲). المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، محمدحسین، موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۳۷۴هـ. ش، چاپ چهارم، ج ۸، ص ۳۰۷ و ۳۰۸.

(۳). (حقا اگر بطور یقین می دانستید البته دوزخ را مشاهده خواهید کرد و سپس به چشم یقین می بینید). سوره تکاثر، آیات ۵-۷.

(۴). (بدین سان ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم بنمودیم)؛ سوره انعام، آیه ۷۵.

(۵). المیزان فی تفسیر القرآن، همان، ص ۳۰۹.

(۶). المیزان فی تفسیر القرآن، همان، ص ۳۱۱ و ۳۱۲.

(۷). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴هـ. ش، چاپ اول، ج ۶، ص ۳۵۶.

(۸). تفسیر نمونه، همان، ج ۱، ص ۲۵۸.

(۹). التوحید، ابن بابویه، محمد بن علی، محقق/ مصحح: حسینی، هاشم، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۳۹۸هـ. ق، چاپ اول، ص ۱۲۱ و ۱۲۲.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha