۱۸ آذر ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۵
برای امام زمان(عج) ماننده هارون مکی باشیم

پس بدان، ما در عصری قیام نمی کنیم که حداقل پنج نفر یار [حقیقی] نداشته باشیم. خود زمان [تشکیل حکومت] را بهتر می دانیم.»

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت (ع) ـ ابنا: پیشوای صادق شیعیان بر این باور بود که قبل از تشکیل حکومت، باید زمینه های آن را فراهم کرد و نیروها و ساز و کار لازم را مهیّا نمود. داشتن نیروهای معتقد و جان بر کف و مدیران شایسته و کاردان و دلسوز و معتقد به مبانی حکومت، قبل از تشکیل دولت امری ضروری و اجتناب ناپذیر است؛ چرا که اگر رئیس حکومت به هر کسی اعتماد کند و منصبی را بدون اینکه به اندیشه هایش آگاه باشد، به وی بسپارد، قطعاً در کوتاه مدت اقتدار خود را از دست داده و شکست خواهد خورد.

به این حهت امام ششم به دنبال فراهم کردن زمینه و نیروهای فداکار و مؤمن بود. گزارش مأمون رقّی، یکی از دلائل این اندیشه آن حضرت می باشد. او می گوید: روزی در محضر امام صادق علیه السلام بودم که سهل بن حسن خراسانی وارد شد، او بعد از سلام نشست و به امام گفت: ای پسر رسول خدا! شما تا کی با رحمت و رأفت و مدارا با حاکمان غاصب رفتار خواهید کرد، حکومت و رهبری جامعه حق شما اهل بیت است، با وجود صد هزار شیعه شمشیر به دست که همه به فرمان شما هستند چرا قیام نمی کنید و حکومت تشکیل نمی دهید؟ چه مانعی در کار است؟

امام علیه السلام فرمود: ای خراسانی! بنشین.

سپس به دستور امام خدمتکار تنور را روشن کرد و آتش در آن شعله کشید، سپس فرمود: ای خراسانی! بلند شو و در داخل تنور بنشین.

در این هنگام سهل خراسانی به التماس افتاد و عرضه داشت: آقای من! ای پسر رسول خدا! مرا در آتش نسوزان، مرا ببخش و معذورم دار. امام فرمود: بخشیدم.

در این هنگام هارون مکی - یکی از یاران فداکار امام صادق علیه السلام - وارد شد. او در حالی که کفشهایش را در دست داشت به امام سلام کرد. امام بعد از پاسخ سلام فرمود: کفشهایت را به زمین بگذار و برو در داخل تنور بنشین! او نیز کفشهایش را به زمین گزارده و به داخل تنور رفت و در آتش نشست. در این فاصله، امام با مرد خراسانی از حوادث و وقایع خراسان صحبت می کرد و آنچنان با اطلاع حرف می زد که گویی حضرت در خراسان بوده است.

بعد از مدتی امام به سهل خراسانی فرمود: ای خراسانی! برو به داخل تنور نگاه کن! او وقتی نگاه کرد، دید هارون مکی در تنور و در داخل شعله های آتش چهار زانو نشسته است، سپس با سلامتی کامل از آنجا بیرون آمد و به امام سلام کرد.

امام از سهل پرسید: در خراسان چند نفر مثل این مرد وجود دارد. او گفت: به خدا سوگند حتی یک نفر این طوری پیدا نمی شود. امام فرمود: آری به خدا سوگند حتی یک نفر! سپس ادامه داد: «اَما اِنَّا لا نَخْرُجُ فی زَمانٍ لا نَجِدُ فیهِ خَمْسَةً مُعاضِدینَ لَنا، نَحْنُ اَعْلَمُ بِالْوَقْتِ؛ (۱) پس بدان، ما در عصری قیام نمی کنیم که حداقل پنج نفر یار [حقیقی] نداشته باشیم. خود زمان [تشکیل حکومت] را بهتر می دانیم.»


منبع:

 ۱. المناقب، محمد بن شهر آشوب مازندرانی، نشر علامه، قم، ۱۳۷۹ ق، ج ۴، ص ۲۳۷.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha